αѕĸιмɴ Roмαɴ вy zαнrα мeнrzαd
αšκı ми . . جاىِ تو فقط همين جآس تا ابَد و يك روز دَر ڪنارِ مَن ♡ . . کپی ممنوع🚫 https://t.me/joinchat/AAAAAFkny0jKirpVnbkCxw چنل ناشناسمون☝🏻 (تحت عنوان حمایت از ناشرین) @Asalavazzade https://t.me/zhrwromann
نمایش بیشتر234
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
_ من نمیخورمش.
#هیلدا کلافه #نگاهم کرد و گفت:
_ #نازلی مگه خوردن #نخوردنش شوخیه؟ #مجبوری بخوری.
+ آخه #فلافل هم شده غذا؟ بخوریم که تا #صبح اینجا باید #خمپاره بزنیم که.
_ الان #فلافل سی #هزار تومنه جزع #ساندویچ های #لاکچری حساب میشه.
نگاهی به #ساندویچ شل و ول کردم.
_ نگاه کن تروخدا#دراز و #شل.
+ میخوای یک چیز #دراز و شل بهت بدم؟ میدونم خوشت میاد.
نگاهی به #تیام کردم که به #اونجاش اشاره میکرد کثافط#منحرف چشمام رو #بستم تا اومدم جیغ بزنم #بغلم کرد و بی توجه به #هیلدا به سمت #اتاقمون حرکت کرد
پرتم کرد رو تخت روم خیمه زد و...
https://t.me/joinchat/gesTraW6svc4NGY8
500
#دلداده_عشق
#پارت_115
#پارت_واقعی_اگه_نبود_لفت_بده
#بالحنی مملوء از #اعصبانیت گفت:
#دیگه داری #میری رواعصابم...
#بازومومحکم #گرفت و #روی تخت #پرتم کرد باالتماس و#عجز گفتم:
#توچی #میخوای از #جونم اخه.. #لطفا از اینجا #برو
با #صورتی برا #فروخته غرید
#میخوام #عشقموبه دست بیارم ..
#کنارم روی #تخت نشست ودر #صورتی که #دستشو به #سمت #موهام میبرد ادامه داد..
ولی #قبلش #مجبورم #توروبفرستم #اون دنیا....
روکش وتوی #مشتم گرفتم وبا #صورتی #گریون گفتم:
#ببین اگه #پول #میخوای #بگوبرات بدم فقط لطفا از #اینجا برووو...
#قهقه ای #سردادودر #صورتی که #صورتمونوازش میکرداروم زمزمه کرد...
#زیادی داری #حرف میزنی دیگه ÷وقت منه تا #کارموتموم کنم ..
#دستشو بالا اورد وبا #کاری که کرد با #صدای #بلند جیغی از ته #گلوکشیدممممم.....
#صحنه_دار_ترین_رمان_تلگرام🤤🍆🔞❌
#دارای_صحنه_های_باز_بچه_مچه_جوین_نده😡🍆🔞
#فلترینگ_نداریما❌
https://t.me/joinchat/gesTraW6svc4NGY8
600
🌸🌿رابطه های خشن ⛔️
اخمامو تو هم کشیدم یکی پشت دستش زدم
پاهاشو از هم #باز کردم و #شلوارشو پایین کشیدم...دستاشو روی چشماش گذاشت و پاهاشو #سفت بهم چسبوند.😈💦🤤
https://t.me/Aghoshgarmentezar
https://t.me/Aghoshgarmentezar
100
به دختره میخوان #تجاوز کنن ولی دختره #فرار میکنه و خودش رو #نجات میده اما #عشقش به شدت #شکاکه و با سرووضعی که از دختره میبینه باور نمیکنه #دختر باشه!
برای اینکه بفهمه راست گفته #دختره دختررو تو #پشت #بوم!...😱🔞
سریع با ترس از پنجره سمت پله های استراری اون #مهمونی پریدم که صدای #عربده های اون #عوضی ها بلند شد..
با سرعت بیشتری از پله ها بالا رفتم نه نه #سرنوشت امروز ازت #فرار میکنم نمیزارم #بی #آبرو شم !‼️🚫
صدای قدم های #تندشون رو پشتم میشنیدم..
رسیدم به در بالا #پشتبوم سریع بازش کردم و در محکم بستم و با #لرز و #ترس کلیدش رو برداشتم #قفل کردم !..‼️
یهو صدای #قدم های کسی با #بوی #عطر #تلخ آشنایی رو پشتم حس کردم با #شوک برگشتم که خوردم به اون #مرد‼️🔞
چشام رو باز کردم با دیدن #اریا یخ کردم!..😨‼️
نگاه پر #خشم #برزخیش رو #لباسم که #پاره شده بود و #موهای بدون #شالم چرخید...
با #عربده ای که زد تمام ستون های بدنم لرزید:_ اینجاااا تو #پارتی چه #گوهییی میخووورییی !؟
به کی #سرویس دادی که الان این وضعتهههه!؟؟؟)🔞‼️
_ار..یا من..من ..بخدا ..کاری..نکردم..خودت..که میدونی..من #دخترم.. بخدا)‼️🚫
دستش رو محکم رو #دهنم گذاشت و نزاشت حرف بزنم محکم #کوبندم به دیوار از #درد چشام رو بستم ❌
با خشم #غرید:_اگه راست گفته باشی که با #کاری که #میکنم الان معلوم میشه #دختری!♨️🩸
ولی اگه الان بفهمم به من #خیانت کردی و #دختر نیستی #میکشمت سلین زنده به گورت میکنم!)💢
_ مگه ..چ..یکار م..
میخو..ای بکن..ی!؟؟)🔞‼️
پوزخندی زد و گفت:_
یعنی #نفهمیدی!؟)🔞
با بهت سرم رو به نشونه منفی تکون دادم که با صدای #خشداری گفت:_پس امشب میفهمی امشب یا مال من میشی یا مال مرگ!) ♨️‼️
بی درنگ #لباش رو #لبام گذاشت و با #خشونت بوسید و بقیه #لباسم رو سریع با #خشونت #پاره کرد و #پرتش کرد گوشه #بوم....🔞💯
میدونی این رمان تو تلگرام جنجال درست کرده دیگه همه دارن راجبش حرف میزنن!!!!🤯‼️
لینکش رو هر 2 ساعت یه بار عوض میکنه این اخرین لینک رایگانه
رمانه!!!!‼️🤯
زودباش عضو شو که تا 10 دقه دیگه عضویت در کانالش پولیه!!!!😱‼️
فقط نگین من لینک رو پخش کردم🤯🔞👇
https://t.me/Aghoshgarmentezar
آݟــۅۺ ڱــࢪݦ أݩــٺــڟــأࢪ
❤﷽ در حال تایپ:آغوش گرم انتظار📌 یک روز در میان دو پارت داخل چنل آپلود میشه 💫 کپی=پیگرد قانونی داره پس لطفا برای خودتون دردسر نکنید❌ ارتباط:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-414328-D71VFF4700
<•رمان با چه ژانری میخونی کیوت ژان.-!؟🙃♥️
《•عاشقانه•》💑💕
《•طنز•》🥴😂🌸
《•صحنه دار •》😈🔞
400
🌸🌿رابطه های خشن ⛔️
اخمامو تو هم کشیدم یکی پشت دستش زدم
پاهاشو از هم #باز کردم و #شلوارشو پایین کشیدم...دستاشو روی چشماش گذاشت و پاهاشو #سفت بهم چسبوند.😈💦🤤
https://t.me/Aghoshgarmentezar
https://t.me/Aghoshgarmentezar
600
جفتشون حافظشون رو تو تصادف از دست دادن و نمیدونن عاشق هم بودن ولی اتفاقی دختررو تو جشن میبینه میبرتش تو اتاق درو قفل میکنه....🔞😱
با دیدن جفت تیله #مشکی
با بهت مرد روبه روم رو نگاه میکردم
این مرد کی بود؟!!!
چرا انقدر برام #اشنا بود!!!؟؟
با #ققل کردن در اتاق جشن با ترس نگاهش کردم و لب زدم:_چ..ی..کار میکنی!؟؟؟
پوزخندی زدو دکمه های پیرهنش رو دونه دونه باز میکرد و اروم اروم و قدم قدم سمتم میومد خشدار دم گوشم گفت:_از اون دقه که تو جشن دیدمت با روانم داری بازی میکنی چشم به هر دختری افتاد #چشات اومد جلو چشم!
محکم کوبیدم به دیوار که اخی گفتم دستش رو نوازش وار رو چونم حرکت داد و لب زد:_چشات رو قبلا من دیدم!
_ تو ..تو حال..خ..ودت ..ن..یستی ..ول..م کن..
بی طاقت لباش رو #لبام گذاشت و
از این حرکتش چشام گرد شد
دستش رو کرد تو موهام
و اونیکی دستش رفت سمت #زیپ لباسم
لب زد:_امشب تورو مال خودم میکنم!😱
.........
هیس 🤫🤫🤫🤫
‼️یواشکی بیا تو‼️
ممنوعه ترین و هیجانی ترین رمان تلگرام رو میخوای بخونی‼️⁉️
این اخرین باریه که لینکش رو میزارم لطفا نگین من پخش کردم برام دردسر میشه❌❌♨️
زود عضو شو که تا 10 دقه دیگه هم این لینکش هم باطل میشه‼️📛💯
https://t.me/Aghoshgarmentezar
800
مرده دختررو #دزدیده و پیش خودش #زندانی کرده اما #کشش عجیبی به این دختر داره و پیشش نمیتونه #خوددار باشه بهش میگه هرچی از من #دور باشی واسه #خودت بهتره اما #دختره!....‼️🚫
https://t.me/joinchat/nQCBkifXs_Q3NWU0
2000
خواننده های عزیز، نویسنده هستم یک سوپرایز براتون دارم😊
لینک ویآیپی(VİP) رمانی که تو تلگرام معروف شده رو براتون خریدم😍👇
https://t.me/joinchat/nQCBkifXs_Q3NWU0
ظرفیت فقط 10 نفر جوین شید تا پر نشده❌❌❌
2300
به دختره میگه برای اینکه خانوادت با ازدواجمون موافقت کنن باهام#رابطه داشته باش... 😱🙊💦
_باهام#رابطه داشته باش فرینا!
نگاه لرزونم رو به چشماش دادم، مصمم بود و ردی از شوخی توی #نگاهش دیده نمیشد.
لرزون گفتم :
_اما... اما آروین من ..من #دخترم.
به سمتم اومد و بند #لباس زیرم و کشید.
لاله گوشم و بوسید و گفت:
-ملکه #تختم شو، اون وقت پدرت دیگه نمی تونه مخالفت کنه #فرینا.
با معصومیت نگاهش کردم، سکوتم رو رضایت تعبیر کرد که بند لباس زیرم رو باز کرد،
#سینه ام رو چنگ زد و باهم روی تخت پرت شدیم، کنار گوشم گفت :
-باهام راه بیا فرینا،قول میدم #خوش بگذره.
https://t.me/joinchat/nQCBkifXs_Q3NWU0
آروین خان رمانش یک #جذابیه دومی نداره، دیگه توی رمانا به جذابیت معروف شده
جوین بدین لینک #vip رو نویسنده به مدت 6 دقیقه به چنل ما هدیه کرده😱
https://t.me/joinchat/nQCBkifXs_Q3NWU0
300
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.