cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمانکده | Roman Kadeh

❤️مجموعه‌ رمان‌های خارجی، ایرانی❤️ نویسنده عزیزی که دوست نداره رمانش داخل چنل باشه ،اطلاع بده تا رمانش رو پاک کنیم 🌺 @PDFROMAN_BOT درخواستاتون رو به این ربات بفرستین @PDFROMAN_BOT

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
27 776
مشترکین
+4424 ساعت
+2867 روز
+39430 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
❤️رمان : #دوست_نداشتنی ❤️ژانر : #عاشقانه #خارجی #صحنه_دار #اروتیک ❤️نویسنده : #شری_گامون ❤️مترجم : #آیدا ❤️قسمتی از رمان: "واقعا رقت انگیزه" انگار واقعا یه بچه دبیرستانی بی دست و پام . نه یه مامور پلیس (MET) که نفر اول کلاسش بوده. با این حال ، الان پشت میزی که به طرز مضحکی بزرگتر از سایز معموله نشستم. یه خودکار بیک ارزون هم دستم در حال چرخشه و دارم برای شجاعت نداشتم تاسف میخورم. "به خودت بیا سث و برو باهاش صحبت کن. " خودکارو انداختم تو کشوی میزم و محکم بستمش . فقط اینکه این عذاب خود خواسته ی من کمکی بهم نمیکرد. من نمیتونستم انجامش بدم...
2 53390Loading...
02
تخم هام رو بادستش می مالیدو ک.یرم تا ته توحلقش میکرد و منم سینه های سپیده رو می مکیدم می خوردم یه درکو.نی به نیلا زدم و هر دوتا رو روی تخت خوابوندم رفتم لا پاشون و یکی یکی از سوراخ کو.ن تا کصشون رو لیس می زدم و می خوردم یه دستم روی ک.ص سپیده گذاشتم با چوچولش بازی می کردم و دست دیگم کص و کون نیلا رو می مالیدم و لیسشون می زدم پای نیلا رو باز کردم و کیرم رو تا ته کردم ک.صش و تند تند تلمبه می زدم و ازش لب می گرفتم و سینه‌هاشو نیلا میخورد از ک.صش در آوردم و کردم تو ک.ص مریم و تلمبه زدم سپیده ازش لب میگرفت و... https://t.me/+OOhEXXx08bo3OGU0 https://t.me/+OOhEXXx08bo3OGU0
2 4974Loading...
03
کد مورس امشب رو وارد کنین و 1 میلیون سکه رایگان بگیرید: D -.. E. F..-. I.. ربات همســتر
4 23470Loading...
04
❤رمان : #شوک_شیرین ❤نویسنده: #مژگان_قاسمی ❤ژانر: #عاشقانه #معمایی #انتقامی #روانشناسی ❤خلاصه: دو تجاوز در یک شب و سرنوشتی که بعد از آن با حضور خان بختیاری رقم میخورد. دلوان دختری از تبار کورد که درست شب ازدواج_اجباریش با خان یار احمدی فرار میکند و به خانه ی خان بختیاری پناه میبرد اما آنجا با حضور هیرمان، خانزاده ی پر ابهت بختیاری، بزرگترین اتفاق زندگی او رقم میخورد.
4 155154Loading...
05
سکه های همستر رو دریافت کنین و بعد اینکه لیست بشه تو صرافی های معتبر میتونین به راحتی بفروشین و تبدیل به دلار( تتر) بکنین و پولتون دریافت کنین میدونید ک پشت این ایردراپ ها شخص معتبر صاحب تلگرام هستش پس چیز الکی نیستش تجربه نات کوین ثابت می‌کنه بنظرم تا چند روز دیگه لانچ میشه و بعدش هر کی همستر بازی نکرده باشه پشیمون میشه یه چیزی هم به کسایی ک دارن بازی میکنن هم بگم بعد لانچ شدن تا دو الی سه سال توکن ها رو تو کیف پول معتبرشون نگه دارن چونکه ک این ایردراپ های ارز دیجیتال پروژه های خیلی طولانی هستن بعد اینکه توکن ها تقسیم بشن مدیرای پروژه به دنبال بالا بردن قیمت توکن ها با روش های مختلف میفتن و این به نفع اونیه ک توکن داره چون قیمت توکن هاش می‌ره بالا کسایی ک ثبت نام نکردن میتونن از لینک زیر ثبت نام کنن https://t.me/hamster_kombat_bOt/start?startapp=kentId6345103414
4 56210Loading...
06
❤️ #یاغی_شن_ها³
4 99828Loading...
07
❤️یاغی_شن_ها²
4 91928Loading...
08
❤️رمان: #یاغی_شن_ها ۳ جلدی ❤️ نویسنده: #آلوین_همیلتون ❤️ ژانر : #فانتزی #حماسی #ماجراجویی ❤️ خلاصه: امانی دختری نوجوانه که در شهری کوچیک از کشوری به دنیا اومده که دختر بودن در آن بسیار سخته مردم شهر یک سال پیش مادر امانی رو اعدام کردند و امانی که همیشه در رویای رفتن به پایتخت بوده برای رسیدن به رویای مشترک خود و مادرش نیاز به پول فراوان داره تا بتونه از خونه ی شوهر خالش فرار کنه اون که در تیراندازی مهارت فوق العاده ای داره تصمیم میگیره خطر کنه و با لباسهای مبدل و پسرانه به دخمه ی هفت تیر کشی بره و برای بردن جایزهی هزار فوزایی (واحد پول ) تلاش کنه اگر کسی متوجه بشه که اون یک دختره به سرنوشت مادرش یعنی چوبه دار دچار میشه امانی در دخمه با پسری غریبه آشنا میشه کسی که مثل خودش تیرانداز ماهریه و به پول نیاز داره ...
4 88239Loading...
09
لباس خواب سرخ رنگ کوتاهی به تنم کردم که از زیرش به راحتی نوک سینه های برجستم و ک.یر کوچولوم معلوم بود در اتاق باز شد که باهیجان سمت در برگشتم اما با دیدن مرد غریبه جیغ بلندی کشیدم. - هیشش، امگا کوچولو امشب قراره مال من بشی..... تقلا کردم که از بغلش بیرون بیام ولی با ورود انگشت کلفتش به سوراخ داغم آه بلندی کشیدم که نوک سینه هامو مکید - پسر کوچولوی حشری سوراخت برام خیس کرده ولی برای ک.یر کلفتم زیادی تنگه - آهه آخ....ولم کن الان ....الان همسرم میاد بی اعصاب ک.یر کلفتشو یه ضرب تو سوراخم هل داد که جیغی از درد کشیدم - تو جفت منی!!!! همین امشب مارکت میکنم و تخممو تو شکم کوچولوت میکارم🔞💦 https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk امگای هورنی که خودشو واسه معشوقش آماده میکنه بیخبر از اینکه معشوقش اونو به آلفای کشور دشمن پیشکش کرده.......😱😱❌ https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk
4 5898Loading...
10
-مهرا ک.ص سهیلا خیلی گشاد و لاغره. بنظرت برای توام مثل ننته؟ با ناز دامن کوتاهمو دارم کنار، برای شوهر مامان جونم شورت نپوشیده بودم. دست شاهینو گذاشتم رو ک.ص خیسم: -ببین چقدر تپل و نرمه. نگاه کن چقدر خیسهه برات بابایی. از خدا خواسته چنگی به ک.صم زد: -اوووف انگار دریاچه راه افتاده. سرشو خم کرد سمت ک.صم و بو کشید: اوووف بوی حش.رت چه خوبه جن.ده. پس بگو داداشم چرا هرشب تورو میکنه! ک.صت خیلی صورتیه. انگشتاشو دونه دونه کرد توم و عقب جلو کرد: -اووف چه تن.گهه مهرا. برای مامانت دوتا دستامو تا مچ میکردم تو ، بازم جا بود. سینه هامو چنگ زدم و رو دست شاهین خودمو بالا پایین میکردم: -من که میگم اونو نکن. اخخخ. با اون ک.یر کلفتت منو بکن فقط. من هم به تو ک.ص میدم هم داداشت. دوست دارم آب جفتتون تو ک.صم باشه. ازتون حامله شم. اههه 🔗https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk دختره به برادر شوهرش که پدر ناتنیشم حساب میشه ، از حسادت مادرش ، یواشکی بهش ک.ص میده💦
4 5229Loading...
11
❤️رمان : #والا_مقام ❤️نویسنده : #کیانا_بازیار ❤️ژانر : #عاشقانه #مافیایی #پلیسی ❤️خلاصه : شاهکار احتشام مردی مستبد و با ابهتی که مشهور ترین مدل بین المللی جهان و سرپرستی گروه بزرگ مافیایی را با عنوان والامقام زیر نظر شکوهی اداره می‌کند، طی همدستی غزال احمدی ستوان یکم اداره آگاهی برای خرید سهام شرکت اسکورت سرویس، زنی با نام لیلیث را برای آشنایی با او و قانع کردن برای خرید سهام با نقشه به شاهکار احتشام نزدیک می‌کند.لیلیث زنی زیبا و با ذکاوت فرزند حاج محسن تاجر فرش که پس از فوتش اتفاقات عجیبی را برای دخترش رقم زد.اما شکوهی نقشه جدیدی داشت و ...
5 003117Loading...
12
3تا کارت 5 میلیونی امروز🐹 https://t.me/hamSter_kombat_bot/start?startapp=kentId1099149753
4 92518Loading...
13
Media files
3 5830Loading...
14
سکه های همستر رو دریافت کنین و بعد اینکه لیست بشه تو صرافی های معتبر میتونین به راحتی بفروشین و تبدیل به دلار( تتر) بکنین و پولتون دریافت کنین میدونید ک پشت این ایردراپ ها شخص معتبر صاحب تلگرام هستش پس چیز الکی نیستش تجربه نات کوین ثابت می‌کنه بنظرم تا چند روز دیگه لانچ میشه و بعدش هر کی همستر بازی نکرده باشه پشیمون میشه یه چیزی هم به کسایی ک دارن بازی میکنن هم بگم بعد لانچ شدن تا دو الی سه سال توکن ها رو تو کیف پول معتبرشون نگه دارن چونکه ک این ایردراپ های ارز دیجیتال پروژه های خیلی طولانی هستن بعد اینکه توکن ها تقسیم بشن مدیرای پروژه به دنبال بالا بردن قیمت توکن ها با روش های مختلف میفتن و این به نفع اونیه ک توکن داره چون قیمت توکن هاش می‌ره بالا کسایی ک ثبت نام نکردن میتونن از لینک زیر ثبت نام کنن https://t.me/hamSter_kombat_bot/start?startapp=kentId1099149753
5 68212Loading...
15
❤️رمان: #از_پشت_شیشه ❤️ژانر : #عاشقانه ❤️نویسنده : #بیتا_فرخی ❤️خلاصه : مانیا همراه عمو، پسرعمه و دخترعمه خود در مسیر سفرهای ... بلاخره با قطره ای باران که روی پیشانی ام افتاد ذهنم را آزاد کردم و تازه توانستم مرد را ببینم که عجیب ترین و در عین حال جذاب ترین شخصی بود که در زندگی ام دیده بودم . اصلا انگار همون عجیب و متفاوت بودن جذابش کرده بود عاشقانه در ارتفاعات غرب ایران منجی شدن بها برای مانیای داستان ما
5 80071Loading...
16
-میگن دختره با عموش خوابیده! صدای هین کشیدن زن های فامیل پیچیده شد و کیسان بی توجه پرتغال را پوست کند. از بحث های خاله زنک فامیل خسته شده بود. -بگو بخدا! چطور آخه؟ زن عمویش چشم غره ای به کیسان رفت -از شازده پسر بپرس! کیسان اخم کرد و سرش را بلند کرد زن عمو ادامه داد: -دختره رو بردن چکاپ! حاملست شیش ماهه... https://t.me/+gU_gDHggwd5lMGQ8 https://t.me/+gU_gDHggwd5lMGQ8
5 6284Loading...
17
پسر بشدت هات و سکسی که از قضا رئیس طایفشونه و دخترای طایفه براش دلبری میکنن ولی پسرجذاب و هیکلیمون چشمای سرد و خشنش رو نثارشون میکنه تا اینکه ناخواسته با ته تغاری یکی از پیرمردای طایفه روبه رو میشه و...🙈❤️🔞 https://t.me/+wFaXaERyIdNjOWJk دختره رو به حساب ناموس دربرابر ناموس به خونه ی خودش میکنه و همون شب عقدش ک*صش رو جر میده و کل آبش رو توش خالی میکنه ولی ازش سیرمونی نداشت و دوباره...💯🔥💦 #سکسی‌هات‌آبدار‌وشورت‌خیس‌کن💦🔞 ازپارت اول میخ زیبایی و صدای دختره میشه تا اینکه سر از تختش درمیاره و..🙈💯🔥🔞💦💦💦 https://t.me/+wFaXaERyIdNjOWJk https://t.me/+wFaXaERyIdNjOWJk
3 8163Loading...
18
❤️رمان : #دست_هایم_حافظه_دارند ❤️ژانر : #عاشقانه #اجتماعی ❤️نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری (#رهایش) ❤️خلاصه : کنعان درگیر در مشکلات خانوادگی و مالی، اسیر گذشته و خاطره ی زخمی که به روحش آسیب رسونده، در اوج مشکلات هجوم آورده به زندگی حالش، فرصتی برای گریز از موقعیت خسته کننده ی زندگیش پیدا می کنه اما هر فرصتی فرصت مناسب نیست و هر راه گریزی، راه گریز یا شاید هم…. داستان زندگی سه پسره، سه برادر که زندگیشون به وجود هم گره خورده و البته شخص آشنای غریبی که منبع اصلی مشکلات این سه برادره… #پایان_خوش
5 48127Loading...
19
❤️رمان #عروسک_چشم_آبی ❤️نویسنده #بی_پروای_قصه_گو ❤️ژانر #عاشقانه #بزرگسال ❤️ خلاصه❌
5 323279Loading...
20
شاهزاده‌ی عرب حشری دستامو به تخت بست و به جون لباسام افتاد _اوففف حبیبتی چه کـ*ص صورتی ای داری💦 با دستاش چوچولمو مالید و سینه هامو گاز گرفت _خوشت میاد زیر یه کیـ*ر کلفت عرب جر بخوری ها؟ _آههه آییی شاهزاده ارحامم آروم ترر آیی کیـ*ر کلفتشو دم سوراخ تنگم گذاشت _اسعد بیا تو امشب این غزال وحشی زیر دستای ما جر میخورهه با وارد شدن شاهزاده اسعد برادر ارحام چشمام گرد که با حرکت ارحام جیغی کشیدم و... https://t.me/+EbJemJ0dmf02YzQ0 https://t.me/+EbJemJ0dmf02YzQ0 دوتا عرب کیـ*ر کلفت حساب دختر ایرونی رو میرسن❌😱🔞
5 4638Loading...
21
تپ سواپ هم بازی کنین خوبه توکن هاش چند روز دیگه لیست صرافی های معتبر میشه و بعد میتونین بفروشین ولی بنظر من بعد لیست شدن حداقل دو الی سه سال نگه دارین نتیجه آشو میبینن https://t.me/tapswap_mirror_1_bot?start=r_1099149753 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
5 5581Loading...
22
❤️رمان #برادرزاده_در_پاریس ❤️نویسنده : #ماه_راد ❤️ ژانر : #عاشقانه ❤️خلاصه: می‌خوام داستانی رو براتون بازگو کنم که حکایت اقوام نزدیک و داره می‌گه! عمو و برادرزاده! برادرزاده‌ای پر از شیطنت که اون‌قدر تو غم و غصه‌ها حضور داشته که روی شیطنت‌هاش لایه‌ای گرد و غبار نشسته. اون قراره نجات پیدا کنه؛ اون قراره خوشبخت بشه ولی...
5 61163Loading...
23
شاهزاده‌ی عرب حشری دستامو به تخت بست و به جون لباسام افتاد _اوففف حبیبتی چه کـ*ص صورتی ای داری💦 با دستاش چوچولمو مالید و سینه هامو گاز گرفت _خوشت میاد زیر یه کیـ*ر کلفت عرب جر بخوری ها؟ _آههه آییی شاهزاده ارحامم آروم ترر آیی کیـ*ر کلفتشو دم سوراخ تنگم گذاشت _اسعد بیا تو امشب این غزال وحشی زیر دستای ما جر میخورهه با وارد شدن شاهزاده اسعد برادر ارحام چشمام گرد که با حرکت ارحام جیغی کشیدم و... https://t.me/+1Oe9qL-X_NY0NDQ8 https://t.me/+1Oe9qL-X_NY0NDQ8 دوتا عرب کیـ*ر کلفت حساب دختر ایرونی رو میرسن❌😱🔞
3 9504Loading...
24
❤️ رمان: #محکم_در_آغوشم_بگیر [ #هفت_گفتگو_برای_یک_عمر_زندگی_با_عشق ] ❤️ نویسنده: #سو_جانسن ❤️ ژانر : #روانشناسی #خانوادگی #ازدواج ❤️خلاصه: اینکتاب راهنمای بهبود روابط زناشویی و رسیدن به تفاهمی ماندگار و عمیق بین زوج‌هاست. دکتر سو جانسون در این کتاب با آوردن مثال‌هایی مستند و واقعی از زوج‌های مختلف، به بیان راه‌کارهایی عملی در خصوص بهبود روابط زناشویی می‌پردازد. در این کتاب خواهید خواند که چرا بعد از مدتی روابط عاشقانۀ زوج‌ها، دیگر شور و احساسات آتشین اولیه را ندارند و درمقابل چنین تغییراتی چه باید کرد. در دنیایی که همواره با خطرات و اتفاقات غیرقابل‌پیش‌بینی مواجه هستیم، پیوندهای عاطفی، خصوصاً روابط عمیق بین همسران، می‌تواند تنش و استرس‌ افراد را تا حد زیادی کاهش دهد. در این کتاب متوجه خواهیم شد که با گفت‌و‌گوی سازنده و سالم می‌توانیم سخت‌ترین چالش‌های زندگی را با کمک شریک‌مان پشت سر گذاشته و از زندگی زناشویی‌مان بیشتر لذت ببریم.
6 97280Loading...
25
به سه تا مرد گنده ای که وارد اتاقم شدن نگاه کردم و وحشت زده از روی تخت بلند شدم. _قرارداد من سک*س گروپ نداره اتاقو اشتباه اومدید یکیشون پوزخندی زد و با لبخند کریهی جلو اومد. https://t.me/+a-z2hIcR93Y0NWNk _پول همه لیمیتا رو از بین میبره خوشگله خواستم از اتاق بیرون بزنم که یه دفعه دو نفری گرفتنم و سرپا پاهام از هم باز کردن... همون مرتیکه کیـ*رشو از لای زیپش بیرون کشید و یه دفعه محکم تو کـ*صم کوبید... https://t.me/+a-z2hIcR93Y0NWNk https://t.me/+a-z2hIcR93Y0NWNk سه نفری دو شبانه روز کامل با دختره سکـ*س گروپ میکنن تا اینکه...💦💦💦
3 4993Loading...
26
❤️رمان: #نفسمو_ازم_نگیر ❤️ژانر: #ازدواج_اجباری #عاشقانه #هیجانی #غمگین ❤️نویسنده: #Mobina83_o ❤️خلاصه: هدا دختری ک بعد از مرگ مادرش به خاطر بدهی پدرش به یه پیرمرد فروخته میشه تمام آرزوهای دخترونه وزندگی تو مرز نابودیه ک تو عروسیش اقدام به یه کار هیجانی میکنه..
7 605261Loading...
27
-خوب لیسش بزن کوچولو ؛ اگه ارضام نکنی مجبوری از پشت بهم بدی. تو که دوست نداری جر بخوری؟! با دیدن کلفتیش چهره‌ام تو هم رفت. اگه فرو میکرد توم.. اخه چجوری یه بچه‌ی ۱۷ ساله میتونست یه مرد ۴۰ ساله رو راضی کنه؟ اونم توی نمایشگاه ماشین! یه مکان عمومی.. سرمو به پایین تنش فشرد و غرید: -کری؟! شروع کن! ناچار کلفتیشو توی دستم گرفتم و.. 💦🔞 برای مرد ۴۰ ساله‌ی هات میخوره🙈 https://t.me/+DOzb6N12Q_o2OTc0 https://t.me/+DOzb6N12Q_o2OTc0 https://t.me/+DOzb6N12Q_o2OTc0
4 5005Loading...
28
❤️رمان: #شاهدخت_پنهان ❤️ژانر: #عاشقانه #اجتماعی ❤️نویسنده: #پرنیا_tkd ❤️خلاصه: گیسو دختری که عادی زندگی میکرد ولی با رفتن به روسیه همه چی شروع شد از خواب های عجیب و غریب و نجوا های شبانه گرفته تا حتی  ظاهر شدن خالکوبی روی کتفش  و پا گذاشتن به دنیایی که هيچ آشنایتی باهاش نداره و   با فهمیدن اینکه چه ماموریت خطرناکی داره باید خودشو آماده کنه ولی اون یه شاهدخته که تا الان ماهیتش پنهان شده و اگر دشمنانش متوجه بشن اتفاقات ناگواری میفته اما در این هنگام عاشق کسی میشه که..
7 373122Loading...
29
🔞😈پسره اولین سکسش با یه خلافکار خشن و بی رحمه🔞🤤 : هنوز کاری نکردم ولی داری از ترس بیهوش میشی چی باید می گفت؟؟؟ می گفت ببخشید که اولین بارمه و دارم با یه موجودی که سه برابر خودمه می خوابم.... سایروس موهاشو محکم تر کشید سرشو جلو برد بی توجه به صورت جمع شده از دردش لب پایین و قرمزشو به دندون گرفت می تونست نفسای گرم و لرزونشو حس کنه موهاشو ول کردو به پشت رو تخت انداختش برایان لبشو داخل دهنش کشید درد گرفته بود با چیزی که دید چشماش گرد شدن ال*تش بزرگ بود خیلی بزرگ بود عمرا داخلش جا نمی شد پاره می شد سایروس دوباره سیگارشو رو لباش گذاشت و سمت پرنده سفید و لرزون زیرش رفت..... https://t.me/+LOWoSFT6XWIzNzg0 https://t.me/+LOWoSFT6XWIzNzg0 https://t.me/+LOWoSFT6XWIzNzg0
7 21412Loading...
30
❤️رمان: #رویا_فروشی_دالرگات ❤️ نویسنده: #لی_می_یه ❤️ ژانر : #فانتزی #رئالیسم_جادویی ❤️ خلاصه: رویافروشی دالرگات» درباره شهری اسرارآمیز است. در این شهر مرموز، فروشگاه کوچک عجیب و غریبی وجود دارد که در آن انواع رویاها به فروش می رسد. فروشگاه مشتری های فراوانی دارد و روز و شب، بازدیدکنندگان انسان و حتی جانوران زیادی از سرتاسر جهان، خواب‌آلود با لباس‌خواب‌های خود به این فروشگاه سر می زنند و و برای خرید آخرین ماجراجویی خود صف می‌کشند. هر طبقه در این فروشگاه بزرگ، نوع خاصی از رویاها را می فروشد. رویاهایی که این فروشگاه در اختیار مشتریان خود قرار می دهد شامل رویاهای نوستالژیک دوران کودکی، سفرهای خوش و ماجراجویانه ای که افراد در طی زندگی داشته اند، غذاهای خوشمزه ای که خورده اند، و همچنین کابوس ها و رویاهای مرموزتر است. در این فروشگاه هر نوع رویایی وجود دارد. در فروشگاه «رویافروشی دالرگات»، فروشنده ای به نام پنی کار می کند. دالرگات، صاحب ثروتمند فروشگاه است و کوکو، وظیفه دارد تا رویاهای عجیب را تولید کند. ماجرا از جایی آغاز می شود که یکی از پرهزینه
7 76530Loading...
31
❤️رمان : #دلدار ❤️ ژانر : #عاشقانه #روستایی #سنتی ❤️رمان: دختری ک توی ده زندگی میکنه و هنوز ازدواج نکرده و از این رو مورد تمسخر اهالی محله هستش.یه روز پسر معتاد محل مزاحمت ایجاد میکنه براش و دختر داستان هم یه سیلی به صورتش میزنه، طبق رسم و رسوم اگه دختری به پسری دست بزنه باید به عقدش دربیاد، اما خان محل این اجازه رو نمیده و دختر رو برای سوگلی عمارتش خواستگاری میکنه.....
7 462369Loading...
32
_اگه با من نباشی مجبوری #صیغه ای اون مرتیکه هوسباز باشی و هرشب حاملت کنه و بهش سرویس بدی از ک‌*ص و ک.ون و بشی مثل بقیه زنای #روستا .. یه زیرخواب ! + من بهت اعتماد ندارم .. با تو نمیام _ هیش غلط کردی باید با من بیای جنده کوچولو ، باید بذاری #مامانت بشم و از اینجا #فراریت بدم + من خودم مامان دارم _ به یه مامان دیگه نیاز داری ! تا مواظبت باشه #هرزه #کوچولوی ۱۵ ساله .. زن #لزبین که میخواد دختر ۱۵ ساله روستایی گول بزنه و اون فراری بده 🔞 https://t.me/+sgqeUfys4sUwMDE0 https://t.me/+sgqeUfys4sUwMDE0
5 0355Loading...
33
•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_7 - ج.نده رو کی دست بلند میکنی هان؟ - بذار برم نمیذارم ادمی مثل تو دستش بهم بخوره... - از خداتم باید باشه یکی مثل من هرزه ای مثل تو رو بخواد بکنه...شنیدم به نصف پسرای دانشگاه دادی... - به تو چه، تو که ادعای مذهب و دینت میشه چرا میخوای بکنی؟ - همه کردن چرا من نکنم، حالا که انقد ارزونی. - ارزون‌ ننه اته، من به هرکی عشقم بکشه میدم... چونه ام رو با خشم توی‌مشتش گرفت و .. https://t.me/+4Cds8wgdVWtjNmY0 https://t.me/+4Cds8wgdVWtjNmY0
4 8307Loading...
34
-ددی چو.چو.لیم میخاله بلام میخولی؟🥺🍓🙇‍♀ + دختر کوچولوم حشر.ی شده - ددی جون پوشکم ناناسمو زخم کرد لدفا عوضش کن🧻🧸🎀 - در اوردن پوشک یه بهایی داره با دیدن کی‌ر کلفت ددی که از تو شلوارش بیرون اومد جلوش نشستم و زبونم و...🍆🍑💦 دوست داری همچین رمانی بخونی ؟؟ تو این چنل جوین شو رمان ددی خشن لیتل حشری بخون🍼🍭🍬 https://t.me/+DOzb6N12Q_o2OTc0 https://t.me/+DOzb6N12Q_o2OTc0 جوین بده تا باطل نشده عضویت محدود ✅❌👆
4 7599Loading...
35
_بــهم دســت نــزن! پوزخندی زد +یعنی باور کنم نمیخوای بری زیرم! باور کنم نمیخوای بغلت کنم…ببوسمت…خشن بُ•کنمـ ت و حرفشو قطع کردم _من با ادمی که قاتله و قاچاق میکنـه هیچ ارتباطی نمیخوام داشته باشم. +اوه…بیبی!چشم هات چیز دیگه ای میگن.چشم هات بی تاب تن منه! https://t.me/+IA3x2kyAT7Q2ZWY0 https://t.me/+IA3x2kyAT7Q2ZWY0 https://t.me/+IA3x2kyAT7Q2ZWY0
4 9056Loading...
36
#پارت_۵ جیغی از برخورد دندوناش با سینه ام کشیدمو از لذت آه و ناله کردم: _آه....آیییی....چه...خوب....میخوری...لعنتی...آهههه سرشو به #سینم فشار میدادمو زیرش تنمو پیچ و تاب میدادم. بعد از اینکه هر دوتاشونو خورد ، ولشون کردو خودشو کشید بالاتر.#مردونگیشو روی سوراخم حس کردم.حشری خندید و گفت: _توی لوند رو فقط باید گایید.... اینو گفت و پرقدرت یه دفعه کل ک*یرشو واردم کرد که جیغم بلند شد و...🔞💦 https://t.me/+kqsE2MZKdbU0NjZk https://t.me/+kqsE2MZKdbU0NjZk
7 72519Loading...
37
❤️ رمان: #خدای_وال_استریت جلد اول ❤️ مجموعه #وال_استریت_تایتان ❤️ نویسنده #آنا_زایرس ❤️ژانر #عاشقانه #طنز #اروتیک ❤️ خلاصه: میلیاردی که یه همسر همه چی تموم میخواد مارکوس کارلی تو سن سی و پنج سالگی همه چی داره ثروت قدرت و ظاهری که زنا رو شیفته خودش کنه اون یه میلیاردر خودساخته است و یکی از بزرگترین صندوق های سرمایه گذاری تو وال استریت زیر دستشه اون همینطور آدمیه که میتونه تنها با یه کلمه، بیشتر شرکتا رو از بین ببره. خوب پس چی نداره؟! زنی که به اندازه ی صفرای حساب بانکیش یه موفقیت بزرگ براش حساب شه. از اونطرفم یه خانوم گربه ای داریم که میخواد قرار آشنایی بزاره. اِما والش بیست و شش ساله فروشنده ی کتابفروشیه و از اقتدار خوبی به عنوان یه خانوم گربه باز برخورداره. لزوما هم با این امتحان موافق نیست اما بحث درمورد واقعیت ها سخته.
8 571144Loading...
38
#part16 _ب..بزار برم _کجا بری عروسک من مگه خودت نمی‌خواستی منو ببینی هوم؟ مگه نمی‌خواستی توی اون بهشت صورتیت تلمبه بزنم؟ الان میخوای بری و ددی تو توی خماری اون بهشت خیست بزاری؟ با هر کلمه حرف زدنش حالمو بیشتر دگرگون میکرد و صدای دو رگه و محزونش شهوتی ترم می‌کرد _بخدا دیر برسم بابام سرمو میبره بزار برممم اخم کرد و با خشم کوله پشتی مو چنگ زد و انداخت کنار و گفت: _بزار کارمون تموم شد خودم زود میرسونمت _اما... _دیر برسی بهتر از اینه که بابات فیلمات و ببینه استاددانشگاهش ددیش میشه باهاش سکس میکنه که استاده فیلمشو میگیره و هی تهدیدش میکنه https://t.me/+L1c1oJZvgIdiYzBk https://t.me/+L1c1oJZvgIdiYzBk https://t.me/+L1c1oJZvgIdiYzBk
6 5759Loading...
39
#پارت_1 -اههههیی…خواهرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  خوشبختانه کیارش فلج بود و نمیتونس ارضا بشه -اهههه ….داداشییی ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🔞💦 https://t.me/+yrv1DlJIyosyMzhk https://t.me/+yrv1DlJIyosyMzhk
6 43611Loading...
40
❤️ #سرزمین_خاکستر⁷
8 88145Loading...
❤️رمان : #دوست_نداشتنی ❤️ژانر : #عاشقانه #خارجی #صحنه_دار #اروتیک ❤️نویسنده : #شری_گامون ❤️مترجم : #آیدا ❤️قسمتی از رمان: "واقعا رقت انگیزه" انگار واقعا یه بچه دبیرستانی بی دست و پام . نه یه مامور پلیس (MET) که نفر اول کلاسش بوده. با این حال ، الان پشت میزی که به طرز مضحکی بزرگتر از سایز معموله نشستم. یه خودکار بیک ارزون هم دستم در حال چرخشه و دارم برای شجاعت نداشتم تاسف میخورم. "به خودت بیا سث و برو باهاش صحبت کن. " خودکارو انداختم تو کشوی میزم و محکم بستمش . فقط اینکه این عذاب خود خواسته ی من کمکی بهم نمیکرد. من نمیتونستم انجامش بدم...
نمایش همه...
دوست نداشتنی.pdf1.17 MB
👍 5
تخم هام رو بادستش می مالیدو ک.یرم تا ته توحلقش میکرد و منم سینه های سپیده رو می مکیدم می خوردم یه درکو.نی به نیلا زدم و هر دوتا رو روی تخت خوابوندم رفتم لا پاشون و یکی یکی از سوراخ کو.ن تا کصشون رو لیس می زدم و می خوردم یه دستم روی ک.ص سپیده گذاشتم با چوچولش بازی می کردم و دست دیگم کص و کون نیلا رو می مالیدم و لیسشون می زدم پای نیلا رو باز کردم و کیرم رو تا ته کردم ک.صش و تند تند تلمبه می زدم و ازش لب می گرفتم و سینه‌هاشو نیلا میخورد از ک.صش در آوردم و کردم تو ک.ص مریم و تلمبه زدم سپیده ازش لب میگرفت و... https://t.me/+OOhEXXx08bo3OGU0 https://t.me/+OOhEXXx08bo3OGU0
نمایش همه...
𝘵𝘩𝘳𝘦𝘦𝘴𝘰𝘮𝘦🔞🔥

نیپل سیخ شدشو از رو تاپ نازکش با نوک انگشتات لمس کنی🤤🔥🔞 -رمان صحنه دار و خیس کننده‌ی آنلاین🔥🔞

👍 3
کد مورس امشب رو وارد کنین و 1 میلیون سکه رایگان بگیرید: D -.. E. F..-. I.. ربات همســتر
نمایش همه...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!

👍 10🔥 2 1
❤رمان : #شوک_شیرین ❤نویسنده: #مژگان_قاسمی ❤ژانر: #عاشقانه #معمایی #انتقامی #روانشناسی ❤خلاصه: دو تجاوز در یک شب و سرنوشتی که بعد از آن با حضور خان بختیاری رقم میخورد. دلوان دختری از تبار کورد که درست شب ازدواج_اجباریش با خان یار احمدی فرار میکند و به خانه ی خان بختیاری پناه میبرد اما آنجا با حضور هیرمان، خانزاده ی پر ابهت بختیاری، بزرگترین اتفاق زندگی او رقم میخورد.
نمایش همه...
شوک شیرین.pdf14.97 MB
👍 7🎉 1
سکه های همستر رو دریافت کنین و بعد اینکه لیست بشه تو صرافی های معتبر میتونین به راحتی بفروشین و تبدیل به دلار( تتر) بکنین و پولتون دریافت کنین میدونید ک پشت این ایردراپ ها شخص معتبر صاحب تلگرام هستش پس چیز الکی نیستش تجربه نات کوین ثابت می‌کنه بنظرم تا چند روز دیگه لانچ میشه و بعدش هر کی همستر بازی نکرده باشه پشیمون میشه یه چیزی هم به کسایی ک دارن بازی میکنن هم بگم بعد لانچ شدن تا دو الی سه سال توکن ها رو تو کیف پول معتبرشون نگه دارن چونکه ک این ایردراپ های ارز دیجیتال پروژه های خیلی طولانی هستن بعد اینکه توکن ها تقسیم بشن مدیرای پروژه به دنبال بالا بردن قیمت توکن ها با روش های مختلف میفتن و این به نفع اونیه ک توکن داره چون قیمت توکن هاش می‌ره بالا کسایی ک ثبت نام نکردن میتونن از لینک زیر ثبت نام کنن https://t.me/hamster_kombat_bOt/start?startapp=kentId6345103414
نمایش همه...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!

👍 5
❤️ #یاغی_شن_ها³
نمایش همه...
یاغی شن ها ۳.pdf38.79 MB
👍 5
❤️یاغی_شن_ها²
نمایش همه...
یاغی شن ها ۲.pdf107.49 MB
👍 3
❤️رمان: #یاغی_شن_ها ۳ جلدی ❤️ نویسنده: #آلوین_همیلتون ❤️ ژانر : #فانتزی #حماسی #ماجراجویی ❤️ خلاصه: امانی دختری نوجوانه که در شهری کوچیک از کشوری به دنیا اومده که دختر بودن در آن بسیار سخته مردم شهر یک سال پیش مادر امانی رو اعدام کردند و امانی که همیشه در رویای رفتن به پایتخت بوده برای رسیدن به رویای مشترک خود و مادرش نیاز به پول فراوان داره تا بتونه از خونه ی شوهر خالش فرار کنه اون که در تیراندازی مهارت فوق العاده ای داره تصمیم میگیره خطر کنه و با لباسهای مبدل و پسرانه به دخمه ی هفت تیر کشی بره و برای بردن جایزهی هزار فوزایی (واحد پول ) تلاش کنه اگر کسی متوجه بشه که اون یک دختره به سرنوشت مادرش یعنی چوبه دار دچار میشه امانی در دخمه با پسری غریبه آشنا میشه کسی که مثل خودش تیرانداز ماهریه و به پول نیاز داره ...
نمایش همه...
یاغی شن ها.pdf35.02 MB
👍 3 3🎉 1
لباس خواب سرخ رنگ کوتاهی به تنم کردم که از زیرش به راحتی نوک سینه های برجستم و ک.یر کوچولوم معلوم بود در اتاق باز شد که باهیجان سمت در برگشتم اما با دیدن مرد غریبه جیغ بلندی کشیدم. - هیشش، امگا کوچولو امشب قراره مال من بشی..... تقلا کردم که از بغلش بیرون بیام ولی با ورود انگشت کلفتش به سوراخ داغم آه بلندی کشیدم که نوک سینه هامو مکید - پسر کوچولوی حشری سوراخت برام خیس کرده ولی برای ک.یر کلفتم زیادی تنگه - آهه آخ....ولم کن الان ....الان همسرم میاد بی اعصاب ک.یر کلفتشو یه ضرب تو سوراخم هل داد که جیغی از درد کشیدم - تو جفت منی!!!! همین امشب مارکت میکنم و تخممو تو شکم کوچولوت میکارم🔞💦 https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk امگای هورنی که خودشو واسه معشوقش آماده میکنه بیخبر از اینکه معشوقش اونو به آلفای کشور دشمن پیشکش کرده.......😱😱❌ https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk https://t.me/+4Ia4smD9xcMwNWNk
نمایش همه...
خـنـجـر پـنـهـانـ⛓جـنـونـ عـشـقـ

اُمـگـا🔞ورس هـــ🔥ــات🌈 ۶ پارت در هفته👩‍💻 کانال پشتیبان:

https://t.me/Yona_Supportchannel

👍 5❤‍🔥 1
-مهرا ک.ص سهیلا خیلی گشاد و لاغره. بنظرت برای توام مثل ننته؟ با ناز دامن کوتاهمو دارم کنار، برای شوهر مامان جونم شورت نپوشیده بودم. دست شاهینو گذاشتم رو ک.ص خیسم: -ببین چقدر تپل و نرمه. نگاه کن چقدر خیسهه برات بابایی. از خدا خواسته چنگی به ک.صم زد: -اوووف انگار دریاچه راه افتاده. سرشو خم کرد سمت ک.صم و بو کشید: اوووف بوی حش.رت چه خوبه جن.ده. پس بگو داداشم چرا هرشب تورو میکنه! ک.صت خیلی صورتیه. انگشتاشو دونه دونه کرد توم و عقب جلو کرد: -اووف چه تن.گهه مهرا. برای مامانت دوتا دستامو تا مچ میکردم تو ، بازم جا بود. سینه هامو چنگ زدم و رو دست شاهین خودمو بالا پایین میکردم: -من که میگم اونو نکن. اخخخ. با اون ک.یر کلفتت منو بکن فقط. من هم به تو ک.ص میدم هم داداشت. دوست دارم آب جفتتون تو ک.صم باشه. ازتون حامله شم. اههه 🔗https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk https://t.me/+zydjSkQJ8qZjNzZk دختره به برادر شوهرش که پدر ناتنیشم حساب میشه ، از حسادت مادرش ، یواشکی بهش ک.ص میده💦
نمایش همه...
「 لبه‌ی‌تــ🩸ــیغ 」

برام مهم نیست قاتلی، من باید اونی باشم که هر شب میکنیش...!!!!🔥🩸🎭 بقیه چنلامون👇🏻 @Haniyeh_Sn_novels

👍 7