**آب هندو **

✅چرا حلقه ازدواج را در انگشت چهارم قرار می دهیم؟ ابتدا دستان خود را مطابق تصویر بالا قرار داده و مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید تا متوجه شوید: 🔹️سعی کنید انگشتان شست را از هم جدا کنید. انگشت شست نمایانگر والدین است. انگشت های شست می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد. 🔹️ لطفا مجددا انگشت های شست را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند. 🔹️ اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند. 🔹️ انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (حلقه ازدواج) را از هم باز کنید می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.

🏴 دل اگر نذر حسین است، خریدن دارد اشک اگر مال حسین است،که ریختن دارد 🏴 🏴 شهادت غریبانه سالار شهیدان و یاران باوفایش تسلیت باد 🏴 🏴 @abhendu

انالله و انا الیه راجعون با نهایت تاسف به مناسبت رحلت بانوی مومنه مرحومه ربابه قراباغی(همسر مرحوم حاج اصغر شجاعی) به اطلاع می رساند مراسم تدفین و تشییع آن مرحومه ۳ مرداد از ساعت ۹:۳۰ صبح در باغ بهشت همدان برگزار میگردد.هیات الزهرا

به حکم ادب و حق شناسی، بدین وسیله از همه عزیزان، سروران، دوستان، آشنایان، اقوام که بازماندگان را در تحمل این مصیبت یاری بخشیدند و با حضور آرامش بخش و دلسوزانه خود، مورد تفقد قرار دادند و با حضور خود مرهمی بر قلب داغدارمان بودند، صمیمانه تشکر می‌کنم. همچنین نظر به این که به علت تألمات روحی فراوان و کثرت بزرگواران، قادر به قدردانی حضوری و تلفنی نشده‌ام، یک بار دیگر دست همه شما را می‌فشارم و می‌بوسم و دست دعا به امید اجابت به درگاه خداوند بزرگ بلند می‌کنم وسلامتی و بهروزی همه شما را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم از طرف خانواده قراباغی

با نهایت تاسف و تاثر در گذشت مرحوم محمود قراباغی را به اطلاع کلیه سروران گرامی میرسانیم @abhendu

🔸پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت. حکیم به او عسل تجویز کرد. 🔹جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت. 🔸حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟ جوان گفت: نمی‌دانم. حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است. 🔹پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!👌 @abhendu