حکیمه خاتون
من زنی هستم که از کوه های زندگی بالا رفته ام تخته سنگ ها را از سر راه برداشته ام و به جای آنها گل کاشته ام. دکتر زهرا کمال آراء
نمایش بیشتر201
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
شناسنامه ام می گوید امروز من پنجاه و سه ساله ام
اما چند آدم درونم داد می زنند که نه اینطور نیست
یکی از آنها دختر بچه ای است که جست و خیز و شیطنت می کند
دیگری دختر نوجوانی است که دلهره های بلوغ و کنکور و جنگ را دارد پشت سر می گذارد
آن دیگری خانم دکتر جوانی است که هر روز دغدغه درد بیمارانش را دارد
و این یکی مادر و بانوی مورد احترامی است که نگران فرزند و مردمش است
اما امروز خود من هم هست که داد نمی زند بلکه می نویسد ؛
از همان دختر بچه ای که زود بزرگ شد
از همان دختر ۱۸ساله ای که در آرزوی دکتر شدن تا مدت ها راهبه و تارک دنیا بود
از آن دختر سی ساله پزشک که از راهبگی در آمد و هول هولکی به خانه بخت رفت تا نکند از همجنس های خود عقب بماند
از آن زن چهل ساله ای که عاشقانه مادر شد تا زیباترین حس چند ساله زندگیش را بچشد
اگر چه شب های تلخی را هم پشت سر گذاشت اما خواب های شیرینی را هم به خاطر دارد
پنجاه سال پر از هیاهو ، جوانی ، تولد ، عزا ،
سفر ، شور و شیرین را پشت سر گذاشت و دیگر بیست ، سی ، چهل و پنجاه سرش نمی شود و فهمید که همه یکی است ، که بزرگ نمی شود ، که پیر نمی شود ، که فقط پیمانه عمرش خالی و پر می شود ؛
خالی از باورهای کهنه و غرورها و تعصب ها
و پر از تازه ها،
که اگر پر و خالی نشود ، محتوای آن پیمانه دچار رکود و توقف می شود و رو به فساد و گندیدگی می رود.......
و من دیگر سلول به سلول این خود پنجاه ساله را می شناسم ، کشف کردم و آن را به دنیا آوردم.
او می داند و من هم می دانم که گاهی چقدر بر او سخت گرفتم . چقدر جبار بودم و چه دسیبلین وار و چه بی انعطاف و سختگیر
اما دیگر می خواهم بدرخشم ...
دیگر درگیر خودم ، خانواده ، جامعه ، کار و شغل ، ازدواج ، زاییدن ، رقابت ، حسادت و غلغل هورمون ها نیستم .
دیگر رودربایستی با خودم و دیگران ندارم
دیگر هول و هراسی از چند تا چروک و چند تار موی سفید ندارم
دیگر با آغوش باز به دیدار باقی مانده پنجاه ، شصت ، هفتاد و حتی صد و بیست سالگی می روم ....
دیگر من او را دارم
او هم من را ....
attach 📎
مگر می شود
آسمان ِ آبی باشد
آفتاب ِ درخشان باشد
آواز ِ پرنده باشد
صدای ِ آب باشد
ساحل ِ آرام باشد
تو آرام نباشی
کمی آرام باش جان من....
دکتر زهرا کمال آراء
در کنار پنجره از لابلای نسیم و پرده به صبح سلام می کنم
صبح خیر......
#دکتر_زهرا_کمال_آراء
@drzahrakamalara
حکیمان می گویند
"خنده بر هر درد بی درمان دواست"
من هم می گویم آری
خنده آن گاه که از ته دل برآید
مزاجش گرم است و انرژی زا
سیستم ایمنی را بالا برد
دردهای تن را کاهش دهد
پس نسخه می کنم برایتان خنده هایی از ته دل
باشد که درد بی درمان کرونا را هم کاهش دهد
دکتر زهرا کمال آراء
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری
در کنار سفره افطار ما هم جای داری
تو چه داری ای جان ما چایی
که در دل ما این گونه جای داری
رمضان رفت اما چای و اذانش را برای ما جا گذاشت....
✍دکتر زهرا کمال آراء