cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Pou Yan

ایده‌هایی درباره فرهنگ عامه از پویان عسگری

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
515
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
«تصمیم جدایی» پارک چان ووک سینمای خالص است؛ آکنده از شور و احساس و تهمیدات متنوع بصری/گرافیکی سینمایی. فیلمی عمیقا بالغانه و درونگرا در بینش/سلیقه که پلات نوآر دو بخشی‌اش، «از دل گذشته‌ها» ژاک تورنر را بخاطر می‌آورد و عزیمتش از ژانر به موقعیت رمانتیک شخصی، یادآور «سرگیجه» آلفرد هیچکاک است. شمایل زن فیلم به مادلنِ اغواگری می‌ماند که تسلیم وسوسه عشق رمانتیکِ جودی می‌شود. شبیه به فم‌فتالی خونسرد که متاثر از عشق، رخت فریب را از تن خود می‌کند و جامه رمنس را بر تن مرد فیلم می‌نشاند. کل فیلم میان مرد و زن حس رمنس اروتیک سرکوب می‌شود اما نهایتا در صحنه‌ای تغزلی/ترسناک، زن اثیری فیلم بدل به «ملکه برفی» شده و روح و جسم مرد را با بوسه تسخیر می‌کند. پلات کارآگاهی در «تصمیم جدایی» صرفا مک‌گافینی است فریبکارانه برای رسیدن به ماجرای مگوی عاشقانه. شیفت از ژانر به قلب یک قصه رازآمیز رمانتیک که در مرز بین خیال و واقعیت در نوسان است. شاکله میزانسنی/تدوینی فیلم همچون بهترین آثار هیچکاک براساس بازی با «نمای نقطه نظر» بنا شده و پایان تراژیک فیلم و تصمیم زن، حسن ختامی باشکوه و هوشمندانه‌ بر نقش «پی‌.او‌.وی» در میزانسن‌های فیلم است.
نمایش همه...
Catchybeatz - ELELI.mp36.72 MB
Photo unavailableShow in Telegram
موج جدید هیپ هاپ فارسی (نیواسکول) را باید جدی گرفت؛ تنها بخش زنده و خلاق فرهنگ عامه معاصر ایرانی که متناسب با هنر روز جهان در حال روزآمد شدن و ارائه محتواهای پرشور به مخاطبین جوان است. برخلاف سینما و ادبیات و سایر هنرها که در حال یارگیری از استعدادهای سوبرِ متوسط‌الحال هستند و کماکان فلاکت و ناله و بدبختی را ترویج می‌کنند، در هیپ هاپ با مجموعه‌ای از حساسیت‌ها/هوش‌های ناب و بازیگوش طرف هستیم که بدور از ریاکاری اخلاقی/اسنوبیسم حاکم بر فرهنگ عامه ایرانی، در حال تولید طرب و انرژی هستند. دوره قدیمی‌ها به سر آمده و الداسکول رپ فارسی دیگر حرفی برای گفتن ندارد. درجا زدن غم‌انگیز «رضا پیشرو»، رخوت «زدبازی»، خواب زمستانی «ملتفت» و «بهرام»، و کم‌کاری «یاس» و «حصین» و «علی سورنا» همگی تاییدی بر این مدعا هستند. آرتیست‌های جدید اما با پشتیبانی دو مغز خلاق، با حمایت معنوی مهمترین گیم‌چنجرهای هیپ هاپ فارسی در سه سال اخیر، یعنی «کچی‌بیتز» و «سپهر خلسه» بازی را عوض کرده‌اند. فعلا این اسامی را داشته باشید تا سر فرصت به کریر هر کدام بپردازیم؛ «پوبون»، «پوری»، «هیپ‌هاپولوژیست»، «چرسی»، «مَمَزی»، «آیسم»، «021kid» و «یانگ صادن».
نمایش همه...
Sepehr Khalse - Nameh Be Baba.mp310.18 MB
🎬 درباره «وقتی هری سالی را دید...» نورا افرون/راب راینر ✍️ پویان عسگری آدابِ عشق‌ورزی @ofideas 🟡 "زن و مرد نمی‌تونن با هم دوست باشن، چون همیشه پای سکس وسطه..." فیلم «وقتی هری سالی را دید...» کار خود را با این دیالوگ و فرض بدبینانه مردانه آغاز کرده و با نشاندن مرد در جایگاه استغنا و نمایش خامی/معصومیت دختر، الاکلنگِ رابطه را بنفع مرد سنگین می‌کند. اما بعد از شکستِ مرد در رابطه شخصی و تبدیل خودمحوریِ پرنخوت‌اش به شکنندگی تنهایی، و پیشرفت دختر در کار و روابط و تبدیل شدنش به زنی جذاب، توجه مرد معطوف به دختر/زن شده و اینگونه خالقین نیمه دوم فیلم را به نقیضی علیه فرض ابتدایی درام بدل می‌کنند؛ "دوستیِ میان زن و مرد و کیفیت صمیمیِ پیامدِ آن مهمترین مبنا/آدابی است که برای شکل‌گیری یک رابطه جدی عاشقانه باید مورد توجه قرار بگیرد". بعبارت بهتر بدون دوستی صمیمیِ عمق‌یافته خبری از رابطه بالغانه عاشقانه هم نخواهد بود. و به شکلی شگفت‌انگیز «وقتی هری سالی را دید...» مجموعه‌ای از تزهای مردانه و آنتی‌تزهای زنانه پیرامون رابطه عاشقانه را در خود جای داده و سنتز/فهم متعادل پایانی فیلم (مفاهمه زن و مرد) حاصل چنین دیالکتیکی است. فیلمی که یک ذهنِ خوش‌سلیقه مدرنِ زنانه آن را نوشته و آکنده از حساسیت‌های زنانه کرده (نورا افرون)، یک مردِ سنتی باشعورِ خوش‌ذوق، جدیت مردانه‌اش را به فیلم بخشیده و با دیسیپلین آن را کارگردانی کرده (راب راینر) و بدین‌ترتیب شعور مردانه و حساسیت زنانه در هم آمیخته و یکی از بهترین کمدی رمانتیک‌های آمریکایی تاریخ سینما را سبب شده‌اند. 🟡 مگ رایانِ لطیف در زیباترین حالتش حد واسطی است میان دو شمایل جاودانه تاریخِ رام کام؛ دایان کیتون در «آنی هال» و کوبی اسمالدرز در نقش رابین شرباتسکی در «چگونه با مادرتان آشنا شدم». بیلی کریستال هم به عموی بزرگتر دو کاراکتر اصلی «چگونه با مادرتان آشنا شدم» تد موزبی و بارنی استنسون می‌ماند که ور عاشق‌پیشه‌اش را موزبی به ارث برده و ور بدجنس‌اش را بارنی! در عین حال در زیرمتن کمدی رمانتیک‌های نیویورکی، «وقتی هری سالی را دید...» برآیندی است از زیباشناسی قبل و بعد از خود‌. فیلم افرون/راینر تماما وامدار شاهکار وودی آلن «آنی هال» است و متن روشنفکرانه و غامض آلن را وارد حال و هوایی عامه‌پسندتر کرده و از دریغ و حسرت و پیچیدگی‌های فاصله‌زای ذهن بدبین آلن به وصلت و با هم بودن و حلاوت خوش‌بینانه ساده‌گیری برای همراهی با یار همدل می‌رسد. از سوی دیگر، بنا به ماهیت سیتکام‌طور فیلمنامه افرون که ساختار داستان را براساس موقعیت‌های سیتکامی بنا کرده (هم اهمیت لوکیشن و هم کیفیت پرداخت صحنه)، تاثیر بیانگری فیلم بر تمام سیتکام‌های مهم بعد از خودش قابل مشاهده است و در این میان بیشترین تاثیر را «چگونه با مادرتان آشنا شدم» از شاهکار افرون/راینر برده؛ از عنوان/نام سریال (اشاره‌ای به همان موقعیت مرکزی همه کمدی رمانتیک‌ها؛ بوی میت گرل)، شهر محل زیست کاراکترها با محله‌های شناخته‌شده‌اش و تصویر آشنای دونفر رو به دوربین تا کیفیت سهل و ممتنعِ «نیمه گمشده» که هم در دسترس است و هم دیریاب، رنگ‌آمیزی دراماتیک کاراکترها و پایان‌بندی داستان که حامل همان تصویر همیشگی کمدی رمانتیک (ایمان به عشق) است؛ مردی عاشق خیابان‌ها را می‌دود، کوچه‌ها را پشت سر می‌گذارد تا خود را به محبوب ابدی، به نیمه گمشده‌اش برساند؛ به بوسه‌ای که انتظارِ او و معشوق‌اش را می‌کشد تا آنها را جاودانه ‌سازد. https://8pic.ir/uploads/81NpEUJbjOL-SL1500-.jpg
نمایش همه...

03 Passionfruit.mp311.44 MB
Photo unavailableShow in Telegram
عاشق برد پیتِ «روزی روزگاری در... هالیوود» هستم؛ خداوندگار کول (برآمده از جهان خوشمزه هاوارد هاکس) که با طیب خاطر نقش مکمل‌اش در زندگی را پذیرفته و بجای تقلا برای پیگیری جاه‌طلبی و پیمودن مسیر موفقیت شبیه به برنده‌ها، در جستجوی آرامش و صفای منتج از خوشبختی شخصی است. علاوه بر جوهره هاکسیِ کاراکتر، الگوی تارانتینو برای حصول به چنین شخصیت یگانه و نابی، کاراکتر استیو مک‌کویین در زندگی واقعی بوده؛ خوش‌مشرب، بامزه، سرزنده، واجد شجاعت مردانه و توامان جوان/باتجربه که هم مناسبِ معاشرت با دلبرکان لطیف است (صحنه درخشان ماشین‌سواری همراه با مارگارت کوالی ملیح) و هم آماده مقابله با توحش برآمده از هیپی‌های خبیث! (پایان پنج ستاره فیلم و خروش انفجاری کاراکتر بمثابه آزاد شدن انرژی فروخفته او و فیلم در دو سوم ابتدایی). استفاده استادانه تارانتینو از خشونت بمنزله کاتارسیس روان کاراکتر. کول‌ترین کاراکتر سینمایی در قرن بیست و یکم علاوه بر صفات یاد شده، فرشته نگهبان اطرافیانش هم هست؛ غایتِ فردیت پخته از خودخواهی گذر کرده و به خوشحالی رسیده؛ به چشیدن طعم هر لحظه همراه با جمع/گروه. شیفت از ناخوشی به خوشی؛ این است حکمت شادان کلیف بوث.
نمایش همه...
Man Age To Nabashi.mp37.19 MB
Photo unavailableShow in Telegram
«زالو» بهمن کیارستمی شبیه به نسخه ایرانی «بوی‌هود» ریچارد لینکلیتر است. جایی که پسر سربه‌هوا دستمایه‌ای برای مطالعه پدر جدی فیلمسازش بر احوالات غیرقابل‌درک او می‌شود و در سه برهه زمانی همچون متهم، اتهامات پدر بازجو را پاسخ می‌دهد. نکته جالب در شکل‌گیری «زالو» اینجاست که بهمن پروژه ناتمام و رها شده پدر را در قالب فیلمی کوتاه، پیرامون رابطه خودش با او سر و سامان داده. بنا به بیانگری کنایی «زالو»، می‌توانید آن را تسویه‌حساب با پدر (نسل قبلی) تلقی کنید و بنا به نسبت عاطفی هر فرزندی با پدرش، فیلم را بمثابه نامه عاشقانه‌ای به پدر ازدست‌رفته‌ی سختگیر بجا آورید. نکته اینجاست که آرت‌هاوس اورژینال عباس کیارستمی فقید، به پسر صاحب ذوقش منتقل شده و بهمن در طی ۱۷ دقیقه، بواسطه دوربین سنگین و خوددار پدر، تماشاگر را درگیر مجموعه‌ای از احساسات متناقض می‌کند. روایت بهمن یعنی چینش بازیگوشانه موقعیت‌های پدر در بافتاری خودافشاگرانه که در فرهنگ ریاکار ایرانی، نادر و کمیاب می‌نماید. «زالو» شبیه جنینی است حاصل لقاح «کلوزآپ» با «مشق شب»، که پیشروتر از هر آرت‌هاوس تقلبی ایرانی در سالیان اخیر، نسبت دوربین با میزانسن را واکاوی می‌کند.
نمایش همه...
Bozorg - Vaysa (Ft Arash Dara).mp311.20 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.