cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

ارغــــــــــوان

شعر، موسیقی روحهای بزرگ و حساس است. "ولتـر"

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
266
مشترکین
-124 ساعت
-87 روز
-2530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

01:01
Video unavailable
9.66 KB
Photo unavailable
🌹🌷آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می کنند https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
00:30
Video unavailable
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند! دلمان تنگ شد وُ قافیـه ها ریخت به هم من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق! پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم..؟ امید‌صباغ‌نو https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
4.91 MB
Photo unavailable
. دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد #حضرت_حافظ https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
Photo unavailable
سالروز درگذشت #جلیل_شهناز (۱ خرداد ۱۳۰۰، اصفهان – ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، تهران) استاد بی بدیل تار
نمایش همه...
علی زندوکیلی چه زیبایی💃 https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
Ali Zandvakili - Che Zibaei.mp38.89 MB
به پیش باد تو ما همچو گردیم بدان سو که تو گردی چون نگردیم ز نور نوبهارت سبز و گرمیم ز تأثیر خزانت سرد و زردیم ز عکس حلم تو تسلیم باشیم ز عکس خشم تو اندر نبردیم عدم را برگماری جمله هیچیم کرم را برفزایی جمله مردیم عدم را و کرم را چون شکستی جهان را و نهان را درنوردیم چو دیدیم آنچ از عالم فزون است دو عالم را شکستیم و بخوردیم به چشم عاشقان جان و جهانیم به چشم فاسقان مرگیم و دردیم زمستان و تموز از ما جدا شد نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم زمستان و تموز احوال جسم است نه جسمیم این زمان ما روح فردیم چو نطع عشق خود ما را نمودی به مهره مهر تو کاستاد نردیم چو گفتی بس بود خاموش کردیم اگر چه بلبل گلزار و وردیم «مولوی»دیوان کبیر 🌹https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
Photo unavailable
عصرتون بخیرعزیزانم https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
ريشه در اعماق اقيانوس دارد -شايد- اين گيسو پريشان كرده بيدِ وحشیِ باران. يا، نه، دريايی‌ست گويی، واژگونه، بر فراز شهر، شهرِ سوگواران. هر زمانی كه فرو می‌بارد از حد بيش ريشه در من می‌دواند پرسشی پيگير، با تشويش: رنگ اين شب‌های وحشت را توانَد شُست آيا از دلِ ياران؟ چشم‌ها و چشمه‌ها خشک‌اند. روشنی‌ها محو در تاريكیِ دلتنگ، همچنان كه نام‌ها در ننگ! هرچه پيرامون ما غرق تباهی شد. آه، باران، ای اميد جان بيداران! بر پليدی‌ها -كه ما عمری‌ست در گرداب آن غرقيم- آيا‌، چيره خواهی شد؟ #فریدون_مشیری ‌https://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
01:06
Video unavailable
این کلیپ خیلی زیباستhttps://t.me/+S6JlhWbJFyPTBGeZ
نمایش همه...
7.28 MB