ꗥ𖤍رز خونیـــن𖤍ꗥ
🧚♀✨🧚♀✨🧚♀✨🧚♀✨🧚♀✨🧚♀ 🥀رز خونیـــن🥀 °| ژانر:LGBT,BDSM °|تایم پارتگذاری:۳ روز در هفته یک پارت °|به قلم: سارا ⚜تاریخ شروع رمان:2020/05/20⚜
نمایش بیشتر268
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
یه کاپل لزبین که گرایش سوییچ دارن و هرشب سر تاپ شدن دعوا میکنن🔥🔞
- نکنه فکر میکردی تو قرار تاپ رابطه باشی کوچولو؟
با عصبانیتی که ناشی از کلمهی "کوچولو" و درد پایین تنهام بود گلویش را گرفتم و فشردم.
آن نیشخند همچنان محو نمیشد..
اما یک حرکتش کافی بود تا خلع سلاح و مانند جنازه ها روی تخت بیفتم.
تکانی به کمرش داد و دیلد.و را محکم داخل سوراخم کوبید.
چشمانم سیاهی رفت و دستم از دور گردنششل شد.
خم شد و همانطور که زیر گردنم را میلیسید زمزمه کرد:
- لذت ببر بیب، امشب قراره حسابی طولانی باشه!
#مامی_لیتل_گرل_قاتل❤️🔥🧸
https://t.me/joinchat/Ac-WI0BZhgA4MjJk
Gifybot.mp410.10 KB
200
.
.
.
.
.
🍑🍌🍑🍌🍑🍌🍑🍌🍑🍌
انداختمش روی #تخت و خودم به صورت #چهاردستوپا رفتم روش نشستم.
#لبامو گذاشتم روی لباش و محکم مک میزدم. اونم در همون حِین محکم روی #باسنم میزد جوری که حتم داشتم قرمز میشه.💯
همینجور که لباشو میخوردم خودمو به #کلفتش میمالیدم و پایین میومدم.🤭
گردنشو مک زدم و دستمو روی بدنش حرکت میدادم..
دیگه صدای #نالههاش بلند شده بود و #کلفتش شق شده لای #بهشتم بود.
نتونست طاقت بیاره و منو برگردوند و خودش #خیمه زد روم.
#کلفتشو بین پاهام مالید و یهو....🤤🍆
رمانی سر تا سر هیجان و عاشقانه❗️
⚠️با شرت اضافه وارد شوید⚠️
❌خیس شدن حتمی❌
⚠️لینکش فقط تا اخر شب اعتبار داره ⚠️
https://t.me/joinchat/o3UzJbYhPhBhNzU0
💙💋 @lovesgif 💋💙♻️♻️JOIN (22).mp40.85 KB
300
دستامو از جلو روی #دیـ_کش کشیدم و آهسته گفتم:
ــ مگه #ارباب دُم نداشت که هوس #دم دیگهای کرده بودی⁉️😡
نیمرخش رو سمتم چرخوند و با #شیطنت گفت:
ــ ارباب خیلی وقته دیگه واسه من از دمش مایه نمیزاره!!😈🍆
دستمو از زیر #دی_کش رد کردم و به #کپلاش🍑 رسیدم و تو همین حین لالهی گوشش رو #لیسیدم👅 طوری که آه #ش_هوتناکش به صورتم بخوره🤤💧:
ــ اگه جرات داری یک بار دیگه این حرفو بزن تا همینجا شلوارتو #بکشم پایین و #ک_ونتو💦 #ب_گا بدم توله سگ!👿🚫♨️
و #وحشیانه😱 برعکسش کردم و...🚷❌
📛📛📛
خسته شدی از رمانای بلندی که هر بیست پارت یکبار یه #بوص🤤 دارن⁉️⁉️
❌❌ببین چی پیدا کردم❌❌😱🤯
یه چنل پر از داستانک #سوســـ_ــکی آبداااار💦💦💦
نویسنده به مناسبت حجوم یهویی کلی ممبر داره تند تند پارت #میده بدو که لینکش قفل نشدههه😱🏃♂🏃♀🏃♂🏃♀
https://t.me/asiretariki
https://t.me/asiretariki
https://t.me/asiretariki
https://t.me/asiretariki
2.50 KB
200
🔥تو 20 تا پارت اولش 3k جذب کرده 🔥😎🤤
شدیدا پیشنهاد میشه 💯
حاج بابا بلند شد و به طرف من اومد ، چشم ازم برنمیداشت ، از نگاهش آتیش میبارید.
روبروی من وایساد و با همون خشم تو چشمام خیره شد . خواستم دهن باز کنم و حرف بزنم که به یکباره دست حاج بابا بلند شد و با شدت روی صورتم فرود اومد .
از سنگینه دستش سرم به سمت مخالف چرخید ،درد شدیدی توی فکم پیچید و گوشه لبم پاره شد ، باورم نمیشد که حاج بابا جلوی اینهمه آدم منو زد و غرورمو له کرد . با بهت و ناباوری بهش نگاه کردم و گفتم :
- بابا!
به یکباره فریاد کشید:
- به من نگو بابا دختره ی بی آبرو ، این بود مزد دست من ؟ فک کردی من آبرومو از سر راه آوردم که اجازه بدم اینجوری باهاش بازی کنی.
صدای فریاد هاش هر لحظه بلند تر و صورتش سرخ تر میشد که شوهر عمه از سر جاش بلند شد و شونه هاشو گرفت و به سمت مبل برد و گفت :
- امیر جان آروم باش جوونه حالا یه اشتباهی کرده
سر از حرفاشون در نمیآوردم و به کلی گیج شده بودم ، مطمعنا این حجم از خشم بخاطر دیر کردن من نبود ، هیچوقت حاج بابا رو آنقدر عصبانی ندیده بودم با لکنت و صدای آروم پرسیدم :
- در..درباره چی ... حرف میزنید ؟
که عمه گفت :
- عه ؟! ینی نمیدونی ؟ درباره همون پسره که تا همین الان پیشش بودی
میخواستم بپرسم درباره کی حرف میزنن که آراز گفت :
- پس بخاطر اون بود که انقد اسرار به کار کردن داشتی و جلوی همه ما وایسادی . از همون اول باید میفهمیدم که....!😰😱🥲
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
https://t.me/joinchat/sgouEjpDdqs1YTFk
https://t.me/joinchat/sgouEjpDdqs1YTFk
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
دختر رو با یه پسر دیدن که تو ماشین.....💯🔞
فکر میکنید داستان چیه؟؟!!!! 😦
نمیدونید چه بلای سر این دختره بیچاره میاد 🥲❤️🩹
عضو شید که پارت ای خفن توراهه
لینک بزودی باطل میشه و حق عضویتی میشه 🩸
300
#گی_خشن_ارباب_بردهای🔞🔥💦
ارباب سینههام رو بین انگشتاش فشار میده.
-پس توله سگم هار شده؟❗️
از درد و لذت ناله میکنم. ♨️
-ف...فقط گفتم یکم بیشتر و...واسه
تولهتون وقت بذارین. 😓
سیلی محکمی روی سینم میزنه.
-پس تولهی ارباب توجه میخواد؟ آره⁉️
لباش روی سینم میذاره و نوکشون رو گاز میگیره.💦💦👅
https://t.me/joinchat/L5wC6gVqy0AzNTA0
https://t.me/joinchat/L5wC6gVqy0AzNTA0
400
#پسره_بدون_لباس_میاد_بیرون_که_دوست_پسرش_غیرتی_میشه_و... 🤤💦💯
گی هات 😈👅
گی دام 😈👅
#اخمی بهش کرد و اونو #داخل اتاق هل داد. لباسش رو با #عصبانیت روش پرت کرد.
- من...
#سیلی محکمی به صورت زد و داد کشید...
- مگه بهت نگفته بودم با #لباس درست بیا بیرون؟ جلو اون همه آدم چرا لباس #تنت نبود؟
با #بغض لب زد...
- ن... نمیدونستم که کسی #بیرونه.
روی #تخت پرتش کرد و #کمربندش رو...
#تو_مهمونی_تنبیهش_میکنه 🥺🍎🔥
https://t.me/joinchat/L5wC6gVqy0AzNTA0
400
کاپل لزبین خلافکار⭕️دوتا دختر قاتل که یه شب باهم مواد میزنن و فرداش تو بازداشتگاه بیدار میشن،اما اونجا هم باهمدیگه🔞
نالهای کردم و تندتر روی دیـ.ـلدو سواری کردم.
-زود باش بیبی قاتل من، کنار پلیسا هم خودتو به فا*ک بده.
میبینیشون دارن بهمون نگاه میکنن؟
نگاهی به پلیسا که حشـ..ـری شده بودن انداختم و محکم روی دیلدو فرود اومدم.
داشتم ارضـ.ـا میشدم که مامی انگشتشو محکم داخل کو.نم گذاشت.
جیغی کشیدم و رو بهش گفتم:
- ماما به پلیسا بگو به سکــ.س ما ملحق بشن، گرو.پ باید خیلی لذت بخش باشه!!
#مامی_لیتل_گرل_خلافکار🧸🍼
#زوج_لزبین_سوییچ🍷🔞
https://t.me/joinchat/Ac-WI0BZhgA4MjJk
5.10 MB
400
#MASTER_AND_SLAVE_BOY⛓🧎🏻
#ICE_PLAY🧊🔥
دست و پاهاش رو با طناب به چهار طرف تخت میبندم و یکی از قالب های مکعبی یخ رو برمیدارم و میرقصونم روی نوک سینه برجسته شده اش🧊😈
_اووووم حا..حامی آخ ارباب😩❗️
سیلی میزنم به سینه اش...🌀
+خفه شو توله نمیخوام کلمه جز ارباب بشنوم🤫🚫
انگشت هام رو با پیشآبش خیس میکنم و با بی رحمی و خباثت به سوراخش میکوبم😈💦
+تو با این سوراخی که حتی اختیارشُ نداری میخواستی ازم جدا بشی😏🖇🖕🏿
https://t.me/joinchat/VUT5sdlFDX1jZjQ0
https://t.me/joinchat/VUT5sdlFDX1jZjQ0
#یک_بازی_سرد🧊
#یک_سکس_گرم🔥
#پارت_رمان🦦
000a3676-1ea4-4b1c-bfbd-c9946017f78c.gif.mp40.51 KB
400
پارتواقعیرمان🤤🔞🍑
با نگاه #خماری به تونی نگاه کردم و #لبم_خیس_گاز_گرفتم و گفتم: #تونی میدونی از وقتی دیدمت #بین_پا_نبض_زد.. #خیس_کردم
با لحن #وسوسهای ادامه دادم: #تونی برای تو #خیس کردم .. #فقط_تو ..
تونی با نگاه #شهوت_انگیزی به چشمای #خمار_از_هوسم نگاهی کرد و دستش رو گونم گذاشت و با انگشتش #لبمو نوازش وار گفت: #میا از همون لحظه دلم میخواست #زبونم_بکنم_تو_بهشتت #اینقد_مک_بزنم_تا_ارضا_بشی_تو_دهنم..
از #موهاش گرفتم و با #شهوت گفتم: چرا الان اینکارو نمیکنی ، #تونی_منو_بکن...
خندید و چشمکی بهم زد ، #سرش_به_بین_پام هدایت کردم
با پیچیدن #زبون_تونی_تو_بهشتم به آسمون پرواز کردم و با جیغ اسمشو صدا زدم ... تند تند با #زبونش داخلم #تلمبه میزد و کف دستش رو #لپ_کصم_ضربه میزد ، تو #دهنش_ارضا شدم ...💦🤤🍆
https://t.me/joinchat/VdKI7luLjxBLoNZN
میا توسط دوست پسرش توتی کشته میشه و سفیا برای انتقام از تونی به آمریکا میره اما با آدم اشتباهی رو برو میشه و...♨️😈🔥🍑❌📛
InShot_20210512_183628011.mp46.85 KB
100
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.