همسایه ها
826
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-17 روز
-1930 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 Media files | 31 | 0 | Loading... |
02 #حسین_قوامی
شاخه گل ۴۲۳
آواز افشاری
آواز : آخر نگاهي باز كن وقتي كه بر ما بگذري #سعدی
خوش نوازان : #جلیل_شهناز #جهانگیر_ملک
اشعار متن : وحشی بافقی-پژمان بختياري
ناصر بخارايي
گوینده : #آذر_پژوهش
#جان_عشاق
هفدهم اردیبهشت زادروز استاد حسین قوامی است. روحش شاد و یادش گرامی باد
نجوای شبانه همسایهها
لطفاً همسایهها را به دوستان خود معرفی کنید ممنون از لطف شما
@hamsayeha42 | 31 | 0 | Loading... |
03 Media files | 47 | 0 | Loading... |
04 Media files | 42 | 0 | Loading... |
05 Media files | 39 | 0 | Loading... |
06 ❣۶ راه برای داشتن انرژی مثبت
-روزی نیم ساعت پیاده روی کنید. برای انرژی مثبت بودن، این روش عالی است.
-یک قضیه را حتی بی ارزش و کوچک ، انقدر در بوق و کرنا نکنیم. مسائل مهم، برای شما مهم باشد. مسائل کوچک را کوچک برخورد کنید. سعی کنید درباره مسائل کوچک با دیگران صحبت نکنید.
-همواره خرق عادت کنید! خرق عادت کردن یعنی آن که به دنبال چیزهایی برای خواندن و تماشا کردن باشید که در زندگی تان تا حالا سابقه نداشته است.
- کارهایی که شادی آفرین نیستند را بدون رودربایستی کنار بگذارید.
برای انرژی مثبت بودن، باید با انرژی مثبت ها گام بردارید و هم نشین شوید. شناخت انرژی مثبت ها در پیرامون شما سخت نیست. وقت زیاد تری را با آن ها سپری کنید.
-برای انرژی مثبت بودن، نباید ۲۰ ساعت در روز کار کنید. کار و استراحت و تفریح و مطالعه و تغذیه، ۵ عنصر حیاتی برای حیات انرژی مثبت هاست. به هر کدام سر جای خود احترام بگذارید.
- انرژی مثبت ها، به دنبال این نیستند که صبح تا غروب به این فکر کنند که دیگران درباره آن ها چه فکری می کنند. پس حرف و نظر مردم در زندگی شخصیتان نباید کوچکترین تاثیری داشته باشد. شبتون پر ارامش🌙🌙
سپاس از سرکار خانم ع صالحی
@hamsayeha42 | 41 | 0 | Loading... |
07 پولی که در اختیار داریم،
وسیله ای برای آزاد بودن است
و پولی که به دنبالش هستیم،
وسیله بردگی...!
"ژان ژاک روسو"
سپاس از آقای حمیدرضا ملکمحمدی
@hamsayeha42 | 55 | 0 | Loading... |
08 بهار ....مسعود بختیاری🎼
آهنگ لری تقدیم شما خوبان🌹
@matalebzib
به بهارم چي گلا سهر بهارونه بيو
تو چي كوگون بهاري به هوا لونه بيو
مانند گل های سرخ بهاری به بهار من بیا
تو مانند کبک های بهاری به هوای لانه بیا
زنده مو وا بيدنتم / تي به ره ديدنتم
تو وا با عيد و بهار / بيو و شادي بيار
من با بودن تو زنده ام / چشم به راه دیدن تو هستم
تو همراه عید و بهار / بیا و شادی بیاور
جا نیگرم که نیدی، با تو چه قراری دارم
@matalebzib | 60 | 0 | Loading... |
09 یک نکته ویرایشی
👈 چند شب پیش، در برنامه ورزشی یکی از شبکههای تلویزیونی، مهمان برنامه چندبار از واژه «مدارکا (مدارکها)» استفاده کرد و جالب اینکه مجری هم ناخواسته آن را چندبار تکرار کرد. البته بهدلیل کاربست زیاد این کلمه، ممکن است شما هم یا خودتان بر زبان رانده باشید و یا بارها شنیده باشید.
👈 میدانیم که «مدارک»جمع «مدرک» است و نباید آن را دوباره جمع بست.
مدارکها ❌
مدارک ✅
امورات ❌
امور ✅
رسومات ❌
رسوم✅
حقوقات❌
حقوق✅
#زین_قند_پارسی
#علیرضا_حیدری
@hamsayeha42 | 55 | 0 | Loading... |
10 یک نکته ویرایشی
👈 چند شب پیش، در برنامه ورزشی یکی از شبکههای تلویزیونی، مهمان برنامه چندبار از واژه «مدارکا (مدارکها)» استفاده کرد و جالب اینکه مجری هم ناخواسته آن را چندبار تکرار کرد. البته بهدلیل کاربست زیاد این کلمه، ممکن است شما هم یا خودتان بر زبان رانده باشید و یا بارها شنیده باشید.
👈 میدانیم که «مدارک»جمع «مدرک» است و نباید آن را دوباره جمع بست.
مدارکها ❌
مدارک ✅
امورات ❌
امور ✅
رسومات ❌
رسوم✅
حقوقات❌
حقوق✅
#زین_قند_پارسی
#علیرضا_حیدری
@hamsayeha42 | 1 | 0 | Loading... |
11 مست عشق
علیرضا قربانی
آهنگساز : حسام ناصری
نوازندگان :
سه تار : هومن مهدویان
کمانچه : سامان صمیمی
کاوال : فردین لاهورپور
دف و بندیر : ذکریا یوسفی
گیتار باس : دارا دارایی
سازهای الکترونیک : حسام ناصری
همخوانها :
نگین گودرزی، شقایق صادقیان، طناز اسدالهی، ذکریا یوسفی
ضبط : استودیو نُواک
میکس و مسترینگ : آرش پاکزاد
عکس کاور: محمد خوشرو
طراح کاور: محمد یعقوبخانی
@matalebzib
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم
نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم
چه کنم دور زمان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
چه خوشی عشق چه مستی
چو قدح بر کف دستی
خُنُک آنجا که نشستی
خُنُک آن دیده ی جان را
ز تو هر ذره جهانی
ز تو هر قطره چو جامی
چو ز تو یافت نشانی
چه کنم نام و نشان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
مرده بُدم مرده بُدم زنده شدم زنده شدم
گریه بُدم گریه بُدم خنده شدم
@matalebzib | 55 | 2 | Loading... |
12 گوش کنید زیباست
@hamsayeha42 | 55 | 0 | Loading... |
13 Media files | 53 | 0 | Loading... |
14 یک پلان تجربه زیسته
🔵 خیابان دراز و بیانتها
✍🏻 محمد خیرآبادی
چند روزی از تولد سی و پنج سالگیات گذشته. رو به پنجره ایستادهای، با لیوان چای در دست، که بخار از آن بلند میشود. نسیمی برگهای تازه سبز شده درختان پارک را تکان میدهد و بارانی که از نیمههای دیشب شروع شده، هنوز نرمنرم میبارد. توی کوچه زن شیکپوشی با عجله عبور میکند. هوای وسط بهار، یکدفعه سرد شده و زن که لباس نازکی پوشیده، انگار سردش شده باشد، خودش را محکم بغل میکند و تقریبا میدود. تو هم میلرزی و یک جرعه چای مینوشی. هنوز خیلی داغ است و زبانت کمی میسوزد. از وقتی بیدار شدهای فقط چای خوردهای و چند پک به سیگار زدهای. لیوان چای را سر میکشی و چند دقیقه دیگر هم پای پنجره میمانی و ماشینهایی را که رد میشوند میشماری. با صدای زنگ تلفن به خودت میآیی. گوشی را بر میداری، طوری که انگار منتظر تماسی بودهای:
-بله، بفرمایید؟ بله بله خودم هستم! امروز؟ نه نه چه مشکلی؟ میام خدمتتون قربان. تا یک ساعت دیگه خدمت میرسم. چشم چشم.
غافلگیر شدهای. یعنی واقعاً با تو تماس گرفتهاند؟ به صورت اصلاح نشدهات دست میکشی و با خودت میگویی اگر تهریش سه چهار روزهات بلندتر بود، چقدر بهتر میشد. سریع و تند لباس میپوشی و مدارک و رزومهات را میگذاری زیر بغل و با عجله از خانه پدریات میزنی بیرون. اتاق انتظار ملاقات با كسی كه آقای دکتر صدايش ميزنند، پر است از تابلوهاي كوچك و بزرگ، لوح تقديرهايي به زبان فارسي و انگليسي و آويزهايي كه به نظر گرانقيمت ميرسد. فرهنگنامهها و ديكشنريهاي توي كتابخانه از تزييني بودن نقش كتابها حکایت میکنند. زنگها پشت سر هم به صدا در ميآیند و ۲ منشي و ۲ وردست با كمك همديگر و به تناوب، تماسها را پاسخ ميدادند. در كامپيوترهايشان چيزی مينویسند، پرينت ميگیرند و به اتاق رييس رفتوآمد ميكنند. پشت تلفن طوري حرف ميزنند كه انگار ميخواهند به تو و بقیه نشان دهند چه كارهای مهمتری بايد توسط آقای دکتر رفع رجوع شود كه كار شما پيش آنها خردهفرمايش به حساب ميآيد. آنقدر تلفنها زنگ میخورد و آنقدر به مكالماتشان با دقت گوش میدهی كه اهميت كارت، پيش خودت هم لحظه به لحظه در حال كم شدن است.
رييس ۴ بار از اتاقش میآید بيرون، يك بار به دستشویی میرود و ۳ بار دیگر هم به منشیها دستوراتی میدهد و برمیگردد. چاق است و كچل و عينكی. به قيافهاش نميخورد سوابق خاص و درخشانی او را به این جايگاه رسانده باشد. هرچه باشد حالا كارت پیش او گير است. زمان انتظار به حدود ۳ ساعت میرسد. خوابت میآید. مبلهای نرم و تو رفته، جای خوبی برای چرت زدن است. به بقيه نگاه میکنی. آنها هم در اين فكرند كه از فرصت استفاده كنند. نمیفهمی چطور پلكهايت اینقدر سنگين و گرم شده. كمتر از ۱۰ دقيقه چرت میزنی و بعد... میبینی همه به خواب رفتهاند و هوا بیش از اندازه خفه است. به هوای تازه نياز داری. میروی بيرون. باد كه به سرت میخورد، عميقا احساس میکنی بهتر است همچنان خودت آقای خودت باشی. قيد مصاحبه را میزنی و راه خيابان دراز و بیانتها را در پيش میگیری.
🔺منتشر شده در صفحه آخر روزنامه اعتماد ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 61 | 0 | Loading... |
15 🎼 از بس تو خونه عطر تو پیچید
چشمای عاشق من جز تو نمیدید
تا باورت شد دلواپسی هام دیدم
به جز تو چشمام چیزی نمیخواد..
🎙مهدی شکوهی
@Graphic_post_Instaa🌸 | 62 | 0 | Loading... |
16 #یک_قاچ_کتاب 🍉
چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میان آشوب طوفان بتواند در دامنش بخزد. پناهگاهی اطمینانبخش که در آن به انتظار آرامش ضربان قلب خود نفسی برآورد.بزرگترین شادی را در آن بیابد که خود را به اختیار او گذارد، احساس کند که رازدارش اوست، اختیاردارش اوست. زیباییهای جهان را با حواس او در آغوش کشد، با قلب او از زندگی کام گیرد، حتی با او رنج ببرد... آه رنج کشیدن با دوست، شادیست!
#ژان_کریستف
#رومن_رولان
@ketabdooni ✨ | 62 | 0 | Loading... |
17 یکی از جنونآمیزترین رفتارهایی که مُد شده، حذف کردن و کنسل کردن آدمهاست، آن هم با اولین ناملایمات و ریزترین مسائل. برگزاری دادگاه صحرایی و صدور احکامِ گُنده و فوری علیه کسانی که شاید یک بار بدی کردهاند اما منصفانه، خوبیهایشان بیشتر بوده. چون در جایی از فلان ورقپاره یا استوری خوانده که "هر کی حالتو بد کرد، آدم سمّیه، پس حذف کن بره. گور پدرش. فقط خودت مهمی و آرامش الانت". ظاهرا مفاهیمی مثل سازش، شفقت، مدارا، پذیرش تفاوتها و پذیرفتن این واقعیت که هیچکس کامل نیست، از معنا افتادهاند.
بیشتر از هر چیز نشاندهندهی روحیات استبدادی است، گویا انتظار دارد یک دوست، هرگز اشتباه نکند. هرچند نوشتن دربارهی این مسائل، بدون اشاره به مصادیق دشوار است اما گمان میکنم منظور را رسانده باشم. حذفکردن آدمها و بُریدن یک ارتباط، گاهی ضرورت دارد اما صدور چنین حکم سنگینی و اجرایش، نباید اینقدر هم ساده گرفته شود. مطمئنی که هیچ راهی جز جدایی نمانده؟ سوال مهمتر: آیا تناسبی بین خطا و مجازات هست؟
جالبتر اینکه به این روحیه افتخار میکنند. در کمال حیرت، نوعی "مراقبت از خود" تلقیش میکنند و نشانهی "قدرت" میدانند. از روابطشان یک مِیدانِ مین ساختهاند. خدا نکند احدی پا روی فلان مین بگذارد. در فضایی تا این حد "شکننده و ناامن" چطور میتوان رابطهای را پرورش داد؟
بنظرم، جدایی آخرین راهحل است، نه اولین! اگر زیاد سراغ این گزینه برویم، زیست اجتماعی ما مختل میشود و به انسانی بیطاقت و ترسو که همیشه در حال فرار، دشمنسازی و حتی تحریف واقعیات و توجیه است، تبدیل میشویم. اگرچه حذف فوری هرکس که ناراحتمان کند، ما را به آرامش و پیروزی موقت میرساند، در بلندمدت آسیب میبینیم.
👤معین دهاز
https://t.me/hamsayeha42 | 60 | 1 | Loading... |
18 اشارهای کوتاه به: نام خلیجفارس، از آغاز تا کنون
1. در سنگ نبشتهی داریوش بزرگ، به نام: «دریایی که از پارس آید» ثبت شده است.
فلادویوس آریانوس، مورخ یونانی در کتاب «آنا بازیس»، این دریا را به نام «پرسیکون کاایتاس» نوشته است.
استرابون جغرافیا دان یونانی نیز نام «پرسیکون کاایتاس» را برای این دریا به کار برده است.
ساسانیان آنرا دریای پارس مینامیدهاند.
«ابوعلی احمد بنرسته» صاحب کتاب «الاعلاق النفسیه» آن را خلیج فارس مینامد.
جغرافیدانی بنام «سهراب» مولف کتاب «عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره» آن را دریای فارس مینامد.
«ابوالقاسم عبیداله بنعبدالله بناحمد خرداد به خراسانی» نیز در کتاب «عجائب الهندوالبره و البحره و الجزائر» آن را دریای پارس نامیده است.
«ابواسحق ابراهیم بنمحمد الفارسی الاصظحری» از آن بنام دریای فارس یاد کرده است.
«ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی» در دو کتاب خود به نامهای «مروج الذهب معادن الجوهر» و «التنیه الاشراف»، آن را دریای پارس خوانده است.
«طاهربن المطهر المقدسی» در کتاب «البدأ والتاریخ»، آنرا «خلیج فارس» نامیده است.
«ابوریحان بیرونی» در دو کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجم» و «قانون مسعودی»، نام این خلیج را دریای پارس و خلیج فارس آورده است.
«ابوالقاسم محمد بن حوقل» در کنارب «صوره الارض» آن را «بحر فارس» نامیده است.
در کتاب «حدود العالم من المشرق الالمفرب» که به سال 372 تألیف گردیده نام خلیج فارس خلیج پارس یاد شده و بحر احمر یا دریای قلزم را خلیج عربی ثبت نموده است.
«شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی» معروف به بشاری در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، آن را بحر فارس خوانده است.
در کتاب جهان نامهی تألیف محمد بن نجیب بکران، بحر پارس نامیده شده است.
«بزرگ ابن شهریار را مهرمزی»، دریا نورد ایرانی سدهی چهارم خورشیدی در کتاب خود «عجائب الهند» نیز این دریا را، خلیج فارس نامیده است.
«ابن بلخی» در کتاب خود به نام «فارس نامه»، این دریا را خلیج فارس نامیده است.
در دایره المعارف «بستانی» نیز خلیج فارس، به همین نام ذکر شده و هم چنین «قاندیک یسوئی» در کتاب خود «المرأع الوضیته فی الکره الارضیه» و «اسماعیل علی مصری» هم در کتاب معروف خود «النخبه الازهریه فی الکره الارضیه»، نام خلیج فارس را بر این دریا اطلاق نمودهاند.
«جرجی زیدان لبنانی» در تألیف معروف خود «التمدن الاسلامی» که با مقدمه و تحقیق و تحشیه «دکتر حسین مونس استاد تاریخ دانشگاه قاهره» تجدید چاپ شده است و هم چنین «محمد فرید وجدی» در دایره المعارف اسلامی قرن بیستم، خلیج فارس یاد نمودهاند و نام «خلیج فارس» در کتاب «الدلیل العراقی» که سالنامهی رسمی سال 1936 دولت عراق بوده، کراراً به چشم میخورد.
امین الریحانی در کتاب الملوک العرب و «شیخ حافظ وهبه» در کتاب «جزیره العرب»، خلیج فارس را به نام اصلی و معروف خود الخلیج الفارسی یاد نمودهاند.
«طه الهاشمی» رییس ستاد ارتش سابق عراق در کتاب خود «جغرافی العراق»، خلیج فارس را به نام اصلی آن «الخلیج الفارسی» قید کرده است.
«لسترنج خاور شناس بزرگ» در کتاب قطوری که بوسیلهی دو نفر از نویسندگان عراق «بشیر فرنسیس» و «گورگیس عواد» تحت عنوان «بلدان الخلافه الشرقیه» که از انگلیسی به عربی ترجمه نمودهاند و به هزینة «المجمع العلم العراقی»، چاپ و انتشار یافته است «خلیج فارس»، در سرتاسر آن کتاب پر بها، به نام حقیقی خود «الخلیج الفارسی» یاد شده است.
و ...
منبع: تاریخ سیاسی خلیج فارس - صادق نشات - شرکت نسبی کانون کتاب - تهران 1345
@hamsayeha42 | 61 | 0 | Loading... |
19 Media files | 59 | 0 | Loading... |
20 حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
#هوشنگ_ابتهاج
@hamsayeha42 | 70 | 1 | Loading... |
21 Media files | 67 | 0 | Loading... |
22 🌸 ای مالک!
مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش.
مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛
زیرا مردم دو دستهاند: دستهای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش ...
اءَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاَ تَكُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعا ضَارِیا تَغْتَنِمُ اءَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا اءَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ.
📙 نهج البلاغه / نامه 53
امیرالکلام
@hamsayeha42 | 48 | 0 | Loading... |
23 Media files | 62 | 0 | Loading... |
24 Media files | 57 | 0 | Loading... |
25 ✍ سعدی
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
اِلّا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف مینیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان، بی محنت سؤالی
همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی
ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی
@hamsayeha42 | 57 | 0 | Loading... |
26 @shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
غزل فارسی
مادرِ همهٔ غزلهای جهان
▪️بیماری اصلی شعرِ روزگارِ ما از همینجا شروع میشود که خودش نهتنها فُرمی –جز کار نیما– به وجود نیاورده است، بلکه فرمهای شگفتآوری را که محصولِ نبوغِ خیّام و فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی است، به یک سوی نهاده و در فرمِ بیفرمی ربعِ قرنی است که در جا میزند (چند کار منثور شاملو، آن هم نه همهٔ کارهایش را استثنا باید کرد که در بیفرمیِ ظاهری آنها نوعی فرم، اما نه فرم نهایی وجود دارد.)
به عقیدهٔ من بُنبستِ شعر معاصر به دست کسانی خواهد شکست که یا فرم تازهای ابداع کنند –کاری که نیما کرد و شاگردانش کمال بخشیدند– یا یکی از فُرمهای تجربهشدهٔ قدیم یا جدید را با حالوهوایِ انسان عصرِ ما انس و الفت دهد و در فضای آن فرمها، تجربههای انسانِ عصر ما را شکل دهد.
میتوان غزل گفت و غزل را به عنوان یک فرمِ باز، یک قالب گسترده و یک قاب پذیرفت؛ قابی که همه نوع تصویر –از منظره گرفته تا انواع پُرترهها، در هر سبکی از سبکهای نقاشی– در آن میتواند جای بگیرد، آن هم در زبانی که مادرِ همهٔ «غزل»های جهان است و هیچ زبانی نمیتواند بگوید برای «غزل» امکاناتی بیشتر از زیان فارسی دارد.
من این حرفها را به عنوان دفاع از غزل، به آن معنیِ احمقانهٔ «غزلهای انجمنی» نمیگویم.
میخواهم این مطلب بسیار ساده را یادآور شوم که ادبیات و هنر، مجموعهای از فرمهای خاصاند و تحوّلات هریک از این فرمها، به معنی نفی و انکار یا به کنار نهادن دیگر فرمها نیست.
ما در شعرِ سنّتی خویش قوالبی داریم و در داخلِ این قوالب فرمهای بسیاری؛ فرمهای ضعیف، نیرومند، راحت و دشوار.
پیدایش قالب شعر آزاد، یا عروضِ نیمایی، به هیچ روی نفی مطلق آن قوالب نیست.
آن قوالب میتوانند آبستنِ فرمهای خلّاق، برای بعضی از حال و هواهای عصر ما و عصرهای آینده باشند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ۶۷۶–۶۷۳
اگرچه هیچ گل مُرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گُلِ شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
#حسین_منزوی
۱ مهر ۱۳۲۵
۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳
@hamsayeha42 | 59 | 0 | Loading... |
27 ✍️جواد رنجبر
در خطبه های نماز جمعه مشهد خطیب گفته است: حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل میکند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب».
این نوع فهم و بیان شاهنامه اساسا غلط است. یک بیت را از جایی درآوردن و خواندن بدون اینکه پس و پیش آن گفته شود روشی مرسوم اما غلط در شاهنامه خوانی است.
این بیت به این صورت در شاهنامه آمده است:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیدی مرا آفتاب
منیژه دارد خودش را به رستم معرفی می کند تا کمکشان کند.
مصداق عفت قلمداد کردن منیژه بسیار عجیب است. منیژه دختر افراسیاب است. دشمن ایران، دیو و کسی که تمام وجودش پلیدی است. شاید بفرمایید به دخترش چه؟ او دختر پاکی بوده است.
اما این طور نیست. منیژه قبل از اینکه ادعا کند تنش را آفتاب ندیده، با بیژن ماجراها داشته است:
سه روز و سه شب شاد بودند بهم
گرفته بر او خواب و مستی ستم
در چادر سه روز و سه شب در اوج شادی بودند. وقت رفتن منیژه دلش نیامد بیژن را رها کند. بیهوشش کرد و با خود به خانه برد. وقتی بیژن از بیهوشی نجات یافت منیژه را در بغل خودش دید.
چو بیدار شد بیژن و هوش یافت
نگار سمن بر در آغوش یافت
بیژن و منیژه در همان خانه در حال مستی به دام می افتند و بیژن به دستور افراسیاب به چاه انداخته می شود.
منیژه را به رخ زنان ایران کشیدن چندان محترمانه نیست. و مهم تر از آن اینکه حجاب یا بی حجابی در روزگار ما مساله ای مربوط به تحول حقوق زنان است بر مبنای اندیشه های جدید. مثال آوردن از متن های کهن که بر مبنای اندیشه های کهن صورت بندی شده اند دردی را دوا نمی کند. این مساله را باید به زبان جدید طرح کرد و پاسخ داد.
ولی اگر در بهره گیری از شاهنامه اصراری وجود دارد بهتر است به دادگری آن توجه شود که بسیار پررنگ تر و مفصل تر و اساسی تر است و اتفاقا به درد جامعه امروز هم بیشتر می خورد.
سپاس از آقای اکبر نظامی
@hamsayeha42 | 64 | 0 | Loading... |
28 Media files | 68 | 0 | Loading... |
29 سلام دوستان وهمراهان عزیز به دوشنبه خوش آمدید چهلو هشتمین روز سال و چهلو هشتمین روز زیبای بهاریتان بخیر وایام به کامتان باد. امیدوارم سالی پر از سعادت ونیکبختی درپیش داشته باشید و زندگیتان به سرسبزی و طراوت بهار و عمرتان پر از توفیق و سلامتی و سربلندی و آرامش و امسال سال رسیدن به آرزوهایتان باشد.
@hamsayeha42 | 70 | 0 | Loading... |
30 Media files | 88 | 0 | Loading... |
31 Media files | 73 | 0 | Loading... |
32 وسعت مشرب
دشمنِ مارا سعادت یار باد
دائماً باعیش ونوشش کار باد
هرکه یک روزه نخواهد عمرما
عمر او اندر جهان بسیار باد
هرکه خاری می نهد در راهِ ما
خارِ ما درراهِ او گلزار باد
هرکه چاهی می کند درراهِ ما
چاهِ ما در راهِ او هموار باد
هرکه گوید شمسِ تبریزیست مست
شمسِ من مست است او هشیار باد
سپاس از آقای مجید عسگری
@hamsayeha42 | 74 | 0 | Loading... |
33 🔸اخوان ثالث در مورد منزوی می سراید:
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست
جوان و فاضل و صاحب قریحهای قوی است
چکد ز لطف و تری آب از غزلهایش
به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
🔸محمدعلی بهمنی، دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
خود منزوی هم در مورد خودش سرود:
زخمی زدی عمیق تر از انزوا به من
بیهوده نیست منزوی ات ناتوان شده
🔸منزوی اگر چه میسراید:
بر داربستی از
«چه خواهد شد؟» «چه خواهم کرد؟»
آونگم!
در بیان آنچه باید می سرود اما در نهایت استحکام بود:
شهر منهاي وقتي که هستی حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينهها ضربدر تو، بیعدد صفر، بعد از زلالی
مي شود گل در اثنای گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
مي شود آهويی در چمنزار، پاي تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است ديوان ماهت؟ دفتر شعرهای سياهت؟
اي که هر ناگهان از نگاهت يک غزل ميشود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشمهايت، سايه وار است و خود در نهايت
مي کند بر سبيل کنايت مشق آن چشمهای مثالی
اي طلسم عددها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وي ورق خورده احتشامت هر چه تقويم فرخنده فالی!
چشم واکن که دنيا بشورد! موج در موج دريا بشورد!
گيسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شميم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهاي پيراهن تو، برکه را کرده حالي به حالی
🔸برای من اما حسین منزوی یعنی«هوا و تنفس» در آن لحظاتی از زندگی که ریه های روحم از اصطکاک هوای آلوده و مسموم به ستوه آمده. امروز سالگرد درگذشت سلطان غزل نو است. شاعری که اگر نبود ، غزل فارسی چیزی کم داشت:
ای یادِ دور دست که دل میبری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه! که در ساغری هنوز
سالگرد درگذشت
سهند ایرانمهر
@hamsayeha42 | 81 | 0 | Loading... |
34 💥سنگ خارایی بنام ایران...
✍️علی مرادی مراغه ای
✅امروز ۱۶ اردیبهشت روز مراغه است روزِ آغاز ساخت رصدخانه مراغه در دورهٔ هلاکوخان بدست خواجه نصیر طوسی.
♦️ایرانیان بیشتر ملتی احساسی هستند تا عقلانی. زمانی با نبوغِ مخصوصِ خود، خشتها را روی هم چیده، تمدنی خیره کننده برپا می کنند اما زمانی دیگر، دیوانگی کرده و همه را با دست خود و یا بدست مهاجمی از بیرون، ویران میکند!
ایران در طول تاریخ، طوفانها و ضربات خرد کننده ای پشت سر گذاشته اما هر بار دوباره از زیر تلِ خاکستر، چون ققنوسی بالیده و متولد شده.
بهترین تشبیه در پایداری ایرانیان را گوبینو بر زبان رانده:
«...من هر وقت که بدین ملت می اندیشم سنگ خارایی را به نظر می آورم که با امواج خروشان دریا در گوشه ای در غلتیده و تحولات اعصار و قرون، آن را فرسوده و زوایایش را صاف کرده و در آن خلل و فرج بسیار پدید آورده اما با این همه این سنگ، سنگ خارا مانده است»
(سه سال در میان ایرانیان...ص۳۴۲)
♦️سئوال اینست که با اینهمه دیوانگی ها و ضربات ویرانگر، چه عواملی باعث ماندگاری این سنگِ خارا شده؟
به نظر من، یکی از بزرگترین علتِ ماندگاریش، توانایی پروراندن نبوغهایی چون خواجه نصیرها...بوده.
در آن اوضاع اسف انگیزِ پس از حمله مغول که بقول جوینی «هر کجا که ۱۰۰ هزار کس بود، ۱۰۰ کس نمانده بود» نقل است که وقتی نابغه ایرانی(خواجه نصیر) آواره و جان بدر برده از مرگ، به دربار المستعصم خلیفه بغداد پناه آورده و از او تقاضای شغل میکند، المستعصم که غیرعرب را همواره تحقیر می نمود و اعراب، خراسانیان را به گاو تشبیه میکردند، با تمسخر میگوید:
«تو که خراسانی هستی پس شاخت کو؟...»
خواجه نصیر بی هیچ سخنی، از بغداد خارج شده و در ایران، به خدمت هلاکوخان در می آید و او را تشویق به بفتح بغداد میکند.
♦️نقل است که پس از شکست خلیفه متکبر، وقتی خواجه نصیر به همراه هلاکوخان برای دستگیری خلیفه وارد کاخ او میشود، المستعصم با دیدن او به التماس افتاده و می پرسد که کجا بودی؟
و خواجه نصیر با کنایه میگوید رفته بودم شاخم را با خودم بیاورم و با دستش، هلاکوخان را نشانش می دهد...!
آنگاه خلیفه به دستور هلاکوخان، نمدمالی و کشته میشود.
(جامع التواريخ...ص ۷۰۴)
در واقع عمل خواجه نصیر مصداق بارزی است از این مثل که:
شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی
♦️و کتابخانه نفیسِ بغداد و دانشمندانش و «عموم آلات رصدى لازم را كه در بغداد و غيره مغول به غارت گرفته بودند» نصیب رصدخانه مراغه میگردد.
(ابن فوطی، تلخیص مجمع الآداب...ص ۳۵۰)
یعنی رصدخانۀ مراغه با ۲۰۰۰۰ دينار از ماترک اموال خلیفه بغداد که زمانی او را گاو نامیده بود بنا میشود.
♦️در واقع از پدر بزرگِ ایلغارگر(چنگیز) که همواره از شمشیرش خون می چکیده، تا نواده اش هلاکوخان که مسلمان، رام، روشنفکر و فرهنگ گستر می گردد! کمتر از نیم قرن فاصله بوده!.
بدین ترتیب، در مراغه کانون و مرکز علمی شکل می گیرد که جریان ساز است و خواجه نصیر هر جا کتابی، دانشمندی یا ادوات علمی و هنری سراغ میگیرد به مراغه گسیل می دارد حتّی از چین، روم، شامات و اروپا...
و خودش نیز با آنهمه انقلابات جانكاه و گرفتاريهاى روحكُش، دقيقهاى از پژوهش و تدريس غافل نبوده كه پس از كشف دقيقهاى از دقايق علوم، شادىكنان و پاىكوبان مىگفته:
«اگر سلاطين شمشيرزن از عالم لذت ما خبر مىيافتند يقينا اين نعمت را هم از كف ما بدر مىبردند.»
همان لذت کشفی که قبل تر از او، آن ریاضیدان یونانی گفته بود که:
اگر قانونی کشف کنم لذتبخش تر از آنست که آتن را به من بدهند...
✅ راز ماندگاری ایرانیان همین است که گوبینو از آن به«سنگ خارا» تعبیر می کند یعنی تبدیل شمشیرِ خونین چنگیزی به رصدخانه و مکتب مراغه.
شهر مراغه در برهه های مختلفی دِین خودش را به این مرز و بوم بخوبی ادا کرده است.
امروزه، مراغه جزو شهرهایی است که به گذشته خود فخر می ورزد.
اما افسوس بر آن شهرهایی که بجای حال، به مرده ریگِ گذشته ی خود فخر ورزد...!
https://s8.uupload.ir/files/7_c9ji.jpg
@hamsayeha42 | 78 | 0 | Loading... |
35 چشم جادو مال تو
دل آهو مال من
@hamsayeha42 | 68 | 0 | Loading... |
36 Media files | 72 | 0 | Loading... |
37 هیچ دانشی
بالاتر از آن نیست
که بدانی چه زمانی
وقت رفتن است.
✍🏼 #تنسی_ویلیامز
📕 پرنده شیرین جوانی
📚@khasmokhatb | 71 | 0 | Loading... |
38
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی ست
و دوستت دارم رازی ست
که در میان حنجره ام
دق می کند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم
اینجا که ساعت و آئینه و هوا
به تو معتادند..
#حسین_منزوی
#احسان_خواجه_امیری
☕️🌱
@Matnh_nab💖 | 78 | 1 | Loading... |
39 امروز 5 مِی روز جهانی خنده است. این روز هر ساله در نخستین یکشنبه ماه مِی برگزار می شود .
بخندانیم و بخندیم.😄🥰
خنده کن بی پروا
خنده هایت زیباست
بخند،
بخند،
بخند...☺️
#مناسبت #حال_خوب
@Roshanfkrane | 69 | 0 | Loading... |
40 🔸امید
توی خوابگاه چهارصدنفریمان ، بعضی دانشجوها از بعضی دانشجوها خوششان نمیآمد و یا حتی بدشان میآمد. منهم جزءشان بودم. اسم یکی که میآمد صورتم چروک میشد ، اسم یکی دیگر که میآمد حتی کهیر میزدم. برای هر کدامانشان هم دلیلی داشتم. خاطرهای که مرا مجاب میکرد ازشان فاصله بگیرم یا دورشان خط قرمز بکشم. اتاقهایمان را جوری انتخاب میکردیم که توی طبقهی آنها نباشد.
ماجرای اینوریها و آنوریها در آن شهر هفتطبقه آنقدر عادی شده بود که فکر میکردیم درست همین است. شده بود مثل یک قاعده ، یک الگوریتم. مثل شهری که تمام مردمش کور باشند.
تا ترم سه امید آمد. پنجسال از ما کوچکتر بود. از اینهایی که جهشی میخوانند. اهل بهبهان بود. ریزهپیزه. با صورتی مربعیشکل که بهقول خودش :« اگر نخندم سگ هم نگاهم نمیکند.»
امید بچه حزباللهی بود. از نوع با سوادش. نه از اینهایی که سوادشان فقط محدود به منبرها و مسجدها و تلویزیون و مدرسه میشود. امید زیاد کتاب میخوانْد. بهقول خودش حمام میکرد. یکبار رفتم توی اتاقش داشت کتاب میخوانٔد. گفتم امید چهکار میکنی؟ لبخندی زد و گفت سلام آقامیثم ، دارم حمام میکنم . لبخندی زدم و گفتم خواستی پشتت را بکشی خبرم کن. لبخندش پررنگتر شد و گفت مخلصم آقامیثم.
دو چیز از دهانش نمیافتاد. یکی سلام بود و یکی مخلصم. همراه لبخند.
کمکم دیدیم امید دارد با همه بُر میخورد. با ما طبقهاولیها و با طبقههفتمیها. میآمد کنارمان مینشست و چای میخورد. همه را به اتاقش راه میدهد. نه فقط با آنهایی که خوشمان نمیآمد ازشان حرف میزد که با آنهایی که از امید خوششان نمیآمد هم حرف میزد.
کمکم فهمیدیم که توی آن شهر کور یک بینا وارد شده. فکر میکردیم زورش به هفتطبقه خوابگاه نرسد. اما چربید. دیدیم اینوریها و آنوریها به هم نزدیک شدند بیآنکه امید قصدش را داشته باشد.
یکشب رفتیم اتاق امید. طبقهی هفتمیها هم بودند. حرفهایی میزدند که دود از سوراخهای گوشمان بیرون میآمد. امید آرام نشسته بود و با همان لحنی که با آنها حرف میزد با ما هم حرف میزد.
عین حرف جبران خليل جبران بود که گفت:
«با هم چای بنوشيد نه از فنجان همديگر
با هم نان بخوريد نه از قرص نان همديگر
به یکدیگر عشق بورزید ولی عشق را به بند نکشید.»
صدای بلندش را هیچوقت نشنیدیم. یکبار لپهایش را گرفتم توی دستهایم و داد زدم که امید تو چرا مثل ما داد نمیزنی؟
خندید و گفت نیازی ندارم آقامیثم. بعد رفت یک کتاب بیرون آورد. اسم کتابش رابطه در اسلام بود. یک همچین اسمی. نشانم داد و گفت اینجا نوشته «هروقت خواستی داد بزنی سکوت کن.»
یک بقالی کنار خوابگاه بود که صاحبش را با صد من عسل هم نمیشد خورد. نگاهمان نمیکرد چه برسد به اینکه جواب سلاممان را بدهد. همینقدر یُبس و نچسب. مجبور میشدیم میرفتیم پیشش خرید. سریع جنسها را از قفسهها برمیداشتیم ، پول را روی دخل میگذاشتیم ، بقیهی پول را روی دخل میگذاشت و تند میزدیم بیرون. بیهیچ خداحافظی یا سلامی. اما امید همیشه از آنجا خرید میکرد. نمیفهمیدمش. چندباری با امید رفتم. موقع پولدادن اسکناسها را دو دستی تقدیم میکرد. بارهای اول بقیهی پول را میگذاشت روی دخل اما کمکم دیدم میدهد دست امید یا حرف میزند که قابل نداره آقا.
اوایل فکر میکردم دلیلش خوشروییست. آن سلامها و لبخندها و مخلصمگفتنها. آن دادنزدنها. میخواستم مثل امید باشم. و نمیدانستم غورهنشده نمیشود مویز شد.
بعدها فهمیدم که امید از لای کتابهایی که میخواند درس احترام را با نمرهی بالا پاس کرده بود.
میگفت احترام کتابیست که یکفصلش لبخند است و دادنزدن.
مثلاً میگفت بهقول یونگ «ما باید رازدار باشیم حتی اگر فرد مرده باشد»
میگفت :« میثم صدبار به یکی بگو عاشقتم ، فقط یکبار بیاحترامی کن و نتیجه را ببین»
میگفت :« دیگ عشق با شعلهی احترام گرم نگهداشته میشود»
میگفت :« من برای این احترام نمیگذارم که احترام بگذارند»
میگفت توی کتابها نوشته آدمیزاد خیلی بیشتر از آنی که نیاز به احترام دیگران داشته باشد به این نیاز دارد که خودش احترام بگذارد.
بوس بر پیشانیات امید.
#ميثم_كسائيان
https://t.me/hamsayeha42 | 70 | 0 | Loading... |
#حسین_قوامی
شاخه گل ۴۲۳
آواز افشاری
آواز : آخر نگاهي باز كن وقتي كه بر ما بگذري #سعدی
خوش نوازان : #جلیل_شهناز #جهانگیر_ملک
اشعار متن : وحشی بافقی-پژمان بختياري
ناصر بخارايي
گوینده : #آذر_پژوهش
#جان_عشاق
هفدهم اردیبهشت زادروز استاد حسین قوامی است. روحش شاد و یادش گرامی باد
نجوای شبانه همسایهها
لطفاً همسایهها را به دوستان خود معرفی کنید ممنون از لطف شما
@hamsayeha42
❣۶ راه برای داشتن انرژی مثبت
-روزی نیم ساعت پیاده روی کنید. برای انرژی مثبت بودن، این روش عالی است.
-یک قضیه را حتی بی ارزش و کوچک ، انقدر در بوق و کرنا نکنیم. مسائل مهم، برای شما مهم باشد. مسائل کوچک را کوچک برخورد کنید. سعی کنید درباره مسائل کوچک با دیگران صحبت نکنید.
-همواره خرق عادت کنید! خرق عادت کردن یعنی آن که به دنبال چیزهایی برای خواندن و تماشا کردن باشید که در زندگی تان تا حالا سابقه نداشته است.
- کارهایی که شادی آفرین نیستند را بدون رودربایستی کنار بگذارید.
برای انرژی مثبت بودن، باید با انرژی مثبت ها گام بردارید و هم نشین شوید. شناخت انرژی مثبت ها در پیرامون شما سخت نیست. وقت زیاد تری را با آن ها سپری کنید.
-برای انرژی مثبت بودن، نباید ۲۰ ساعت در روز کار کنید. کار و استراحت و تفریح و مطالعه و تغذیه، ۵ عنصر حیاتی برای حیات انرژی مثبت هاست. به هر کدام سر جای خود احترام بگذارید.
- انرژی مثبت ها، به دنبال این نیستند که صبح تا غروب به این فکر کنند که دیگران درباره آن ها چه فکری می کنند. پس حرف و نظر مردم در زندگی شخصیتان نباید کوچکترین تاثیری داشته باشد. شبتون پر ارامش🌙🌙
سپاس از سرکار خانم ع صالحی
@hamsayeha42
پولی که در اختیار داریم،
وسیله ای برای آزاد بودن است
و پولی که به دنبالش هستیم،
وسیله بردگی...!
"ژان ژاک روسو"
سپاس از آقای حمیدرضا ملکمحمدی
@hamsayeha42
بهار ....مسعود بختیاری🎼
آهنگ لری تقدیم شما خوبان🌹
@matalebzib
به بهارم چي گلا سهر بهارونه بيو
تو چي كوگون بهاري به هوا لونه بيو
مانند گل های سرخ بهاری به بهار من بیا
تو مانند کبک های بهاری به هوای لانه بیا
زنده مو وا بيدنتم / تي به ره ديدنتم
تو وا با عيد و بهار / بيو و شادي بيار
من با بودن تو زنده ام / چشم به راه دیدن تو هستم
تو همراه عید و بهار / بیا و شادی بیاور
جا نیگرم که نیدی، با تو چه قراری دارم
@matalebzib
یک نکته ویرایشی
👈 چند شب پیش، در برنامه ورزشی یکی از شبکههای تلویزیونی، مهمان برنامه چندبار از واژه «مدارکا (مدارکها)» استفاده کرد و جالب اینکه مجری هم ناخواسته آن را چندبار تکرار کرد. البته بهدلیل کاربست زیاد این کلمه، ممکن است شما هم یا خودتان بر زبان رانده باشید و یا بارها شنیده باشید.
👈 میدانیم که «مدارک»جمع «مدرک» است و نباید آن را دوباره جمع بست.
مدارکها ❌
مدارک ✅
امورات ❌
امور ✅
رسومات ❌
رسوم✅
حقوقات❌
حقوق✅
#زین_قند_پارسی
#علیرضا_حیدری
@hamsayeha42
یک نکته ویرایشی
👈 چند شب پیش، در برنامه ورزشی یکی از شبکههای تلویزیونی، مهمان برنامه چندبار از واژه «مدارکا (مدارکها)» استفاده کرد و جالب اینکه مجری هم ناخواسته آن را چندبار تکرار کرد. البته بهدلیل کاربست زیاد این کلمه، ممکن است شما هم یا خودتان بر زبان رانده باشید و یا بارها شنیده باشید.
👈 میدانیم که «مدارک»جمع «مدرک» است و نباید آن را دوباره جمع بست.
مدارکها ❌
مدارک ✅
امورات ❌
امور ✅
رسومات ❌
رسوم✅
حقوقات❌
حقوق✅
#زین_قند_پارسی
#علیرضا_حیدری
@hamsayeha42
زین قند پارسی - علیرضا حیدری
درست بنویسیم، درست بگوییم ارتباط با مدیر: @alireza_heidaree 09153026689