cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Don't look back!!!

سوگند به شبی که جسد خفته در خاکمان ، دست پوسیده از خاک سرد بیرون کشد ، و روح گمشده ی طبیعت خویش طلب کند ، خواهید دید زمینی که در آن قدم میزنید...! 🖤🐺🐈‍⬛️🌌🌚🧬🦠🩸👁‍🗨 فرزندان خفته ی نیمه تاریک طبیعت...🌗 از خواب برخیزید...🪦🪬

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
499
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

تنها کاری بود که میتونستم انجام بدم براتون ضرر هم خوردم بخاطر خریدنش ولی الان که حال هممون خوبه کافیه اون پول هم فدای سرتون لف بدید و زندگی شادی داشته باشید
نمایش همه...
ضمنا به عنوان خواهر کوچیکترتون کانالی میخواین برید ببینید حستون قبلش چی بهتون میگه انرژیه موجود در این کانال بخاطر موضوعش که رمان بوده بشدت مشکل پیدا کرده و بمنم اسیب زیادی وارد کرد که تونستم حلش کنم ولی بقیتون شاید نتونید پس مجدد میگم به حستون اعتماد کنید
نمایش همه...
از این کانال لف بدید!!! انرژیش مشکل داره و اصلا خوب نیست!!! آرامشتونو بردارید لف بدید از اینجا🧘🏼‍♀️ موفق باشید عزیزان🍀
نمایش همه...
4_5843819875457304687.mp32.54 MB
اگه بخوام یروز چنلو بفروشم؟Anonymous voting
  • قطعا میخرمش...
  • فعلا نمیتونم بخرم...
0 votes
David Guetta - Hey Mama (Ers Remix) (1).mp33.82 MB
فیلم تو چه موضوعی بذارم؟Anonymous voting
  • ترسناک
  • جادوگری
0 votes
🐺Don't look back🌚 🖤#Part_1🌌 صدای زوزه های وحشیانه باد...🌬 در روزی سرد و سپید و برفی...☃️ همه جا رو مه فرا گرفته...🌫 دونه های برف گویا با باد دست به یکی کردن و مثل تیر به چشمم کوبیده میشن...جایی رو نمیبینم ، انگار گم شدم ، میون تَلّه برف هایی که راهمو گرفتن...❄️ در جایی که ایستاده ام مینشینم... ساکت ، مظلوم ، نا امید ، گریون... نجوایی مادرانه از دور دست بگوشم میرسد... آری! آوایی از جنس گرگ! از ترس در خودم جمع میشوم ، این آخره راهه! گرگ رو به رویم هر لحظه نزدیک و نزدیک تر و من هر لحظه از زندگی دور و دور تر میشوم... با بغض چشم به تیله های آبی گرگ میدوزم... ناگهان با عشق و شفقت سر بر سینه ام میگذارد... به خود که میایم دستم رو نوازش وار بر سر آن گرگ میکشم ، خرناسی میکند اما دست از نوازشش برنمیدارم... او را محکم در آغوش میفشرم...گرم! نمیدانم از نوازش آن گرگ و حس گرمای بدنش چون آتش روی خودم چقدر گذشت... تنها چشم فرو بستم... با صدای کلاغی پر حرف چشم گشودم ، چنین میپنداشتم مُردم! اما اگر مردم چرا تکه سرمایی از برف را در مغز استخوانم حس میکنم؟! یعنی گرگ مرا تا زیر این درخت کهنسال آورده بود؟! اینجا چخبره؟! سر بر میگردونم! خدای من چه میبینم! ادامه دارد...
نمایش همه...
04:29
Video unavailable
28.61 MB
00:01
Video unavailable
wolf-white-wolf.mp40.56 KB