مهرگان مهرآباد

این جاده ها هی کِش می‌آمدند. جاده های سفید و برفی! به قدری همه جا سفید بود که انگار نه فقط از آسمان، از زمین هم برف می‌بارید . زورِ بخاریِ پرایدِ بابا به سرما نمی‌رسید. جز پرایدِ ما هیچ ماشینی توی جاده نبود. هیچ کس با آن شرایط آب و هوایی جسارت نداشت بزند به جاده. چهارتایی ساکت نشسته بودیم و فقط بابا می‌راند. هیچ کداممان جرات نداشت حرف بزند . همه می‌ترسیدم یک کلمه را جا به جا بگوییم و حساب کار از دستمان در برود و بابا بزند زیر گریه. بابا که تا به حال گریه اش را ندیده بودیم و نمی‌خواستیم هم ببینیم. هی این جاده ها کش می‌آمد و نمی‌رسیدیم و نمی‌دانم قمیشی این آهنگِ «چشم های منتظر به پیچ جاده، دلهره های دل پاک ساده…» را تازه خوانده بود، یا اینکه ما تازگی ها کشف ش کرده بودیم و گوش می‌دادیم. یک جایی فهمیدیم دیگر نمی‌شود ادامه داد. جاده کامل بسته شده بود. من بابا را هیچ وقت بیچاره تر و مظلوم تر از آن لحظه ندیده بودم. دلم می‌خواست برایش پدری کنم. چشم های قهوه ای اش نگران بود، خیس و داغ که انگار توی چشم هایش داشتند قهوه درست می‌کردند. دست هاش را گذاشت روی فرمان، سکوت ماشین را شکست و گفت؛ «مامان تو رو خدا نمیر ، نمیر تا برسم… » و زد زیر گریه. و من خیال می‌کنم آن غروب ، غروب ترین روز زندگی بابا بود. خودمان را یک جوری از تهران تا ملایر رساندیم، بابا آن غروب آخرین حرف هایش را با مامانجون زد و بعد از آن روز ، بابا هیچ وقت آن بابای سابقم نشد... #پرهام_جعفری پ.ن: بعد از آن هر بار این آهنگ قمیشی پلی شد، یاد آن غروب افتادم. من فقط ۸ سالم بود. @parhamneveshteh

جاده‌های پر از پیچ و خم، جاده های نا‌هموار، با بالا، پایینِ بسیار. جاده های طولانی، جاده های کوتاه. جاده، جاده های یکطرفه، دو طرفه. جاده های بارانی، ابری، آفتابی. جاده های سبز، کویری، تاریک، پر از ستاره. جاده، جاده ی زندگی... #پرهام_جعفری @parhamneveshteh

درود بر نسترن جانم ♥️ باعث افتخار ما هست چنین خواهر زاده ای ♥️ مایع فخر ما هستی ♥️♥️

ما به خودمان یک عذرخواهی بدهکاریم برای تمام وقت هایی که؛ سکوت کردیم... که مبادا آدم روبه رو دلش مانند ما بشکند..

زادروز_نویسنده هشتم اردیبهشت سیمین_دانشور " دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت غنچه‌ها را آب دادی باز می‌شوند، اگر نفرت ورزیدی غنچه‌ها پلاسیده می‌شوند." یادش_گرامی💐

شهلا سرشار وبهزاد