cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کانال کافه کتاب☕️📖🕊

هرهفته معرفی برترین آثار ادبی جهان ☕️کافه کتاب ۹۶/۹/۲۵📚 درخواست عضویت گروه گفتمان: @saeid_1985 📥دانلود رایگان کتاب @cofe_Ketabkhane 📖برترین آثار ادبی جهان @cofe_Pdfsound 🗞 ️ارشیو گفتمان @cofe_Goftemanha 👥ارتباط با ادمین : @saeid

نمایش بیشتر
Advertising posts
1 723مشترکین
-124 ساعت
-47 روز
-1430 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید هابه اشتراک گذاشته شدهديناميک بازديد ها
01
‏مخزن کتاب‌خانه‌ها تنها جای صلح‌آمیز جهان‌اند، چون افکار متعارض بی‌کم‌ترین داد و قالی کنار هم می‌نشینند. ‏☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
361Loading...
02
«در هیچ جامعه‌ایی تفکر بالیدن نمی‌گیرد مگر آنکه شرایط گفتگوی امن و برابر برای همه از چپِ چپ تا راستِ راست فراهم باشد. جامعه باز که دستاورد یونانیان است، غیر دینی است. در جامعه باز طبیعت و قرارداد از یکدیگر جدا و زمینه برای رویکرد انتقادی فراهم است. در جامعه باز فردیت انسان‌ها در درجه نخستِ اهمیت قرار دارد و در جامعه بسته فردیت به بهانه وحدت ملی یا وحدت قوم و قبیله سرکوب می‌شود. اگر راست است که دانش بدون نقد و آزمایش ممکن نیست، خرد حکم می‌کند که امور جامعه هم به روی نقد باز باشد.» 📙جامعه باز و دشمنان آن ✍کارل ریموند پوپر 📝عزت الله فولادوند ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
400Loading...
03
💎 در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد. 🔹افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.. 🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه! 🔹افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی. 🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد... 🔹روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند. 🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم. 🔹ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند. 🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند. 🔹ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد. 🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد! 🔹افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی. 🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است. 🔹ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد. 🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد». 🔹این داستان، حکایت افراد زیادی است! داستانی آشنا برای همه ما... " برگرفته از کانال داستان کوتاه " ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1212Loading...
04
تقدیمی امشب کافه کتاب ♥️نترس جانم كه دستانم جدا شدنی نیست ز دستانت❤️ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1396Loading...
05
قطعه ی Gabriel's Oboe از ماندگارترین آثار موسیقی فیلم در تاریخ سینما و شاهکاری که با روان شنونده بازی میکند. خالق این اثر کسی نیست جز موسیقیدان بی تکرار، استاد انیو موریکونه ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1450Loading...
06
اینکه ما قضاوت خوبی درباره دیگران مۍکنیم، به این جهت است که برای خودمان مۍترسیم. اساس خوشبینی ترس است و بس. ما برای همسایه خود مزایایی قائل مۍشویم، به امید آنکه انتفاعی ببریم؛ از رئیس بانکمان تمجید مۍکنیم برای اینکه اعتباراتمان در بانک محفوظ بماند؛ از دزد سرگردنه هزاران تعریف مۍکنیم به طمع اینکه جیب ما را ندیده بگیرد. 📚 تصویر دوریان گری ✍ اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖 صفحه ١٣٢ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1470Loading...
07
کدام فیلسوف بود که وقتی خواست انسان را تعریف کند، مۍگفت: انسان حیوانی است عاقل. بعقیدۀ من این تعریف بۍمعنۍترین و لوسترین چیزهایی است که درباره جنس دوپا گفتەاند. انسان همه چیز هست جز عاقل. 📚تصویر دوریان گری ✍اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖صفحه ٦٩ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1511Loading...
08
اسکار وایلد ــ گورستان پرلاشز آرامگاه "اسکار وایلد" نویسندهٔ معروف ایرلندی در شهر پاریس قرار دارد و بر اساس شعر معروف "اسکار وایلد" یعنی ابوالهول و با الهام از مجسمەهای آشوری در سال 1912 ساخته شده است. از نکات جالب این است که، در طی سالیان طرفداران وایلد با بوسەهای رژلبی آرامگاه او را تزیین مۍکردند، این کار بە تدریج آنقدر زیاد شد که بیم آسیب به سنگ مۍرفت در نتیجه به درخواست نوادگان وایلد در سال 2011 یک شیشه محافظ بر آن گذاشته شد، اما طرفداران مشتاق هم ناامید نشدند و بوسەهای خود را حالا روی شیشه به یادگار مۍگذارند. نویسندەای کە بە اقوال بسیاری همجنسگرا بوده و تصویر دوریان گری را اوج آشکارکنندگی این مساله مۍدانند، سنگ مزارش به بوسەهای زنانه تن داده ...طنز غریبی است زندگی ... حتی پس از مرگ. ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
10Loading...
09
‍ 📕نخستین نسخه مصور کتاب “تصویر دوریان گری”، در سال 1908 آماده شد، اما انتشار آن تا سال 1910 به تعویق افتاد. اوژن دته (Eugene Dété) هفت تصویر از طرح‌های پل تیریات (Paul Thiriat) برای این رمان را با شیوه حکاکی روی چوب آماده چاپ کرده بود. تصویر دوریان گری رمانی فلسفی از اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی است. نسخه کوتاه در ژوییه 1890 در ماهانه آمریکایی لیپینکات (Lippincott’s) و نسخه کامل این رمان در آوریل 1891 منتشر شد. سردبیر مجله مذکور می‌ترسید که داستان ناشایست باشد و بدون اطلاع وایلد، تقریبا پانصد کلمه را حذف کرد. علی‌رغم آن سانسور، “تصویر دوریان گری” حساسیت‌های اخلاقی منتقدان بریتانیایی را برانگیخت. برخی از آنها گفتند که اسکار وایلد به دلیل نقض قوانین محافظ اخلاق عمومی مستحق پیگرد قانونی است. در پاسخ، وایلد در مکاتبه با مطبوعات بریتانیا به شدت از رمان و هنر خود دفاع کرد. البته او شخصا برخی از بحث‌برانگیزترین مطالب را هنگام بازبینی و طولانی‌تر کردن داستان برای انتشار کتاب در سال بعد حذف کرد. زوال تصویر دوریان داستان حول پرتره دوریان گری می‌چرخد که باسیل هالوارد نقاش می‌کشد. باسیل که هنرمندی چیره‌دست و دوست دوریان بود، شیفته زیبایی دوریان شده و تمام توان خود را برای هرچه زیباتر کشیدن پرتره وی به کار می‌گیرد. دوریان از طریق باسیل با لرد هنری واتن ملاقات می‌کند و شیفته جهان‌بینی لذت‌گرایانه اشرافی می‌شود؛ زیبایی ظاهری و رضایت نفسانی تنها چیزهایی هستند که ارزش دنبال کردن در زندگی را دارند. دوریان که به تازگی فهمیده است زیبایی او محو خواهد شد، تمایل خود برای فروش روح خود را ابراز می‌کند تا اطمینان حاصل شود که تصویر، به جای او، پیر و محو خواهد شد. این آرزو برآورده می‌شود و دوریان در حالی که جوان و زیبا می‌ماند، به دنبال یک زندگی آزادانه از تجربیات غیراخلاقی گوناگون می‌رود. در حالی‌که در تمام این مدت، پرتره او پیر می‌شود و به صورت بصری همه گناهان فاسد کننده دوریان را ثبت می‌کند. این تنها رمان وایلد، که در زمان خود مورد بحث و انتقاد بسیاری قرار گرفت، امروز به عنوان یکی از رمان‌های مهم تاریخ ادبیات شناخته می‌شود. اسکار وایلد که شانزدهم اکتبر ۱۸۵۴ در دوبلین متولد شده بود، پس از تحمل چندین بیماری سخت، در آخرین روز نوامبر ۱۹۰۰ در پاریس درگذشت و پیکر وی در گورستان پرلاشز دفن شد. 📡وب سایت: poshtebammag گردآوری و ترجمه: بهار وفایی ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1300Loading...
10
🎨 تصاویری از کتاب مصور تصویر دوریان گری ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
50Loading...
11
هر پدیده مادام که قدرتش اجازه دهد، می کوشد در هستی اش پایدار بماند. #مرگ_را_جدی_نگیر #استیون_ندلر صفحه ۳۸ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1651Loading...
12
Media files
1620Loading...
13
Media files
1510Loading...
14
🔰شاید هرگز نتوانم کتابهای زیبا بنویسم ولی چرا نتوانم کتابهای زیبا بخوانم؟ و چه لذتی بالاتر از این.... 📚 از اعماق ✍اسکار وایلد (نویسنده و نمایش نامه نویس ایرلندی) ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1661Loading...
15
همدلی توانایی دید از نگاه فرد آسیب دیده و قراردادن خود در جایگاه اوست. در آغوش گرفتنش نشانهٔ همدلی صحیح است. همدلی نوعی درمان است، زیرا احساس دیدن و شنیدن در سطحی عمیق و عاطفی یک تجربه شفابخش است. همدلی یعنی این‌که به درون وجود من بیایی، و بکوشی به نیابت از طرف من، درون من را جستجو کنی و دنیای اطرافم را، آن‌چنان‌که من می‌بینیم، ببینی و بفهمی این روزها بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به همدلی است درک راننده‌ای که عجله دارد درک کارگری که برای خرید چانه می‌زند درک کودک بیش فعالی که درمان نشده درک کسی که مادر یا پدر ندارد درک مستاجری که هر روز به حاشیه شهر رانده می‌شود درک کارمندی که حقوقش کفاف زندگیش را نمی‌دهد درک مدیری که در آشفته بازار دلار و ارز در صدد تسویه حقوق کارمندان خود است به قول معروف هر فردی که ملاقات می‌کنیم در چند جبهه در حال جنگ است کمی صبوری کمی مهربانی کمی تحمل تمام چیزیست که آرامش حداقلی را در جامعه آشفته ما رقم می‌زند.
1593Loading...
16
☕️📖کافه کتاب تقدیم میکند.... عرض درود و ادب و احترام دارم خدمت دوستان و همراهان عزیز کافه کتابی در خدمت دوستان هستیم در ادامه طرح معرفی آثار ارزنده ادبی خب قطار کافه کتابی ما پس از توقف در نیویورک و همراه شدن با کتاب ناطوردشت جناب سلینجر به مسیر خودش ادامه میده این بار به سمت ایرلند خواهیم رفت و در ایستگاه جناب اسکار وایلد نویسنده محبوب ایرلندی متوقف خواهیم شد و با معرفی یک شاهکار ادبی از ایشان که می‌دونم نا آشنا نیست برای اهالی کتاب یعنی 📖کتاب تصویر دوریان گری   امیدوارم که دوستان کافه کتابی اگه تا به امروز سراغ این اثر نرفتند حتمن همراه ما باشند با مطالعه این اثر گفتمان پیرامون این اثر پانزدهم اردیبهشت برگزار خواهد شد این اثر رو سالها پیش معرفی کردیم خدمت دوستان ولی خب گفتمانی نداشتیم پیرامون این اثر ارزنده در پایان سپاسگزارم از دوستانی که از مهر ۱۴۰۰ در طرح بازخوانی و معرفی آثار ادبی همراه ما شدند بیش از این وقت دوستان رو نمی‌گیرم امیدوارم دوستان همراه تیم کافه کتاب باشند تا پایان سفر کافه کتابیمان... همراه ما باشید در انجمن ☕️کافه 📖کتاب https://t.me/coffeeketab_Gofteman 🖊 سعید🕊
1401Loading...
17
"فیلمی که هر نویسندەای باید ببیند" فیلم یاغی‌ای در دشت یا Rebel in the Rye  فیلم زندگی نویسنده مشهور جی.دی.سالینجر و داستان خلق ناطور دشت است. داستانی که حتی برای دسته زیادی از کسانی که این رمان را هم خوانده‌اند ناشناخته است و خود من هم تصور نمی‌کردم که سلینجر با چه دشواری‌ای این کتاب را خلق کرده باشد و چه اندازه مرارت کشیده باشد. نیکولاس هولت در این فیلم نقش کلیدی سلینجر را بازی می‌کند و کوین اسپیسی نقش ویت بارنت Whit Burnett را دارد. ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1440Loading...
18
Rebel.in.the.Rye.2017.720p..DUBLE.mkv 📦 حجم : 984.9MB ⚙️ فرمت : MKV x264 ➖➖➖➖ 👈جهت دریافت فیلم و سریال های دوبله فارسی و بدون سانسور لطفا کانال ما رو دنبال کنید: 🥹 ᴊᴏɪɴ ᴜs : @PersiaMov
1466Loading...
19
⏳تا دقایقی دیگر گفتمان پیرامون کتاب ناطوردشت را خواهیم داشت در انجمن کافه کتاب 💎همراه ما باشید در انجمن کافه کتاب☕️📖
1510Loading...
20
فیلمی که دوست‌داران سلینجر و ناتور دشت باید ببینند: Rebel in the Rye یاغی‌ای در دشت یا خوب نام فیلم باید شما را متوجه کرده باشد که می‌خواهم در مورد چه صحبت کنم. بله در مورد رمان مشهور ناتور دشت و خالق آن یعنی جی دی سلینجر. فیلم یاغی‌ای در دشت یا Rebel in the Rye داستان خلق ناتور دشت است. داستانی که حتی برای دسته زیادی از کسانی که این رمان را هم خوانده‌اند ناشناخته است و خود من هم تصور نمی‌کردم که سلینجر با چه دشواری‌ای این کتاب را خلق کرده باشد و چه اندازه مرارت کشیده باشد. نیکولاس هولت در این فیلم نقش کلیدی سلینجر را بازی می‌کند و کوین اسپیسی نقش ویت بارنت Whit Burnett را دارد.... فیلم Rebel in the Rye فیلمی نیست که هر کسی بپسندد. پیشنهاد می‌کنم اگر یک کتابخوان نیستید یا رگه‌هایی از شوق نویسندگی تا در وجود شما ریشه ندوانده باشد؛ اصلا وقت خود را برای دیدن این فیلم تلف نکنید. چون در این صورت فیلم را کسل‌کننده خواهید یافت. اما برای دسته‌ای خاص؛ این فیلم اتفاقا می‌تواند بسیار جالب باشد.Rebel in the Rye در مورد نویسندگی است.درمورد رنج و عیش مداوم آنها با آثارشان است. در مورد دوره‌های مکرر و تمام‌نشدنی آبستنی‌های فکری زجرآور و سقطها و زایش‌های موفقیت‌آمیزآنهاست. این اثر خوب نشان می‌دهد که یک شخصی بااستعداد برای دگردیسی و کامل شدن چقدر باید رنج‌ها را بر روح و تن خود هموار کند.Rebel in the Rye نشان می‌دهد که سلینجر جوان، به جای اینکه یک نویسنده جاودان شود می‌توانست یک فروشنده موفق گوشت خوک باشد! اما انتخاب او چیز دیگر بود .Rebel in the Rye در بخش‌هایی نشان‌دهنده یک کمبود در جامعه ماست. اینکه نویسندگان جوان و بااستعداد ما فاقد آن اتمسفر لازم برای کامل شدن و رشد و راهنمایی هستند و آن بازار مخاطب خوب را ندارند. بله! نویسندگی در همه جای دنیا دشوار است. اما در جاهایی مثل کشور خودمان می‌تواند به مانند سودای قهرمان اسکی شدن در عربستان باشد!Rebel in the Rye به نقش مهم مرشدها و راهنماها اشاره می‌کند و روی نقشی که اسپیسی ایفاگرش است یعنی ویت بارنت، تأکید فراوان می‌کند. بارنت یک نویسنده و یک استاد نویسندگی بود که در دهه‌های میانی قرن بیستم با مجله معروف استوری؛ کمک زیادی به شناسایی و شکوفا شدن استعدادها کرد .Rebel in the Rye نشان می‌دهد که کلنجار مداوم نویسنده‌ها با ناشران گاه بیگانه با ادبیات چقدر می‌تواند دشوار باشد. این فیلم نشان می‌دهد که یک نویسنده چقدر باید با زمین و زمان و حتی خانواده‌اش بجنگد تا دست آخر بتواند پیروز شود و موفقیت برسد. تا امروز تصور من از خلق شخصیت دوست‌داشتنی هولدن کالفید در ناتور دشت؛ سلینجری بود که پست دستگاه تایپ در یک اتاق نمناک نشسته و پشت سر هم می‌نویسد و پاره می‌کند و دوباره‌نویسی می‌کند، اما فیلم چیزی فراتر از این را نشان می‌دهد و به تصویر می‌کشد که واژگان؛ جملات و صفحات کتاب در چه برهه‌های حساسی از تاریخ خلق شده‌اند. کسی چه می‌داند شاید در روز حمله تاریخی متفقین به ساحل نورماندی؛ اگر سلینجر جوان دویست – سیصد متر در موقعیتی‌ای متفاوت بود؛ ما هیچ تصوری از او نداشتیم و صفحات کتاب ناتور دشت که او در روزهای جنگ؛ همه جا در کوله‌پشتی همراه خود دشت؛ سوراخ سوراخ با گلوله‌ها، در همان ساحل خمیر می‌شدند و از بین می‌رفتند.، علیرضا مجیدی/کوتاه و ویرایش شده... ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1562Loading...
21
"فیلمی که هر نویسندەای باید ببیند" فیلم یاغی‌ای در دشت یا Rebel in the Rye  فیلم زندگی نویسنده مشهور جی.دی.سالینجر و داستان خلق ناطور دشت است. داستانی که حتی برای دسته زیادی از کسانی که این رمان را هم خوانده‌اند ناشناخته است و خود من هم تصور نمی‌کردم که سلینجر با چه دشواری‌ای این کتاب را خلق کرده باشد و چه اندازه مرارت کشیده باشد. نیکولاس هولت در این فیلم نقش کلیدی سلینجر را بازی می‌کند و کوین اسپیسی نقش ویت بارنت Whit Burnett را دارد. ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
952Loading...
22
💎با عرض پوزش از دوستان کافه کتابی گفتمان کتاب ناطوردشت فردا شب (دوم اردیبهشت) برگزار میشه 🙏
1720Loading...
23
☕️📖کافه کتاب تقدیم میکند... در خدمت دوستان کافه کتابی هستیم با گفتمانی دیگر از سلسله گفتمان های کتاب کتابی که اخر این ماه قراره پیرامونش گفتمان داشته باشیم شاهکاری از جناب سلینجر هست با نام ناطوردشت دوستان کافه کتابی که تمایل دارند در گفتمان این اثر شرکت کنند تا پایان ماه کتاب رو مطالعه کنند تا در پایان ماه همراه ما باشند با گفتمان پیرامون کتاب ناطوردشت 💎دسته بندی: داستان جهان 📖 ناطور دشت موضوع: داستان های آمریکایی قرن ۲۰ 📖درباره کتاب: هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله است که در لحظهٔ آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آنچه را پیش از رسیدن به این‌جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و ... 💎همراه ما باشید، در گفتمان این کتاب☕️📖 🗓دوم اردیبهشت 🕰ساعت ۹ شب🕘 ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
750Loading...
24
🌹بیا تا برآریم دستی ز دل🌹 🌹که نتوان برآورد فردا ز گل🌹 🌹یکم اردیبهشت روز بزرگداشت ❣سعدی❣ سراینده پارسی‌گوی گرامی باد🌹 به چه کار آیدت ز گُل طَبَقی از گلستانِ من بِبر وَرقی گُل همین پنج روز و شِش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد ❣یادش گرامی، نامش جاودان، اندیشه اش ماندگار ،راهش پایدار❣ ☕️کافه کتاب📚
1340Loading...
25
- تو چه هستی؟ من چه هستم؟ نپذیرفتن کافی نیست. ما چه مۍخواهیم؟ رو به کدام سو باید بکنیم؟ به سوی کسانی که روی صلح داو مۍگذارند، یا به سوی کسانی که روی جنگ؟ از هر دو سو، این يك معامله است. در یکی اروپا (یا اگر این گندەگویی باشد، باختر زمین ما) شاید بیست تا سی سال صلح مسلح عایدش بشود. ولی وقتی که مۍبینیم این صلح سرپوشی بر چه چیز است و باقی جهان برای آن چه بهایی مۍپردازد و باز خواهد پرداخت، آیا مۍتوان، آیا من مۍتوانم در آن شرکت کنم؟ این سازندگان صلح، هدفشان صلح نیست. پول است. پول، امروز صلح را میخواهد، فردا جنگ را. صلحی وجود ندارد. 📚جانِ شیفته ✍رومن رولان 📝م.ا.بەآذین 📖 صفحه ۱۳۱۱ ـ ١٣١٢ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1870Loading...
26
☕️📖کافه کتاب تقدیم میکند... در خدمت دوستان کافه کتابی هستیم با گفتمانی دیگر از سلسله گفتمان های کتاب کتابی که اخر این ماه قراره پیرامونش گفتمان داشته باشیم شاهکاری از جناب سلینجر هست با نام ناطوردشت دوستان کافه کتابی که تمایل دارند در گفتمان این اثر شرکت کنند تا پایان ماه کتاب رو مطالعه کنند تا در پایان ماه همراه ما باشند با گفتمان پیرامون کتاب ناطوردشت 💎دسته بندی: داستان جهان 📖 ناطور دشت موضوع: داستان های آمریکایی قرن ۲۰ 📖درباره کتاب: هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله است که در لحظهٔ آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آنچه را پیش از رسیدن به این‌جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و ... 💎همراه ما باشید، در گفتمان این کتاب☕️📖 🗓۳۱ فروردین 🕰ساعت ۹ شب🕘 ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1281Loading...
27
همه‌ش مجسم می‌کنم چَن‌تا بچه‌ی کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارهزار بچه‌ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم‌بزرگه، غیر من. منم لبه‌ی یه پرتگاهِ خطرناک وایستاده‌م و باید هر کسی رو که می‌آد طرفِ پرتگاه بگیرم – یعنی اگه یکی داره می‌دوئه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه‌دفه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمامِ روز کارم همینه. ناطورِ دشتم #ناطور_ دشت #جروم_دیوید_سلینجر ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
1782Loading...
28
«با ظهور دموکراسی، یکی پنداشتن دولت با جامعه دوچندان شده است تا جایی‌که شنیدن احساساتی، مانند «ما حکومت هستیم»، که اصول خرد و عقل سلیم را نقض می‌کند، معمول و متداول گشته است. مفهوم جمع‌گرایانه‌ی «ما» این امکان را پدید آورده است که یک استتار ایدئولوژیک بر واقعیت حیات سیاسی کشیده شود. اگر «ما حکومت هستیم»، پس هر کاری که حکومت با یک فرد انجام می‌دهد، نه‌تنها عادلانه و نامستبدانه است بلکه از طرف فرد مربوطه «داوطلبانه» هم هست... ما باید تأکید ورزیم که «ما» حکومت نیستیم؛ حکومت «ما» نیست. حکومت به‌معنای دقیق، اکثریت مردم را «نمایندگی» نمی‌کند. ولی، اگر چنین می‌کرد، حتی اگر هفتاد درصد مردم تصمیم به کشتار سی درصد باقی‌مانده می‌گرفتند، این امر همچنان کشتار است و نه تصمیم داوطلبانه‌ی اقلیت سلاخی‌شده. هیچ استعاره‌ی ارگانیستی، هیچ اظهارنظر مبتذل بی‌ربط که «ما همه جزئی از یکدیگر هستیم»، نباید مجاز به پنهان کردن این حقیقت بنیادین باشد.» ✍مورای نیوتون روتبارد (اقتصاددان، تاریخدان آمریکایی) 📚 آناتومی دولت 🔄شیدوش سپهرداد 📖 صفحە ٦ـ ۷ ـ ٨ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
2070Loading...
29
«روزی که کودک بفهمد همه بزرگسالان ناقص هستند، نوجوان می شود. روزی که آنها را ببخشد، بالغ می شود. روزی که خود را ببخشد عاقل می شود.» "آلدن نولان" ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
2418Loading...
30
-------------------- قرار نیست من طوری زندگی کنم... که دنیا دوست داره خب طبعاً قرار هم نیست دنیا همونجوری بچرخه .. که من دوست دارم این به اون در خیالی نیست ... "جی.دی.سلینجر" ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
10Loading...
31
بعضی ها آب را گل آلود می کنند تا عمیق به نظر رسند. #فریدریش_نیچه ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
2486Loading...
‏مخزن کتاب‌خانه‌ها تنها جای صلح‌آمیز جهان‌اند، چون افکار متعارض بی‌کم‌ترین داد و قالی کنار هم می‌نشینند. ‏☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
👍 1👏 1
«در هیچ جامعه‌ایی تفکر بالیدن نمی‌گیرد مگر آنکه شرایط گفتگوی امن و برابر برای همه از چپِ چپ تا راستِ راست فراهم باشد. جامعه باز که دستاورد یونانیان است، غیر دینی است. در جامعه باز طبیعت و قرارداد از یکدیگر جدا و زمینه برای رویکرد انتقادی فراهم است. در جامعه باز فردیت انسان‌ها در درجه نخستِ اهمیت قرار دارد و در جامعه بسته فردیت به بهانه وحدت ملی یا وحدت قوم و قبیله سرکوب می‌شود. اگر راست است که دانش بدون نقد و آزمایش ممکن نیست، خرد حکم می‌کند که امور جامعه هم به روی نقد باز باشد.» 📙جامعه باز و دشمنان آن ✍کارل ریموند پوپر 📝عزت الله فولادوند ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
💎 در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد. 🔹افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.. 🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه! 🔹افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی. 🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد... 🔹روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند. 🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم. 🔹ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند. 🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند. 🔹ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد. 🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد! 🔹افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی. 🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است. 🔹ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد. 🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد». 🔹این داستان، حکایت افراد زیادی است! داستانی آشنا برای همه ما... " برگرفته از کانال داستان کوتاه " ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
👍 6
تقدیمی امشب کافه کتاب ♥️نترس جانم كه دستانم جدا شدنی نیست ز دستانت❤️ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
7
قطعه ی Gabriel's Oboe از ماندگارترین آثار موسیقی فیلم در تاریخ سینما و شاهکاری که با روان شنونده بازی میکند. خالق این اثر کسی نیست جز موسیقیدان بی تکرار، استاد انیو موریکونه ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
👍 1
اینکه ما قضاوت خوبی درباره دیگران مۍکنیم، به این جهت است که برای خودمان مۍترسیم. اساس خوشبینی ترس است و بس. ما برای همسایه خود مزایایی قائل مۍشویم، به امید آنکه انتفاعی ببریم؛ از رئیس بانکمان تمجید مۍکنیم برای اینکه اعتباراتمان در بانک محفوظ بماند؛ از دزد سرگردنه هزاران تعریف مۍکنیم به طمع اینکه جیب ما را ندیده بگیرد. 📚 تصویر دوریان گری ✍ اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖 صفحه ١٣٢ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
👍 2
کدام فیلسوف بود که وقتی خواست انسان را تعریف کند، مۍگفت: انسان حیوانی است عاقل. بعقیدۀ من این تعریف بۍمعنۍترین و لوسترین چیزهایی است که درباره جنس دوپا گفتەاند. انسان همه چیز هست جز عاقل. 📚تصویر دوریان گری ✍اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖صفحه ٦٩ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
👍 5
اسکار وایلد ــ گورستان پرلاشز آرامگاه "اسکار وایلد" نویسندهٔ معروف ایرلندی در شهر پاریس قرار دارد و بر اساس شعر معروف "اسکار وایلد" یعنی ابوالهول و با الهام از مجسمەهای آشوری در سال 1912 ساخته شده است. از نکات جالب این است که، در طی سالیان طرفداران وایلد با بوسەهای رژلبی آرامگاه او را تزیین مۍکردند، این کار بە تدریج آنقدر زیاد شد که بیم آسیب به سنگ مۍرفت در نتیجه به درخواست نوادگان وایلد در سال 2011 یک شیشه محافظ بر آن گذاشته شد، اما طرفداران مشتاق هم ناامید نشدند و بوسەهای خود را حالا روی شیشه به یادگار مۍگذارند. نویسندەای کە بە اقوال بسیاری همجنسگرا بوده و تصویر دوریان گری را اوج آشکارکنندگی این مساله مۍدانند، سنگ مزارش به بوسەهای زنانه تن داده ...طنز غریبی است زندگی ... حتی پس از مرگ. ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...
📕نخستین نسخه مصور کتاب “تصویر دوریان گری”، در سال 1908 آماده شد، اما انتشار آن تا سال 1910 به تعویق افتاد. اوژن دته (Eugene Dété) هفت تصویر از طرح‌های پل تیریات (Paul Thiriat) برای این رمان را با شیوه حکاکی روی چوب آماده چاپ کرده بود. تصویر دوریان گری رمانی فلسفی از اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی است. نسخه کوتاه در ژوییه 1890 در ماهانه آمریکایی لیپینکات (Lippincott’s) و نسخه کامل این رمان در آوریل 1891 منتشر شد. سردبیر مجله مذکور می‌ترسید که داستان ناشایست باشد و بدون اطلاع وایلد، تقریبا پانصد کلمه را حذف کرد. علی‌رغم آن سانسور، “تصویر دوریان گری” حساسیت‌های اخلاقی منتقدان بریتانیایی را برانگیخت. برخی از آنها گفتند که اسکار وایلد به دلیل نقض قوانین محافظ اخلاق عمومی مستحق پیگرد قانونی است. در پاسخ، وایلد در مکاتبه با مطبوعات بریتانیا به شدت از رمان و هنر خود دفاع کرد. البته او شخصا برخی از بحث‌برانگیزترین مطالب را هنگام بازبینی و طولانی‌تر کردن داستان برای انتشار کتاب در سال بعد حذف کرد. زوال تصویر دوریان داستان حول پرتره دوریان گری می‌چرخد که باسیل هالوارد نقاش می‌کشد. باسیل که هنرمندی چیره‌دست و دوست دوریان بود، شیفته زیبایی دوریان شده و تمام توان خود را برای هرچه زیباتر کشیدن پرتره وی به کار می‌گیرد. دوریان از طریق باسیل با لرد هنری واتن ملاقات می‌کند و شیفته جهان‌بینی لذت‌گرایانه اشرافی می‌شود؛ زیبایی ظاهری و رضایت نفسانی تنها چیزهایی هستند که ارزش دنبال کردن در زندگی را دارند. دوریان که به تازگی فهمیده است زیبایی او محو خواهد شد، تمایل خود برای فروش روح خود را ابراز می‌کند تا اطمینان حاصل شود که تصویر، به جای او، پیر و محو خواهد شد. این آرزو برآورده می‌شود و دوریان در حالی که جوان و زیبا می‌ماند، به دنبال یک زندگی آزادانه از تجربیات غیراخلاقی گوناگون می‌رود. در حالی‌که در تمام این مدت، پرتره او پیر می‌شود و به صورت بصری همه گناهان فاسد کننده دوریان را ثبت می‌کند. این تنها رمان وایلد، که در زمان خود مورد بحث و انتقاد بسیاری قرار گرفت، امروز به عنوان یکی از رمان‌های مهم تاریخ ادبیات شناخته می‌شود. اسکار وایلد که شانزدهم اکتبر ۱۸۵۴ در دوبلین متولد شده بود، پس از تحمل چندین بیماری سخت، در آخرین روز نوامبر ۱۹۰۰ در پاریس درگذشت و پیکر وی در گورستان پرلاشز دفن شد. 📡وب سایت: poshtebammag گردآوری و ترجمه: بهار وفایی ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...

🎨 تصاویری از کتاب مصور تصویر دوریان گری ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
نمایش همه...