cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر)

⁦⁦⁦https://t.me/kanale_alibabachahi این کانال زیر نظر خودشاعر وادمین شامل :اشعار،مقالات،جستارها،سخنرانی‌ها،نقد و نظرات،عکس‌ها و فیلم‌های شاعر و منتقد معاصر علی باباچاهی می باشد

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
514
مشترکین
-124 ساعت
-27 روز
+1230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

چه میشود ها سوراخ شدن لایه ی اوزن ربط دارد شاید به سالکی که پروانه ها را مجذوب صورت تو کرده است سوراخ شدن انواعی دارد صدامی قذافیایی سوراخ های بالقوه سقف زندان را گاهی وصل می‌کنند به قصر حورالعین سعد آباد هم خشتهای طلا داشت. حوض های بلور داشت دریای اخضر و احمر داشت طاق کسری داشت درویش از سوراخ های سوزنیْ عبور می‌کند شعبده باز از دروازه های شیراز به لوله‌ی تفنگ‌که نمی‌گویند سوراخ حلاجی کردم و بدنم سوراخ سوراخ نشد میر غضب ماشه را نکشید ساطور را برداشت قطع عضو حکمت دارد و لذت آفرین هم هست خون جاری شد و انار فروش را به اشتباه انداخت روی صحنه رنگ پریدگی ام یک مرتبه رنگ باخت (خنده ی حضار) لوطی ما رستمی کردو سینه‌ی پسرش را سوراخ سوراخ گریم معجزه گر نیست افسونکار هست گریمور گفت بعد انگار نه انگار! طب جديد سوراخ هاي جديد بدون مته بدون دریل با فشار یک انگشت هم چشم به سوراخی عمیق بدل می شود ناف آهو چطور؟ کاشتن و گذاشتن یک شاخه ی نرگس در این یکی مناسب ترست آبان ماه ۱۳۹۱
نمایش همه...
🟣👇تازه👇 مبهم که نیست تقدس زدایی از" کانون" کاری است جبارانه مگر این که و افسون زدایی کردم از تقدس ابطال پذیر فکرم آن است که برق بیندازم امضا هایم را سرم که درد نمی کند اما این دستمال وقارم را دوبرابر کرده است فعال ادبی بودم و در زندان های به فرض عشاق دیگری هم بودند و مهیا بود از همه جور جور به جور ۱۳۴ نفر امضا بودیم و شبتابی میکردیم بیرون از کادر عکس نگیر عینک بزنم بهتر است! تبسم به اراده تهوع آور نیست؟ ادم متعهد ول نمی کند تورا برود به صید قزل آلا اهو بازی در بیار قدری شعر امروز فاقد معصو میت است و گفتم و در نمی روم از تو امضا! این رابطه محض به یکصد و بیست و پنج هزارساله ریز و درشت می رسد ارتباط ربط محبوبه مربوطه! گفتم تو و زنجره بازی درآوردند سوسک ها شهره ی افاق شدنش آرزوست من ؟ جای انارهای خندان را تنگ نمی کنم و توهم محض است این! پرانتز بسته ) متغزل می شود این متن مکتوب و به تدریج منتشر! قهر نکن! باسیم برهنه ی برق فقط کار دارد: دختر خاص زن خاص دزد سر پوشیده بودم و در به درم بود پلیس بلند گو اینجایی تری تو ادم های بی گناه تبهکارترند دوسه بار اعدام شده ام درخواب و دویست سال زندانی بودم من! او گفت لبان مرا دوختند و عشق به نام تو ثبت شد ای آزادی! و پزشک احمدی بخش تزر یقات راه انداخته از نو و درزندان ها! ⚪️#علی_باباچاهی(آبان ۹۹)
نمایش همه...
Repost from N/a
🟣👇تازه👇 مبهم که نیست تقدس زدایی از" کانون" کاری است جبارانه مگر این که و افسون زدایی کردم از تقدس ابطال پذیر فکرم آن است که برق بیندازم امضا هایم را سرم که درد نمی کند اما این دستمال وقارم را دوبرابر کرده است فعال ادبی بودم و در زندان های به فرض عشاق دیگری هم بودند و مهیا بود از همه جور جور به جور ۱۳۴ نفر امضا بودیم و شبتابی میکردیم بیرون از کادر عکس نگیر عینک بزنم بهتر است! تبسم به اراده تهوع آور نیست؟ ادم متعهد ول نمی کند تورا برود به صید قزل آلا اهو بازی در بیار قدری شعر امروز فاقد معصو میت است و گفتم و در نمی روم از تو امضا! این رابطه محض به یکصد و بیست و پنج هزارساله ریز و درشت می رسد ارتباط ربط محبوبه مربوطه! گفتم تو و زنجره بازی درآوردند سوسک ها شهره ی افاق شدنش آرزوست من ؟ جای انارهای خندان را تنگ نمی کنم و توهم محض است این! پرانتز بسته ) متغزل می شود این متن مکتوب و به تدریج منتشر! قهر نکن! باسیم برهنه ی برق فقط کار دارد: دختر خاص زن خاص دزد سر پوشیده بودم و در به درم بود پلیس بلند گو اینجایی تری تو ادم های بی گناه تبهکارترند دوسه بار اعدام شده ام درخواب و دویست سال زندانی بودم من! او گفت لبان مرا دوختند و عشق به نام تو ثبت شد ای آزادی! و پزشک احمدی بخش تزر یقات راه انداخته از نو و درزندان ها! ⚪️#علی_باباچاهی(آبان ۹۹)
نمایش همه...
Repost from N/a
مهم ترین شاخصه ها و پیشنهادات زبانی و ساختاری "نم نم بارانم" را می توان در خلاصه ای از مولفه های شعر پسانیماییِ مورد اشاره ی باباچاهی بازیافت: "تغذیه از زبان هر روزه، شورش علیه¬ی راحت طلبی زبان، پرهیز از تکرار تجربه های شاعران پیشین، آفرینش شعر در بازآفرینی زبان، گریز از تک معنایی، پرهیز از قهرمان گرایی و آرمان خواهی، عدم ارجاع تام و تمام به واقعیت بیرونی و توجه به ارجاع ادبی اثر، بی علاقگی نسبت به استعاره، نماد و...، نزدیکی به لحن طبیعی بیان نثری ، همراه با جرح و تعدیل های زبانی، قطع و وصل¬های بی¬تمهید، پرهیز از وحدت موضوعی، پرکردن سفیدی¬های متن به وسیله¬ی خواننده، مشارکت خواننده درکامل شدن اثر، تاکید برجنبه¬ی غیرانتفاعی زبان، تکثر معنا، چندآوایی و...."(خلاصه شده از موخره ی نم نم بارانم،صص128-134) و البته پنهان نکنیم که بخشی از واکنش ها منفی و انکارمدارانه بود. "مثلا این که شاعر با پاک کنی به جان سطرها افتاده یا تخریب اصالت زبان فارسی هدف غایی چنین شعرهایی است" (منصور اوجی در مصاحبه ای مطبوعاتی. به نقل از حافظه)و فراتر از این برخی با یادآوری نقاط همبسته ی این شعرها با نگره های فلسفی هنری غرب، پای استعمار فرهنگی را نیز به میان می آوردند. به هرحال شعرهایی که پایه های سنت شعر نیمایی و غیرنیمایی را نشانه می رود و همسانی هایی با نگره های پست مدرنیستی دارد، طبیعی ست که واکنش سفت و سخت شاعران و منتقدان محافظه کار را به دنبال داشته باشد، پاره ای از این انکارمداری ها در حقیقت مخالفت با پست مدرنیسم یا رسوخ آن در شعر فارسی بود. ناگفته نماند که بیشتر این مخالفان در نقد و نظرهای بعدی نگاه و نظر دیگری دارند که به تایید و تحسین متمایل تر است. عبدالعلی دستغیب از جمله ی این منتقدان است که درباره ی "نم نم بارانم" و شعرهای متفاوت باباچاهی نظر مثبتی نداشته (آدینه، ش120) در این سال ها اما بخش عمده ای از جبهه گیری های پیشین را به مبانی پست مدرنیستی این آثار پیوند می زند و به تصحیح نظراتش می پردازد. ایشان می نویسد: به محض پیدایش رمان و شعر پست مدرن در دهه ی هفتاد در ایران، بدون سبب یابی به وجود آمدن آن ها و کند و کاو وضعیتِ ساخته شدنِ شان، آماج تیر طعن قرار گرفت و انکار شد. (نگارنده ی این سطور(دستغیب) نیز در این بد فهمی و داوری شتاب زده شرکت داشت!) با این همه به مدد کوشش نویسندگان، شاعران و مترجمانی مانند بابک احمدی، نوذری، علی باباچاهی و رضا براهنی، کم کم جنبش پسانوگرایی شناخته و شناسانده و فضای تازه ای در ادب معاصر ایران گشوده شد). نمی توان با ابزار و معیارهای نقد دهه های پیشین با این شعرها روبرو شد، مثلا موضوع و درون مایه ی شعرها را بیرون کشید و به عنوان هسته ی مرکزی شعرها معرفی نمود. چرا که شعرها از یک محور عمودی منسجم یا موضوع محوری تبعیت نمی کنند. بنابراین از همه چیز و همه کس سخن می رود و در عین حال هیچ چیز و کسی چندان برجسته نمی شود که به عنوان هسته ی مرکزی شعر تلقی شود. شاعر در گزینش معنا و شخصیت ها ظاهرا خط قرمز مشخصی ندارد و گاه خودِ شعر و مولفه های شعر، در مقام سوژه می نشینند. بسیاری از مولفه های معطوف به متفاوت نویسی برای نخستین بار در این مجموعه مطرح می شوند که در مجموعه های بعد تعدیل شده و یا با تعمیق بیشتر، یا اجرای دیگری پی گرفته می شوند. مولفه هایی چون چندآوایی، مجنون نگاری، سپید نویسی و...که در مجموعه های بعدی نقطه ی عزیمت بیشترِ شعرهای باباچاهی می شوند. پ.ن: این یادداشت در سال ۹۲ نوشته شده است #محمدلوطیج
نمایش همه...
«شعر باید شره کند روی کاغذ و میز و لباس قیچی چاقو ابزار جراحی فرشته ای آمد لاغر و چاق بود و شاید آبی بود مطلقا آبی و شاید بخیه نزد به زخمی که نداشتم جدی نگفت و دخترک از هوش رفت / و شاید!»(ص101). مخاطبِ عادتی شعر فارسی با تعریفی که از پیش¬ترها در ذهن دارد، احتمالا چنین شعری را در ساحتِ سیاسی-اجتماعی نمی بیند و انتظارات او از شعری آتشین و توفنده برآورده نمی شود. بنائاً باید فاصله ی میان شعر و خطابه های سیاسی- اجتماعی را با دقت بیشتری رصد کرد که در حضور یا فقدان وجه زیبایی شناختی شکل می گیرد. با این حال نباید از نظر دور داشت که به رغم وجوه همبسته ی شعرهای مورد اشاره با جامعه ی زمانه، سعر به دریافتی عمومی نمی رسد. از این منظر، باید کارکردهای چندجانبه ای را در نظر آورد که معطوف به نگرش و نگارشِ ویژه ی باباچاهی در سه دهه ی اخیر و شعر پیشرو به طور کلی است که با دریافت های فوری پیوندی ندارد. «تخم ریزی تسلیحات: توپ مسلسل تفنگ بستگان و اطرافیانی دارد تفنگ پدری دارد و مقتدری می رسد شجره اش به جمجمه ها با دندان های خشاب¬دار: موظف¬اید!»(ص45). شعر ضمن حفظ پاره ای از مولفه های سبکیِ باباچاهی، رویکردهای تازه ای را بازتاب می دهد که همبسته ی محوریت کتاب است؛ به سخره گرفتن ابزار سخت قدرت و اقتدارزدایی از قدرت مسلط که به نوعی مشروعیت زدایی را نیز در خود تعبیه دارد. علاوه بر این، به رغم ظاهر زخمی و جهان تلخ شعر، طنز به مثابه ی عنصری فعال در مشروعیت /اعتبار زدایی از گفتمان مسلط و مصوب، نقشمندی خود را دارد. «تپانچه به دست داشت بوزینه پوشی که به خود القا می کرد پوست پلنگ را (زن متلاطم نشد از داربست انگور نیفتاد»(ص43). سویه ی دیگر شعرهای این مجموعه، در رویکرد توصیفی - روایی است که ضمن برکنار ماندن از گزارش و واقعه نویسی، هم زیباییِ ایستادن را آشکار می کند، هم یونیفورم را کنار می زند و آدم پنهان شده در پشت آن را نشان می دهد و هم چسب و پانسمان ها را، تا زخم ها با وضوح بیشتری به چشم آیند. «آن که نمی داند بر آتشفشان بنا شده سلولش رنگ نمی کند تند تند ناخن هایش را زن بودن من محرز است ولی به دو سه معنا نیلگون تر شدم از ابری که پنجره ها را تاریک تر می کرد دنگ د د دنگ جنگ درگرفت به تهرانا»(ص28). شاعر، پاره¬ای روایت ها را که در حافظه ی جمعی رسوب کرده و ناظر بر اندوهی عمومی اند، به شعر می کشاند که ارجاع همسانی را برای بیشتر مخاطبان تداعی می کنند. «به مادرم چیزی نگو پدر اما برید زبانش را گذاشت کف دست پستچی زندان لال و کر مادرزاد نبود»(25). محور عمده ی شعرهای این مجموعه، زن است که در پیوند با وضعیت جنبشی جامعه، عمدتا شاعر را در موقعیتی همذات پندارانه قرار می دهد و زنی در قامت راوی، شاعر و البته زخمی و همچنان ایستاده از جلد او بیرون می پرد: «زبان مثله شده ای دارم جانِ جهان پروری زنی هستم و شکل دیگری از منظرهایی نه به غایت غریب کنار ملاحان / و شادمانی دریا»(ص52). «زن / شب پره پرور بود پرندگان مطرود / آسمان بدون سقف تو چه دانی که انفرادی بی روزن چیست؟ بر پاشنه چرخید درِ هول آور چرخاند در را و سر جایش گذاشت تاریکی مهربان شده بود انفرادی بی روزن چیست؟»(ص78). در سراسر مجموعه، با زن/ زنانی مواجه ایم؛ زنی که مرکزیتی برای خود دست و پا می کند، با چهره ای برساخته از امتزاجِ زخم ها، شجاعت ها، دانایی و راست قامتی؛ هم به اعتبار بسامد واژگانی و هم به واسطه ی رویکرد بازتابی شعر، از زنانی که جهان را و جان را تسخیر کردند. «جسد جعلی معترض بالقوه ای ست/ بود گرفته بودند دور و برش / دور و برم را هفت و هشت و نه و ده تا کلاه متجاوز شطرنجی پایین دادم روانگردان ها را و دست زدم به خودکشی های سرپوشیده لای موهایم پنهان کردم چیزی را که به مقصد رسید به چرا رسید و به چطور هم آدم کش نازکدل است آدم کش ها ولی دلِ نازک تری دارند مهسا متوجه شد / و گفت»(20-21).
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.