حزب پانایرانیست ≠
کانال رسمی حزب پانایرانیست پانایرانیسم: یگانگی و نیرومندی ایرانیان پیج رسمی در اینستاگرام: https://instagram.com/paniranist_org مجله نیاخاک @Niyakhak_magazine ارتباط مردمی : @faryad_paniranist
نمایش بیشتر1 417
مشترکین
-524 ساعت
+27 روز
+1830 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
01:34
Video unavailableShow in Telegram
آقا فرمودند برای خدا کار کنید ما هم پشتیبانی میکنیم ؟
پس چرا کارهای خدایی متوقف شد ؟
چرا آقا پشتیبانی نکردند ؟
آیا کارها خدایی نبودند ؟
یا پیام رسان قلابی بوده ؟
نان به نرخ روز خوردن هم حکمتی دارد که ما با آن بیگانهایم و از درک فرمایشات آقا عاجز !!
@paniranist_org
Photo unavailableShow in Telegram
تصاویری از دیدار هیات طالبان با اسماعیل هنیه از سرکردگان حماس در حاشیه مراسم تشييع رئيسی در تهران
رژیم فرقهای کشور ما را تبدیل به قرارگاه تروریستها و انسان ستیزان کرده است!
@paniranist_org
شاه نامهها
از: روانشاد دکتر حسین طبیب
حاکمیت ملت - نشریه داخلی حزب پانایرانیست
سال چهارم - شماره ۴۵ - دی ماه ۱۳۸۰
بخش ۲ از ۲
براستی که شاهنامه یک حماسه بزرگ فرهنگی است، آیینه تمام نمای سیمای راستین ایرانی است، نیز شاهنامه آن بینش و جهان بینی را در دسترس میگذارد که سیمای راستین برخاسته از آن میشود. هرگز اشتباه نکنیم، شاهنامه سلطان نامه نیست.
واژهها در زبان فارسی بار فرهنگی خودشان را دارند، آنچنانکه شاهراه، شاهکار، شاه بیت، شاهرگ و... راه، کار، بیت، رگ و... سلطان نیستند. به همین گونه شاه و سلطان فرمانروایی و حکومت نیز یکی نیستند، هر کدام بار فرهنگی ویژه خودشان را دارند. شاهنامه، شاه نامههای ایرانی است که به ما رسیده است. سیمای راستین ایرانی و سیمای مسخ شده ایرانی را مینمایاند. در سیمای راستین بایدها و نبایدها نیز هستند اما نه با شیوه دستوری، زورکی و امر و نهی، از آنجا که سیمای راستین انسانی پذیرای فرهنگ، پرورش، آموزش، قانون، مسؤولیت نظم و.... میباشد، که نهادینه شده سرشتی اوست، این بایدها و نبایدها زورکی نیستند (آنچه بینی دلت همان خواهد - و آنچه خوهد دلت همان بینی) با مهارت و شیوه آموزگاری، خودآموز برای هر ایرانی میشود. این خودآموزی خودش هنر و حماسه بزرگ در شاهنامه است. گزینشی دستوری و گزیری که ناگزیر به پیروی از آن باشند و از شیوههای انیرانی است در کار نیست. گزینش آزاد و به اختیار از آن آزادگان است. هرگاه سیمای راستین در کار باشد در میان همه گستردهها، بیآنکه کسی بخواهد دایه دلسوزتر از مادری را از خودش نشان بدهد، بهترین گزینهها گزیده خواهد شد و این بهترین گزینه همان فره ایزدی بلورینه شده سیمای راستین است. آنان که این هنجار را دریافته باشند، آن را مییابند و با به کارگیری آن کامیاب هم میشوند، آنگونه که کودک نوزاد به فرمان سرشت جایگاه نوشیدن شیر را در سینه مادر پیدا میکند و همانگونه که تشنه کامان بیآنکه نیازی به دستور و یا تازیانه داشته باشند خود در بیابان پویا برای به دست آوردن آب، نیروی زندگی بخش خودشان، میشتابند. بالعکس باید تازیانه، زنجیر و یا زوری در کار باشد تا آنان را از آنچه که در سیمای راستین خواستار آن هستند باز بدارد. آنها که جز این، باورهای دیگری را دارند و شیوههای ناهنجار را آموزش میدهند، به انسانهای مسخ شده و بدلی انیرانی میاندیشند نه انسان سیمای راستین (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا). شاهنامه یک بستر فرهنگی است، فرهنگ بستر بالندگی و شکوفایی سیمای راستین است - سیمای راستین از فرهنگ خودی تغذیه میکند و فرهنگ نیز در بستر آزادی و راستی میشکوفد (که در سایهاش میتوان برد رخت). اگر فرهنگ خودی پاس داشته نشود سیمای راستین نیز دگرگونی پیدا خواهد کرد، یک چیز بدلی و ساختگی جایگزین سیمای راستین خواهد شد - بیداد، جای داد را خواهد گرفت زیرا داد همان سیمای راستین است که همه چیزها راست و درست، برای نقش وجودی و رسالتی که بخاطر آن به وجود آمدهاند، در سرجای خودشان هستند، امانتداریها همانگونه که در بخش بیاختیار امانتداری میشوند، در بخش و قلمرو به اختیار نیز در راستای پاس از هستی، امانتداری میشوند. یک چنین داد تنها از سیمای راستین ساخته است. وای به آن روزگاری که سیمای راستین نباشد، بیداد است. هیچ چیزی سرجای خودش نخواهد بود. زلزله ویران کنندهای است که همۀ چیزها و ارزشها را زیر و رو میسازد. براستی هیچ دشمنی بدتر از این کاری را نمیتواند انجام بدهد. بازتاب یک چنین بیداد در شاهنامه چنین است.
@paniranist_org
شاه نامهها
از: روانشاد دکتر حسین طبیب
حاکمیت ملت - نشریه داخلی حزب پانایرانیست
سال چهارم - شماره ۴۵ - دی ماه ۱۳۸۰
بخش ۱ از ۲
☆ شاهنامه، آیینه تمام نمای سیمای راستین ایرانی.
☆ فرهنگ، بستر بالندگی و شکوفایی سیمای راستین.
☆ فرهنگ از دو ریشه آزادگی و راستی آب میخورد.
☆ شاهین با شوق و ارادۀ پرواز یا شیر شرطی شده و یا شیر علم؟
میهن پرستی، همان سیمای راستین است. یک چونی است که چندیها را با خودش همراه میسازد. جوانه روینده و تازه نفسی است که نسج له و لورده، از کار افتاده، سیمای راستین از دست داده را که توانمندی ایفای نقش، مسؤولیت وجودی و رسالت آفرینشی خودش را از دست داده است از نو بازسازی و ترسیم میکند تا بتواند آنگونه که باید، باز هم خودش را به نمایش سرافرازیهای تاریخی جلوه نماید. آنجا که سیمای راستین و هویت یک ملت رنگ باخته باشد، آن رنگ باختگان، مثل موم در چنگ سیاست بازان، بازی خورده سیاست میشوند تا به هر شکل و آرایشی که خواسته باشند آن را بیرون بیاورند. آنجا که سیمای راستین نباشد، جامعه در هر پایگاهی از فن آوری و ادعا که باشد، در آرایش مرگ مغزی خودش را به نمایش میگذارد اندامها با هر کارایی که داشته باشند بیهوده کار میکنند، در خدمت خودشان نیستند، تنها به درد آن میخورند که به پیکر دیگری که مغزش از کار نیفتاده، هر اندازه که افسونگر و جادوگر باشد و تنها برای خودش حق حیات را میشناسد و (زیان کسان از پی سود خویش) را میخواهد پیوند زده شود تا بهره کشی از آن را بنمایند.
از این روست که بهره کشان با هر نام و نشان با سیمای راستین، در همه روزگاران سر ستیز و ناسازگاری دارند، زیرا سیمای بدلی مسخ شده و شرطی شده، برای آنان کارساز است تا از آن بهره بگیرند. وای به آن روزی که، فروغ سیمای راستین، چه جاهلانه و چه خائنانه کم رنگ شده باشد تا فراخور آن گزینه دیگری را با هر نام و نشان، به جای آن بنشانند. شستشوی مغزی، تهی و بیوزنی فرهنگی، تعبیرهای دیگر از دست دادن سیمای راستین است. مغزی که رسالت وجودی و هویت فرهنگ ملی خودش را از دست داده باشد کالبد وابسته به آن، به هر سازی که دیگران غیر خودی خواسته باشند میرقصد. دیگر آن شاهین که شوق اراده بلند پروازی داشته باشد نیست، پرندهای است که غریزه جهت یابی او آسیب دیده، نه تنها شاهراهی را که باید بپیماید نمییابد که به کجراهی و گمراهی نیز کشانده میشود و یا بدتر از آن به شیر شرطی شدهای میماند که با همان یال و کوپال که نمادین شیر شرزه است، در صحنه سیرک برای خنده تماشاچی نه تنها با بزغالهای همپالکی میشود بلکه با زنگولهای که بر گردن آن شیر شرطی شده آویزان ساختهاند هراسان از بزغالهای که در پی او میدود، فراری میشود. انسانهایی هم که سیمای راستین خود را از دست داده باشند کمتر از این سرنوشتی را ندارند به (سیاهی لشکر نیاید به کار)، (شیر علم که حملهشان از باد باشد دمبدم) مبدل میشوند. آزادی و استقلال خودشان را به معنای واقعی از دست میدهند، چندیهای انبوه و دنباله روی میشوند که در پای هر علمی پای میکوبند. در برابر رویدادهای تاریخی که باید بازتابهای هدفمند همراستا و همگرا از خودشان نشان بدهند بازتابهایشان ناهدفمند واگرا و پراکنده از یکدیگر است که دشمن همیشه از آن سود میجوید. دشمن همان است که با هر نام و نشان میخواهد تو خودت را نشناسی برای او مهم نیست که چه باشی، هر چه میخواهی باش تنها نباید سیمای راستین خودت باشی. این آسیبها و گزندها تازگی ندارند در همه روزگاران به گونههایی بودهاند و نیز خواهند بود. تا هویت و سیمای راستین با شیرازه فرهنگی استوار و پابرجا باشد از آسیبها و گزندها هر چه باشند کاری ساخته نیست، هر آسیبی ترمیم پذیر خواهد بود، اما همین که سیمای راستین یک ملت از دست داده شد همان آسیبها که پیش از آن کارگر نبودند رویآور خواهند شد. با اندکی ژرف نگری در اسطورههای دیرین که از سپیده دم تاریخ در اختیار نسل کنونی میباشد به این شیوه راهبردی (مسخ هویت) که همیشه از سوی دشمن به کار گرفته شده و از آن سود برده است پی میبریم. بنگرید (یکی داستان است پر آب چشم)... هنگامی که سهراب از این سو مادرش را به پرسش میگیرد و از پدر نشان میجوید، (ز تخم کیم وز کدامین گهر - چه گویم چو پرسد کسی از پدر؟) و از سوی دیگر افراسیاب برای سرپوش گذاشتن و در زیر پرده ماندن سیمای راستین: (به گردان لشکر سپهدار گفت: - که این راز باید که ماند نهفت)، (چنین گفت کاین چاره اندر جهان - بسازید و دارید اندر نهان)، (پسر را نباید که داند پدر - ز پیوند جان و از مهر و گهر).
@paniranist_org
«بیل گیتس» مدیر و بنیانگزار غول نرم افزاری مایکروسافت در جریان سفر خود به استکهلم در نوامبر سال ۲۰۱۴ ناباورانه آگاهی یافت که سوئد حتی مالیات بر ارث ندارد. ثروتمندترین انسان جهان در واکنش به این موضوع که در سوئد مالیات بر ارث وجود ندارد گفته بود که «مبهوت» شده است.
وی در مصاحبه ای با روزنامه صنعت روز چاپ استکهلم در رابطه با عدم وجود مالیات بر ارث در سوئد گفت:
- بی اندازه تعجب برانگیز است. من بهت زده شدم. سوئد مالیات بر ارث ندارد اما آمریکا دارد! وااو!
در واقع اگر بیل گیتس در آمریکا فوت کند میلیون ها دلار ار ارث اومشمول مالیات شده و به خزانه دولت واریز می شود، در حالی که اگر او یک سوئدی بود و در سوئد در می گذشت تمام ارثیه هنگفتش، بدون حتی یک دلار کسر مالیات، به وراث وی تعلق می گرفت.
شوک دیگر برای «بیل گیتس» در زمان سفرش به سوئد این بود که سوئد حتی مالیات بر سرمایه هم ندارد!
سوئد اما دارای یکی از بالاترین مالیات ها در جهان بر روی درآمد حاصل از کار است که تصور «سوسیالیستی» بودن سوئد نیز از همین جا نشأت می گیرد.
«رند پال» سناتور و پزشک آمریکایی کتابی تحت عنوان «چرا سوسیالیست نیستم» منتشر کرده است که در آن روایتی واقعی از سوسیالیسم ارائه میدهد. این کتاب اخیرا به همت مسعود یوسف حصیر چین به زبان پارسی ترجمه شده است. کتابی که می تواند برای نسل جوان ایران بغایت مفید باشد.
«رند پال» در این کتاب پیامدهای دنیای واقعی سیستم های سوسیالیستی را تشریح میکند و نشان میدهد که چگونه علیرغم وعدههای اتوپیایی برابری و رفاه، سیستم های سوسیالیستی اغلب به رکود اقتصادی، فساد، نابرابری، فقر، تباهی، خشونت، بیاخلاقی و از قضا افزایش نابرابری اجتماعی منجر شدهاند در حالی که این سیستم های کاپیتالیستی بوده اند که بیش از هر سیستم دیگری در جهان منجر به بهبود وضع همه و همزمان پیشرفت های علمی و هنری و اقتصادی شده اند.
یکی از خواندنی ترین بخش های کتاب «رند پال» پرداختن او به اسکاندیناوی است. او در کتاب خود نشان میدهد آنچه اسکاندیناوی را به جایی خوب تبدیل کرده کاپیتالیسم است، نه سوسیالیسم.
این کتاب فقط یک روایت آکادمیک نیست، بلکه با پیامدهای دنیای واقعی برای افراد و جوامع طنینانداز میشود. سناتور پال از طریق مثالهای واضح نشان میدهد که چگونه سیاستهای سوسیالیستی میتوانند بافت شخصیت یک ملت را فرسایش دهند، روح کارآفرینی را ازبینببرند و آن را با وابستگی به دولت جایگزین کنند.
همچنین کتاب به چالشهای معاصر میپردازد و به محبوبیت فزاینده ایدههای سوسیالیستی در میان جوانان و پیامدهای بالقوه برای آینده ایالات متحده میپردازد. نثر «رند پال» هم جذاب و هم در دسترس است و مفاهیم پیچیدهٔ اقتصادی و سیاسی را برای مخاطبان وسیع قابل درک میکند.
«چرا سوسیالست نیستم» صرفا نقد یک نظام اقتصادی نیست، این اثر یک فریاد برای حفظ آزادیهای فردی و اصولی است که آمریکا را به لوکوموتیو پیشرفت جهان تبدیل کرده است.
«چرا سوسیالست نیستم» بهعنوان یک کاوش متفکرانه و مستدل در مورد خطرات ذاتی ایدئولوژیهای سوسیالیستی است و با استادی زوایای پنهان سوسیالیسم را آشکار کرده و درک جامعی از کاستیهای آن در اختیار خواننده قرار میدهد، چه خواننده یک محقق باتجربه اقتصادسیاسی باشد یا یک تازهکار کنجکاو.
این کتاب خواندنی ضرورتی برای کسانی است که بهدنبال دفاع قوی از اصول اقتصاد بازار آزاد و ارزش پایدار آزادی فردی هستند.
حتی اگر چپ گرا هستید اما ذهنتان به روی واقعیتها بازاست، مطالعه این کتاب که از طریق کتابفروشی های ایران و خارج از کشور قابل تهیه می باشد را از دست ندهید.
«رند پال» که علاوه بر نویسندگی و فعالیت های سیاسی یک پزشک متخصص نیز هست دو سال پیاپی (۲۰۱۳ و ۲۰۱۴) در فهرست تأثیرگذارترین افراد جهان مجلهٔ تایم در قرار گرفت. مجله پولیتیکو در سپتامبر ۲۰۱۴، وی را به عنوان جذابترین فرد در سیاست آمریکا انتخاب کرد.
در ادامه شما را در فایل ضمیمه این مطلب به دیدن ویدیوی مصاحبه جان استاسل با «رند پال» نویسندهی کتاب دعوت می کنیم. این مصاحبه دارای زیرنویس پارسی نیز می باشد.
05:26
Video unavailableShow in Telegram
«چرا سوسیالست نیستم» - کتابی از رند پال با ترجمه مسعود یوسف حصیرچین
استالین، هیتلر، مائو، پل پت، فیدل کاسترو، هوگو چاوز، مادورو... و بسیاری دیگر از دیکتاتورهای جهان همگی با شعار «سوسیالیسم» و وعده «آزادی و عدالت و برابری» به قدرت رسیدند و فجایعی آفریدند که زبان و قلم تاریخ از توصیف آن عاجز مانده است.
امروزه اما سیاستمداران تشنه قدرت در گوشه و کنار جهان برای فریب دوباره ملت ها از مثال هایی مانند «سوسیالیسم اسکاندیناوی» و رفاهی که این کشورها برای شهروندان خود به ارمغان آورده اند صحبت می کنند، در حالی که کشورهای اسکاندیناوی نه تنها دارای یکی از آزادترین ترین سیستم های اقتصادی جهان می باشند بلکه در بسیاری موارد حتی قوانین کاپیتالیستی تری از ایالات متحده آمریکا دارند.
«لارش لوکه راسموسن» نخست وزیر وقت دانمارک در سفری که به آمریکا کرده بود در دانشگاه هاروارد خطاب به دانشجویان جوان این دانشگاه برجسته که برای شنیدن سخنرانی وی تجمع کرده بودند گفت: «دانمارک هیچ شباهتی به یک اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی ندارد بلکه یک کشور موفق دارای بازار آزاد است که در آن برای دنبال کردن رویاها و زندگی تان از آزادی بالایی برخوردارید».
برخلاف تصور غلط اما رایج، سوئد دارای چنان قوانین محکمی در حمایت از سرمایه و سرمایه داری است که در مواردی حتی رشک و حسادت سرمایه دارن در کعبه سرمایه داری یعنی آمریکا را نیز بر می انگیزد.
در واقع سوئد در بسیاری از موارد قوانین «کاپیتالیستی» تری حتی در مقایسه با آمریکا دارد. برای مثال سوئد حتی مالیات بر ارث ندارد. به عبارت ساده، اگر وارث میلیاردها ثروت هم باشید حتی یک دلار بابت مالیات در سوئد پرداخت نخواهید کرد.
Photo unavailableShow in Telegram
دیدار دوستان در بهشت اما با جای خالی سه همسفر !!
چرا از خلبان و کمک خلبان و محافظ سید خبری نیست ؟
آیا بهشتی نبودند ؟ یا جهت بهشت را گم کردند ؟
شاید هم که بهشت جای خودیهاست و ارتشی جایی در این بهشت موعود ندارد !
راهها و جایگاهها را به نمایش گذاردهاند تا من و تو انتخاب کنیم.
آیا این بهشتی را که ترسیم کردند میپسندیم یا بهشت دیگری را آرزو کنیم ؟
منوچهر یزدی
@paniranist_org
پاینده ایران
به نام خداوند جان و خرد
شب یلدای تاریخ میگذرد
برپایی "نظام حاکمیت ملت"
پیامی از: شادروان محسن پزشکپور (پندار)
ایرانیان، زنان و مردان آزاده و ضد استعمار جهان
اکنون به دنبال پیام پیشین و پیامهای پیش از این گردش چرخ روزگار را به شبانگاه طولانیترین از شب هنگامهای سال رسانیده است و آن شب یلدا" است.
ما ایرانیان در این طولانیترین شب سال به گرد هم میآییم و به رغم سیاهی و اندوهی که در دل ساعات و لحظههای این شب نهفته است با برپایی چنین گردهم آیی شادمانه در خانه و کاشانه خود یا در جایگاههای شادابی و نشاط بر سیاهی و اندوهناکی درازترین شب سال چیره میشويم بدینسان ملت ایران و فرهنگ ایرانی بار دیگر یکی از جلوههای تیرگی و ظلمت را با این نشانههای سرور وامید و شادکامی در هم میکوبد و این نیز بدان معنا است که اهریمن در هر کجا لانه گرفته باشد، آن را در هم میکوبیم و این برخاسته از این آرنگ است که بناچار بدیها را مهار میزنیم، کژیها و خودکامگیهای را افسار میکنیم و بر همه نامرادیها و ستمکاری ها پیروز میشویم. تا بار دیگر مهر تابان بر سینه آسمان سر بر کشد و لشکریان تاریکی و ظلمت برابر درخشش نور ایزدی در هم شکسته شود. دیگر سخن ،آنکه همه سنتها و آیینهای فرهنگ رخشا و پرابهت "ایران زمینیان" با خود فلسفه و راز و رمزهای زندگی "جامعه بزرگ ایرانی" را به پهنه روزگار کشانیده است. هم از این رو است که ملت ایران در فراز و نشیب روزگار شبهای یلدای بسیار با خود داشته است. اما امید و نبرد و شادکامی این ملت بزرگ شبهای یلدای تاریخ را نیز چونان شب یلدای هر سالی از دوران عمر ما در هم شکسته است و خورشید امید و بهروزی از پس این شب تار سر برکشیده است.
اکنون نیز جامعه بزرگ ،ایران دچار یورش اهریمنی یکی از آن شبهای یلدای تاریخ شده است. نیروهای اهریمنی دست افشان و پای کوبان، بر شانههای ملت ایران پای میکوبند، تازیانه "ضحاک کیشان" بر بندبند تبار ایرانی و فرهنگ ایرانی کوبیده میشود.
شاید در عرصه، تاریخ چنین مقاومت و پایمردی از سوی ملتی ستم کشیده و غارت شده، بیمانند باشد که به رغم همه این ایلغارهای داخلی و خارجی، فرزندان برومند آن سر به تسلیم فرود نمیآورند و با جبین گشاده و عزم و ارادهای چونان کوهستانهای البرز و با امیدی به پهنای دریاهای "ایران زمین" تلاش و نبرد افتخار آفرین خود را ادامه میدهند.
در کشاکش این نبردهای خونبار "شب یلدای تاریخ" است که از دل کوهستانها گرفته تا دامان دشتها از کوچه پس کوچههای شهرها گرفته تا قلب روستاها، همه جا یک آهنگ و سرود مقدس شنیده میشود و آن این است که "ما زندهایم و زندگی میخواهیم - زندگی، بندگی نمیباشد"
ایرانی آزاده و سرفراز در تاریخ خود هرگز سایه شوم "قیم" و خودکامگی را به هر رنگ و شکل پذیرا نشده است. از این رو است که این سرزمین کانون قیامها و جنبشها بوده است. از این رو است که همواره درفش قیام "کاوه وشی"، بر ضد ضحاکیان به حرکت آمده است و در یک خیزش و جنبش بزرگ ملی، همه آثار ظلم و ستم را به دور ریختهایم.
ایرانیان! اکنون زمان سرفرازی دیگر و زمان خیزش و جنبشی دیگر فرارسیده است. اگر حاکمان خودکامه، در این مقطع از تاریخ به عزم و اراده ملت و برقراری "نظام حاکمیت ملت" تن در ندهند، در دهانه توفنده توفان تاریخ قرار خواهند گرفت.
همگان میدانید که این سخنان و کلام به کلام و جمله به جمله این پیام در هنگامهای سخت از نبردهای پرافتخار و پرهیبت پانایرانیسم بیان میگردد.
در این مقطع از زمان که در دل شب یلدای تاریخ قرار دارد در شب یلدای سال ۱۳۸۰ از تهران این شهر حاکمان خودکامه این پیام را به سوی شما میفرستم. آنچه بیان داشتم و آنچه بیان میدارم نه سخن ذهن و اندیشه من میباشد که فرمان محتوم تاریخ است.
ممکن است خودکامگان و خفاشهای شب یلدای تاریخ چشمهای خود را ببندند و گوشهای خود را ناشنوا کنند اما مگر میتوان از به سرآمدن شب یلدای تاریخ سرباز زد؟ مگر میتوان فریاد پرخروش تاریخ را نشنیده گرفت و برخاستن "مهر" درخشان را در سینه آسمانی رنگ امیدها و آرزوها ندیده انگاشت؟
بر اساس چنین قطعیت و "باید"های روزگار ملت ما است که آزادگان ایران زمین، در دل "شب یلدای تاریخ" چونان زنده یاد "دکتر لطفعلی صورتگر" چنین زمزمه سر میدهند:
ای مهر، چهر رخشان، زی ماکن
از سوی کوه روی به بالا کن
ای پرده کبود فلک، بشکاف
روی عروس چرخ هویداکن
در این نکته تردیدی نیست که اراده و خواست همگانی ملت ایران در صحنه پرخروش پذیرش یک "همه پرسی" و برپایی نظام "مهر" که همان "حاکمیت ملت" است مهر تأیید خواهد گذاشت.
پاینده ایران
تهران - شب یلدای سال ۱۳۸۰
حاکمیت ملت - نشریه داخلی حزب پانایرانیست
سال چهارم - شماره ۴۵ - دی ماه ۱۳۸۰
@paniranist_org
جلوههای اعمال سیاست "پانایرانیسم" در "جامعه بشری" و "جامعه ملی" چنین خواهد بود :
"ضد استعمار - ضد استثمار - ضد استبداد"
همکاری جهانی آری، قبول سلطه گری جهانی نه
اقتدار "جامعه بزرگ ایرانی" و "فرهنگ ایرانزمین" که "چون روح در کالبد ملت" است، تضمین کننده وصول به این آرمانهاست.
@paniranist_org
Photo unavailableShow in Telegram
جشن کهن و باستانی خردادگان بر ایرانیان شاد باد.
خرداد، فروزهی اهورامزدا و امشاسپند رسایی و کمال، یاریگر شما و کشورمان باد.
پاینده ایران
@paniranist_org