cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمان از هوس تو

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
213
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

هولم داد رو تخــ👅ـت و تــ🤤ـپل سفیدم بیرون افتاد و حسابی تو چشم می‌زد. سیلی محــ🔞ـکمی روی تپلم کوبــ⛓ـید و آه بلندی کشیدم که زبون داغـ💥ــش رو با شــ💦ـهوت روی تــ🍑ـپلم کشید و..🔞🙈🔥 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0
نمایش همه...
جق زدن و رمان‌های تصویری+25🔥🤤😈 سکس خشن و هات!🔞💦 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0
نمایش همه...
🍑هپروتـــ𝙃𝙖𝙥𝙖𝙧𝙪𝙩🔞💦

"بوسه‌های ریز لوس بازیِ من کبود می‌کنم تمامِ تنِتُ!🔞💦" -صحنه‌دار، بزرگسال، ممنوعه!🔥🤤 -رَده‌سنی𝟏𝟖+🚷 "𝑻𝒉𝒆 𝒆𝒍𝒆𝒗𝒆𝒏𝒕𝒉 𝒑𝒆𝒏!"⛓♨️ -𝑴𝒉𝒔𝒘- -𝑨𝒚𝒏𝒛- → ╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╯ -𝟵𝟴/️️𝟰/𝟭𝟮‌-.𖤣𖥧˚.

#part https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 بهشتمو گزاشتم رو دهنش + بگو آآآآآآآآآ دهنشو که باز کرد جیشم با شدت رفت تو دهنشhttps://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 + بخور بخور افرین تمامشو که خورد گفتم + دهنتو باز کن باز کرد که دیدم همرو خورده + زور بزن کپسول از بدنت بیاد بیرون اگه با دست درش بیاری من میدونمو تو و ناز و قمبلت به حالت دستشویی کردن نشست و شروع کرد به دراوردن اون از بهشتش ولی بیرون نمیومد لای بهشتشو باز کردم که یکوچولو سر خورد بیرون اومد سریع سوراخشو دیدم باز مونده بود بی هوا دستمو تا مچ کردم تو بهشتش _ اخخخخخ درارش شروع کردم به تکون دادن دستم با سرعت تو بهشتش با فشار ارض***ا شدو شروع کرد رو دستم بالا پایین شدن https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0
نمایش همه...
_توام یه رعیتی نکنه چون زنم شدی فکر میکنی خبریه؟هوم؟ https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 با این حرفش اونم جلوی خدمتکارای عمارت قلبم شکسته شد حرفی نزدم و بغضم قورت دادم به سمتم اومد دوست دخترش با پوزخند کنار ایستاده بود و نگاه میکرد که مسیح رو بهم لب زد _هرچی نازی میگه گوش میکنی نشنوم زیرکار دربری خدمتکارکوچولو گفت و با پوزخندی به سمت اتاقش رفت و وسط راه با سرخوشی داد زد _سریع حمومم اماده میکنی خدمتکارکوچولو.... https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 ارباب عمارت به بهونه اماده کردن حموم به خدمتکار خودش تجاوز میکن و‌....🔥🔞
نمایش همه...
- برام شیک بزن ج*نده خانم!🔞🔥 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0 با لوندی سمتش رفتم و بی‌توجه به خواسته‌اش قم🍑بل کردم! اسپنک محکمی زد و غرید: - نافرمانی می‌کنی؟! با عشوه خندیدم که خم شد و گفت: - وقتی تا فردا صبح خشک خشک جرت دادم میفهمی!😈 مظلوم گفتم: - نه توروخدا نمی‌تونم که... خندید و دستی لای پام کشید و...!💦🔞 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0 داستان دختری که تو پرورشگاه زندگی می‌کرده و حالا وارد بزرگترین باند مافیا شده و هرشب با رئیس باند می‌خوابه و....😵‍💫💦
نمایش همه...
_اقای دکتر بکارت عروسمو چک کنید. نگاهی به دختر کوچولو انداختم و گفتم : اخه مگه من مامام؟ یه ماما بیارید معاینه کنه! _طول میکشه تا ماما بیاد روستا شما لطفا معاینه کنید. https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 دختر کوچولو مثله بید میلرزید بعد کلی اصرار قبول کردم و مادرشوهرش یه گوشه پشت به ما ایستاد بهش گفتم بخوابه و شلوارشو در بیاره با هزارتا سرخ و سفید شدن پاهاشو از هم باز کرد با دیدن بهشت صورتیش حالم عوض شد عجب چیزی بود لب زدم : تا حالا رابطه داشتی؟ سری به نشونه نه تکون داد ، من به جای اینکه معاینه ش کنم انگشت وسطمو بین بهشتش میکشیدم اونم انگار خوشش اومده بود چون کمی خیس کرده بود دلم میخواست یه لیسی بهش بزنم! ‌_چی شد اقای دکتر سالمه؟ عروسش چشماشو بسته بود و حال میکرد سرمو پایین بردم و در همون حال گفتم _الان میگم بهتون و اروم زبونمو بین بهشتش کشیدم خواستم سرمو بلند کنم که همون لحظه صدای مادرشوهرش...👇🔞❌ https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 پارت واقعی نبود بلفت ❌❌
نمایش همه...
Sexy 🔞 Sexy 🔞 Sexy 🔞 سک*س رئیس مافیا با سرگرد!💦🫦 دستی روی باس*نم کشید و آروم گفت: - جون چه کو*ن خوبی داری..حسابی آماده‌اس تا امشب جرش بدم!🥵🔞 نفس عمیقی کشیدم و خودم و جلو دادم. - تو خواب باید ببینی که زیرت بیام! سر خم کرد و دستش و بین پام کشید. مکِ عمیقی به گردنم زد که ناخودآگاه آهی کشیدم.♨️💦 - هوممم..صداتم که خوبه بیبی گرل سک*سی من!🤤🍓 لب گزیدم که باس*نم و گرفت سمت آلـ🍆ـتش...🔥💢 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0
نمایش همه...
Repost from N/a
#سکس_دو_برادر_با_زنش🍓🅾 #تریسام🍆💦 بینشون داشتم جون می‌دادم برسام داشت تو #سوراخ کونم تلمبه میزد آیهان توی #بهشتم از دو طرف داشتم #جر می‌خوردم🚼🔥 -افففف میدونی چند وقته تو کف #بهشت و #کونتم🍑👅 -بکنش داداش #مال خودته! سرمو رو شونه ای آیهان گذاشتم #لباشو بوسیدم خودمم از این #رابطه‌ی سه نفر خوشم اومده بود #میخواستم همیشه منو #بکنن🅾❌ آیهان و برسام #مردونگی هاشونو ازم کشیدن بیرون جاهاشونو عوض کردن 🍆💧 ایندفعه آیهان توی #کونم #تلمبه میزد برسام سرشو برد سمت #بهشتم شروع کرد به #زبون زدن #بهشتم جوری میخورد و #مک میزد حس می‌کردم الاناس که #کنده شه🔞👅 -اه برسام اروم... اففف... اییییی -جون عشقم #ناله کن🍒 آیهان تفی روی مردونگیش انداخت فرو سعی کرد فرو کنه توی سوراخ کونم🍑🍆 -آیهان. میترسم! -فقط قراره کمی درد بکشی🍌🚼 خواستم بلند شدم که یهو همه ی مردونگیشو فرستاد توم حالا دوتا مردونگی داشت توی سوراخ کونم تلمبه میزد حس می‌کردم مقعدم پاره شده داره خون میاد 🅾🩸 #پارت_واقعی_سرچ_کن ❌🔥 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0 https://t.me/+bBvp4KRmxt4xZWE0
نمایش همه...
با صدای گوش خراشی قهقه ای زد و گفت : _ واقعا ، واقعا فکر کردی میبرمت شهر.... https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 به چشمام زل زد و ادامه داد : _تو توی همین روستا میمونی و کلفتی میکنی . با صدای بلندی فریاد زد : _شیر فهم شد ؟! https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 از صدای بلندش چشمامرو روی هم فشردم . بدنم از ترس میلرزید ولی نمیتونستم جلوی ارباب بی‌رحم روستا که حالا شوهرم بود چیزی بگم . https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 با صدای دورگه ی عصبیش گفت : _ نشنیدم .... شیر ، فهم ، شد ؟؟؟ https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 بالاخره زبونم رو باز کردم و با لکنت گفتم : _ ب... بل... بله ارباب دستی به موهای لخت خرماییش کشید و گفت : _ خوبه https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 _ ولی !! با این تک کلمه جوری سرش رو برگردوند سمتم که خودم با دستای خودم گورم رو وسط حیاط عمارت کندم https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 _ولی چی ؟ آروم گفت ، ولی میتونستم آرامش قبل طوفانه ادامه داد : _ مثل اینکه یادت رفته بازوم رو کشید که بهش نزدیک شدم ، به چشمای رنگ شبش که عین سگ وحشی شده بود زل زدم که با حرص گفت : _ یادت رفته تو برده ای ... https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 بغض کردم. اشک توی چشمام حلقه زد _ یادآوری میکنم کوچولو . تو، برده ای هستی ، که با پول ، پدرت ، تو ، رو ، به من فروخت !! https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 تک تک این کلماتش رو با صبر و مکث میگفت و من عین شیشه ترک می‌خوردم و کم مونده بود از بیچارگی خودکشی کنم https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 نگاهی به چشمای اشکیم انداخت وحرصی گفت : _ نه مث اینکه نمیشه ... ی جور دیگه باید با تو رفتار کرد ... با ترس سرم رو اوردم بالا و گفتم : _ چجوری؟ https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 دستی به دامنم کشید و با پوزخند گفت : _ اینجوری ...... https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 اربابی که عاشق بردشه ولی این دختر اینقدر یاغی و سرکشه که ارباب راهی برای ساکت کردنش پیدا نمیکنه جزء ....🔞🔥🫦
نمایش همه...
رمانایی که شبتو میسازه🫦🔥 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 تاحالا رمان های #صحنه_دار ❤️خوندی #تحریک بشی؟🔞❤️‍🔥 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 تو این چنل میتونی ی کِیفی به خودت بدی❤️💥 پر از رمان های #عاشقانه #صحنه_دار #درام #ارباب_رعیتی🔥 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0 جوین شو تا پاک نشده🙊🔞👇🏻 https://t.me/+pJxFt1JXelVmZmI0
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.