cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

صدای سلامت

#صدای_سلامت #رسانه_ای_مستقل #بدون_جهت_گیری 👇👇👇👇👇👇 #اتحاد_پرستاری #آینده ی پرستاری صدای شما 🌐 @salamatplus1

نمایش بیشتر
إيران347 233زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
164
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

آقایان و خانم ها می دانم وقتی این حرف بنده را بخوانید احتمالا شکه می شوید ولی به خدا من آدم عوضی ای نیستم: واکسینه شدن پاک بان ها در شرایطی که حتی یک نفر از کادر درمان باقی مانده باشد که هنوز واکسینه نشده است، توجیه عقلانی ندارد. پاک بان ها تاج سر بنده هستند، من غلام درگاه تک تکشان، اساسا ربطی به پاک بان بودنشان ندارد. مثل این است که پرسنل حاضر در محیط درمان هنوز واکسن نزده باشند بعد منی که نه در معرض ویروس هستم و تازه اگر باشم، بود و نبودم برای پایان دادن به این بحران بی اثر خواهد بود یک دوز از واکسن را به خودم اختصاص بدهم. آن یک دوز، یعنی یک پزشک بالقوه بیمار و خارج از خط خدمات درمان. آن یک دوز یعنی خروج یک پرستار از خط مقدم درمان. یعنی تصاعد تلفات و تطویل روند درمان دیگر اعضای جامعه. ✍سروش آریا
نمایش همه...
زدن این واکسن هم برای ما پرستار جماعت شده است قوزی بالای همه قوزها. اول که در بوق و کرنا کردند که کادر درمان در الویت واکسیناسیون هستند. عارف و عامی به رقص برجستند و هوار و هیاهو کردند که دیدید اول خودشان را واکسینه کردند! در حالی که واکسیناسیون کادر درمان حکایت همان صدای دهل است که فقط از دور خوش است. شاید صدا و سیما و مدیران هزار بار الویت واکسیناسیون کادر درمان را مثل خارِ گَمال دُم کرده اند توی چشم ما. اما، در عمل همه حقیقت آن چیزی نیست که در مصاحبه ها و خبرهای تلویزیون گفته می شود. بعنوان عضو کوچکی از جامعه پرستاری و نیز بعنوان خدمتگزاری بی دست و پا در سازمان نظام پرستاری در جواب سوالات و پیام های همکاران پرستار مبنی بر چرایی تاخیر در واکسیناسیون کادر درمان دلایلی را که معمولا در پیگیری هایمان می شنویم به همکاران منتقل می کنم. همه هم ما را به پروتکل ملی و الویت ها و آمار حواله می دهند، مثل همان آمار هشتاد درصد معاون پرستاری! و ما هم همکاران را با همین دلایل توجیه! می کنیم. امروز یکی از دوستان زنگ زد و گفت فلانی از تو انتظار نداشتم. فکر کردم دارد شوخی می کند و می خواهد سر به سرم بگذارد. گفت چرا دلیل واقعی عدم واکسیناسیون همه کادر درمان را به ما نمی گویید؟ باز هم تاکید کردم که همه دلایلی که گفته ایم واقعی هستند و حقیقی. گفت بنده خدا پس تو هم از مرحله پرتی؟ گفتم چرا؟ گفت واکسن ها را به نام پاکبان و المپیکی و بیماری خاص و کهنسال می برند اما برای خودشان می زنند! گفتم خودشان یعنی کی؟ گفت خودشان یعنی شهردار، شورای شهر، مدیران. بعد قصه واکسن های پاکبانان آبادانی را برایم گفت و شهردار و شورای شهری هایی که به جای پاکبانان عزیز رفته اند واکسینه شده اند! گفتم دوست گرامی، این جا زدن شهردار به جای سپور در ایران سابقه دارد. یک پاکبانی بود که بعلت بیماری زنش درخواست مرخصی داده بود و مدیر مربوطه گفته بود بعلت کمبود نیرو فقط با تعیین جانشین. کسی پیدا نشد که به جای سپور بماند تا با مرخصی اش موافقت شود. سپور رفت دفتر شهردار و مشکلش را مطرح کرد، شهردار زیر درخواستش نوشت؛ اینجانب مهدی باکری در مدت مرخصی جعفرقلی نبی زاده به جای ایشان انجام وظیفه می کنم. شهردار آبادان و اعضای شورای شهر و مدیران شهرداری هم کار زیادی نکرده اند به جای پاکبانان مانده اند اما نه برای جارو و رُفت و روب بلکه برای کاستن درد و رنج ناشی از تزریق واکسن. چه مدیران دلسوزی! تفاوت کار آن شهردار با کار این شهردار و شورای شهر فقط در یک چیز است. شرافت! #ماشااکبری_پرستار
نمایش همه...
اول کادر درمان را واکسینه کنید.نه بخاطر اینکه خونشان رنگین تره، بخاطر اینکه نیروی کافی داشته باشیم به این همه بیمار برسن. اگه مثبت بشن و برن قرنطینه کسی نیست به دادتون برسه، همین!
نمایش همه...
پرستاران ایران در سه دهه گذشته از هر طرف که رفتند جز « وحشتم» نیفزود! چند نسل از پرستاران ایرانی طی سه دهه گذشته، برای تغییر شرایط حرفه ای خود تلاش های فراوان کردند. نه اینکه پرستاران در این مطالبه گری و حق خواهی هیچ دستاوردی نداشتند، اتفاقا پرستاران همیشه با دست پر از میدان مطالبه گری برگشته اند منتها، بدبیاری جامعه پرستاری ایران این است که این دستاوردها هیچ تغییری در جهت بهبود و رضایت حرفه ای آنان ایجاد نکرده است و بلکه گاه خود آن دستاوردها مایه دست و پا گیری حرفه پرستاری شده اند! آرزوی من و هزاران پرستار دیگر این بود که یک سازمان صنفی داشته باشیم که همه مقدرات و مقررات حرفه ای را پوشش دهد. با تجربه هایی که از فعالیت دیگر سازمان های حرفه ای دیده بودیم فکر می کردیم که تشکیل سازمان نظام پرستاری یعنی به سامان شدن همه امور پرستاری. من دانشجو بودم که حرف از تشکیل سازمان صنفی به میان آمد و تقریبا یک سوم عمر حرفه ای خود را گذرانده بودم که مجلس قانون سازمان نظام پرستاری را تصویب و سه ماه بعد اولین انتخابات نظام پرستاری برگزار شد. و اینک که در پایان عمر حرفه ای خود هستم می بینم از آن بهشت برین و رویای رنگین جز یک اساسنامه تشریفاتی و چند قانون و تبصره تشریفاتی و یک کابوس بی پایان چیزی عاید پرستاران نشده است. آن ها که اساسنامه و قانون تشکیل سازمان نظام پرستاری را نوشته اند انگار هدفشان فقط داشتن یک سازمان صنفی تشریفاتی بوده است. بندها و تبصره های پر طمطراق و طویل و دارای بار احساسی و عاری از هر گونه پشتوانه قانونی و تکلیفی. سازمانی که عضویت در آن اختیاری باشد البته معلوم است که چه سرنوشتی خواهد داشت. چند روز پیش رفته بودم نظام پزشکی برای کاری، از طرف نظام پزشکی داشتند تلفنی با کسی صحبت می کردند که باید از فلان تاریخ نرخ تعرفه ها و خدمات ویزیت و درمان در مطب ها پانزده درصد افزایش یابد! هیچ مهندسی حق ندارد پای نقشه ای را امضا کند مگر آنکه نظام مهندسی صلاحیت حرفه ای او را تأیید کند. و البته متقابلاً نظام مهندسی هم موظف است شرایط کار را بصورت عادلانه و با قیمت واقعی برای مهندس تضمین کند! به این می گویند سازمان صنفی که راسا حق دارد در مورد حقوق و دستمزد اعضایش تصمیم بگیرد و البته در مقابل اجازه ندهد افراد بی صلاحیت وارد حیطه کار حرفه ای شوند! من بودم نام سازمان را می گذاشتم « سازمان مشورتی نظام پرستاری» نظام پرستاری فقط می تواند حرف بزند، بیان کند و مشورت ارائه دهد. در بحث مشورت هم که طرف مشورت رای و نظر ما را می شنود و حق دارد اجرا کند یا بی خیال شود! چه پرستارانی که تلاش کردند و از وقت و انرژی خود مایه گذاشتند که در وزارت بهداشت معاونت پرستاری تشکیل شود. ایده بسیار پیشروانه و آنتیکی بود. معاونت یعنی دو سوم مقام مافوق. معاونت پرستاری وزیر در وزارتخانه و معاونت پرستاری در دانشگاه ها. اینکه نور علی نور است. اما باز هم قانون نویسان و آیین نامه آوران با طراری و تردستی معاونت را در همان تهران خلاصه و عقیم کردند و در دانشگاه ها خبری از معاونت پرستاری نشد که نشد! همه چیز انگار که یک بازی بچگانه است. تنها در ایران و تنها در حرفه پرستاری است که پست معاونت وزیر تاسیس میشود اما آن معاونت پرستاری خودش می شود زیرمجموعه یک معاونت دیگر. با همه تلخی اش اما موضوع بسیار خنده آوری است! حتا یک نمونه هم نمی توان یافت که نامه های اداری یک معاون وزیر را معاون دیگری امضا کند. یعنی یک معاون عملا کارمند معاون دیگر است! برای همین مطلب است که معاونت پرستاری وزیر بهداشت خودش می گوید معاون پرستاری است و نه معاون پرستاران و البته در چنین وضعیتی هوار و هیاهوی پرستاران عاصی و عصبی را نه می بیند و نه می شنود و مصاحبه می کند که پرستاران قانع اند و خواسته ای ندارند! معاونت پرستاری خوابی بود که کابوس شد! عقل و عرف و اخلاق می گوید هر کس کاری می کند باید پولش را بگیرد. این اصل بدیهی پایه و اساس قانون تعرفه گذاری است. نه اخلاقی است و نه انسانی که پرستاری زخم بیمار را بخیه بزند، مسئولیتش را بپذیرد، فحش و ناسزایش را بشنود، عرقش را بریزد و ارتروزش را بگیرد اما درآمد حاصل از بخیه زدن را به کس دیگری بدهند که گاهی حتا از آیند و روند بیمار خبر نداشته است! پانزده سال پیش جمعی خردمند عاقل، اهل دانش و دانشگاه نشستند و گفتند حق با پرستاران است و خدماتی که پرستاران ارائه می دهند پولش برای خودشان. پرستاران هم سرود و سماع کردند که؛ « چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد» همه جا تصویب قانون برای بهبودی امور و سامان گرفتن سیستم ها و رضایتمندی افراد است الا پرستاری که
نمایش همه...
گویی قانون را می نویسند تا تمسخرش کنند، هم قانون را و هم پرستار را. قانون را نوشته اند تا بشود ملکه عذاب جامعه پرستاری. قانون تصویب کرده اند تا بشود مایه رو کم کنی که دیدید اجازه ندادیم قانونتان اجرا بشود! با عدم اجرای قانون می خواهند بگویند که شما عددی نیستید. قانون خود ما هستیم. قانون را ببرید بگذارید در کوزه و ... یک بار دیگر قانونگذاران انگار که فقط خواسته اند یک بچه نق نقوی ناسازگار را با بهانه ای ساکت کنند. قانون نوشته اند بی مایه فطیر. بدون پشتوانه اجرایی. همان معاون، معاون دیگر اخیرا گفته بود قانون تعرفه گذاری ضمانت اجرایی ندارد. ترجمه عامیانه این حرف یعنی اینکه قانون را فقط همینطوری الله بختکی نوشته اند! چه خون دلهایی که پرستاران بابت دهن کجی عدم اجرای قانون تعرفه گذاری نخوردند! گاهی دستاورد می شود بند و بلا و دست و بالت را می بندد. یک عده آدم دلسوز نشستند و گفتند شیفت روز تعطیل باید تفاوتی با روز غیر تعطیل بکند. کار کردن در شیفت شب باید تفاوتی با شیفت روز داشته باشد. برای اینکه بصورت یکنواخت شیفت های غیر متعارف تقسیم شود باید انگیزه ایجاد کرد و امتیاز داد. قانون بهره‌وری ناظر به همین معنا بود. ساده و همه کس فهم می گوید شیفت عصر و شب و ایام تعطیل با ضریب برای پرستاران محاسبه شود. برای اینکه همه شیفت ها خواهان داشته باشد و هم پرستاران با شیفت های کمتر دریافتی بیشتر داشته باشند. اما در اجرا هزار اما و اگر و باید و شاید درست شد و در حقیقت از این نمد هم کلاهی عاید پرستاران نشد. با درست کردن اصطلاحات دهان پر کن، عملکردی و غیر عملکردی قانون بهره وری از روح خود خالی شده است و بجای بهبود شرایط کار و زحمت کمتر و دریافتی بیشتر به میدانی برای نزاع بین پرستاران و مدیران پرستاری شده است. یکبار دیگر قانون به جای آنکه رفاه و رضایت برای پرستاران ارمغان بیاورد، دل چرکینی و آزردگی را سبب شده است. ادبار و بداقبالی پرستاران در باب مطالبه گری تمامی ندارد و به هر سوی که می روند سودی ندارد و هر در که می کوبند بسته می ماند. مادربزرگم یادش بخیر، هر وقت که می خواست منتهای ادبار و بدبیاری خودش را دقیق و درست بیان کند می گفت؛ «ناوِنِم شانسِ مِنَه یا هِه چِنینَه! هَر جائی ری می کِنِم سیازِمینَه!» ( نمی دانم این چه اقبالی است که من دارم، به هر جا که می روم زمین سوخته است) #ماشا_اکبری_پرستار
نمایش همه...
⚫️حضرات جمع شده اند و فکرهایشان را ریخته اند روی هم که چطور گند بزنیم به این ته مانده حال و روز پرستاران و متفق القول به این جمع بندی رسیده اند که هفته اول و هفته دوم، حال گیری حسابی نیست. امسال اعلام کنید که هفته اول کشیک ها در هفته دوم حق خروج از شهر را ندارند و هفته دوم کشیک ها هفته اول باید در شهر حضور داشته باشند! جرم ناکرده و دادگاه نارفته ما محکوم شده ایم و پابند الکترونیکی به پایمان بسته اند! ا⚫️صلا ما هیچ، ما به فنا، ما نفله، نگاهی به اطرافتان بکنید، خدا را شکر مملکت کم کارمند ندارد، با کدام صنف و حرفه و شغل چنین کینه توزانه برخورد می شود؟ بجز مجرمان زندانی فقط یک مورد دیگر را نام ببرید تا زندگی بی برنامه و وقت بی ارزش ما و خانواده هایمان را فدای همین یک تصمیم کارشناسی شده اتان بکنیم! ⚫️پرستاران را چه فرض کرده اید؟ قرن هاست دوران بردگی سر آمده است. بندگی هم فقط زیبنده خالق هستی است. اگر زندانی هستیم تا بدانیم؟ فرق ما با آقابالای قاچاق فروش چیست که سه تن تریاک را بار سایپا کرد و از جیرفت آورد تا دشت سیلاخور و آنجا بخاطر یک اتفاق لو رفت و دستگیر شد و حبس ابد خورد و اینک با چک و سند و پابند الکترونیکی آزاد و رها است و حتا در یکی از ادارات شهر کار هم پیدا کرده. مثل یک آدم شرافتمند می آید و می رود و می خندد. دید و بازدید می رود. شانه به شانه زن و بچه اش خرید می کند. ملک و مال می فروشد و فقط حق خروج از شهر را ندارد! دقیقا مثل من، مثل ما، مثل همکاران من. با این تفاوت که ما از مشتقات تریاک فقط پوکه آمپول مورفینش را دست گرفته ایم و آقا بالا سه تن تریاک جابجا کرده است. نه خدا وکیلی موقعیت آقا بالا از ما پرستاران بهتر نیست؟ کیفر ما از کیفر آقابالا بیشتر نیست به نظر شما؟! #ماشا_اکبری_پرستار
نمایش همه...
دیدم که جناب دکتر نمکی وزیر بهداشت آه مندانه و آزرده خاطر از رعایت نشدن شأن وزیر و زیر پا گذاشته شدن پروتکل های ارائه شده از جانب وزارت بهداشت گلایه می کند. اعتراض برای عدم رعایت قواعد و روش های حرفه ای مبارزه با کرونا توسط وزیر بهداشت و پرخاش و پریشانی جناب وزیر امر مبارکی است و نشان از مسئولیت پذیری و حس نوع دوستی جناب وزیر دارد. دیدم که جناب دکتر حریرچی معاون کل جناب وزیر بهداشت با حرص و هیجان از عدم رعایت پروتکل های مصوب وزارت بهداشت در یک شرکت هواپیمایی انتقاد می کرد. البته انتقاد و اعتراض جناب دکتر همیشه معاون کل امری پسندیده است و در راستای انجام وظایف سازمانی قابل تقدیر. جناب آقای وزیر، جناب معاون کل آقای وزیر، شما رسانه دارید، آنتن زنده برایتان اختصاص می دهند. حرفتان به گوش آنکه باید برسد، می رسد. جنابان نمکی و حریرچی، صدای گریه و گلایه ما را چرا نمی شنوید؟! شنیده اید که می گویند رطب خورده کی منع رطب کند! شما که از عدم رعایت پروتکل ها توسط مردم فریاد وامصیبتا سر داده اید چرا پروتکل مصوب وزارت متبوع خود را در مورد عدم بکارگیری بانوان پرستار باردار، رعایت نمی کنید؟ چند پرستار باردار دیگر باید بمیرند تا قانونی که خودتان وضع کرده اید توسط مدیران شما رعایت شود؟ چند خانواده باید سیاهپوش شوند؟ چند نوزاد باید مهر مادری را احساس نکنند تا مدیران محیطی شما باور کنند که بارداری یک پروسه پر خطر است خاصه در روزگار کرونا! جنابان، این گلایه ها با آن رفتارها همخوانی ندارد. می گویند حرمت امام زاده با متولی است. شما که حرمت همکار باردار و پر خطر خود را رعایت نمی کنید چطور انتظار دارید مردم عادی روش ها و رویه های پیشنهادی شما را رعایت کنند؟ چرا می گویید آنچه را که عمل نمی کنید؟ حرمت این امام زاده مدت هاست مخدوش شده است. حرمت ها را برگردانید تا حرفتان را بشنوند. حرفی که به عمل نرسد برای هیچ گوشی شنوا نیست. #مریم_رحیمی #مهشید_گودرز #فرانک_داوودی ماشااکبری عضو هیئت مدیره نظام پرستاری خرم آباد.
نمایش همه...
منابع طبیعی درختان صد ساله بلوط را با توجیه خنده دار هرس کردن بیخ بُرٓ کرده است. از این پس هر زغال فروش یک هرس کار بلوط است☠☠
نمایش همه...
سلام همکاران عزیز خدا قوت و خسته نباشید. خوشحال و مفتخرم که در کنار همه شما به نام پرستار اندکی از درد و رنج هم نوعانمان را تسکین می دهیم. یک روز و یک هفته را به نام پرستار زدن دردی از ما را دوا نمی کند. همه روزها، همه لحظه، همه ساعت ها، صبح ها، عصرهای تعطیل، شب های پر استرس کشیک برای پرستار و به نام پرستار است. تا مادامی که درد هست و دردمند هست و دستان امدادگر پرستار هست هیچ لحظه ای از نام پرستار خالی نیست. می دانم که همه عصبانی هستیم، دلگیریم، تناسه بغض در گلویمان فوران می زند، عزادار دوستان و همقطارانمان شهیدمان هستیم، نگران جان و سلامتی یکدیگریم. بیمناک سلامت هموطنانمان هستیم. درک می کنم که این نیست آن جایگاهی که ما باید باشیم. ما همه یک درد مشترکیم. به حرمت نام زینب و نشان پرستار گرامی می داریم این روز را و شب را و با خار در گلو و اشک در چشم تا پای جان برای حفظ جان مردم هم قسم می شویم و لذت شیرین کمک به هم نوع و تسکین درد درمندان را با هیچ جیفه ناچیز دنیایی عوض نمی کنیم. نام پرستار با مهر والای شما همیشه بلند و برز و بر آفاق و انفس خواهد درخشید. ارادتمند همه پرستاران ایران زمین. #ماشااکبری_پرستار
نمایش همه...
برای روز پرستار«۴» همه چیز خوب و مرتب پیش می رفت. کمبودها و کاستی هایی بود که به حساب نوپدیدی کرونا و بی تجربگی تیمی می گذاشتیم. ماسک اگر نبود، لباس اگر استاندارد نبود، شیلد صورت را اگر خودمان می خریدیم، باز خیالی نبود. دوشادوش هم کارمان را می کردیم و دلمان خوش بود که سرباز یک جبهه ایم. جبهه سلامت. با خودمان فکر می کردیم که همه اعضای یک تیم هستیم. یکی مربی است، یکی دفاع است، یکی فوروارد است، یکی هم گلر است. چند تایی هم توپ جمع کن، یکی دو تا هم بوقچی، تدارکات، مالی و..همدل بودیم و همدست و همداستان. با انگیزه بودیم و پر انرژی. خاطره جنگ و جبهه زنده شده بود. رده ها و رسته ها و اسم ها و رسم ها کمرنگ شده بودند. جان ها به هم نزدیک شده بودند و جسم ها از هم دور. همه چیز خوب داشت پیش می رفت تا روزی که این این حق کرونای لعنتی را دادند. یکباره همه چیز بهم ریخت. آن حس همگانی و همه کنار هم بودن از بین رفت. دومینوی اعتراض و انتقاد شروع شد. آنها که سه ماه بود سرشان را پایین انداخته بودند و تحت هر شرایطی کارشان را انجام داده بودند یکباره سر بلند کردند و خود را بازنده بازی دیدند. کلاه عده ای بدجوری پس معرکه افتاده بود. عده ای که در خانه و دور از میدان حتا پرچمی برای تیم تکان نداده بودند حالا جام زرین برده و پوزیشن قهرمان گرفته بودند. نظم و انضباط تیمی به هم خورده بود. گلر فراموش شده بود، نوک حمله را حذف کرده بودند. ذخیره های پاطلایی تیم رو آمده بودند. مصدوم ها در ترکیب اصلی جا خوش کرده بودند. داور هم بازیکن بود هم داور و هم ناظر بازی. سه ماه همه پا به پای هم دویده بودند و حالا نتیجه بازی برای عده ای پیروزی شیرین بود و برای عده ای دیگر شکست تلخ. مگر می شود یک تیم دو نتیجه بگیرد. نیمکت نشین ها و داور و کاپیتان پیروز شوند و مدافع و فوروارد و مهاجم و بوقچی احساس شکست بکنند؟! تیم خوب داشت کار می کرد، تا اینکه پاداش کرونا به میان آمد. وضعیت بقول رئیس یکی از دانشگاه ها اِندِ نامردی بود! یک چیزی بود مثل انتقام. مثل پاک کردن یک کینه قدیمی. خیلی اوضاع خیط و خجالت آور بود. هیچ رابطه ریاضی و حسابی وجود نداشت. یکی از همکاران می گفت این پاداش نیست، تنبیه کرونا است، هر کس بیشتر در بخش کرونا کار کرده تنبیه انضباطی شده و چیزی نگرفته! هر طور دلشان خواسته بود، خیلی ها اصلا نگرفتند. برای بسیاری زیر بیست هزار تومان برای سه ماه. برای بعضی هم حاتم بخشی! جمع شدیم رفتیم برای روشن شدن موضوع. سوال کردیم از مسئولین. هر کس از ظن خود جوابی داد. من نبوده ام. من نمی دانم. فعلا علی الحساب است! دروغ می گویید! کی ده میلیون گرفته؟! یکی هم گفت اشتباه شده دفعه بعد جبران می کنیم و نکرد! حرفشان منطقی نبود، قانع نشدیم، شروع کردند به تهدید و تنبیه. تبعید شدیم. توهین شنیدیم. چون گفته بودیم چرا؟ رفتیم پیش یک نهاد بالادست ناظر. امید داشتیم که حق به حق دار می رسد. مادربزرگم می گفت برای آدم گلایه مند گوش شنوا نعمت است. انصافا خوب به گلایه های ما گوش دادند اما جوابشان خوب نبود! گفتند، ببینید آنها که بیشتر و بهتر گرفته اند برای این است که منابع مالی و اختیار تخصیص و امضا دستشان است، اول سهم خودشان را برداشته اند! گفتیم آیا چنین حقی دارند؟ گفتند، همه جا همین است! اول خودم، دوم کسی! گفتم، خیلی هم خوب شد. من فردا شب کشیک بخش بیماران کرونا هستم.داروها و تجهیزات دست من است پس من هم اول سهم خودم را برمی دارم! سکوت کردند. آن حرارت و هیجان و حاضر جوابی در سخنشان نبود. مثل یک سرباز که محاصره شده است و راه فراری ندارد بعد از مکثی طولانی گفتند، حق با شماست! گفتم، پس به آنها بگویید امانت‌دار خوبی نبودند. حق ما امانت بود. خیانت در امانت کردند. حق با ما است اما فقط حق خودمان. پرستاران امانت داران خبره ای هستند.به حساب و کتاب روز واپسین باور قلبی دارند و آمدیم بیرون. بسیاری از ما کرونا گرفتیم. عده ای جان دادند.زخم کرونای ما بی هیچ اِسکاری بهبود یافت اما جوشگاه آن نابرابری و نابرادری در روح بسیاری از پرستاران بر جا ماند! @Khapourah #ماشااکبری_پرستار
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.