cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

| شوهرِ غیرتی مَنــ🔥|

°•°•°•● ﷽ ●•°•°•° ✏رمان  .... #هات •° #عروس_ارباب‌زاده😍•° #بدون_سانسور ☝️

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
11 326
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

- قوس کمرت که میرسه به اون باسنت دیوونم میکنه دوست دارم باسنت رو محکم فشار بدم، اسپنکش کنم و وقتی سرخ شد....اوف اوف آخه قربون اون سینه‌های اناری‌ خوردنی‌ات برم الهی! منتظرش بودم و با دیدن پیامش روی گوشی، خواب از سرم پرید. لبمو گاز گرفتم و در جوابش نوشتم: - چرا نخوابیدی سید؟ فوراً جواب داد: - عکس لختی می‌فرستی برام بَلا، من وسط ماموریتم، شب خسته و کوفته اومدم بخوابم می‌بینم خانوم خانوما یه عکس داده لخت و پتی. با لوندی بهش ویس میدم: - زن سن پایین گرفتن دردسر داره سید، باید با شیطنتش همراه شی. - بی شرف من دستم به تو برسه که سر و تهتو یکی میکنم. داری با دم شیر بازی میکنی توله با شیطنت نوشتم: - کمر درد هم داری؟ - اوف بدجور، کاش پیشم بودی‌ دورت بگردم. - اوم خب چی کارم می‌کردی؟ - می‌خوردم! همه جاتو! تمام تنم گر گرفت و نوشتم. - وای نگو سید علیرضا یه حالی شدم. ویس داد، صداش خش برداشته بود و می‌تونستم حس نیاز شدیدش رو تشخیص بدم که گفت: - دارم به گردن سفیدت فکر می‌کنم، به خون مرده شدنش، به گاز گرفتن و لیسیدنش. چی کار کنم از دستت دختر. ویس دادم: - برگرد تهران، پیش نامزدت، قول می‌دم یکی دوشب مامان بابامو بپیچونم و بیام پیشت‌. - د لامصب هزار کیلومتر فاصله دارم، همین الان این لعنتی گرمای تن تو رو می‌خواد. درد الانمو با چی درمون کنم؟ می‌نویسم: - با ویدیو کال! سریع ست توری بادمجونی جدیدم رو می‌پوشم، موهام رو پریشون می‌کنم و یه رژ مخملی هم می‌زنم و تماس تصویری می‌گیرم. دوربین رو طوری تنظیم می‌کنم که سینه‌هام توی معرض دید باشن و به محض برقراری تماس، سیدعلیرضا می‌گه: - ای جوووووونم، من بخورمت که‌‌. آخه چرا خدا زد پس کله‌ام که یه دختر پونزده سال از خودم کوچیکترو بگیرم، تا هرشب هرشب دهنمو آب بندازه و می‌خندم و دوربین را جابه‌جا می‌کنم و می‌گویم: - من آماده‌ام سیدعلیرضا🙈 سوتی می‌زند و‌ می‌گوید: - باید زودتر برگردم بساط عروسیو راه بندازیم وگرنه شیطونک تو برا من کمر نمیذاری تا عروسی تازه نامزد کردن، پسره رفته ماموریت و نامزد کم سن و سال و قرتیش🙄استغفرالله🤭😂 امان از دست این دختره که نصفه شب هوس .س.ک.س....چت زده به سرش🔞♨️ - حالا سوتینتو بکش پایین بیینم اون خوشمزه‌های جذابتو🤤 - سید پایه‌ای‌ها! کاری که خواست رو کردم و گفت: - وای وای، هنر دست خودمه‌ها، قربون اون تغییر سایزت برم نفس. اینا دوماه پیش دوتا نارنگی بود، الان شده پرتقال تامسون! وای طعمش اومد زیر زبونم. می‌دونی که حالا نوبت چیه لی‌لی‌؟ حالمو ردیف کن! و من.....😵🙊🙈 https://t.me/joinchat/WPfV46D0_SU0ODdk https://t.me/joinchat/WPfV46D0_SU0ODdk
نمایش همه...
نگاهم به خالکوبی های بدن لخت لختش بود🔥 که نگاهش و بهم داد و گفت _چیه دلت باز می‌خواد؟ با یاد دردی که دیشب کشیده بودم اخمی کردم و گفتم _از درد خوشم نمیاد که بخوام باز‌هوس کنم بیام زیرت ابرویی انداخت بالا و انگار نه انگار که جلوم لخته مادرزاده شلوارش و ار گوشه اتاقی برداشت و گفت _یعنی می‌خوای بگی دیشب لذت نبردی؟ بیخیال می‌دونی چند نفر دختر آرزوشون بیان زیرم؟ بی توجه به حرفاش خیره به خالاش گفتم _منم دلم تتو و خال می‌خواد... دوست دارم رو وسط پام و سینم و بزن شلوارش و پاش کرد و اون تیکه ی زشت بدنش و بالخره پوشوند و جدی گفت _همش دیویست گرم و می‌خوای بری سیاه کنی و دوتا لامپم می‌خوای بری خط خطی کنی که چی بشه؟ لذت من و کوفت کنی؟ با اخم گفتم _دفعه قبل خواستم دستم و تتو بزنم گفتی یه حا بزن که فقط من ببینم حالا باز چی میگی؟ نچ مردونه ای کرد سمتم اومد و گفت _می‌دونی بیشتر مردا چرا از دخترای سفید خوششون میاد؟ ابرو انداختم بالا که پتورو از روم کشید کنار و من لخت لخت جلوش ظاهر شدم و ناخواسته جیغ زدم. دستم و گذاشتم جلو بدنم و گفتم _چه غلطی داری می‌کنی خیره به نوک سینه هام ادامه داد _جواب سوال این جاست... مردا سفیدی موست براشون مهم نیست صورتی بودن نقاط حساس د دوست دارن و تو می‌خوای با تتوت گند بزنی به قست جذاب بدنت... من صورتی و بیشتر از رنگ مشکی تتو می‌پسندم اخمی کردم که پتو دوباره انداخت روم و بی ت جه از اتاق خواب خارج شد که زیر از گفتم _انگار عروسک رفته خریده نشونت میدم مرتیکه پاهام گذاشتم رو شونش که نگاهش و گذارا داد به صورتم اما به ثانیه نکشید که زوم ستاره ی وسط پام خورد _این چیه؟ _خاله! دندون سابید بهم _عه نه بابا مگه من گفتم زیگیله؟ کی رفتی خالکوبی کردی بدون اجازه من؟ پاهام و از شونش کشیدم پایید _بدن خودم اختیارش دست خودم با یک با پاهام و گرفت و کشیدم سمت خودش طوری که سرم خورد به تاج تخت و اون حرثی گفت _پس زن خودم جلو عقبشم مال خودم... گفتم عقب؟ یکی ازین کلمه یادمه بدش می‌اومد با مایان جنلش توی حرکت به شکم خدابدندم که جیغ زدم _چسبیه چسب پاک میشه دیوونه بازی در نیار.‌‌.. با آب پاک میشه _باشه آب آب دیگع ببینیم با آب من پاک میشه❌ https://t.me/joinchat/a_d5bCXZlsQ0MzBk تن لش شدش و انداخت دوم که نفس نفس زنان گفتم _گمشو اونور دیدی که برچسبی بود حالا گمشو اونور(🔥😐😂)
نمایش همه...
༄ 𝐒𝐂𝐎𝐑𝐏𝐈𝐎 𝐊𝐈𝐒𝐒 ༄

﮼ تو برای من مثل نیکوتین‌ سیگار بعد عشق بازی 🚭 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° 🍸_بوســـــه عقــــرب_🍸 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° کانال دوم نویسنده @bose_aqrab ¶× پایان خوش ׶

زن حامله‌ش رو میندازه جلوی سگای شکاریش که...😶❌👇 - سگا رو باز کنید! می‌خوام ببینم چقدر می‌تونه بینشون دووم بیاره... با #ترس نگاش کردم که با چشمای به خون‌نشسته پوزخند زد! دکمه‌های پیرهنش تا نیمه‌باز بود و قفسه‌سینه ش #باندپیچی شده از گلوله‌ای که من شلیک کرده بودم... محافظش با تردید گفت: - آقا... ساینا خانوم #باردارن! خواهش می‌کنم نک... حرفش تموم نشده بود که سورن داد زد: - گفتم بازشون کن! محافظش سریع دور شد و سورن قدمی نزدیکم اومد: - تو #شلیک کردی تو قلب مردی که تو قلبش راهت داد! مردی که واسه اولین بار تو عمرش به یه زن اعتماد کرد... نمی‌دونستی سورن سلطانی تاوان #خیانت به عشق و اعتمادش رو چطور پس می‌گیره؟ تلخندی زدم مثل خودش! لبام خشک بود: - تو حتی..‌. حتی با وجود ادعای عاشقیت منو با #بچه‌ی تو شکمم چند بار تا پای مرگ بردی! تو منو دو روزه که... دو روزه که نیمه #برهنه زیر بارون و تو این سرما بستی به یه ستون وسط حیاط عمارتت... تو منو... خیلی وقته کشتی سورن سلطانی! محافظ با دو تا سگ شکاری سیاه نزدیک شد. قلاده هاشون دستش بود ولی به شدت سمتم پارس می کردن. - چند روزه بهشون غذا ندادی سیاوش؟ - دو روزه قربان! سورن ابرویی بالا انداخت: - خوبه! ساینا رو باز کنید... بعدشم #سگا رو! محافظ دیگه ای سریع جلو اومد و بلافاصله بعد باز کردن دستام، سیاوش قلاده ی سگ ها رو رها کرد و من روی زانوهام زمین خوردم... دست و پاهام یخ زده بود و زیر #دلم تیر می‌کشید... سگا برام دندون تیز کردن و صدای خر خرشون بلندتر شد! لبام به تلخندی از هم باز شد و خیره به چشمای سورن لب زدم: - تاوان کسی که عاشق #قاتل پدرش شد مرگه! مجازاتم و قبول می‌کنم... و مقابل نگاه بهت زده ش از اعترافم، چشم بستم که صدای پارس سگ ها نزدیک‌تر شد و همزمان با حس فرو رفتن #دندونای تیزی تو بازو و شونه‌م و چنگی که به پوست برهنه‌ی #شکمم کشیدن، مایع گرمی میون پاهام سر خورد و فریاد وحشت‌زده‌ی سورن رو شنیدم: - سیاوش دور کن سگا رو... ساینا! ❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/021hrMPGYHg5OGI8 https://t.me/joinchat/021hrMPGYHg5OGI8 پارت واقعی رمانشه❗اگه روحیه حساسی داری جوین نشو❌🔞
نمایش همه...
هاله بخت‌یار | آدمکش

نویسنده: هاله بخت‌یار 🚫کپی ممنوع🚫 پارت اول⬅ #پارت1 چاپی⬅بی‌دفاع،سیاه‌پوش فایل فروشی⬅در آغوش آتش،فرش قرمز پارت‌‌گذاری رمان‌ِ⬅آدمکش برنامه‌ پارت‌گذاری⬅سه روز در هفته تعرفه تبلیغات👇 @tablighhale اینستاگرام نویسنده👇 instagram.com/hale.bakhtyar

_ واژنت تنگه؟! بهت زده غذا توی گلوم میپره و شروع به سرفه کردن میکنم -چی اقا؟ با جدیت بهم نگاه میکنه: _ واژنت تنگ شده...معمولی نیست. گونه هام رنگ میگیره و قرمز میشه -مگه واژن هم تنگ میشه؟ اصلا مگه فرقی هم داره؟ پوزخندی از خنده میزند: _ اره...واژن معمولی واژنیه که با همون رابطه بار اول اسپرم ازش رد و طرف حامله میشه ولی واژن تنگ واژنیه که در برابر بارداری مقاومت میکنه با شیطنت ادامه میده _ مثل شما دخترا که اول دوستی به دوست پسر هاتون میگی تو اولین تجربه منی ولی بعدش کاشف به عمل میاد تفاوتی با غار علیصدر ندارین با خجالت سرم رو میندازم پایین -این چه حرفیه اقا _ دوستم میگفت یه دوست دختر داشته که قسم میخورده باکرست ولی تو کار خون نیومده. خونسردانه شونه بالا میندازم -خب شاید نوع هایمنش با هایمن معمولی فرق داشته باشه. با هیجان خودش رو به سمتم میکشه _ هایمن!...هایمن چیه؟! به صندلی پشتم تکیه میدم -همون پرده بکارت آقا ابرویی بالا میندازه _ چشمم روشن....تو این چیزا رو از کجا میدونی؟ ریز ریز میخندم -از تو یه روزنامه خوندم خودش رو به سمتم میکشه _ کاش تو این روزنامه در مورد تمکین از شوهر هم مینوشتن...مورد داشتیم بس که خودش با خودش ور رفته عقیم شده وا رفته مینالم -عقیم؟! مطمئن سرش رو به تایید تکون میده -اقا لطفا پس شما خودتون با خودتون ور نرید بشکنی جلوم میزنه _ من خودم با خودم ور نرم تو باهام ور میری؟ با خجالت و ناز میگم -اقا! خشن دستش رو دور کمرم حلقه میکنه: _ جانِ دل اقا...توله سگ جوری میگه اقا طرف خواجه هم باشه سیخ میکنه......بریم ببینم میتونم امشب بهت گل بزنم و یکی بکارم تو دروازت https://t.me/+2iEb09fgd28xOTU0 #ورود_افراد_زیر_هجده_سال_ممنوع♨️❌ https://t.me/+2iEb09fgd28xOTU0 پسره از اوناییه که تو سوراخ روی دیوار پلاستیک میندازه کارش رو راه بندازه😃🔞 تحقیقات دانشگاهش در مورد جفتگیری مگس ها و مگس های حامله بوده☺️😂 به دختره گیر داده حامله شو😞😂 براش فاتحه بخونید ثواب داره🙂🖤
نمایش همه...
『 سِتَمگَــــــرِ جَذابِ مَن 』

- پارت گذاری بصورت منظم ساعت ۱۱ تا ۱ شب.

_ واژنت تنگه؟! بهت زده غذا توی گلوم میپره و شروع به سرفه کردن میکنم -چی اقا؟ با جدیت بهم نگاه میکنه: _ واژنت تنگ شده...معمولی نیست. گونه هام رنگ میگیره و قرمز میشه -مگه واژن هم تنگ میشه؟ اصلا مگه فرقی هم داره؟ پوزخندی از خنده میزند: _ اره...واژن معمولی واژنیه که با همون رابطه بار اول اسپرم ازش رد و طرف حامله میشه ولی واژن تنگ واژنیه که در برابر بارداری مقاومت میکنه با شیطنت ادامه میده _ مثل شما دخترا که اول دوستی به دوست پسر هاتون میگی تو اولین تجربه منی ولی بعدش کاشف به عمل میاد تفاوتی با غار علیصدر ندارین با خجالت سرم رو میندازم پایین -این چه حرفیه اقا _ دوستم میگفت یه دوست دختر داشته که قسم میخورده باکرست ولی تو کار خون نیومده. خونسردانه شونه بالا میندازم -خب شاید نوع هایمنش با هایمن معمولی فرق داشته باشه. با هیجان خودش رو به سمتم میکشه _ هایمن!...هایمن چیه؟! به صندلی پشتم تکیه میدم -همون پرده بکارت آقا ابرویی بالا میندازه _ چشمم روشن....تو این چیزا رو از کجا میدونی؟ ریز ریز میخندم -از تو یه روزنامه خوندم خودش رو به سمتم میکشه _ کاش تو این روزنامه در مورد تمکین از شوهر هم مینوشتن...مورد داشتیم بس که خودش با خودش ور رفته عقیم شده وا رفته مینالم -عقیم؟! مطمئن سرش رو به تایید تکون میده -اقا لطفا پس شما خودتون با خودتون ور نرید بشکنی جلوم میزنه _ من خودم با خودم ور نرم تو باهام ور میری؟ با خجالت و ناز میگم -اقا! خشن دستش رو دور کمرم حلقه میکنه: _ جانِ دل اقا...توله سگ جوری میگه اقا طرف خواجه هم باشه سیخ میکنه......بریم ببینم میتونم امشب بهت گل بزنم و یکی بکارم تو دروازت https://t.me/+2iEb09fgd28xOTU0 #ورود_افراد_زیر_هجده_سال_ممنوع♨️❌ https://t.me/+2iEb09fgd28xOTU0 پسره از اوناییه که تو سوراخ روی دیوار پلاستیک میندازه کارش رو راه بندازه😃🔞 تحقیقات دانشگاهش در مورد جفتگیری مگس ها و مگس های حامله بوده☺️😂 به دختره گیر داده حامله شو😞😂 براش فاتحه بخونید ثواب داره🙂🖤
نمایش همه...
『 سِتَمگَــــــرِ جَذابِ مَن 』

- پارت گذاری بصورت منظم ساعت ۱۱ تا ۱ شب.

- قوس کمرت که میرسه به اون باسنت دیوونم میکنه دوست دارم باسنت رو محکم فشار بدم، اسپنکش کنم و وقتی سرخ شد....اوف اوف آخه قربون اون سینه‌های اناری‌ خوردنی‌ات برم الهی! منتظرش بودم و با دیدن پیامش روی گوشی، خواب از سرم پرید. لبمو گاز گرفتم و در جوابش نوشتم: - چرا نخوابیدی سید؟ فوراً جواب داد: - عکس لختی می‌فرستی برام بَلا، من وسط ماموریتم، شب خسته و کوفته اومدم بخوابم می‌بینم خانوم خانوما یه عکس داده لخت و پتی. با لوندی بهش ویس میدم: - زن سن پایین گرفتن دردسر داره سید، باید با شیطنتش همراه شی. - بی شرف من دستم به تو برسه که سر و تهتو یکی میکنم. داری با دم شیر بازی میکنی توله با شیطنت نوشتم: - کمر درد هم داری؟ - اوف بدجور، کاش پیشم بودی‌ دورت بگردم. - اوم خب چی کارم می‌کردی؟ - می‌خوردم! همه جاتو! تمام تنم گر گرفت و نوشتم. - وای نگو سید علیرضا یه حالی شدم. ویس داد، صداش خش برداشته بود و می‌تونستم حس نیاز شدیدش رو تشخیص بدم که گفت: - دارم به گردن سفیدت فکر می‌کنم، به خون مرده شدنش، به گاز گرفتن و لیسیدنش. چی کار کنم از دستت دختر. ویس دادم: - برگرد تهران، پیش نامزدت، قول می‌دم یکی دوشب مامان بابامو بپیچونم و بیام پیشت‌. - د لامصب هزار کیلومتر فاصله دارم، همین الان این لعنتی گرمای تن تو رو می‌خواد. درد الانمو با چی درمون کنم؟ می‌نویسم: - با ویدیو کال! سریع ست توری بادمجونی جدیدم رو می‌پوشم، موهام رو پریشون می‌کنم و یه رژ مخملی هم می‌زنم و تماس تصویری می‌گیرم. دوربین رو طوری تنظیم می‌کنم که سینه‌هام توی معرض دید باشن و به محض برقراری تماس، سیدعلیرضا می‌گه: - ای جوووووونم، من بخورمت که‌‌. آخه چرا خدا زد پس کله‌ام که یه دختر پونزده سال از خودم کوچیکترو بگیرم، تا هرشب هرشب دهنمو آب بندازه و می‌خندم و دوربین را جابه‌جا می‌کنم و می‌گویم: - من آماده‌ام سیدعلیرضا🙈 سوتی می‌زند و‌ می‌گوید: - باید زودتر برگردم بساط عروسیو راه بندازیم وگرنه شیطونک تو برا من کمر نمیذاری تا عروسی تازه نامزد کردن، پسره رفته ماموریت و نامزد کم سن و سال و قرتیش🙄استغفرالله🤭😂 امان از دست این دختره که نصفه شب هوس .س.ک.س....چت زده به سرش🔞♨️ - حالا سوتینتو بکش پایین بیینم اون خوشمزه‌های جذابتو🤤 - سید پایه‌ای‌ها! کاری که خواست رو کردم و گفت: - وای وای، هنر دست خودمه‌ها، قربون اون تغییر سایزت برم نفس. اینا دوماه پیش دوتا نارنگی بود، الان شده پرتقال تامسون! وای طعمش اومد زیر زبونم. می‌دونی که حالا نوبت چیه لی‌لی‌؟ حالمو ردیف کن! و من.....😵🙊🙈 https://t.me/joinchat/WPfV46D0_SU0ODdk https://t.me/joinchat/WPfV46D0_SU0ODdk
نمایش همه...
نگاهم به خالکوبی های بدن لخت لختش بود🔥 که نگاهش و بهم داد و گفت _چیه دلت باز می‌خواد؟ با یاد دردی که دیشب کشیده بودم اخمی کردم و گفتم _از درد خوشم نمیاد که بخوام باز‌هوس کنم بیام زیرت ابرویی انداخت بالا و انگار نه انگار که جلوم لخته مادرزاده شلوارش و ار گوشه اتاقی برداشت و گفت _یعنی می‌خوای بگی دیشب لذت نبردی؟ بیخیال می‌دونی چند نفر دختر آرزوشون بیان زیرم؟ بی توجه به حرفاش خیره به خالاش گفتم _منم دلم تتو و خال می‌خواد... دوست دارم رو وسط پام و سینم و بزن شلوارش و پاش کرد و اون تیکه ی زشت بدنش و بالخره پوشوند و جدی گفت _همش دیویست گرم و می‌خوای بری سیاه کنی و دوتا لامپم می‌خوای بری خط خطی کنی که چی بشه؟ لذت من و کوفت کنی؟ با اخم گفتم _دفعه قبل خواستم دستم و تتو بزنم گفتی یه حا بزن که فقط من ببینم حالا باز چی میگی؟ نچ مردونه ای کرد سمتم اومد و گفت _می‌دونی بیشتر مردا چرا از دخترای سفید خوششون میاد؟ ابرو انداختم بالا که پتورو از روم کشید کنار و من لخت لخت جلوش ظاهر شدم و ناخواسته جیغ زدم. دستم و گذاشتم جلو بدنم و گفتم _چه غلطی داری می‌کنی خیره به نوک سینه هام ادامه داد _جواب سوال این جاست... مردا سفیدی موست براشون مهم نیست صورتی بودن نقاط حساس د دوست دارن و تو می‌خوای با تتوت گند بزنی به قست جذاب بدنت... من صورتی و بیشتر از رنگ مشکی تتو می‌پسندم اخمی کردم که پتو دوباره انداخت روم و بی ت جه از اتاق خواب خارج شد که زیر از گفتم _انگار عروسک رفته خریده نشونت میدم مرتیکه پاهام گذاشتم رو شونش که نگاهش و گذارا داد به صورتم اما به ثانیه نکشید که زوم ستاره ی وسط پام خورد _این چیه؟ _خاله! دندون سابید بهم _عه نه بابا مگه من گفتم زیگیله؟ کی رفتی خالکوبی کردی بدون اجازه من؟ پاهام و از شونش کشیدم پایید _بدن خودم اختیارش دست خودم با یک با پاهام و گرفت و کشیدم سمت خودش طوری که سرم خورد به تاج تخت و اون حرثی گفت _پس زن خودم جلو عقبشم مال خودم... گفتم عقب؟ یکی ازین کلمه یادمه بدش می‌اومد با مایان جنلش توی حرکت به شکم خدابدندم که جیغ زدم _چسبیه چسب پاک میشه دیوونه بازی در نیار.‌‌.. با آب پاک میشه _باشه آب آب دیگع ببینیم با آب من پاک میشه❌ https://t.me/joinchat/a_d5bCXZlsQ0MzBk تن لش شدش و انداخت دوم که نفس نفس زنان گفتم _گمشو اونور دیدی که برچسبی بود حالا گمشو اونور(🔥😐😂)
نمایش همه...
༄ 𝐒𝐂𝐎𝐑𝐏𝐈𝐎 𝐊𝐈𝐒𝐒 ༄

﮼ تو برای من مثل نیکوتین‌ سیگار بعد عشق بازی 🚭 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° 🍸_بوســـــه عقــــرب_🍸 °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° کانال دوم نویسنده @bose_aqrab ¶× پایان خوش ׶

زن حامله‌ش رو میندازه جلوی سگای شکاریش که...😶❌👇 - سگا رو باز کنید! می‌خوام ببینم چقدر می‌تونه بینشون دووم بیاره... با #ترس نگاش کردم که با چشمای به خون‌نشسته پوزخند زد! دکمه‌های پیرهنش تا نیمه‌باز بود و قفسه‌سینه ش #باندپیچی شده از گلوله‌ای که من شلیک کرده بودم... محافظش با تردید گفت: - آقا... ساینا خانوم #باردارن! خواهش می‌کنم نک... حرفش تموم نشده بود که سورن داد زد: - گفتم بازشون کن! محافظش سریع دور شد و سورن قدمی نزدیکم اومد: - تو #شلیک کردی تو قلب مردی که تو قلبش راهت داد! مردی که واسه اولین بار تو عمرش به یه زن اعتماد کرد... نمی‌دونستی سورن سلطانی تاوان #خیانت به عشق و اعتمادش رو چطور پس می‌گیره؟ تلخندی زدم مثل خودش! لبام خشک بود: - تو حتی..‌. حتی با وجود ادعای عاشقیت منو با #بچه‌ی تو شکمم چند بار تا پای مرگ بردی! تو منو دو روزه که... دو روزه که نیمه #برهنه زیر بارون و تو این سرما بستی به یه ستون وسط حیاط عمارتت... تو منو... خیلی وقته کشتی سورن سلطانی! محافظ با دو تا سگ شکاری سیاه نزدیک شد. قلاده هاشون دستش بود ولی به شدت سمتم پارس می کردن. - چند روزه بهشون غذا ندادی سیاوش؟ - دو روزه قربان! سورن ابرویی بالا انداخت: - خوبه! ساینا رو باز کنید... بعدشم #سگا رو! محافظ دیگه ای سریع جلو اومد و بلافاصله بعد باز کردن دستام، سیاوش قلاده ی سگ ها رو رها کرد و من روی زانوهام زمین خوردم... دست و پاهام یخ زده بود و زیر #دلم تیر می‌کشید... سگا برام دندون تیز کردن و صدای خر خرشون بلندتر شد! لبام به تلخندی از هم باز شد و خیره به چشمای سورن لب زدم: - تاوان کسی که عاشق #قاتل پدرش شد مرگه! مجازاتم و قبول می‌کنم... و مقابل نگاه بهت زده ش از اعترافم، چشم بستم که صدای پارس سگ ها نزدیک‌تر شد و همزمان با حس فرو رفتن #دندونای تیزی تو بازو و شونه‌م و چنگی که به پوست برهنه‌ی #شکمم کشیدن، مایع گرمی میون پاهام سر خورد و فریاد وحشت‌زده‌ی سورن رو شنیدم: - سیاوش دور کن سگا رو... ساینا! ❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/021hrMPGYHg5OGI8 https://t.me/joinchat/021hrMPGYHg5OGI8 پارت واقعی رمانشه❗اگه روحیه حساسی داری جوین نشو❌🔞
نمایش همه...
هاله بخت‌یار | آدمکش

نویسنده: هاله بخت‌یار 🚫کپی ممنوع🚫 پارت اول⬅ #پارت1 چاپی⬅بی‌دفاع،سیاه‌پوش فایل فروشی⬅در آغوش آتش،فرش قرمز پارت‌‌گذاری رمان‌ِ⬅آدمکش برنامه‌ پارت‌گذاری⬅سه روز در هفته تعرفه تبلیغات👇 @tablighhale اینستاگرام نویسنده👇 instagram.com/hale.bakhtyar