cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

"Event✨"

Hi🥰 Welcome to my little world🌍♥️✨ •9 April 2020•

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
196
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

نمایش همه...
حسین ستوده - دلم برات تنگ شده.mp37.46 MB
🔴شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود:هرکس از شما حق الناسی به گردن دارد برود .... او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده حق الناس نیست.... درعجبم از کسانی که هزاران گناه و حق الناس میکنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت انهاست.... @Evenntt
نمایش همه...
باهم بحث کنید، دعوا کنید، گریه کنید بخندید، خوشحال شید، ناراحت شید، حسودی کنید، همو دوست داشته باشید، از هم دلگیر شید ولی همو تنها نزارید، این قانون رابطه اس، این قانون رفاقته... @Evenntt
نمایش همه...
واژه واژه ی این حرفای کریس واس رو باید با طلا برا خودم حک کنم که اینقدر با همه شرایط کنار نیام، میگه: "‏اگر زیادی آدم بسازی باشی، آدمها به چیزهایی که برایت مهم هستند، کمتر اهمیت میدهند، چون می‌دانند در نهایت قرار است کوتاه بیایی.‌‌" @Evenntt
نمایش همه...
‏ولی بعضی وقتا خدا از طریق آدمایی که کنارت قرار میگیرن بهت میگه که: "دوستت دارم، مواظبت هستم و معجزه هنوزم اتفاق میفته" کافیه که ببینی و بشنوی معجزه‌ی حضور یک سری آدم‌ها رو تو زندگیت رو دست کم نگیر.. مثل همونایی که اتفاقی اومدن ولی شدن قشنگ ترین بخش زندگیت تو روزای تاریکت.. @Evenntt
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
دوستِ من جَنگ را تو بُردی اما من را باختی! ‌ @Evenntt
نمایش همه...
‏من روانی و مودی نیستم، اگه با یه اتفاق کوچیک باهات قطع ارتباط کردم یعنی خیلی وقت بود که منتظرش بودم ولی به واسطه عواملی که انسان‌ها بهش میگن مرام و وفاداری و این چیزا امکانش وجود نداشت ولی حالا که شرایطش فراهم شد، امکان نداشت از دستش بدم. @Evenntt
نمایش همه...
باب اسفنجی: تا حالا شده به خاطر اینکه به کسی خوبی کردی بعدش پشیمون شی؟ +پاتریک: نه! من اون لحظه خودم بودم ،مگه آدم بابت خودش بودنم پشیمون میشه؟ @Evenntt
نمایش همه...
تراپیستی داشتم که وسط جلسه، وقتی داشتم اشک می ریختم و یکی از آن فجایع دردناک زندگی ام را شرح می دادم ،خمیازه کشید و گفت: « توی این هوا، آش خیلی میچسبه » . ایستاده بود کنارِ پنجره ی اتاق کوچکش و عجیب بود که هوای ابری آن بیرون برایش جذاب تر از زخم های شخصی من بود .آن لحظه می دانستم که دیگر این اتاق و این تراپیست خوش اشتها را نخواهم دید. که ناگهان رو به من پرسید: فرض کن طنابی توی دستت است که سر دیگرش را یک اژدها گرفته و بین تان یک دره است. اژدها مدام طناب را می کشد و تو به لبه ی پرتگاه نزدیک می شوی ،چه کار می‌کنی ؟ مث آدم های احمق جواب دادم تا جایی که زورم می رسد، تلاش می کنم و طناب را می کشم .گفت :ولی او یک اژدهاست و زورش از تو خیلی بیشتر است، چیزی نمانده تا سقوط کنی. مستأصل نگاهش کردم. گفت چرا طناب را رها نمی کنی ؟ آن لحظه ناگهان روزنه ای به رویم باز شد ، لابد دری به آگاهی .قاعده ها عوض شدند و اژدها خوار ‌و خفیف شد.آن موقع طناب های زیادی توی دستم بود، هم زمان داشتم با چند اژدها طناب کشی میکردم . جنگیدن بیهوده ،مقاومت باطل همین است .پافشاری بر اتفاقی که نمی افتد، اصرار بر امرِ غیر ممکن، وقتی میتوانی طناب را زمین بگذاری .زور تو همیشه کفایت نمی کند، رها کردن ضعف نیست، پذیرش این نکته است که تو جنگجوی هر مبارزه ای نیستی و نجات یافتن گاهی در نجنگیدن است. |نعیمه بخشی| @Evenntt
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.