تیناک

شهر ما هم داره بهار میشه بالاخره😌

صبح ساعت 5:30 که بلند شدم و با امیر صبحانه خوردم، دیگه نخوابیدم. دوش گرفتم و کمی خوونه رو جمع و جور کردم و کیفم رو حاضر کردم و راه افتادم. ده دقیقه قبل 9 رسیدم و 9 به محض باز شدن در کتابخونه، اولین نفر اومدم داخل! الان 9:30 هست. برم یه سه ساعتی درس بخونم و بعدشم بعد تصمیم میگیرم!😅😁 ولی خیلی حس خوبی دارم. کاش اراده کنم و هر روزم رو اینجوری شروع کنم!😌

وقتی صبح راس ساعت 9، اولین نفر وارد کتابخونه میشی و میتونی هرجا که دلت میخواد بنشینی😁

اومدم کتابخونه که مثلا درس بخونم یه دختر ایرانی دو تا میز اونورتر نشسته و اصلا اومدنش با تلفن حرف زدن بود! یک ریییییییییییییز تلفنش زنگ میخوره و داره حرف میزنه. یعنی فاصله ی بین تماس هاش به دقیقه نمیرسه. و چون آروم حرف میزنه، فکر میکنه اوکی هست که توی سالن مطالعه بمونه. یه لپ تاپ مقابلش روشنه. یه کتاب آیلتس هم باز نشده مونده مقابلش! یه کاغذ و خودکار هم کنارشه که محض رضای خدا هنوز یه خط ننوشته. بعد الان به کسی که بهش زنگ زده میگه "اومدم کتابخونه دارم درس میخونم"!!! الان جا داره برم با پشت دست بزنم توی دهنش یا نه! که حداقل خفه بشه و دیگران بتونن به کار و درسشون برسن😂🙈

دو هفته دیگه ترم اول دانشگاهم شروع میشه و دارم سعی می کنم فصل های اول کتاب های اعلام شده رو کمی بخونم و در فضا قرار بگیرم. آقا!!!! من خیلی رشته م رو دوست دارم و واقعا از خوندن این مطالب لذت می برم🥹 احساس می کنم این رشته و این شغل دقیقا همون چیزیه که من هستم و باید باشم. این حس رو چند سال پیش در ایران، وقتی کلینیک میرفتم و مراجع می دیدم هم تجربه کردم. اگه بخوام کمی آرمانیش کنم میتونم بگم این دقیقا همون چیزیه که من به خاطرش بدنیا اومدم. هدف و ماموریت من در این زندگی! امیدوارم وقتی ترم شروع شد و کلی کار و تکلیف روی سرم ریخت هم، همچنان همین نظر رو داشته باشم!😅 و از اون مهم تر امیدوارم بعد از فارغ التحصیلی بتونم کار خوبی در همین زمینه پیدا کنم و یه نفس راحت بکشم ...

Toronto Downtown

شکیرا برای ماه نوامبر در تورنتو کنسرت گذاشته. کنسرت ابی هم یک‌سال‌و‌نیم قبل توی همین سالن بود. بعد همون ردیفی که ما توی کنسرت ابی خریدیم و هر صندلی 150 دلار بود، توی کنسرت شکیرا 2300 دلار هست!🤣🤦🏻‍♀ خب آخه چه خبرتوووونه؟ چه خبرتووونه؟ تایم اسکوییر نیویورک کنسرت خیابانی رایگان میگذاره، بعد میاد تلافیش رو سر مردم بدبخت و محرومِ تورنتو درمیاره!!😁😅🥲

خوشحالی از پذیرش گرفتن و ثبت نام دانشگاه، داره کم کم جاشو به خوف و رجا بابت این همه پروژه و کار در یک‌سال و نیمِ پیش‌رو میده!😅 زمان: سه هفته تا شروع ترم اول!

دیروز رفته بودیم یه ساحلی قدم بزنیم که اينا رو دیدیم فکر می‌کنم ژاپنی بودن و داشتن یه مراسمی اجرا می‌کردن نمیدونم چه مراسمی ولی دیدنشون با اون دکور و لباس‌ها جالب بود!

توی همون حال و احوال، روز قشنگی در جریان بود و دنیا به هیچ‌جاش نبود که داره چی می‌گذره بر ما ...