cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

آنتونی رابینز

نمایش بیشتر
إيران163 020زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
706
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

نقشه هایی برای آینده رابینز : چقدر دل انگیز و زیباست لحظه ای که پی می بریم زندگی هر آن ممکن است از این رو به آن رو شود و زندگی میلیون ها نفر را متحول سازد. اکنون به ما بگویید چه نقشه هایی برای آینده خود دارید و خودتان را پنج سال بعد در کجا می بینید؟ دی آنجلیس : در جزایر هاوایی! راستش را بخواهید در این باره بسیار فکر کرده ام. من نسبت به ایجاد تغییر و دگرگونی در این سیاره و در میلیونها مردمی که موفق به دیدارشان نشده ام، احساس تعهد می کنم. گمان نمیکنم از ادامه این راه دست بکشم. اکنون ۳۹ سال دارم و دیگر زمان آن است که تصمیم بگیرم آیا قصد تشکیل خانواده دارم یا نه. نمی خواهم چنین فرصتی را از دست بدهم اما نه می خواهم یک مادر نصفه و نیمه باشم و نه یک مشاور نصفه و نیمه. این تصمیمی است که باید بگیرم و مطمئن هستم که تصمیم درست را خواهم گرفت. چند وقت پیش کسی در مصاحبه ای از من پرسید «شما اکنون بسیار سرشناس هستید آیا خودتان هم می خواستید سرشناس شوید؟» پاسخ دادم : «نخیر. اما می خواهم دارای چنان نفوذ و قدرتی باشم که هر وقت وارد مدرسه ای می شوم مسئولان آنجا بگویند : دوست دارید چه تغییر و تحولی در این مدرسه ایجاد کنیم؟» من به دنبال آنم که دنیا را به جایی دوست داشتنی برای زندگی تبدیل کنم. شاید به نظر آرمان گرا و خیال پرداز برسم، اما قصد ندارم از این کار دست بکشم و می خواهم هر چه در توان دارم در این راه به کار گیرم. می دانم که به دلیلی به این دنیا آمده ام. شاید اندیشمندی برجسته و ممتاز نباشم، اما به راستی از ارتباط انسانی سر در می آورم. گمان می کنم میدانم که چگونه مفاهیم و ایده های مهم را به مردم انتقال دهم و بر آن تأثیر بگذارم. می خواهم تا آنجا که می توانم بر مردم بیشتری نفوذ کنم و دل آنان را به روی عشق بگشایم تا در واپسین لحظه های عمرم شاهد باشم که میلیون ها نفر به سبب کارهای من زندگی پرمهرتری را سپری می کنند. من چنین هدفی دارم و برای این کار ساخته شده ام. رابینز : شما کاری خارق العاده انجام می دهید و در کنار شما بودن برای من افتخار بزرگی است. من در اینجا نشسته ام و سعی می کنم دیگر پرسشی نکنم. در غیر این صورت این گفت و گو به سمت شما کشیده خواهد شد، زیرا احساس می کنم به آینه ای نگاه می کنم و تمام چیزهایی را که بیشترین عشق، احترام و علاقه را در من بر می انگیزد در آن می بینم. امیدوارم دوستی ما در سال های آینده افزون تر شود و بی گمان چنین خواهد شد. دی آنجلیس : سپاسگزارم من نیز همین طور. رابینز : جا دارد در همین جا خواندن کتاب های شما را به خوانندگان توصیه کنم. من هر دو کتابتان را تا نیمه های شب گذشته خواندم و به قدری تحت تأثير قرار گرفتم که نتوانستم قبل از به پایان بردنشان چشم روی هم بگذارم. نخستین کتاب دکتر دی آنجلیس «رازهایی درباره عشق »و کتاب تازه و پروفروش او «رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند» نام دارد. به عنوان آخرین پرسش به ما بگویید می خواهید خاطره چگونه کسی از شما بر جای بماند؟ وقتی سفر دست کم در این سیاره به پایان برسد... البته من پاسخ این پرسش را می دانم اما دوست دارم آن را از زبان خودتان بشنوم. دی آنجلیس : می خواهم خاطره کسی از من بر جای بماند که اهمیت عشق را به مردم یادآوری کرد. رابینز: شما تا به حال این کار را به خوبی انجام داده و به پایان رسانده اید و بسیار زیبا خواهد بود که شاهد رشد و بالندگی آن در سال های آینده باشیم از شما بسیار سپاسگزارم. دی آنجلیس : من هم از شما سپاسگزارم. رابینز : خدا نگهدارتان باشد. آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 125 و 126 و 127 پایان کتاب «پرسش های کوانتومی» از آنتونی رابینز امیدوارم از خواندن این کتاب لذت برده باشید با تشکر از حضورتان اکبرلو🌹 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
☯️ با سلام خدمت اعضای محترم کانال دوستان همانطور که متوجه هستید در تلگرام یکی از راه های کسب درامد از طریق تبلیغات میباشد. ولی همانطور که مشاهده میکنید در کانال ما تبلیغات مزاحم ارسال نمیشود، دوستان اگر دقت کرده باشید کل مطالب کانال بصورت کاملا اختصاصی میباشد و وقت و انرژی بسیار زیادی صرف آماده سازی مطالب میشود، و هزینه های زیادی از جمله خرید کتاب و تبلیغات کانال انجام میشود. به همین سبب ادامه دادن مسیر کانال در ارائه بهتر مطالب با حمایت های مالی و پیام های معنوی شما میسر خواهد بود از این رو هر یک از دوستانی که از مطالب استفاده میکنند، میتوانند ماهانه هزینه ای در حد توان خود و هر کسی به وجدان خودش به عنوان #حق_عضویت و #حق_اشتراک در کانال به حساب ما واریز کنند. کسانی که نمی توانند به هر دلایلی واریز کنند موردی نداره میتونن از کانال استفاده کنند و در آخر دوستانی که در خارج از کشور هستند میتوانند از صرافی ها واریز کنند این پیام هر 30 روز به کانال ارسال میشود 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید 👇 @hossein_mysticosm
نمایش همه...
ادامه ... مردمی که از شهرهای مختلف در آنجا گرد آمده بودند با شنیدن این حرف به شدت مرا تشویق کردند. اما من همیشه تا حد مرگ میترسیدم، زیرا همیشه نقش رهبری خوش برخورد و قدرتمند را بازی کرده بود که دیگران باید در برابرش سر تعظیم فرود آورند و زمامشان را به دست او بسپارند. پس از این که در آن همایش در کنار دیگر شرکت کنندگان هرچه در دلم بود بیرون ریختم، دیوانه وار گریه کردم و دیگر مراحل را پشت سر گذاشتم، مردی از میان شرکت کنندگان برخاست و گفت : «آیا آماده اید یک گام دیگر بردارید؟» پرسیدم: «می خواهید چه کار کنم؟» از من خواست چشمانم را ببندم. سپس ترانه ای به نام «باد زیر بال های من است» را داخل پخش صوت گذاشت و چراغ ها را خاموش کرد. آنگاه همه حاضران در کلاس که حدود دویست نفر می شدند روی صحنه آمدند و این آهنگ را با صدای بلند خواندند. اشک مثل سیل از چشمانم سرازیر شده بود و خاطرات گذشته یکی پس دیگری از جلوی چشمم رژه می رفتند. برای نخستین بار داشتم طعم عشق ناب و بی ریا را می چشیدم. آنان نه به این سبب من موجودی کامل و بی نقص یا مربی شان هستم، بلکه به خاطر خودم عشقشان را نثار من کردند. احساس می کردم از همه آلودگی ها پاک شده و شفا پیدا کرده ام. حدود یک ربع در آنجا نشستم و گریه کردم و آن مردم مهربان در حالی که دورم می چرخیدند آن آهنگ را بارها و بارها خواندند. در دل این احساس را داشتم که آنان فرستادگان خداوند هستند تا زخم دیرینه ای را که در اعماق وجودم ریشه دوانده بود التیام بخشند. از آن روز به بعد زندگی ام روال دیگری به خود گرفت. طرز برخوردم با مردم و شیوه تدریسم تغییر یافت و تعداد افرادی که به درون دل خود راه میدادم افزایش چشمگیری پیدا کرد. دیگر از بند این احساس که برای این که دوست داشته شوم باید بی عیب و کامل باشم کام رها شدم و زندگی ام بیش از هر زمان دیگری با آرامش همراه شد. من همواره قدردان آن مرد و آن مردمی خواهم بود که کمک کردند چیزی را یاد بگیرم که آموختنش در زندگی ام بیش از هر چیز دیگر لازم و اساسی بود. میدانم که این یادگیری همچنان ادامه خواهد داشت، اما این تجربه برجسته به مانند لحظه ابدی کشف حقیقت وجودم ماندگار است. آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 123 و 124 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
بهترین خاطره دکتر عشق! رابینز : بگذارید واپسین پرسش ها را از شما بکنم. بهترین خاطره ای که تا به حال در زندگی تان داشته اید چیست؟ دی آنجلیس : با این پرسش مرا غافلگیر کردید. حدود دو سال قبل در آستانه جدایی قرار داشتم. رابطه زناشویی ما چنان به نقطه پایان رسیده بود که احساس می کردم غرورم شکسته است. اوضاع کاملا به هم ریخته بود و درد و رنج زیادی را تحمل می کردم. احساس می کردم شکست خورده ام، زیرا نتوانسته بودم شریک زندگی ام را نجات دهم یا کاری برایش انجام دهم. دو روز پس از آن که از هم جدا شدیم در حالتی عصبی روی تخت دراز کشیده بودم و همان روز قرار بود همایش بزرگی را برگزار کنم. قرار بود صدها نفر از مردم از سراسر کشور پیش «دکتر عشق» بیایند تا او روابط ناسالم آنان را شفا ببخشد در حالی که خودش در رابطه ی خود وامانده بود! باید حقیقت را به آنان می گفتم و چاره ای جز این که کاملا روراست باشم نداشتم. نمی بایست وانمود می کردم که همه چیز رو به راه است. اما به سبب تصویری که در ذهنم داشتم - قبلا در این مورد صحبت کردیم که خیال می کردم اگر کامل و بی نقص باشم مردم مرا دوست خواهند داشت و اگر نباشم نه - به شدت از این کار می ترسیدم. وقتی با چشمانی کاملا قرمز و قیافه ای در هم رفته و درب و داغان وارد صحنه شدم نخستین حرفی که زدم این بود : «حضار محترم! من هم مثل شما درد و اندوه زیادی احساس می کنم. من هم یکی از شاگردان این همایش هستم و قرار است همه مراحل را در کنار شما پشت سر بگذرانم. من نیز مانند شما به این همایش نیاز دارم و امیدوارم به یاری خدا برای تمامی ما کارگشا باشد». ادامه دارد ... آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 122 و 123 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
ادامه ... رابینز : و او در این مورد چه احساسی دارد؟ دی آنجلیس : او هم همیشه برای من وقت می گذارد. با وجود این که سرش به اندازه من شلوغ است و بیماران زیادی دارد، ساعتهای زیادی را در کنار هم می گذرانیم. او با ارزش ترین دارایی و رابطه من با او، مهم ترین چیز زندگی من است. رابینز : این جمله بوی موفقیت آمیز بودن رابطه شما را می دهد. دی آنجلیس : حقیقت دارد. و داشتن چنین رابطه ای بسیار هیجان انگیز است چند هفته پیش شنیدم که مجله «مردم» در صدد چاپ مقاله ای در مورد من است. وقتی آن مقاله چاپ شد همسرم با جدا کردن آن صفحه کارت کوچکی درست کرد و به عنوان هدیه به من داد. باید بگویم دریافت این هدیه بیش از هر اتفاق دیگری مرا خوشحال کرد. بنابراین این رابطه برای من بسیار هیجان انگیز است. همیشه از خود می پرسم «اگر در چنین رابطه ای نبودم آیا به همین اندازه از زندگی لذت می بردم؟» من پاسخ این پرسش را نمی دانم و نمی خواهم هم که بدانم. در جایی از قلبم باور دارم که همیشه از من مراقبت می شود. همیشه کسی را که باید در کنار او باشم یافته ام. زندگی زناشویی من همواره پربار بوده است و من از آن درس های فراوانی گرفته ام. آن مراقبه من، ورزش عاطفی من و کلاس درس همیشگی من است. کاملا به آن معتاد شده ام. من پاک ترین انسانی هستم که تا به حال دیده اید. هرگز مواد مخدر مصرف نمی کنم و هیچ گاه لب به مشروب نمی زنم، امامعتاد عشق هستم رابینز : سالم ترین نوع اعتیاد. شاید بتوان گفت شما معتاد زندگی هستید. دی آنجلیس : همین گونه است. این دو برای من یکسان هستند. آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 121 و 122 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
ادامه ... رابینز : آیا این نیز یکی از تفاوت های مردان و زنان است؟ دی آنجلیس : نخیر! من در یک حالت ذن خرید می کنم نمی توانم کس دیگری را با خود ببرم یک فرآیند شهودی است. رابینز : همسر من حتما از تو خوشش خواهد آمد. او هم همیشه به تنهایی به خرید می رود! دی آنجلیس: بدون شک آن روز حدود چهار ساعت در فروشگاهها پرسه زدم و هرجا میرفتم مردم به من خیره خیره نگاه می کردند. از این کار آنان متعجب شده بودم و پیوسته از خود می پرسیدم «آیا موهایم به هم ریخته است؟» «آیا یادم رفته کفش هایم را به پا کنم؟» «آیا عیب و ایرادی دارم یا آرایشم عجیب و غریب است؟» سرانجام وقتی یک نفر در برابر من ایستاد و گفت: «من تصویر شما را دیروز در تلویزیون دیدم» راز این معما بر من آشکار شد. آنگاه تنها واکنش من این بود که به ویترین فروشگاهی که لوازم آنتیک می فروخت نگاه کردم. فقط همین! یا وقتی در رستورانی همسرم می گوید «کسانی که پشت میز کناری نشسته اند تو را شناخته اند» فقط در دل می گویم «حتما به من خیره شده اند». رابینز: پس بگذارید به این موضوع بپردازیم، زیرا زنان زیادی در جامعه با این مشکل مواجه هستند. در فرهنگ ما به زنان آموخته می شود که باید بروند و در بیرون از خانه به موفقیت های شغلی دست یابند. شما چگونه این کار را می کنید؟ چگونه هم در بیرون از خانه کار می کنید و هم مراقب روابط زناشویی و بچه های خود هستید؟ البته شما در شرایط داشتن فرزند قرار ندارید، اما همسری دارید که می خواهید روابطتان را با او تقویت کنید. زنان چگونه باید این کار را بکنند؟ آیا باید دست روی دست بگذارند و این را یک محدودیت به حساب آورند یا این که باید از آن به عنوان فرصتی ویژه برای بودن در کنار کسی که دوستش دارند استفاده کنند؟ دی آنجلیس : کاملا من همسرم را همیشه در برنامه خود می گنجانم او نخستین اولویت من است. ادامه دارد ... آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 120 و 121 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
دردسرهای شهرت! رابینز : با مسائل حاشیه ای زندگی کنونی تان چگون برخورد می کنید؟ خوبی هایی که در حق مردم کرده اید از راه های گوناگون به شما باز می گردند. شهرت و افتخار و تأثیری که بر مردم گذشته اید. اینها خواه ناخواه بر زندگی شخص شما تأثیر می گذارد، اما شما محدودیت هایی دارید... دی آنجلیس: آیا در مورد زمان صحبت می کنید؟ رابینز : درست است. چگونه از پس محدودیت زمان بر می آیید؟ مردم زیادی همواره وقت مرا می گیرند و من مردی هستم متأهل، صاحب چهار فرزند و دارای تعلقات شدید خانوادگی و مشغله های فراوان... دی آنجلیس : من مثل گردابی پر انرژی هستم، هر جا قدم می گذارم همه چیز را به سوی خود می کشم و باعث بروز اتفاق همایی هیوم، البته منظورم این نیست که این کارها را خودآگاهانه انجام می دهم، کردارهای نیک انرژی زیادی به پیرامون من ایجاد کرده است. من به این گونه مسائل معنوی ایمان دارم. همه چیز خود به خود اتفاق می افتد و از اختیار من خارج است، هر چیزی با پای خودش می آید رابینز : شما در واقع کاشته هایتان را درو می کنید.. دی آنجلیس : من می کوشم یاد بگیرم آنها را دریافت کنم. می کوشم یاد بگیرم متعادلشان سازم رابینز : شاید لازم نباشد بگوید. چیزی یاد بگیرید، شاید فقط باید آن را بپذیرید و از آن لذت ببرید دی آنجلیس : شما درست می گویید. بخش کوشای وجود من هم همیشه، برای دست یافتن به همه چیز سخت کار کرده است. رابینز : پس این باوری است که نیازمند تغییر بوده است. من به گونه ای شگفت آور یاد گرفتم که چگونه با شهرتی که به دست آورده ام سر کنم. هر گاه در رسانه های تصویری ظاهر می شوم، در خیابان قدم به قدم جلویم را می گیرند. من نیز این افتخار را دارم. اکنون در چنین مواقعی چه واکنشی نشان می دهید؟ دی آنجلیس : همین چند روز پیش در تلویزیون لس آنجلس برنامه ای اجرا کردم و تصویرم در سرتاسر شهر نشان داده شد. روز بعد برای خرید بیرون رفته بودم. من به شیوه ای غیر عادی خرید می کنم که آن را خریددرمانی می نامم. این کار را هر چند وقت یک بار انجام می دهم. ادامه دارد ... آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 118 و 119 و 120 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
ادامه ... رابینز : از چه پشتوانه هایی برای برآورده کردن آن استفاده می کنی؟ دی آنجلیس : تو خودت در برنامه ریزی مجدد استاد هستی. من می کوشم هر چه در توان دارم در این راه به کار بندم. هر زمان احساس می کنم در دام باوری قدیمی گرفتار شده ام، واقعیت ها را با همسرم بررسی می کنم بگذار مثالی بزنم. همسرم هفته پیش برای شرکت در یک نشست علمی ماساژ درمانی به بیرون از شهر رفته بود و احساس من این بود که وقتی مردها از شهر بیرون می روند به همسر خود خیانت می کنند. این احساس از روابط پدر و مادرم شروع شده و تا تمام روابط من با مردها پیش رفته بود. همسرم از ماهها قبل خبر آن نشست علمی را به من داده بود و من قبل از این که عازم شود متوجه برخی واکنش های جسمانی در خودم شدم. نمیدانستم دلیل آن چیست هر قدر به زمان موعود نزدیک تر شدیم واکنش های من شدیدتر می شد. وقتی با درون کاوی ریشه این واکنش ها را پیدا کردم در این مورد با او صحبت کردم. به او گفتم «احساس من این است که تو می خواهی از شهر بیرون بروی و به من خیانت کنی» البته هیچ نشانه و سرنخی که مرا به چنین نتیجه ای برساند وجود نداشت، زیرا او باوفاترین مرد دنیا بود. اما این احساسی بود که من داشتم. همسرم آن قدر خوب بود که اجازه دهد در این باره با هم صحبت کنیم. پس به اتفاق هم دلایل این را که چرا در گذشته چنین افکاری در سر می پروراندم، چه نشانه ها و قراینی منجر به این طرز فکر شده بود و چگونه روابط نامطلوب پیشین مرا به این نتیجه رسانده بود که همسرم به زودی مرا ترک خواهد کرد، بررسی کردیم. به این ترتیب او به من کمک کرد ذهنم را برنامه ریزی مجدد کنم تا به نشانه های دیگری توجه کنم. علاوه بر این وقتی به آن نشست علمی رفت برای اطمینان خاطر من هر پنج دقیقه یک بار به من تلفن می کرد. اکنون اگر او بار آینده به جایی برود... رابینز : شما تجربه آموزنده جدیدی دارید، اما تجارب قدیمی هنوز سر جای خود هستند. دی آنجلیس : من همیشه به مردم می گویم اگر در زندگی تجارب ناگواری داشته اید تنها چیزی که درد و رنج حاصل از آن را برطرف می کند تجارب مثبت است. پس همیشه باید تلاش کنید تجارب مثبتی کسب کنید و این مدتی زمان می برد. بنابراین باید با وجود تجارب قدیمی ناگوارمان دست به عمل بزنیم و بدانیم که گذشت زمان زخم هایمان را بهبود خواهد بخشید. و این زمان به همان اندازه گذشته طولانی نخواهد بود، زیرا من اکنون خود آگاه تر هستم. دختربچه ای که درون من است همیشه به دنبال مدرکی است تا ثابت کند او را ترک خواهند گفت. اما من اکنون او را می شناسم. میدانم که چگونه با او صحبت کنم و چه مدارکی در اختیارش بگذارم که ثابت می کند این اتفاق نخواهد افتاد. می دانم چگونه اعتماد او را دوباره به دست آورم. آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 116 و 117 و 118 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
ادامه ... رابینز : پس بهتر است این پرسش را به گونه ای دیگر مطرح کنم. برای این که این عشق و صمیمیت را تقویت کنید و آن را هر روز بیشتر از روز قبل سازید چه می کنید؟ دی آنجلیس : ما همیشه برای گفت و گو و درد دل کردن درباره رویدادهای روزانه، هر قدر هم که طول بکشد وقت می گذاریم، همسرم که یک ماساژ درمانگر است، از هر دری سخن می گوید و اتفاقات روزمره محل کارش را برای من شرح می دهد، من نیز از مردمی که در سر کار با آنان برخورد کرده ام یا در مورد برنامه رادیویی ام صحبت می کنم. ما دست در دست هم به حرف های یکدیگر گوش می دهیم. این کار کمک می کند کسی را که به ما عشق می ورزد و ما را همان گونه که هستیم دوست می دارد از نزدیک احساس کنیم. ما سنگ هایمان را در اولین فرصت ممکن از هم وا می کنیم. وقتی با هم درد دل می کنیم زمان بسیار کوتاه می شود. هر دو می کوشیم یاد بگیریم به نیازهای هم احترام بگذاریم. یاد می گیریم که بدون نگرانی از این که طرف مقابل ترکمان کند بگوییم «نه، من نمی خواهم این کار را بکنم» یا «می خواهم تنها باشم». یاد می گیریم از دست هم عصبانی شویم و همچنان به هم بگوییم «دوستت دارم» من در هر دقیقه از این رابطه خودم را از نو برنامه ریزی می کنم. انگار که در بهترین کلاس درس زندگی ام حضور دارم. بزرگترین مشکل من بی اعتماد بودن به وضعیتی بوده که در حال از سر گذراندن آن بودم، زیرا باور داشتم این اوضاع خوب مدت زیادی دوام نخواهد داشت و آنگاه او مرا ترک خواهد کرد و دلم را خواهد شکست رابینز : این باور قدیم توست. باور تازه ای که به تو نیرو می بخشد چیست؟ دی آنجلیس : بله کاملا درست است. باور جدید من این است که من حتی با وجود کامل و بی نقص نبودنم شایسته ی دوست داشته شدن و پرستش هستم. من می توانم رابطه دلخواهم را بیافرینم و آن را هر روز بهتر از قبل سازم. ادامه دارد ‌... آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 115 و 116 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
ادامه ‌... رابینز : و شما در آن حالت هیچ جذابیتی برای مردان نداشتید، زیرا هیچ مردی دوست ندارد زنی ضعیف و ناتوان دور و برش بپلکد دی آنجلیس : بله، درست است. و وقتی تو را ترک می کند، با خود می گویی «مگر من چه کار نادرستی کرده ام؟ من که او را بسیار دوست داشتم. بیش از این چه می توانستم بکنم؟ چه کسی می توانست او را بیش از من دوست داشته باشد؟» این یکی از بزرگترین مشکلات من بود. وقتی مرد دلخواهم به زن دیگری دل می بست می گفتم «هیچ کس به اندازه من تو را دوست نخواهد داشت» اما اکنون خوشبختانه می گویم «هیچ زن عاقلی تو را به اندازه من دوست نخواهد داشت». کاری که من همواره می کردم عشق ورزیدن به آنان نبود. من به بهانه دوست نداشتن خودم، خودم را در اختیار آنان قرار می دادم. این کار، نه دوست داشتن واقعی، بلکه قربانی کردن خود بود. تلاشی بود برای خریدن عشق آنان به بهای رفتار کردن مثل دختر بچه ها یا عاشقی دست به سینه بودن. این درسی بسیار سخت و در عین حال شیرین بود که یاد گرفتم. درسی که در چند سال اخیر چشم مرا به روی وابستگی و اتکای شدیدی که به مردان داشتم باز کرده و از آن برحذر داشته است. نتیجه این شده است که اکنون سالم ترین رضایت بخش ترین و متعادل ترین رابطه را با یارم دارم و همه چیز را به گونه ای بسیار متفاوت انجام می دهم. رابینز : و به نتایجی متفاوت می رسید. دی آنجلیس : بله، به نتایج متفاوتی می رسم. هر روز خودم را از نو برنامه ریزی می کنم، زیرا هر روز، روز تازه ای برای من است. رابینز : پس به ما بگویید برای این که صمیمیت میان خود را افزایش دهید هر روز چه کارهایی انجام می دهید؟ این سوال را از این نظر می کنم که می دانم هرگز به دستاوردهای دیروز رضایت نمی دهید. دی آنجلیس : البته که نه من آزمند عشق هستم. ادامه دارد ... آنتونی رابینز پرسش های کوانتومی ص 114 و 115 کانال آنتونی رابینز @TonyyRobbins
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.