😈وانشات انتقام/خانومانه‌شیک🔥

بنرا ۱۷ پاک❌

متفاوت ترین رمان مثبت هیجده تلگرام❌ https://t.me/joinchat/Vf-2BvYycA9pLxYV لبام روی لباش گذاشتم که عسل با گریه نگام کرد... #لخت رو صندلی بسته بودمش که شاهد #عشق بازیام باشه و زجر بکشه دستم رو رسوندم به #بهشت دختره و اروم #مالیدمش که اهی کشید، همونطور که تمام #تنشو بوس میکردم رسیدم به ک*ص*ش و #لیس عمیقی بهش زدم که صدای داد ستایش تو گوشم پیچید... اروم اومدم بالا و #سینه ش رو تو دهنم کردم....♨️🔞 https://t.me/joinchat/Vf-2BvYycA9pLxYV دختره باعث شد که عشق پسره بمیره حالا پسره داره انتقام میگیره... 💦🤤

#دختری_ازجنس_شیطان👿 #رابطه_مخفیانه_بادوبرادر🤤 با ناز شورتم و از پام درآوردم و رو میز خم شدم. با قرار گرفتن دستشون رو #بهشت و سینم لب به دندون گرفتم و پاهام و کمی بیشتر از هم باز کردم که #مردونگی کلفت پویان و پشتم حس کردم. آهی از لذت کشیدم که پیمان مردونگی #کلفتش و وارد #دهنم کرد و تند شروع کرد به عقب و جلو کردن خودش و پویانم با یه فشار کل #کلفتش و واردم کردو... #دختره_وارد_عمارت_میشه_تااز_پسر_فلجی_پرستاری_کنه_ولی_همش_یه_نقشه_بودتا_هردو_برادر_هرشب_دختره_رو_زیر_خواب_خودشون_کنن‌و... 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/VNiC_R6YRlOqQQdt https://t.me/joinchat/VNiC_R6YRlOqQQdt

#پارت47 #پارت_واقعی_رمان زیر جفتشون داشتم #گای‌یده میشدم از عقب و #جلو محکم توم ضربه میزدن ضربه های #وحشتناک که با هر ضربه #سیـنه هام بالا پایین میشد و تکون میخورد با #شهوت تمام سیـنه هامو تو #مشتشون فشار میدادن و #نوک سینه هامو میکشیدن حس ی #جنده رو داشتم که دو تا #سوراخاشم داره میده اشک رو گونم خشک شده بود و هر ضربه شونو محکم تر از قبل #ضربه میزدن انگار #جفتشون برا #پاره کردن #سوراخام #مصمم بودن👅💦🔥🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFKoLZT9eWSUt8Y5GQ

آبت با این رمان میاد🤤💦 دختره ک‌صش و با خط کش میماله تا معلم ریاضیش و تحریک کنه🤤💦 شلوارم رو پایین کشیدم و پاهام رو باز کردم. خط کش رو به کلوچه صورتی و تپلم مالیدم که آقا معلم جلو پام نشست و با انگشتش چچلم رو مالوند. اوفی گفتم و کلوچم رو به صورتش نزدیک کردم که شروع کرد به خوردنش. صدای ملچ ملوچش تو اتاق پخش شده بود که یهو در کلاس باز شدو... https://t.me/joinchat/MPSwnx5KYnJiZWQ0 اووف دوست دختره میاد سه تایی تو کلاس سکس میکنن🤤💦🌿🌸

فوت فتیش🔥 میس اسلیوبوی😋 اسلیو منشیش شده😰😎 ❌❌❌❌ #پارت_18 یه پاش روی #آلتم و پای دیگش روی #شکمم قرار گرفت. _حالا #ماساژم بده. بعد هم چشماشو #بست و سرش روبه #پشت تکیه داد. آروم #انگشتای زیبا و #سفیدشو ماساژ میدادم. https://t.me/joinchat/WWZAFAVPh1PFNk-e https://t.me/joinchat/WWZAFAVPh1PFNk-e

#پوشکم و در اورد و #وکیومی برداشت و به بهشتم وصل کرد: -حالا می‌تونی جیش کنی کوچولو. عکس‌العملی نشون ندادم که کم‌کم عصبی شد و با دستش محکم روی #باسنم ضربه‌ای زد و #شلنگ و برداشت و توی دهنم فرو کرد: -انقدر آب بخور تا بتونی جیش کنی. #آب با فشار زیادی وارد دهنم شد که همون لحظه ....😱 چیشد یعنی👅⛓ https://t.me/joinchat/b37X3N7e86VlNWI8 https://t.me/joinchat/b37X3N7e86VlNWI8

_ به من خیانت میکنی؟؟؟ کاریت می کنم آرزوی کنی هیچ وقت به دنیا نمی‌اومدی...😡🩸💦 میدونست مقصدم کجاست. جیغ می‌کشید و تقلا می‌کرد تا هر طور هست از دستم فرار کنه: _نهههههه.... ولم کن... #خواهش میکنم🤯😰 تا داخل اون اتاق کشون کشون کشیدمش و روی تخت پرتش کردم. از ته دلش جیغ دلخراشی کشید. قبل این‌که بتوانه کاری انجام بده سریع دست و پاهاشو محکم بستم... وحشت تموم وجودشو فرا گرفته بود... راه فراری نداشت... خودش میدونست کاری که بخام رو انجام میدم... برای همین در حالی که تنش میلرزید... شروع کرد به التماس کردن...🤯😱 ولی من الان کور و کر شده بودم. فقط به این فکر می‌کردم چجوری جررررش بدم...🤬 باید #تاوان پس می‌داد. تاوان خیانت به من... به مني که عاشقانه میپرستیدمش... از بین اون وسیله ها دیلدو بزرگی برداشتم به سمتش رفتم...💦 https://t.me/joinchat/SFnh2uhQkqxlnWYm خشن🤤😈💦 #هات🤤👅💦Bdsm#🖇🔥

#Sexxxy🍑🔗🍌 #Hot🤤🤭🔞 - #آه عمو یکم آروم تر الان #جیغم در میاد ها... #سیلی محکمی روی #ک_ونم زد - خب در بیاد #جیغ بزن برام #کوچولو کسی که نمی شنوه... دستش رو گرفتم و #محکم فشار دادم - آی‌.. اگه عزیز بشنوه چی... - نه توله نمی شنوه #گوشاش سنگین شده... خواستم چیزی بگم که #ک_لفتش رو از #ک_ونم در آورد که #جیغی زدم. - می سوزه وای ... خندید و با #شهوت گفت: - می خوای نسوزه #ک_ون به این #تنگی... #ک_ونم رو به #ک_لفتش که توی دستش بود #مالیدم و... https://t.me/joinchat/4lUTww3xXyphYThk #رابطه_برادر_زادع_و_عموش😱🔥 #رمان_دارای_صحنه_های_هیجانی_و_فوق_سک_سی_ه‍🤤🤤💦