cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

|•بَـخـ☆ـتِ ســ°•یــاه•|

°•°•● ﷽ ●•°• When I love U, Everything Else Is Extra..! وقتي تورو دوست دارم، هر چيز ديگہ اي اضافست...✨ ارتباط با من @zart4 لینک کانال @delbarbashimmm

نمایش بیشتر
إيران224 442زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
380
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

لاله دختری که #عاشق هم کلاسیش میشه و میره خونشون تا باهاش #سک.س کنه ولی پسره #وحشی میشه و اونو به بدترید نحو #شکنجه میکنه..... #پارت1سرچکن_س.کسی_نبودلفت_بده🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFNKRqLjO8hra2hhuQ
نمایش همه...
سر کلاس بودم و بعد از فیلمی که نیما واسم فرستاده بود رو دیدم #شه_وتی شده بودم ! چشمم فقط به #مردو_نگی #سامیار بود و تمرکز نداشتم . دستمو توی #شو_رتم بردم و خودکار رو توی #سور_اخ #به_شتم کردم که سامیار گفت : _ حالتون خوبه خانوم نیازی ؟! گوشه ی #لبمو گاز گرفتم و گفتم : _ اره ! ردیف آخر نشسته بودم و کنارم خالی بود . سامیار کنارم وایستاد و گفت : _ سر کلاس من جای #خود_ار_ضایه ؟! با چشمای #خمار از #شه_وتم بهش نگاه کردم و چیزی نگفتم که دستش رو توی #شو_رتم برد . #خودکار ازم بیرون کشید و #انگشت #کلفت خودشو توی #سور_اخم کرد که #اه گفتم . دستمو روی #مردو_نگیش گذاشتم و فشار دادم و گفتم : _ فقط این میتونه حالمو خوب کنه استاد ! به بچه ها نگاه کردم و وقتی دیدم همه سرگرم امتحانشون هستن ، #زیپ شلوار سامیار رو پایین کشیدم و #مردو_نگیش رو از #شو_رتش بیرون آوردم . #لیسی به #کلا_هک #مردو_نگیش زدم که سرمو گرفت و خودشو تا #آخر واردم کرد . با ضربه ی آخرش #صدای عقم توی کلاس پیچید و ... https://t.me/joinchat/AAAAAFUblzkCR7AIEn406w #رابطه_استاد_دانشجو💦😱
نمایش همه...
#کی.رشو کرد #ک.صم که #جیغ بلندی کشیدم _ #آهههههه امیر #میسوزه _خودت با کارات گفتی بیا منو بکن چه انتظاری داری ازم باید مثل #سگ زیرم #جر بخوری فهمیدی #قلاده ای که به #گردنم بسته بودو #محکم کشید و #لبامو #گاز گرفت _ تو #سگ کیی هان؟؟ #سگ کیی با ناله گفتم _ #سگ توهم #ارباب #جرممم بده #پلاگ و از کونم دراورد و #کیرشو جایگزین کرد که اه #غلیظی کشیدم شمع و از روی میز برداشت و جلوی ک.صم گرفت....... #bdsm_ارباب برده ای#خشن#سک.سیییی❌🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFNKRqLjO8hra2hhuQ https://t.me/joinchat/AAAAAFNKRqLjO8hra2hhuQ
نمایش همه...

#رژ لبو به #لبام مالیدم ودستی به #شکمم کشیدم که یهو در باز شد و به دیوار کوبیده شد. ترسیدم و نگاهم به صورت سرخ امید افتاد. جلو اومد که تلو تلو خورد و فهمیدم #مست کرده:-به به ببین #هلو خودشو آماده کرده..ترسیدم و با تته پته گفتم: -چی میگی امید؟ اینجا چیکار میکنی؟بیرون ازاتاقم...#سکسکه ای کرد و خمار و #مستانه خندید و گفت: -اتفاقا حالم خوبه #عشقم.. میخوام امشب یه کاری کنم که #پشیمون بشی #نامزدیمونو بهم زدی و رفتی با بهترین دوستم رو هم ریختی! به طرفم حمله کرد و... https://t.me/joinchat/AAAAAEUDq4yYyHYo66syJQ
نمایش همه...
#قسمت_112 سالها گذشته اکنون من سقف خانه ام را با بلندی روح مردی ساخته ام که دیوانه وار دوستم می دارد تقریبا همسن هم هستیم.برعکس تو که بیست سال از من بزرگتر بودی من و او باهم بزرگ شدیم.باهم خندیدیم.بچگی کردی.شیطنت کردیم.جوانی کردیم.آخر تو می گفتی باید با همسن خودم ازدواج کنم.حرفم را بفهمد. میگفتی که دیگر پیر شده ای و حالی برای قدم زدن در کوچه های باران زده نداری.حوصله ی سینما رفتن نداری کافه رفتن را بچه بازی می دانستی و من به حرفت گوش دادم و با کسی که همسنم بود ازدواج کردم به همه ی کافه های شهر رفتیم و قهوه ی تلخ نوشیدیم تک تک فیلم های روز دنیا را در سینما دیدیم و همراه با دیدنش ساندویچ و نوشابه ی شیشه ای خوردیم و دقیقا نوشابه هایم را از لبه اش نوشیدم و دهانم را با پشت دست پاک کردم.همانطور که تو ازش متنفر بودی ولی مرد همسر دید و برعکس تو که تشر می زدی با لذت نگاهم کرد و خندید مرد همسر مانند تو بچه خطابم نمی کند مدام از کارهایم ایراد نمی گیرد الان خوشبختم ولی این زندگی بی نقص آن چیزی نبود که می خواستم فقط کافی بود تو کنارم باشی به خداوندی خدا نه خندیدن می خواستم نه کافه گردی نه قدم زدن در کوچه های باران زده و نه جوانی کردن کافی بود تو باشی و من روزهایم را در حوالی همان شومینه ات با خواندن کتاب های حوصله سر برت بگذرانم حاضر بودم تک تک روزهای بارانی را از پشت پنجره نگاه کنم ولی تو باشی مرد همسر همیشه کنارم هست همیشه خوب و مهربان است حتی با وجود اینکه همه ی دخترانگی هایم را به پای تو ریختم بازهم مرا مردانه خواست ولی می دانی درد چیست؟او تو نیست! #قلم_عالی #رمان_جدید #الهه_"احمدی https://t.me/joinchat/AAAAAE3EFd4kfDp9dzPKUw
نمایش همه...

_امید! پهلوهامو گرفت و مجبورم کرد بخوابم. _هـیـش. دوباره مردونـ.ـگیشو روی بهشـ.ـتم گذاشت و آروم حرکتش داد. _بدت میاد من زنت کنم؟ این سواالش آدمو روانی می کرد. جوری میپرسید که از ترس جرئت حرف زدن نداشتی. سعی کردم با ناز توی صدام و چشمای خمارم رامش کنم. _نه. معلومه که نه عشق من. من اول و آخرش زیر تو زن میشم، ولی االن وقتش نیست. خم شد روم و لبامو عمیق و آبدار بوسید. _وقتشو من تعیین میکنم. اه لعنتی عشوه هامم جواب نداد. دوباره بین پاهام نشست و با شستش یکم سـ.ـوراخمو تحـ.ـریک کرد. بهشـ.ـتم نبض میزد و دلم به شدت مردونـ.ـگی کلفتشو میخواست اما اگه پردمو میزد بدبخت میشدم. من تازه ۱۶ سالم بود. لعنتی هی سر مردونـ.ـگیشو رفت و برگشتی از نقطهی حساسم تا سـ.ـوراخم میکشید. به زور جلوی خودمو گرفته بودم نگم مردونـ.ـگیشو واردم کنه. بار آخری که مردونـ.ـگیشو روی نقطهی حساسم کشید طاقت نیاوردم و نالیدم: _امید لطفا! پاهامو روی شونههاش گذاشت و ساق پامو نرم بوسید و مکید. _بهم اعتماد کن. لعنتی انگار قصد داشت امشب واقعا زنم کنه! سر مردونـ.ـگیشو که روی سـ.ـوراخم تنظیم کرد و با فشار واردم کرد بند دلم پاره شد. _نـــــــه! https://t.me/joinchat/AAAAAEUDq4yYyHYo66syJQ #رمان_هات_سسکی🔞 #رمان_هات_سسکی🔞
نمایش همه...
#شرح حال دختری که #برده ی همسایش میشه اگه #طاقت ندارین جوین نشین پارتا به شدت #ناراحت کننده اس #bdsm🔞🔞🔞🔞❌❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/AAAAAEpopHQ6SrQQ7eGpcQ https://t.me/joinchat/AAAAAEpopHQ6SrQQ7eGpcQ
نمایش همه...
#14 خودمو بیشتر بهش چسبوندم و چشمامو بستم که زود خوابم برد ... با صدای ملچ ملوچ از خواب پریدم ... کیا داشت سینـ*ـمو میخورد و با انگشتش داشت کـ*ـصمو میمالوند ... آهـ*ـم بلند شد که مک محکمی زد که کمرمو از تخت بلند کردم و گفتم : _ آه بسه کیا ... کـ*صـ*ـم به خارش افتاده بود . کیا با صدای حشـ.ـری گفت : _ کـ*ـصـ*ـت پفکی شده ! دو انگشت شو واردم کرد که با ناله گفتم : _ سالــ*ـارتو میخوام . کـ*ـصـ*ـم فقط با کـ*ـیـ*ـرت سیر میشه ! چون اتاق تاریک بود کبودیای تنم دیده نمیشد وگرنه میفهمید که با کس دیگه ای بودم ... با حرفم چشماش خمار تر شد و لیسی به بهـ*ـشـ*ـتم زد و روم اومد و سالـ*ـار شو روی سوراخ کو*نم گذاشت و سر مرد*ونـگـ*ـی شو فشار داد ... دستامو روی بازوهای پهنش گذاشتم و گفتم : _ لعنتی بکن توام ! سینـ.مو توی دستش گرفت و سـ*ـالـ*ـار شو تا دسته توم کرد ... بدون این که صبر کنه خودشو حرکت داد و محکم تلمـ*ـبه زد ... یه پامو آورد بالا و از ساق پام گرفت و ضربه هاشو باز شروع کرد ... انگشتای پامو لیس میزد و داشت دیوونم میکرد ... نو*ک سیـ*ـنمو گرفت و کشید که جیغ خفیفی زدم ... صدای آه و ناله‌ی کیا بلند شده بود و صدای آهمون کل اتاق رو پر کرده بود ... بعد از این که حسابی گشادم کرد ، سالـ*ـارشو در آورد و روی سیـ*ـنه هام خودشو خالی کرد ... از چشمای خمارم فهمید که ار*ضا نشدم و ... https://t.me/joinchat/AAAAAErSnJQD7f9kJVDXkg
نمایش همه...
#رمان_bdsm #موهامو توی دستش گرفت و #داد زد - به من بی #احترامی میکنی؟ یجوری #ادبت کنم که دیگه حتی جرعت #تکون خوردنم نداشته باشی دست و پاهامو به #میله ی سرد و #اهنی وسط اتاق بسته و #شلاق بلندی و از تو کمد بیرون اورد - بلند بشمار فهمیدی #توله سگ سرم و اروم تکون دادم که ضربه ی اول و زد با #استرس گفتم -ی....ک #ضربه دوم زد و همینطور ادامه داد. پنحاه تا ضربه زد و بعد از تو کمد یه #تل و یه دم و یه لباس #س.کسی و پشمی بیرون اورد و جلوم انداخت - #بپوش اینارو. امشب #سگم میشی و باهام میای خونه ی دوستام اونا حسابی #تنبیهت میکنن... #دوستاش_دختره_رو_میکنن🔞😱😱😱 #فوووول_سک.سی https://t.me/joinchat/AAAAAEpopHQ6SrQQ7eGpcQ https://t.me/joinchat/AAAAAEpopHQ6SrQQ7eGpcQ
نمایش همه...
#دختره_رو_حامله_میکنه👇😱👇😱 #12 می‌ دونستم که تا کارشو نکنه ولم نمیکنه برای همین سرمو برگردوندم سمتش و گفتم : _ فقط واردم نکن که دردم گرفته ! زیر گوشم رو بوسید و کـــ*ــیر شو به کــ*ــصم مالید که آهی کشیدم ... موهام رو توی دستاش گرفت و با خشونت عقب کشید که حس کردم موهام کنده شد ... _ مووهامو کندی عوضی ! بیشتر موهامو کشید که سرم به عقب خم شد ... در حالی که مــ*ــردونگیش به چــ*وچـ*ــولم میخورد اون یکی دست شو روی سیــ*ــنه ام گذاشت و نوک برجســ*ـتــه شو بین انگشتاش فشار داد که جیغی از درد کشیدم ... سر مردونگیش بین پام بود و داشت چـ*ــوچـ*ــولم رو جر میداد ... یک انگشتش رو داخل ســ*ـوراخ کــ*ــونم کرد و فشار داد که ناله‌ای از درد کردم ... صدای آه های مردونه‌اش حموم رو پر کرده بود و داشت ارضــ*ــا میشد ... منم دست کمی از اون نداشتم و کل بدنم نبض گرفته بود ... با ضربه ی محکمی که زد ارضـ*ــا شد و آبش رو کــ*ــصم ریخت که از داغی آبش منم به ارگــ*ــاسم رسیدم و آبم روی مــ*ـــردونگیش ریخت ... https://t.me/joinchat/AAAAAErSnJQD7f9kJVDXkg
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.