cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

عشق خاص | 𝑺𝑷𝑬𝑪𝑰𝑨𝑳 𝑳𝑶𝑽𝑬 ♡

﷽ کـسیو‌ گرفتار عشقت‌ کردی که‌ ی شهر‌ قسم‌ میخورد‌ سر‌ بی‌ احساسیش...!🕊️🤍 ⁦🖋️⁩پارت گذاری رمان"عشق خاص" #کپی_حتی_یک_پارت_پیگردقانونی_دارد❌ پارادوکـس یعنی بغلت جاده نبود،اما من گم شدم🦢🖤

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
561
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
دختره شوگر ددی داره، ولی بیخیال پسرش هم نمیشه و...🙈🔞 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نگاهی به پسر شوهرم انداختم و لبخند #ژکوندی زدم. الان که نه #همسرم بود و نه هیچ خرمگس مزاحمی، وقتش بود که یه دلی از #عزا در بیارم! زبونی روی #لبهام کشیدم و به سمت عشقم قدم برداشتم. چشم‌هاش بسته بود و معلوم بود که خسته‌اس! اما من می‌تونستم این خستگی رو از تنش بیرون کنم. لبخند دیگه زدم و با خم شدن به سمت صورتش #نوک موهام رو به بینیش مالیدم! دستش رو بالا آورد و بینیش رو #لمس کرد. ریز ریز خندیدم و دوباره کارم رو تکرار کردم که این‌بار #اخمی کرد و دستش رو محکم‌تر به بینیش مالید. کمی بیشتر سمتش خم شدم و اینبار توی صورتش فوتی کردم که چشمهاش رو باز کرد‌. همین که خواستم فرار کنم #مچ دستم رو گرفت و با صدای خشداری گفت: - وقتی کاری می‌کنی پاش وایسا!🍓🤤 گوشه‌ی #لبم رو به دندون کشیدم و لرزون گفتم: - چیکار کردم مگه!؟ پوزخندی زد و همونطور که با #بلند شدنش از روی کاناپه من رو به سمت #اتاق می‌کشید گفت: - خودت خوب می‌دونی بیدار کردن من توان داره و تاوانش اینه که... با رسیدن به اتاق #حرفش رو ادامه نداد و با کوبیدن من به در، #لبهاش روی لبهام گذاشت و دستش روی تنم چرخید و زیر لباسم #جهید که...😱💯 https://t.me/+nWpfCGUlfRozODdk https://t.me/+nWpfCGUlfRozODdk #لینک‌تا‌شب‌فعاله‌و‌به‌زودی‌باطل‌میشه🔞 رمان قرار داد چاپ داره، پس برای اینکه بتونید بدون سانسور بخونید، توی چنل زیر جوین شید👇😋
نمایش همه...
Repost from N/a
دختره شوگر ددی داره، ولی بیخیال پسرش هم نمیشه و...🙈🔞 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نگاهی به پسر شوهرم انداختم و لبخند #ژکوندی زدم. الان که نه #همسرم بود و نه هیچ خرمگس مزاحمی، وقتش بود که یه دلی از #عزا در بیارم! https://t.me/+1dbTzKllMxk3ZDNk https://t.me/+1dbTzKllMxk3ZDNk زبونی روی #لبهام کشیدم و به سمت عشقم قدم برداشتم. چشم‌هاش بسته بود و معلوم بود که خسته‌اس! اما من می‌تونستم این خستگی رو از تنش بیرون کنم. لبخند دیگه زدم و با خم شدن به سمت صورتش #نوک موهام رو به بینیش مالیدم! دستش رو بالا آورد و بینیش رو #لمس کرد. ریز ریز خندیدم و دوباره کارم رو تکرار کردم که این‌بار #اخمی کرد و دستش رو محکم‌تر به بینیش مالید. کمی بیشتر سمتش خم شدم و اینبار توی صورتش فوتی کردم که چشمهاش رو باز کرد‌. همین که خواستم فرار کنم #مچ دستم رو گرفت و با صدای خشداری گفت: - وقتی کاری می‌کنی پاش وایسا!🍓🤤 گوشه‌ی #لبم رو به دندون کشیدم و لرزون گفتم: - چیکار کردم مگه پوزخندی زد و همونطور که با #بلند شدنش از روی کاناپه من رو به سمت #اتاق می‌کشید گفت: - خودت خوب می‌دونی بیدار کردن من توان داره و تاوانش اینه که... با رسیدن به اتاق #حرفش رو ادامه نداد و با کوبیدن من به در، #لبهاش روی لبهام گذاشت و دستش روی تنم چرخید و زیر لباسم #جهید که...😱💯 #لینک‌تا‌شب‌فعاله‌و‌به‌زودی‌باطل‌میشه🔞 رمان قرار داد چاپ داره، پس برای اینکه بتونید بدون سانسور بخونید، توی چنل زیر جوین شید👇😋 https://t.me/+1dbTzKllMxk3ZDNk https://t.me/+1dbTzKllMxk3ZDNk
نمایش همه...
#دلداده_عشق زودتر ازش بیدار شدم صبحونه آماده کنم میخواستم اتفاقات دیشب و تلافی کنم شکر و خواستم بزارم روی میز که یه فکر به ذهنم رسید خنده خبیثی کردم شکر و خالی کردم و به جاش نمک ریختم با خنده رفتم تو اتاق بلند گفتم پاشو عشقم صبح شده _ بزار بخوابم + نه پاشو دیگه اعع به زور بیدارش کردم دست و صورتش شست رفت تو آشپزخونه شکرپاش و برداشت خالی کرد تو لیوان به زور خنده امو گیر دادم چایی و فوت کرد و سر کشید از شوری نمک تو گلوش پرت شد ، با صدای بلند زدم زیر خنده با چشمای به خون نشسته گفت ترنم اگه دستم بهت برسه می‌کشمتتتتتت #باخنده‌و‌ترس‌شروع‌کردم‌دویدن‌تو‌حیاط... وای دیدی دختره دیوونه چیکار کرد😂😱 میخوای بدونی پسره چجوری مجازاتش میکنه🤫💦 بیا ادامه اشو بخووووووون🤣🔥 https://t.me/+tm-_y2KGP5BhNjdk https://t.me/+tm-_y2KGP5BhNjdk
نمایش همه...
♡دڵداده ؏شق ♡

سکوت میکنی که پنهانم کنی؟ همان سکوتت، منم! ♡ شرو؏ فصل دوم رمان دڵداده عشق☆ ژانڕ:؏اشقانه،استـاددانــشجویے بھ قلم:تـ‌‌‌ـمنا❤️

یه رمان عاشقانه و جذاب براتون اوردم 🤭❤️‍🔥 داره به عشق ممنوعه‌ش ابراز علاقه میکنه در حال بوسیدن یهو یکی سر میرسه😢 _عاشقتم مردمک چشمام تو چشماش ک برق میزد در حال دو دو زدن و قلبم رو هزار بود و تا بخام معنی حرفش رو بفهم یهو لباش رو لبام قرار گرفت انگار برق چند صد ولت بهم وصل کرده باشن . به چشماش زل زدم و لباش، لبام رو ب بازی گرفته بود.. دستام بی اراده سینه ای ستبرش رو لمس کرد و آهسته رفت بالا و پشت گردنش قرار گرفت... از لبم گازی گرفت و زبونش رو روی لب پایینیم کشید، اخی گفتم ک تو دهنش خفه شد و بعد چند لحظه چشمام ناخداگاه بسته شد. بوسید و بوسید دلتنگش بودم قلب عاشق من تحمل این همه جدایی رو نداشت خودم رو بیشتر بهش نزدیک کردم و بعد چند لحظه بی اراده شروع کردم ب همراهی... ناخاسته آهی کشیدم ک تو دهنش خفه شد. زمان از دست مون در رفته بود ک با اومدن صدای پا از تو راهرو ب خودم اومدم و تند چشمام رو باز کردم... علی هم چشماش رو باز کرد و هردو ازهم جدا شدیم خجالت زده و ترسیده داشتم بهش نگاه می کردم. صدا هر لحظه نزدیک تر می شد... تند تند پلک زدم وای نه.. علی دستم رو گرفت و دوید سمت بالا ولی وسط راه...❌😱 عضویت محدود‼️👇👇👇 https://t.me/mylonelyworldd دختر #زیبا و #دلربایی که دل پسری رو میبره که یکی از ممنوعه‌‌ترین افراد زندگیشه😋 نباید عاشق هم باشن ولی اونا بی اعتنا به همه به #عشقی که نسبت به هم دارن اعتراف میکنن و با این #اعتراف کلی #دردسر و اتفاقات #باور نکردنی درست میشه براشون 😶‍🌫 #فول_عاشقانه_هیجانی🔥🔥
نمایش همه...
مرز بین قلب و مغز🧠

﷽ دنیایی تنهایی من : فایل📚 عشق سرگرد : در حال تایپ👩🏻‍🏫 روند پارت گذاری : هر روز ب جز جمعه🍒🎲 لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

🚫کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام می باشد❌

دختره از عمد #شامپوی پسره‌رو دستکاری کرده تا اذیتش کنه ولی خبر نداره پسره زرنگ‌تر از این حرفاست و زیر #دوش آب #خفتش میکنه😈🙈 https://t.me/mylonelyworldd و با دست پاچه‌گی کشیدمش سمت دوش...ک گفت : دریا چرا انقد هول کردی...؟ دستاش رو ول کردم و ترسیده از اینکه یه وقت نفهمه کارم #عمدی بوده تند تند گفتم : چـ...چیزه من کاری نکردم که‼️ فک کنم مواد #شیمیایی تو #شامپو زیاد ریختن آخه من هرچی آب میندازم این حمام کف را انداخته.... علی مشکوک گفت : آها...ک اینطوره من ک همیشه از این استفاده می کنم. چرا انقد کف نمی کنه ها...؟ اون وقت امشب نکنه... چند لحظه ای ساکت شد و بعد گفت : دریا دعا کن اینا زیر سر تو نباشه وگرنه❌ چند تا پلک زدم و آب رو تنظیم کردم. ک علی عصبی گفت : #دریا کور شدم لامصب داری چه غلطی میکنی...؟ - بیا بیا درست شد. و خواستم از موقعیت استفاده کرده و #فرار کنم ک یهویی علی جلو اومد و تو یه حرکت من رو هم زیر آب هول داد... همین ک چشمام رو باز کردم علی رو تو فاصله ای کم و چسپیده ب خودم دیدم. ک چشماش رو بسته بود و آب رو سرش جاری بود... ناخداگاه نگاهم میخ سینه ای ستبرش شد وای چه هیکلی داره نامرد... آب دهنم رو پر صدا قورت دادم و به چشمای مشکی رنگش زل زدم - میبینم ک اینجا هم شیطونی میکنی‼️ بخاطر نزدیکی بیش از حدش حتی جیکم در نیومد نگاهش ب لبام کشیده شد و بعد مکثی دوباره نگاهش رو بالا آورد. - نظرت چیه برا جبران کارت منم کمی شیطونی کنم ها...؟ با کاری که کرد تو دستاش وا رفتم🥵🔞 #پارت_گذاری_شده_در_کانال_بیا_ببین_تو_حموم_چجوری_از_خجالت_دختره_در_میاد🤭🤤 بدو تا لینکش پاک نشده😉👇👇 https://t.me/mylonelyworldd
نمایش همه...
مرز بین قلب و مغز🧠

﷽ دنیایی تنهایی من : فایل📚 عشق سرگرد : در حال تایپ👩🏻‍🏫 روند پارت گذاری : هر روز ب جز جمعه🍒🎲 لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

🚫کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام می باشد❌

جیغ بلندی کشیدم همزمان با جیغ کشیدن من صدای فریاد محمد وکوبش در اومد رزاچیشدی؟ باترس دویدم به سمت در درو فورا باز کردم و با ترس فریاد زدم سوسک هول شده به داخل پریدو... به خودش اومد یه لحظه فقط نگاهم کرد و منگ گفت چی؟ با ترس گفتم سوسک پکر شده گفت برا یه سوسک اونوقت اینطوری داد زدی؟ خوب چیه میترسم میشه الان بحث نکنی دادنزنی درس اون وجود زشته کریحو بگیری تا در نرفته به سمت پذیرایی رفت با خنده گفت کجاس این موجوده زشته کریحه بدبخت؟ اونجاس رفت و گرفتش با خنده به صورتم نزدیکش کرد بفرما جیغ کشیدم ببرش اونور خنده اش شدت گرفت و تو سطل انداختش به سمتم اومد خوب دیگه ما رفتیم آستین لباسشو گرفتم نه وایسا صبر کن یه کافی برات بیارم تو چشماش شیطنت موج زد کافی براچی حرصی به بازوش کوبیدم برا تشکر منحرف منظورم اون نبود به سمت آشپز خونه رفتم قهوه جوش رو روش کردم حالا براچی می ترسی از سوسک؟ چون چندشه و سمج حین رفتن به سمت پذیرایی چشمم به اینه کلسوم افتاد هین من اینطوری پیشش بودم تا الان؟ناکس هیچی هم نمیگه چیشد ساکت شدی؟ این دفعه چه موجوده کریحی دیدی؟ به من که نگاه میکنه و صورت یخ کرده مو میبینه با محبت کنارم میاد لبخند میزنه دختر تو برا همین دوتیکه لباس خجالت کشیدی؟ حالا خوبه همه جاشو دیدما... به قفسه سینه اش کوبیدم حالا نمیشه نگی چه یادی هم میکنه از اون دوران لبخندش رنگ بیشتری از محبت گرفت با شیطنت به سمت خم شد چقدم که اون دوران خوب ترینِ زندگیمه با دستش سرم و بالا تر اورد و لبامو شکارکرد نفهمیدم چیشد که همراهیش کردم و منو به سمت تخت بردو... رزای ک یه روزی بهش تجاوز میشه و از ترس بابایی بی رحمش مجبور میشه دروغ بگه و ناخاسته پاش ب خونه محمد باز میشه ک... برای ادامه داستان به لینک زیر...👇🏻❤️💋 https://t.me/mylonelyworldd بشدت پیشنهادی💢♨️
نمایش همه...
مرز بین قلب و مغز🧠

﷽ دنیایی تنهایی من : فایل📚 عشق سرگرد : در حال تایپ👩🏻‍🏫 روند پارت گذاری : هر روز ب جز جمعه🍒🎲 لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

🚫کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام می باشد❌

اسلحه رو دستم گرفتم به اطراف نگاهی انداختم اینجا خوده خوده مرگ بود و من باید برمی گشتم... صدای گریه های نفسم تو گوشم و مغزم پیچید و یه قدم به جلو رفتم تمام وجودم لرزید و یه قدم دیگه برداشتم زجه ها و التماساش جلوی چشمم اومدو من عاجزانه همه رو درون قلبه مچاله شدم گذاشتم ویه قدم دیگه.. باید میرفتم... باید ماموریتو تموم میکردم بچه ها پشت سرم با قدم اول همراهم اومده بودن به سمت مکان رفتم درو باز کردم و همه بچه ها وارد شدن و بوم... یعنی چیشد🤭😱🥺 ای کاش برگرده دخترم گنا داره😢 برای خوندن ادامه پارت به لینک مراجعه فرمایید❤️ https://t.me/mylonelyworldd لینک بزودی باطل میشه❌و دیگه ارسال نمیشه‼️
نمایش همه...
مرز بین قلب و مغز🧠

﷽ دنیایی تنهایی من : فایل📚 عشق سرگرد : در حال تایپ👩🏻‍🏫 روند پارت گذاری : هر روز ب جز جمعه🍒🎲 لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

🚫کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام می باشد❌

بغض کرده خودمو بیشتر روی تخت جمع کردم کنارم نشستنشو حس کردم با دستش بازومو نوازش کرد عزیزم... خودمو بیشتر ازش دور کردم گمشو... ازپشت بغلم کرد تقلا کردم از دستش فرار کنم ولم کن منو برگردوند سمت خودش با تعجب بهم خیره شد سر همون حرف من ناراحت شدی؟ واقعانکه چه غلطی کردم این تخم‌جنو تو دامنت انداختما هرچی میگم هر چی میشه گریه میکنی که قشنگ معلومه به مامان لوسش کشیده خدا به داد من برسه چپی نگاش کردم ناراحت خودمو ازش جدا کردم ولم کن برو ها بینیمو کشید زن که نگرفتیم...نی نی حامله شو گرفتیم لبام بیشتر پایین کشیده شد اشک توچشمام جمع شد دلخور نگاش کردم گمشو به من میگه نی نی حامله شو بیشتر بهم نزدیک شد خوب نی نی که هستی حامله شو هم که امتحان کردیم بودی دروغ بگم؟ اداشو دراوردم اینه نهنهنهنهنه لپمو کشید تو بی ادب نبودی نیستم بی ادبه عنو جیشوی لوسه خودمی تو گمشواونور سعی کرد از دلم دربیاره من غلط بکنم تو عشقه خودمی اره ارواح نیکا جونت خودشو ب اون راه زد نیکا کدوم خر ن ببخشید کدوم انسانیه؟ تیز نگاش کردم نمیشناسی؟ اونور نگاه کرد نه فقط یه کم... لگدی نسارش کردم گمشو اونور الاغ اخ همزمان با فریاد محمد صدای کوبیده شدن یه چیزی روشنیدم با تعجب به جای خالی محمد نگاه کردم از تخت افتاده بود پایین قرمز شده نگام کرد دهنم سرویس با این زن گرفتنم بچه مون تک فرزند میشه لوس لوسی... نمیدونم بگم بیچاره دختره یاپسره😐😂 دوتا دیونه به پست هم خوردن😂 https://t.me/mylonelyworldd این رمان طنز ترند شده پیشنهاد ویژه امشبمونه💖 همه از دست دیونه بازیاشون دیگه دارن به کوه وبیابون میزنن😂
نمایش همه...
مرز بین قلب و مغز🧠

﷽ دنیایی تنهایی من : فایل📚 عشق سرگرد : در حال تایپ👩🏻‍🏫 روند پارت گذاری : هر روز ب جز جمعه🍒🎲 لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

🚫کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام می باشد❌

با سرو صدای دورم چشمام کم کم باز شد،بجز سیاهی چیزی نمیدیدم کمی وول خوردم که فهمیدم یچیزی رو سرمه _عه بلاخره دزدیدنم...خدایا من بهت گفته بودم یروز آدم مهمی میشما،دیدی؟قشنگ نگاه کن دزدیدنم دارن میبرنم چوب تو آستینم کنن با فهمیدن اینکه چه بلایی سرم اومده و دزدیده شدم تازه مخم شروع به کار کردن کرد نیشم کم کم باز شد و بلند گفتم: اوس کریم کرمتو شُکر دارن میبرنم مفت خوری..ایول ایول دانشگاهم که پَر داشتم به چرت و پرت گفتنام ادامه میدادم که کیسه رو سرم کشیده شد و نور به چشمام خورد _ای تف تو روحت بشر چندبار پلک زدم که دیدم واضح بشه _به به جون عجب هلویی ماشالله چشم های حوری جلوم گشاد شد و بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن _وای خدایا این چقدر اسکله،دوروز ببرمش پیش آرتیان دیوونه میشه ولش میکنه نیشمو باز تر کردم و گفتم: جون آرتیانم هلوعه مثل تو؟؟البته فکر نکنم از تو داف تر جایی پیدا بشه پس گردنی محکمی بهم زد و خندید : خیلی باهات حال کردم دختر دمت گرم دستمو روی سینه م گذاشتم و گفتم: _چاکرم..میگما _بگو دستمو جلو بردم و ادامه دادم: _دوستیم؟ دستشو اورد به سمتم که زدم تو سرش : _فکر بد و شوم نکنیا..جاست فرند گفتم باهام دست داد: _اوکی https://t.me/+YIOkv0fpFLQ4NWE0 https://t.me/+YIOkv0fpFLQ4NWE0 دختره رو دزدیدن بیا ببین چجوری با مسخره بازیاش دل پسر جدی و عصبیمونو خون میکنه😂😂😂
نمایش همه...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. هماهنگی تبلیغات: @gis00_04

- چرا لجبازی میکنی و غذاتو نمیخوری؟ تخس و با جرئت همیشگیم تو چشماش زل زدم و گفتم: - همون حرفی که قبلا بهت زدم. تا منو از این آشغال دونیی که چند هفته‌س هستم نبری یه جای تمیز، لب به هیچی نمیزنم. پوزخندی زد و گفت: - مثل اینکه کتک ها فایده داشته و خودتم فهمیدی نمیتونی فرار کنی و برگردی کشورت. به کم راضی شدی زیر لب زمزمه کردم: - اگه نگاهای ناجور و حرفای بادیگارد هات نبود هیچوقت رامت نمیشدم. تا جایی که صورتش چند سانت با صورتم فاصله داشت جلو اومد، با لحن آرومی همینطور که نگاه‌ش بین لب ها و چشمام در گردش بود لب زد: - فک کردی من میزارم کسی به تو نزدیک بشه؟ اونا فقط واسه ترسوندنت بود. گیج نگاش کردم و ابروهام و تو هم کشیدم، خنده‌ای کرد و تو یه لحظه جلو اومد و با گذاشتن لب‌هاش روی لب‌هام ضربان قلبم و روی هزار برد! الان چیشد؟ https://t.me/+YIOkv0fpFLQ4NWE0 https://t.me/+YIOkv0fpFLQ4NWE0
نمایش همه...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. هماهنگی تبلیغات: @gis00_04

یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.