cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

آلاچیق دوستان👫

text......💛 music..💜 gif........💙 video....💛 dream..💚 love......❤ lovely....💜 Photo...💙 . . . دوستی مثل بالش میمونه♥️ وقتی خسته‌ای بهش تکیه میکنی♥️ وقتی غصه داری روش گریه میکنی♥️ به سلامتی دوستایی با معرفت♥️ ♥️♥️ .

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
198
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
همه ي وقتايي كه خسته بودم،رنجيده بودم،تنها بودم،بغض داشتم،نا آروم بودم، آدمام نبودن….آدمام ازم دور بودن آدمام رفتن آدمام پيِ خودشون بودن… همه ي اون وقتا خودم خودم رو خوب كردم و اين هميشه غمگينم كرده!
نمایش همه...
00:25
Video unavailableShow in Telegram
01:30
Video unavailableShow in Telegram
00:27
Video unavailableShow in Telegram
من دلم میخواست به تو برسم که بعد از آن همه ترس برایِ از دست دادنت یک شب بی وهم از رفتن و تا ابد نبودنت چشم رویِ هم بگذارم... من دلم میخواست به تو برسم که وقتی پر از تشویشم تنِ دردناکم را تکان دهم و صورتم را برگردانم و نگاهت کنم بعد آرامش مهمان تمامِ ثانیه هایم بشود... من دلم میخواست به تو برسم که خیلی حس ها را با تو تجربه کنم که دستهایم صورتت را از بر شود و لبهایت خنده هایم را از حفظ که عطرِ تنت با عطرِ نفس هایم یکی شود و شانه هایت خانه ام.... من میخواستم به تو برسم که مزهِ دهانم به شوریِ اشک هایِ رویِ گونه هایم نباشد که بوسه هایم رویِ لبهایم نماند و از دهان نیوفتد که دوستت دارم هایم بیات نشود و نوازش هایم رویِ سر انگشتانم خشک نشوند، نمیرند.... من با تک تک سلول هایم میخواستم بعد از آن همه نشدن ها و قسمت نبودن ها و نرسیدن ها به یکی که تو باشی برسم ؛)
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
هیچ وقت راجع به خودت زیاد حرف نزن چون خیلی زود گندش در میاد! - میلان کوندرا
نمایش همه...
هروقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی. حتی اگه مقصر بودم، دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم. اونقدری که اون بود، من نبودم. خوشی زده بود زیر دلم. اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یه جا واسم ریدن. یکی از همون شبا که دعوا کرده بودیم، دیدم خبریش نیست. گرفتم خوابیدم بی شب بخیر. بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی. بیخیال رفتم با رفیقام دور دور. آخر شب که شد، یهویی حس کردم خیلی تنهام. حجم نبودنش رو خیلی حس کردم. گوشیو برداشتم پی امش بدم دیدم همه جا دیلیت زده. زنگش زدم خاموش بود. یه جور رفته بود، انگار از اول نبود. از اون شب، هر شب حس میکنم خیلی تنهام. خیلیا اومدن و رفتن، ولی هیچکس اون نشد. از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی که دست یارشو تو خیابون گرفته، بگم میشه تا هست قدرشو بدونی؟
نمایش همه...