cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

جــــــاݧ ڪݪامـــ 💥

بهترین شعرهای کوتاه و زیباترین متن های عاشقانه ، آهنگهای دلنشین ،داستان شب ، کلیپ رقص ،... آیدی @janecalam ارتباط با مدیر کانال @Merbanoo687176

نمایش بیشتر
إيران269 388زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
238
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
. براے مردم زندگے نڪن! تباه میشوی… غمگین ترین آدم ها ڪسانے هستند ڪه برداشتِ دیگران برايشان زیادے مهم است. ✒: #گابریل_گارسیا_مارڪز . . ‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
13.14 MB
سلام ،صبحتون بخیر دوستان عزیزم . زندگے فردا نیست ، زندگے امروز است زندگے قصه ے عشق است و امید صحنه ے غم ها نیست به چه مے اندیشے تو؟ نگرانے بیجاست دست در دست خدا تا ابد جارے باش ‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
6.87 MB
‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
ما ڪوچیڪا خدامون بزرگه سلام شبتون خوش و سرشار از آرامش ‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
9.57 KB
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨#داستان_شب ✨ اواخر شهریور بود. همه فامیل تو باغ انارے ڪه داشتیم جمع بودن چونڪه وقت جمع ڪردن انارها رسیده بود. ۸-۹ سالم بیشتر نبود. اون روز تعداد زیادے از ڪارگران بومے در باغ ما جمع شده بودن براے برداشت انار. ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازے ڪردن و خوش گذروندن بودیم! بزرگترین تفریح ما در این باغ، بازے گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زیاد انار و دیگر میوه ها و بوته اے انگورے ڪه در این باغ وجود داشت. بعضے وقتا میتونستے ساعت ها قائم شے، بدون اینڪه ڪسے بتونه پیدات ڪنه. بعد از نهار بود ڪه تصمیم به بازے گرفتیم. من زیر یڪے از این درختان قایم شده بودم ڪه دیدم یڪے از ڪارگراے جوونتر، در حالے ڪه ڪیسه سنگینے پر از انار در دست داشت، نگاهے به اطرافش انداخت و وقتے ڪه مطمئن شد ڪه ڪسے اونجا نیست، شروع به ڪندن چاله اے ڪرد و بعد هم ڪیسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند. با خودم گفتم: «انارهاے مارو مے دزے؟ صبر ڪن بلایے سرت بیارم ڪه دیگه از این غلطا نڪنی.» بدون اینڪه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازے ڪردن ادامه دادم، به هیچ ڪس هم چیزے در این مورد نگفتم. غروب ڪه همه ڪار گرها جمع شده بودن و میخواستن مزدشونو از بابا بگیرن، من هم اونجا بودم. نوبت رسید به ڪارگرے ڪه انارها رو زیر خاک قایم ڪرده بود. پدر در حال دادن پول به این شخص بود ڪه من با غرور زیاد با صداے بلند گفتم: «بابا من دیدم ڪه علی‌ اصغر، انارها رو دزدید و زیر خاک قایم ڪرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، این ڪارگر دزده و شما نباید بهش پول بدین!» پدر خدا بیامرز ما ڪه هیچوقت در عمرش دستشو رو ڪسے بلند نڪرده بود، برگشت به طرف من، نگاهے به من ڪرد، همه منتظر عڪس العمل پدر بودن. بابا اومد پیشم و بدون اینڪه حرفے بزنه سیلے محڪمے زد تو صورتم و گفت: «برو دهنتو آب بڪش، من خودم به علے اصغر گفته بودم، انار هارو اونجا چال ڪنه، واسه زمستون.» بعدشم رفت پیش علے اصغر، گفت: «شما ببخشش، بچس اشتباه ڪرد.» پولشو بهش داد، ۲۰ تومان هم گذاشت روش، گفت اینم بخاطر زحمت اضافت. من گریه ڪنان رفتم تو اطاق، دیگم بیرون نیومدم. ڪارگرا ڪه رفتن، بابا اومد پیشم، صورتمو بوسید، گفت: «میخواستم ازت عذر خواهے ڪنم! اما این، تو زندگیت هیچوقت یادت نره ڪه هیچوقت با آبروے ڪسے بازے نڪنے، علے اصغر ڪار بسیار ناشایستے ڪرده اما بردن آبروے مردے جلو فامیل و در و همسایه، از ڪار اونم زشت تره.» شب شده بود، اومدم از ساختمون بیرون ڪه برم تو باغ پیش بچه هاے دیگه. دیدم علے اصغر سرشو انداخته پایین و واستاده پشت در. ڪیسه اے تو دستش بود. گفت: «اینو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!» ڪیسه رو بردم پیش بابا. بازش ڪرد. دیدیم ڪیسه اے ڪه چال ڪرده بود توشه به اضافه همه پولایے ڪه بابا بهش داده بود. ‍‌🆔@janecalam 🌸 🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
نمایش همه...
‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...
8.33 KB
‍‌🆔@janecalam
نمایش همه...