❤️مَِــَِرَِبَِعَِ عَِشَِـَِقَِ❤️
درخلوتت با خود مدام تکرارش کن؛ او دوستم ندارد مرا میپرستد! برگرفته شده از دفتر خاطراته دو دوست 📝 داستانی که ممکن است واقعی شود😉 همراهمون باشید تا باهم لحظات خوب بسازیم و عشق و معماری کنیم❤️ #روزانه_یک_پارت😘 به غیر از جمعه ها
نمایش بیشتر316
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
#عاشقانه🔞
#سکسیترینرمانتلگرام🤤
لیسی به #کصم زد که نالهوار اسمش رو زمزمه کردم. از #لذت زیاد به نفس نفس افتاده بودم.
- #جرم بده لعنتی... منو با زبونت #بگا...
با این حرفام تو اون موقعیت #شهوتش رو بیشتر کردم. از روم بلند شد و #مردونگی کلفتش رو یک ضرب #واردم که با شنیدن صدای برادرم از کنار گوشم با وحشت به عقب برگشتم. با دیدن #مردونگی لخت و سیخ شدهاش...
#شوهروداداشجرشدادن🔞😱😱
⛔️https://t.me/joinchat/AAAAAFJP0qMlsAVhu-oUBw ⛔️
1200
💦🔥💦🔥
🔥💦🔥
💦🔥
🔥
#part_130
با هر باری که اون #زبونش رو بین #بهشتم میکشید یک قدم به #ارضا شدنم نزدیک میشدم.
تو همین هین که مهرداد با زبونش #چوچولم رو به بازی گرفته بود انگشت #فاکش رو وارد #بهشتم کرد.
با برخورد انگشتش به داخل #بهشتم آه بلندی کشیدم.
صدای #ملچ_ملوچ های مهرداد داشت دیوونم میکرد.
بدنم از شدت #شهوت داشت میلرزید.
_جون عشقم داری #ارضا میشی.
چشم های خمار از #شهوتم روباز کردم و سری تکون دادم که مهرداد #لیس پر سرو صدایی به #بهشتم زد و بعد از روم بلند شد و مشغول در آوردن #شلوارش شد.
منم همینجوری #برهنه درحال تماشا کردنش بودم.
#مردونگی برآماده مهرداد از روی شرتش هم میشد.
مهرداد وقتی دید نگاهم سمت #مردونگیشه لبخند #خبیثانه ایی زد و دستشو کنار #شرتش گذاشت و از #پاش در آورد.
با دیدن مردونگی #کلفتش چشمام برق زد و #آب دهنم رو پر صدا قورت دادم.
مهرداد اومد سمتم و روم #خیمه زد و آروم مردونگیش رو بین #بهشتم کشید.
+اوممم.
زودتر میخوام #حست کنم.
مهرداد چنگی به #سینم زد و بعد #مردونگی حجیم شدش رو...🔞
پارت #رمانشه نبود لفت بده❌
تک تک پارت هاش #سکسیه🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFJP0qMlsAVhu-oUBw
خشک بیا تو #خیس برو💦
فول #صحنه دار زیر 18 سال نیاد که #ریمو میشه❌
1100
🔞❌🔞
❌🔞
🔞
#رمانی_فووول_هااااات🔥💦
از خوندنش #پشیمون نمیشی🔥💦
#پارت فول #سکسیمون👇🔞
به زور #مردونگیش تو دهنم جا داد و #مردونگیشو عقب جلو میکرد و خودشم #ناله میکرد.
موهامو تو #دستش گرفت ومنو چرخوند و افتاد #روم یه تف بزگ زد رو #کونم و شروع کرد به #تلمبه زدن اونقدر #محکم میزد که #صدام کل ویلارو برداشته بود #دلم میخواست به زورم که شده بکنه تو #بهشتم...
#مردونگیشو از #کونم بیرون کشید و اومد طرف #سینه هامو شروع کرد به #خوردنشون منم واسش #آه میکشیدم که #جری تر بشه...💦🔥
در عین همون #حالی که میکردم از استرسم داشتم میمردم که نکنه یهو #شوهرم بیاد تو اتاق و منو تو این #وضع ببینه 💦🔥
کم کم رفت پایین سراغ #بهشتم و شروع کرد #مک زدن و #لیس زدن 💦
منم #سرشو بیشتر #فشار میدادم 💦
خواستم پاشم یکم براش #ساک بزنم که یهو در باز شد و...😨😱💦🔥
https://t.me/joinchat/AAAAAFJP0qMlsAVhu-oUBw
🔞
❌🔞
🔞❌🔞
700
#برترینرمانهاتسال99🔞🔞🔞
#نبود_لف_بده❌
+میخوام جور #خاصی #پردمو بزنی
میخوام #خشن و به #زور متوصل بشی یه جورایی #تجاوزانه عمل کنی
متعجب شد
ولی بخاطر #شهوت زیادش قبول کرد‼️
دستام که روی #گردنش بودو کنار زد و بالا سرم نگه داشت
با یه دستش #سوتین توی تنم #جر داد تقریبا و انداخت کنار
#مارک های بنفشی که به جا میزاشت روی #سینه و گردنم #نفسامو تند تر میکرد و تنم و #داغ تر..
💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛💜📛
سرشو نزدیک #رون پام کردو #بوسه ای کاشت که #لرزی به تنم افتاد
#نبض بدی میزد #کصم
پاهامو بالا داد و #التشو تنظیم کرد
و بدون هیچ #رحمی همشو...
هشــــــــــدار
این رمان فول سکسی و خطرناکه جدن افراد بی جنبه حق خوندن ندارن و همیشه گلنار بغل دست داشته باشین🤤💦💦💦💦
https://t.me/joinchat/AAAAAFJP0qMlsAVhu-oUBw
500
#دختریکهبخاطرپولمیرهپیشکساییکهمازودارنوشکنجهمیشه💦🚶🏻♀
وارد اتاق شدم که دیدمش روی مبلمان شیک #اتاقش نشسته ...گویا منتظر من بود آروم به سمتش رفتم و سلامی زیر لب کردم
که اشاره کرد برم #سمتش و همینکه بهش رسیدم از جا بلند شد و اشاره زد که لخت بشم
خودش پیرهنشو #درآورد و منم پالتوم رو درآوردم که سریع خمم کرد روی #میز کنار اتاقش و دستی به کمرم کشید
که جای زخم هایی که مشتری قبلی با #شلاقش سرم آورده بود #سوخت و #ناله ای کردم
که با صدایی بم گفت:
+کی اینکارو باهات کرده؟ با صدایی لرزون جوابش رو دادم که برم گردوند و در #آغوشم گرفت
فگر کردم دلش برام سوخته ولی به سمت #تخت رفت و...
https://t.me/joinchat/AAAAAFITNRbQLnjwW5F1ug
7be05b17421d45e58298533cfa0ed2eb.mp43.94 MB
200
#برادر_هات👅🔞
دستش و روی #چوچولم گذاشت و با لبخند گفت:
-چیشده عشق داداش.
لب برچیده نگاش کردم و گفتم:
-داداشی یه چیزی رفت تو #توپولوم.
ابرویی بالا انداخت و دامنم و زد بالا که دستش و گرفتم و گفتم:
-مامان گفته زشته کسی #گلنازیم و ببینه.
با خنده دستم و کنار زد و گفت:
-آره کوچولو زشته ولی نه برای من که داداشتم و میخوام ببینم چی رفته توی #توپولوی من
دراز کشیدم و پاهام و باز کردم و گفتم:
-داداشی درش....
هنوز حرفم تموم نشده بود که زبون داغ داداش و روی #توپولوم حس کردم.
حس قلقلکی که داشت بهم لذت میداد ، اونقدر که بیخیال حرفم شدم و #اوف کشداری گفتم.
داداش گفت:
-خوشت اومده؟
بدونه اینکه سرم و بلند کنم اوهومی گفتم که.....
#پسره_کص_خاهر_ده_سالشو_میخوره🙊
#سکس_خاهر_برادری🔞
بیا ادامش و بخون👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFljrk9CyFwslQ12uQ
500
#پارت۷🔥
با فشرده شدن سینه های برهنم ناخداگاه جیغی از ترس کشیدم.
چشمهام رو باز کردم و با درد به مرد روبه روم نگاه کردم.
با لبخند شیطانیش به ترسم خیره شد و گفت:
-جانان فقط سعی کن لذت ببری.
کدوم لذت ؛ لذتی که باکره بودنم رو ازم بگیره لذته.
با فرو رفتن چیزی درونم از درد جیغی کشیدم و روتختی رو مابین انگشتام فشار دادم.
صدای نحس اون مرد هرلحظه بلندتر میشد تاجایی که فریاد مانند گفت:
-لذت ببر دختر خوب ، لذت ببر.
صدای جیغ و گریه ام باهم مخلوط شده بود ولی اون مرد حاظر به دست کشیدن نبود.
هرچند به ارومی تنش رو به تنم می کوبوند ولی درد تاقت فرساش باعث شده بود که جلوی دیدم تار بشه.
داشتم ضعف میرفتم که صدای نفرت انگیزش بلند شد
-بهتره به خودت حال بدی پس بیخیال درد شو و بامن همراهی کن.
گریه ام بند نمیومد.
نه از درد بلکه از فکر کردن به یک ساعت پیش.
مگه تحقیر شدن به چی میگن؟
همینه دیگه.
متنفربودم ازدستهایی که هنوز مابین موهام می چرخید و سعی در نوازشم می کرد.
انگار که با خار سعی درنوازش و آروم کردنم داشت.
🔞👅🔞👅🔞👅🔞👅🔞👅
https://t.me/joinchat/AAAAAFljrk9CyFwslQ12uQ
500
#عشق_اجبار
#سکس_خشن
#فروخته
بهش خیره شدم و لب زدم :سلام
اومد نزدیک از این سکوت میترسم من از این سکوتی که داخل اتاق هست میترسم
کیفم محکم تو دستم فشار دادم
کیفم از دستم کشید
خراش کوچیکی رو دستم ایجادشد
ترس و استرس مانع نفس کشیدن میشد
گوشیمو روشن کرد چشمامو بستم
آروم صداشو شنیدم
_خیلی خوش گذشت تاابد عاشقتم
باترس لب زدم : بخدا..
محکم کوبید تو دهنم که خفه شدم.
محکم موهامو کشید
فریاد زد :هرزه هرجایی رو حرف من حرف میاری حالا برا من میری سرقرار با بردیا !
با هق هق گفتم : صبرکن پرهام نه
باز سادسیمش زده بود بالا
باترس لب زدم :نک..
بهترین رمان تلگرام
سونیا دختری که برای فیلمی به اجبار همسر بازیگر معروف میشه و نمیتونه این وسط از عشقش دست بکشه🙃
https://t.me/joinchat/AAAAAFhQj2NUOTYYD54TKQ
500
#دوتا_رمان_فول_هات_تو_یه_چنل😱😱
#بدوووووو🏃♀🏃♂🏃♀
پرهام دستشو به حالت دورانی، دور لب براق و گوشتیم چرخوند.
-هوووم... خوبه! تحریک کنندس🤤]
به مالیدن لبام ادامه داد و یکی از انگشتاش رو داخل دهنم کرد. با تمام وجودم میک میزدم تا راضی باشه.
-خوب خیسش کن، خودت بهتر بلدی. مگه نه بیبی گرل؟ -👦🏻
محکم میک میزد و چشماشو بسته بود و داشت از خوردن لذت میبرد. یکی یکی انگشتاشو اضافه کرد و حالا، 4 تا انگشتاش تو دهن داغم بود.
-بسه کوچولو. 〰🌱
اخم کرد و به سمت بردیا که اونورتر قمبل کرده بود رفت.
-ولی من بیشتر میخواستم! 🥺]
نگاهشو به کون سفید بردیا دوخت و با شیطنت دستمشو رو کیرش گذاشت و بعد از کمی مالیدن، از شلوارش بیرون کشیدش و تو یه حرکت تو سوراخ تنگ و داغ بردیا جا کرد.
-اخ... خب نظرت با تخمام... چیه؟ 🍒-
با هوس و شهوت به سمتش رفتم و زبونمو نزدیک تخماش...
#زود_جوین_شو_تا_حق_عضویتی_نشده😎❌
#نوشته_هاش_ابتو_راه_میندازه💦💦
https://t.me/joinchat/AAAAAFhQj2NUOTYYD54TKQ
500
#هات_و_سکسی
#گوشیت_چک_میشه_نیا
با لبخند به سمتش رفتم
مثل همیشه با اخم بهم نگاه میکرد
با لبخند گفتم : میتونیم یه رابطه آروم داشته باشیم
با صدای خشنی گفت:با رابطه آروم نمیتونم کنار بیام
نفسی کشیدم ترسی به سراغم اومد
نه میتونی سونیا شاید بتونی امتحانش ضرری نداره
#لباسم_دراوردم_سینه هام_افتاد_بیرون
بهم با پوزخند خیره شد برای اینکه دست از بچه دار شدن بکشه شرط بسته بودم باهاش
اگر بتونم یه رابطه آروم راضیش کنم بچه دار نمیشدیم
و اگر نتونستم...
سخت بود برای مردی که ازش متنفرم بچه بیارم
دستم آروم لبه شرتم گزاشتم
به سمتش رفتم با شهوت خم شدم صورتش
اومدم لباشو ببوسم که خشن نوک سینم چنگ زد جیغی کشیدم
_نمیتونم با رابطه آروم خالی شم
همونطور که نوک سینم میکشید به سمت تخت ...
https://t.me/joinchat/AAAAAFhQj2NUOTYYD54TKQ
500
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.