1 113
مشترکین
-1624 ساعت
-437 روز
-13930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
داستان از یک #کینه ای که دیرینه است شروع میشه....😔
کینه ای که باعث تغییر #سرنوشت و آینده خیلیا میشه...
کینه ای که قراره با #انتقام سرد بشه....
انتقامی که باعث #کشته شدن پسر کوچیک سلطانی ها میشه....😭
و حال وقت گرفتن انتقام #خان اردلان سلطانی از قاتل پسرش میشه....🥲
اون با #بی رحمی و دل آتیش گرفته درخواست خون بس شدن رو به مَعشوقِهٔ قاتل پسرش میده و دختر #مظلوم داستانمون هم مجبور به قبول کردنش میشه...
و در این حین امیر #سلطانی پسرِ بزرگ #خان اردلان سلطانی باید شبش رو کنار اون دختر که به عنوان #خون بس وارد عمارتشون شده بود میخوابید و اون #دستمالِ سفید که رسم خان و #خانزاده است رو #خونی تحویل مادرش میداد🔞🫣...
https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0
۱۴
600
Repost from N/a
یک رمان عاشقانه و مافیایی انتقامی پر از هیجان میخوای؟ 😃
که دختر داستان توسری خور نباشه بر عکس خیلی جسور و قدرتمند باشه؟❤️🔥💪
که پسره خیلی جنتلمن و عاشق پیشه باشه؟ 😌
یک عاشقانه ی خاص 🔥⚡️
با قلم قوی؟؟؟
از اونا که از خوندنشون سیر نمیشی ؟
اگر تو هم مثل من عاشق این سبک رمانی بزن رو لینک زیر و سریع جوین بده قبل اینکه لینک باطل بشه ‼️
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
۱۰صبح
4300
Repost from N/a
من رضام
مهندس عمران.
برای عقد قرار دادی به تهران رفتم
و با دختری آشنا شدم که خیلی خوب منو میشناخت
اما من هرچی فکرمیکردم اونو به یاد نمیوردم تا اینکه خیلی اتفاقی متوجه شدم
که اون کسی نیست جز زنِ صیغهایم ...
https://t.me/+v6oE9WJNvj4zMDdk
۲۱
👎 1
3200
Repost from N/a
دلارام
دختری عمویی که عاشقش بودم...
دختری که کاری کرد از تمام خانوادهام متنفر بشم، کاری کرد شش سال نتونم یه خواب راحت داشته باشم...
سکته کردم و به خاطر عشقی که بهش داشتم و انتخاب اون که پسر داییش بود ولش کردم، اما فکر و خیال اون منو ول نکرد، هیچ وقت ول نکرد؛ اما دست روزگار اونو آورد تو کازینوی من، اونجا بود که فهمیدم روز عروسیش...
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
حالا برگشتم، برگشتم سراغش تا شاید بتونم اینبار بدستش بیارم، اما...
دلارام من زیادی فرق کرده!
#عاشقانه_مافیایی
۱۶
3300
Repost from N/a
⭕️ ماه نشین روایت زندگی زنی که برای گرفتن انتقام مرگ بچش مجبور میشه با یکی از مرموز ترین آدمای باند مافیا ... 😱😱
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
۱۲
2100
Repost from N/a
سعی میکنه مقابل عشقش خوددار باشه تا وحشی بازیاش اذیتش نکنه اما دختره انقدر دلبره که...🤭🔥
لباشو که مثل دختر بچه های لوس جمع کرد، طاقتمو از دست دادم یورش بردم طرفش و لبای داغشو به کام گرفتم، خیس و نمناک بوسیدمش، تشنه و حریص!
عقب نکشید و همراهیم میکرد، زبون تو دهنش چرخوندم و مزه شو به جون خریدم
موهام که بین انگشتاش چنگ میشد شدت بوسه های منم بیشتر میشود و له له میزدم برای بیشتر چشیدنش
گرمای بدنش مثل آتیش بود و میسوزند میخواستم بیشتر و بیشتر پیشروی کنم
توی همون حالت مچ دستاشو گرفتم و با یه حرکت محکم بالای سرش کوبیدم
اجازه ی هیچ حرکتی ندادم بهش و با ولع بیشتری به کارم ادامه دادم !
سمت گردنش حمله ور شدم و پوست سفید و نازکش رو به دندون گرفتم
با نفسایی بریده ملتمس صدام کرد
- دستامو ول کن؟ خواهش میکنم هامون!
لحن گرفته و دورگهش داشت به مرز جنون میکشیدم، تموم تنم گر گرفته بود عرق کرده بودم میخواستم خیمهی سنگین تنم رو از روی بدن نحیفش بردارم اما دلم چیز دیگه ای میگفت ...
https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk
۲۴
👎 1
4410
Repost from N/a
رهام سلطانی پسری خوشتیب ، با اصالت و فرزند بزرگ خاندان سلطانی...😮💨
که با جدا شدن اجباری پسر عموش با خواهرش که نامزد هم بودن باعث تغییر آینده نه چندان دور خودش هم نیز میشه...
اجباری که باعث رو شدن خیلی چیز ها میشه....چیز هایی که چندین سال مخفی بود.....نمایان شدن روی دیگر خواهرش رستا...😶
رستایی که به دلیل کینه ای که از خانواده اش داره پشت سرشون نقشه ها میچینه و بعد با زدن ضربه ای بزرگ بهشون فرار میکنه و رهام بعد از باخبر شدن از قضایا برای رسیدن به جواب سوال های توی مغزش سوار ماشین میشه و به سمت عمارت پدریش راه میوفته که تو راه تصادف بزرگی میکنه و.....😲❌
https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0
۱۸
3200
Repost from N/a
یه دختر زبل داریم و یه آقای عصبی، نمیدونید چه آتیشی میسوزونه این دخترمون که مامور اطلاعات هست و تو ماموریت پدر پسر رو میاره جلو چشماش با لَوندیهاش و تُخس بازیهاش...
با ما همراه باشید...
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۴
3700
Repost from N/a
«ملکه کیه نامدار؟؟»
«ملکه یک زن زیبا و اصیل و قدرتمنده ، تنها زنیه که تونسته بین این آدما برش داشته باشه ، تنها زنیه که پوسته گرگ کشیده تنش و بین این جماعت گرگ ، خوش رقصی میکنه، ملکه پاشنه آشیل بزرگمهره ، نمیترسه ، کله شقه، افعیه ؛ ملکه ۴ ساله داره پلن میچینه ، میخواد خیلیا رو بسوزونه ، ملکه طماعه ، حریصه ، ملکه آدما رو دوست نداره ، ملکه آتیش بازی دوست داره ، دغله ، رندِ ، ملکه یک پایان غیر منتظره برای سریالیه که همه ی این آدما بازی میکنن ؛ ملکه نمیترسه اما محتاطه ... ملکه عزادار مرگ دختر چهار سالشه ؛ ملکه تویی آذی فرهان ، ملکه بودن برازنده ی توعه . کینه برازنده ی نگاهته ، انتقام حقته ملکه . »
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
۱۰ صبح
👎 1
7930
Repost from N/a
در ازای طلبی که از پدرش داشته دختره رو صیغه کرده و ازش رابطه میخواد‼️🚫
- قشنگ با کارات بهم نشون میدی حسابی دوسداری تحریکم کنی !
سرش داد زدم
- من همچین کاری نکردم ولم کن، حالم داره از بوی الکل دهنت بهم میخوره
با مشت کوبیدم به سینش و زار زدم
- تو مرد نیستی!
اگه مرد بودی جای طلبت یه دختر برنمیداشتی بیاری اینجا دستمالیش کنی!
عصبی تر شد که بلندم کرد و کوبیدم روی تخت دوباره جیغ زدم بلند شدم فرار کنم اما از بازوم گرفت و دوباره پرتم کرد روی تخت،
زانو هاشو گذاشت دو طرف پام جوری نتونم تکون بخورم
- ولم کن...
- ولت کنم؟ مگه نمیگی مرد نیستم میخوام مردونگیمو نشونت بدم یه مرد با زنش چکار میکنه؟
جیغ زدم
- من زن تو نیستم!
- هستی لعنتی، هستی! زن صیغهایمی و من امشب تا صبح میخوام مرد بودن و نشونت بدم؟
https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk
۲۲
1300