cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

-تجربم کن!

تجربم کرد؛تلخ بودم.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
12 547
مشترکین
-524 ساعت
-637 روز
-34330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

‏امروز، امشب و تا آزادی توماج، یک‌صدا نام «توماج صالحی» را فریاد می‌زنیم. ‎#توماج_صالحی @Hosseinronaghi
نمایش همه...
جز وصل تو دل به هرچه بستم؛توبه!
نمایش همه...
این چنل به فروش می‌رسه: Darkaest چون وقت نگهداری ازش رو ندارم می‌فروشمش. چنل تمیز و خوش جذبیه. اگه فقط مشتری هستید پیام بدید✨: @tajrobamadmin
نمایش همه...
『 همه‌چیز 』

تاریک‌ترین. - کپی با ذکر نام «همه‌چیز» یا نام‌ نویسنده بلا مانع است.

نور صفحه‌ی تلفن همراه‌ تو چهره‌ات را روشن کرده بود و انگشتانت به دنبال حروفی می‌گشتند که مخاطبش من نبودم. به کلماتت کاری نداشتم و به چشمانت خیره ماندم تا حرفی که نمی‌زنی را بخوانم. بعد از مدت‌ها بود که اتفاقی می‌دیدمت اما هنوز طمع کشفت را داشتم؛ مانند کودکی که هنوز سیر نشده. اگر آن‌‌سمت گوشی کسی پرسیده بود: حالت چطور است؟ پاسخ تو احتمالا این بوده: خوبم. اما من به دستان خون‌آلودم نگاه می‌اندازم و می‌دانم چیزی در تو مرده که دیگر زنده نمی‌شود. من و بشریت محروم شده‌ایم از خندیدن چشمانت و آن خنده را من کشته‌ام. آخرین مخاطب آن خنده من بودم و این بزرگترین تنبیه من است. مخاطب چیزی بودن که حتی اتفاق افتادنش برای بقیه را نخواهی دید؛ محرومیتی ابدی. -امیر محمد ندرلو
نمایش همه...
ماچم که ماچی بێ دوایی ئەترسم ئەمەیە بێ بە ماڵاوایی
نمایش همه...
کسی این آهنگو شنیده؟ «رنگ از روی ماه، امشب پریده» اسمش افسانه ماه، ایرانی قدیمی، آقا می‌خونه. اگه کسی داره بفرسته لطفا. @hidisirbaz
نمایش همه...
تک تک بخیه‌‌‌هایی که با هزار زحمت روی سوگ تو زدم باز شدن. انگار زخمم می‌خواست استخون‌های توش رو نشون بده و یادم بیاره بلد نبودم درمانش کنم. کلماتم هرکدوم یه استخون شدن و لا به لای غم‌هام گیر کردن. نه می‌تونن بیرون بیان، نه من می‌تونم بیرون بیارمشون. تو بگو چطور خودم رو تیمار کنم، وقتی خودم رو از یاد بردم؟ -نهنگ
نمایش همه...
به فکر افتادم در مسیر زندگی چه چیزهایی را از دست داده‌ام؛ زمانی که برای همیشه از دست رفته، دوستانی که مرده یا ناپدید شده‌اند، احساساتی که هرگز باز نخواهم شناخت. -هاروکی موراکامی
نمایش همه...
تنهاترین لحظه در زندگی یک نفر وقتی است که از هم پاشیدن دنیایش را می‌بیند، و تمام کاری که می‌تواند بکند اینست که مات و مبهوت خیره شود.
نمایش همه...