cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

『قاتل🩸شب🌑』

الکس اسمیت معشوقه بزرگترین قاتل جهان است اما خودش بی خبره❅ ژانر : گی ، عاشقانه ، جنایی ، اسمات ، ددی و لیتل بوی❋ روند پارت گذاری : هر روز یک پارت یا دو پارت به غیر از روز های جمعه❃

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 924
مشترکین
-1124 ساعت
-767 روز
-63830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
#لیتلش_رو_به_زور_مال_خودش_میکنه💥💦💥💦 آروم رفتم پسرک گریون رو بغل کردم. درحالی که نیشوندمش روی #آلتم با ملایمت صورتش رو #بوسه بارون هم میکردم. 💥💦💥 که در این بین چند باری از کوچولوم کتک خوردم https://t.me/+EGBrQYlU6PtkZDQ0 https://t.me/+EGBrQYlU6PtkZDQ0 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
Repost from N/a
پسره جنده ای که با هرمردی میخوابه یه روز عاشق یه پسر میشه که از قضا اونم بیغ-یرت تشریف داره😏و میزاره عشقش باهرکی حشری میشه لاس بزنه و سک.س کنه💦🍌
https://t.me/+xoy6B9Qn2g9mZWE1 🍌💧جوین بده تا فصل جدیدش شروع نشده🍌💧 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
Repost from N/a
پسری که برای دزدی وارد بانک دو برادر میشه که از جمله یکیشون دنبالشه تا اون رو برای خودش کنه! 😱 برای #ورودیه تنگ و #دست نخورده اش زیادی #بزرگ بود...دیگه نمیتونست #دردش رو #تحمل کنه... #چشاش روی هم گذاشته شد و #بدن سست شد...از شدت #شوکی که به بدنش #وارد شده بود #تن سر شده و برای #ثانیه ای نفس #حبس شد...به نقطه ی نامعلومی #خیره شد...حتی دیگه ضربات و #دردش رو #حس نمیکرد... گــــــــ🏳‍🌈ـــــــی اسمــــ❤️‍🔥ــــــات https://t.me/+UAHVFKrsSXVhMmE0 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
Repost from N/a
#گی #بیغیرتی #تریسام #سک.س_گروپ ❕❗️ اسپنکی رو ک.ون لختش زدم و بعد آروم انگشتامو بردم داخلش.. :-آه آههه *جوون خوشت میاد؟ :-اوهوم *انگشت شدنو دوست داری؟ :-اومم آرهههه دوسش دارم https://t.me/+xoy6B9Qn2g9mZWE1 برای دوست نامزدش ساک میزنه؟؟😨🫣👅 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
Repost from N/a
00:07
Video unavailable
#پسره_جوری_میکنن_که_به_خونریزی_میفته🩸💦 💥💦گی💦💥 💥💢خشن💢💥 💥💋هات💋💥 #پارت_۳۸ با قرار گرفتن دستی روی #رونم توجه‌م از اون دو گرفته شد.💦💥 با نگاهی خونسرد به ارشامی خیره شدم که دستش رو داشت حرکت میداد سمت #دیکم💦 سری براش تکون دادم و گفتم: دراز بکش💦💢 سریع #اطاعت کرد و به کمر خوابید، روش قرار گرفتم و #آلتم رو واردش کردم و تند تند #تلمبه زدم.💢🩸 بعد از لحظاتی با آه بلندی #ارضا شدم، آرشام همزمان باهام اومد.🔥💋 تازه متوجه ارسنی شدم که با #اخم محو خیره بدن بیجون و خونی☠ و سرد اریتماست‌........ https://t.me/+EGBrQYlU6PtkZDQ0 https://t.me/+EGBrQYlU6PtkZDQ0 🔪💢 💢🔪💢 🔪💢🔪💢 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
#گی #سک.س_گروهی #بیغیرتی #تریسام لبشو بوسیدم و یکم عقب رفتم *نظرت چیه
یکم حالتو خوب کنم؟؟ :-میخوای باهات سک.س کنم؟؟ تو دلم بهش خندیدم خوشم میومد حتی تو حالت مستی هم حالیشه *فقط بامن نه.. یه رابطه گروهی که..
رمانی که با همه سلیقه ها جوره بزن رو لینک تا باطل نشده https://t.me/+xoy6B9Qn2g9mZWE1 https://t.me/+xoy6B9Qn2g9mZWE1 🌙1 ظهر پاک🌙
نمایش همه...
#پارت۴ "فردا صبح" با صدای کوبیده شدن در لئون چشم های طوسی تیره خود را باز کرد و پلکی زد و بعد روی تخت نیم خیز شد با دیدن الکسی که جنین وار خوابیده بود لبخندی زد ، الکس دیشب خیلی خسته شده بود و بهش فشار آمده بود. آروم بدون هیچ سر صدایی از تخت بلند شد  و به سمت در رفت خواست در رو باز کند که یادش آمد لخت و هیچی به تن نداره سریع یک لباس دم دستی پوشید و به سمت در رفت و در را باز کرد و دید رز خدمتکار خونه پشت در بود لئون : سلام رز چیکار داری اول صبح ؟ رز : ببخشید قربان بابت مزاحمتم ، میخواستم برای صبحونه صداتون کنم و اینکه ارباب جوان امروز مدرسه دارند . لئون با دست محکم به پیشونی خود بخاطر فراموشی که کرده بود ضربه زد و گفت : ممنون رز فراموش کرده بودم . رز : وظیفه ام بود قربان . با اجازتون . لئون سری تکون داد و بعد رز رفت نگاهی به ساعت روی دیوار کرد که ساعت ۶:۵۵ را نشان میداد . لئون : خب هنوز دیر نشده . به سمت دستشویی رفت و بعد از اتمام کار خارج شد و بعد به سمت تخت رفت با دیدن الکسی که آب دهانش روی بالش روانه شده بود لبخندی به گوگولی بودن الکس زد و بعد به سمت الکس رفت ؛ به آروم شروع به صدا زدن الکس کرد و وقتی دید که بیدار نمیشه شروع به تکون دادنش کرد و چند مین بعد الکس با قیافه گیج و خواب آلود نگاهی به لئون کرد و گفت : چی شد ؟ دزد اومده ؟ یا زامبی ها حمله کردند؟ لئون خنده ای کرد و گفت : نه عزیزم دزد نیومده فقط باید بری مدرسه . الکس غم زده گفت : نه چرا ؟ آخه کی بعد از سکس فرداش میره مدرسه ؟ لئون : تو بیبی . بدو دیر شد . بعد از کلی بدبختی بلاخره لئون تونست الکس از تخت بلند کنه و حالا هردو در هر حال خوردن صبحونه بودند  لئون نگاهی به الکس که روی پنک کیکش کلی سس شکلات ریخته بود با اینکه بهش گفته بود انقدر سس شکلات نخوره اما کو گوش شنوا . 《 نیم ساعت بعد 》 بعد از نیم ساعت حالا هردو تو ماشین که جلوی در مدرسه توقف کرده بودند  لئون مقداری پول به سمت الکس گرفت و گفت : الکس بیا این پول تو جیبیت خواهشا یک چیزی بخره ضرری برات نداشته باشه و مسموم نشی . الکس : چشم ددی . و بعد الکس پول را از دست لئون گرفت و در جیبش گذاشت و در ماشین را باز کرد خواست خارج شود اما دستش توسط لئون گرفته شد و بعد صدای لئون به گوشش رسید : نمیخوای یک بوسی خدافظی به ددی بدی ؟ الکس لبخندی زد و صورتش را به سمت لئون برگردوند و لب هایش را روی لب های نرم لئون گذاشت و شروع کرد به بوسید آن لب های نرم  لئون هم شروع به همراهی کرد . بعد از چند ثانیه از هم جدا شدند و الکس بعد از خدافظی سریع از ماشین خارج شد و به سمت مدرسه دوید انگار نه انگار که دیشب در حال سکس بوده . لئون هم به سمت عمارت دوم رفت عمارتی که الکس از وجودش بی خبر بود   امروز جلسه مهمی در عمارت دوم برگذار می شد .
نمایش همه...
6
Photo unavailable
1
#پارت۴ "فردا صبح" با صدای کوبیده شدن در لئون چشم های طوسی تیره خود را باز کرد و پلکی زد و بعد روی تخت نیم خیز شد با دیدن الکسی که جنین وار خوابیده بود لبخندی زد ، الکس دیشب خیلی خسته شده بود و بهش فشار آمده بود. آروم بدون هیچ سر صدایی از تخت بلند شد  و به سمت در رفت خواست در رو باز کند که یادش آمد لخت و هیچی به تن نداره سریع یک لباس دم دستی پوشید و به سمت در رفت و در را باز کرد و دید رز خدمتکار خونه پشت در بود لئون : سلام رز چیکار داری اول صبح ؟ رز : ببخشید قربان بابت مزاحمتم ، میخواستم برای صبحونه صداتون کنم و اینکه ارباب جوان امروز مدرسه دارند . لئون با دست محکم به پیشونی خود بخاطر فراموشی که کرده بود ضربه زد و گفت : ممنون رز فراموش کرده بودم . رز : وظیفه ام بود قربان . با اجازتون . لئون سری تکون داد و بعد رز رفت نگاهی به ساعت روی دیوار کرد که ساعت ۶:۵۵ را نشان میداد . لئون : خب هنوز دیر نشده . به سمت دستشویی رفت و بعد از اتمام کار خارج شد و بعد به سمت تخت رفت با دیدن الکسی که آب دهانش روی بالش روانه شده بود لبخندی به گوگولی بودن الکس زد و بعد به سمت الکس رفت ؛ به آروم شروع به صدا زدن الکس کرد و وقتی دید که بیدار نمیشه شروع به تکون دادنش کرد و چند مین بعد الکس با قیافه گیج و خواب آلود نگاهی به لئون کرد و گفت : چی شد ؟ دزد اومده ؟ یا زامبی ها حمله کردند؟ لئون خنده ای کرد و گفت : نه عزیزم دزد نیومده فقط باید بری مدرسه . الکس غم زده گفت : نه چرا ؟ آخه کی بعد از سکس فرداش میره مدرسه ؟ لئون : تو بیبی . بدو دیر شد . بعد از کلی بدبختی بلاخره لئون تونست الکس از تخت بلند کنه و حالا هردو در هر حال خوردن صبحونه بودند  لئون نگاهی به الکس که روی پنک کیکش کلی سس شکلات ریخته بود با اینکه بهش گفته بود انقدر سس شکلات نخوره اما کو گوش شنوا . 《 نیم ساعت بعد 》 بعد از نیم ساعت حالا هردو تو ماشین که جلوی در مدرسه توقف کرده بودند  لئون مقداری پول به سمت الکس گرفت و گفت : الکس بیا این پول تو جیبیت خواهشا یک چیزی بخره ضرری برات نداشته باشه و مسموم نشی . الکس : چشم ددی . و بعد الکس پول را از دست لئون گرفت و در جیبش گذاشت و در ماشین را باز کرد خواست خارج شود اما دستش توسط لئون گرفته شد و بعد صدای لئون به گوشش رسید : نمیخوای یک بوسی خدافظی به ددی بدی ؟ الکس لبخندی زد و صورتش را به سمت لئون برگردوند و لب هایش را روی لب های نرم لئون گذاشت و شروع کرد به بوسید آن لب های نرم لئون هم شروع به همراهی کرد . بعد از چند ثانیه از هم جدا شدند و الکس بعد از خدافظی سریع از ماشین خارج شد و به سمت مدرسه دوید انگار نه انگار که دیشب در حال سکس بوده . لئون هم به سمت عمارت دوم رفت عمارتی که الکس از وجودش بی خبر بود   امروز جلسه مهمی در عمارت دوم برگذار می شد .
نمایش همه...
#پارت۳ الکس : چجورم . لئون بلند شد و زمزمه وار در گوش الکس گفت : میدونستی دیکم هوس سوراخ تنگ و صورتیت رو کرده . و بعد لئون شروع کرد به فشار دادن سینه های الکس از روی لباس . الکس آهی در گوش لئون کشید و بی طاقت گفت : اوم ددی سوراخ تنگم خیلی وقته هوست رو کرده ، بیا بریم رو تخت . و لئون الکس را رو کولش گذاشت و به سمت پله ها رفت و بعد از عبور از پله ها وارد اتاق شد و الکس را روی تخت پرت کرد. الکس با شیطنت خندید و گفت : آه ددی انگار خیلی وقته تو هم هوس منو کردیا . لئون لبخندی به شیطنت الکس زد و گفت : چه جورم بدو که ددی منتظر بیبی . و لئون سریع روی الکس خیمه زد و شروع کرد به بوسیدن آن لب های شیرین و خوشمزه و الکس هم با اشتیاق همراهی می کرد . بعد از چند مین بخاطر کمبود اکسیژن از همدیگه دل کندن و الکس این بار روی ددیش خیمه زد و شروع به کندن لباس های لئون کرد و بعد الکس سرش را به سمت گردن سفید و خوشمزه ددیش که مانند یک ستاره می درخشید برد و شروع به مکیدن و گاز زدن کرد و از گردن تا شکم ددیش را لیس و مک زد . دوباره لئون روی الکس خیمه زد و تمام لباس هاشو کند و حالا هردو لخت تو بغل هم بودند  لئون کمی پایین تر آمد و به سمت سینه های تحریک شده ی بیبیش رفت شروع مک زدن کرد و در حالی سینه راست لئون را میمکید سینه سمت چپ لئون را با انگشتان لاغر و کشیده خود فشار می داد . بعد از کلی معاشقه بلاخره طاقت الکس به سر آمد و گفت : لئون بسته . بیبی دلش ددی رو می خواد . می خواد تو رو تو وجودش حس کنه . لئون نیشخنده ای زد و گفت : منم دلم بیبی رو می خواد . الکس بی طاقت به سمت دیک لئون رفت و شروع کرد برای لئون ساک زدن . بعد کمی ساک زدن لئون الکس را روی تخت انداخت و پاهای الکس رو باز کرد و دست هایش را به سمت دهان الکس برد و گفت : بیبی اگه نمیخوای پاره شی انگشتای ددی رو ساک بزن . بعد از اینکه لئون متوجه شد که الکس به خوبی انگشتاش رو ساک زده انگشتاش رو از دهان الکس خارج کرد و به سمت سوراخ الکس برد و انگشت فاکش را وارد آن سورخ تنگ و صورتی الکس کرد و بعد انگشت دوم و بعد سوم . بعد از اینکه لئون متوجه آماده شدن الکس شد ؛ از کمد کنار تخت کاندوم را برداشت و روی دیک خود پوشوند و بعد به سمت الکس رفت و دیکش را روی مقعد الکس گذاشت و کمی خودش رو وارد الکس کرد و بعد یک دفعه ای کامل وارد الکس شد . الکس جیغ بلندی زد و بی حال گفت : خیلی بدی ددی . کمی بعد لئون وقتی متوجه شد که الکس آماده است و آروم آروم شروع به حرکت کردن کرد  و الکس هم از درد شروع به ناله کردن کرد و بعد لئون تلمبه های عمیغی می زد و الکس جیغ و فریاد می زد بعد از چند مین تلمبه زدن بلاخره لئون تونست نقطه حساس الکس رو پیدا کنه و شروع کرد به سرعت تلمبه زدن به اون نقطه . الکس در حالی که بلند بلند ناله میکرد و گفت : آره ... آهه آهه ...همونجا آهه لعنتی . و بعد الکس با آهه بلند ارضا شد و بعد هم لئون با ناله بلند ارضا شد . لئون لب های الکس بی حال رو که مرز بیهوشی بود بوسید و گفت : ممنونم عشقم بابت این شب رمانتیک . الکس هم لئون رو بوسید و گفت : همچنین . بعد از اینکه به زور الکس رو حموم برد و حالا هردو خسته و بی حال تو بغل هم بودند الکس خوابیده بود ولی لئون هنوز بیدار بود و بعد لئون گردن الکس رو با عشق بوسید و بعد خوابید انگار اون بوسه براش همانند لالایی بود که بچه ها باهاش به خواب می رفتند .
نمایش همه...
4👍 1