cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مسمومیت‌با‌عصاره‌نور؛

من به تنفس روح هنر مشغولم و به قاب‌ گرفتن خاطرات احتمالا فراموش‌شدنی.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 348
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-267 روز
-13130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Acoustic Folk ` اسم این آهنگ هست ‹ترانه غم‌انگیزِ باد› اشکایی که تا الان نگه داشتی مطمئنم با این آهنگ فرو می‌ریزن! 🩶
نمایش همه...
Empyrium - The Sad Song of the Wind.mp36.69 MB
1
Photo unavailableShow in Telegram
عزیزکم، تو یک‌جور نمی‌باری که انگار با ما سر پدر کشتگی داری؟'
نمایش همه...
1
سرم را کیپ تا کیپِ پنجره می‌گذارم. از لمس شیشه مغزم سردی می‌کند. در ماشین قرار داشتم. به خودم تلقین کردم آمده‌ایم ماجراجویی کنیم و این سفری کسالت‌بار نیست. باران می‌آمد. الهه‌ آب‌ها آن قطره‌ها را با سخاوتمندی به ماشین ما می‌فرستاد و می‌گفت: «جای زخم‌هایت را بشور و دردها را به من حواله کن؛ لازم نیست دردی که حتی مال تو نیست به دوش بکشی.» بی آنکه مسیر نگاهم را تغییر بدهم، سرم را از پنجره عقب می‌کشم، شیشه را پایین می‌دهم و دوباره با چشمان بسته‌ام سرم را از پنجره بیرون میکنم. می‌گذارم او و بارانش مرا تطهیر کند. تا شاید فرصتی یابم از نو ساختن را. انگار که با خودم یا سایه‌‌ام در حال گفتگو باشم، می‌گویم: -یادم میاد یه آدمی که جز یه مدت کوتاه بیشتر با هم همکلام نبودیم، یه روز یه حرف عجیبی زد. اون بهم گفت تو یه نقطه از زندگیت احساساتت رو کاملا به دست میاری. بهم گفت یعنی حداقلش یه چیزیو حس میکنی. اون موقع دیگه پوچ نیستی. دردو حس میکنی. ماهیت غمو درک می‌کنی. گفت مطمئنه که این اتفاق یه روز برام می‌افته. حالا فهمیدم حق با اونه. الان همه چیزو احساس میکنم. ولی دنیا جدیدا سیاه‌تر شده. دیگه علاوه بر خودم زجر دیگران و جهانی که توشم رو هم دارم به دوش می‌کشم. غریبه، دیگه مترسک سر جالیز نیستم. دارم احساس می‌کنم. خیلی هم زیاد احساس می‌کنم. از نو که قوه بینایی‌ام را به کار گرفتم دیدم در این میان الهه‌، دور از چشم من رفته بود پی کارش. خبری از باران نبود. او رد پایش را روی رخسارم به جا گذاشت سپس نرم نرمک مرا تَرک گفت. شاید رفت تا رسوای دیگری را تسکین بدهد. '27 مارس، به عبارتی ۸ ام ماه آغازین سال نو و ما هیچ غلطی نکرده‌‌ بودیم - یادداشت پنجم'
نمایش همه...
1
.🧡🌧.
نمایش همه...
1
Photo unavailableShow in Telegram
اینم از امروز ما. | ۶ فروردین
نمایش همه...
1
Photo unavailableShow in Telegram
تابلو رنگ روغن سبک امپرسیونیسم <<< عکس امروزم
نمایش همه...
به آخر کار و به ته خط فکر نکن. بذار پایان غافلگیرت کنه. درست مثل آغاز.
نمایش همه...
Indie / Post Metal ` این مرگ تو است که می‌بینم! آن‌ها سر و قلب تو را خرد کرده‌اند، همه چیز را از تو دزدیده‌اند... - ای روح درمانده! 🌪 @lamentoos
نمایش همه...
2_5354886794255008073.mp317.65 MB
Photo unavailableShow in Telegram
من آن تک درختم که به طوفان نشسته. @lamentoos
نمایش همه...
1
Instrumental ` ” به یاد روزهایی که خاکستر شد، مرثیه‌ای غمناک برایم بخوان.@lamentoos
نمایش همه...
05 Balmorhea - Remembrance.mp313.45 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.