cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رویـــ*ـــای عاشقـ*ــی/دلبــ♡ر شیــریــن

♡به نام خدا♡ تِشنِه خُوردَن لَباتم دِلبَرجان❤💋 https://t.me/c/1178005010/5 پارت اول رویای عاشقی ❤👆 https://t.me/c/1178005010/86 پارت اول دلبر شیرین 👆💜 نویسنده الناز.الف رمان +18🔞 پارتگذاری:هرروز جز جمعه🔥 لفت نده...بیصدا کن🔥

نمایش بیشتر
إيران190 371زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
525
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

https://t.me/joinchat/8zqDpihPZH40YTY8 🔥🔞💦 #دکمه‌های مانتومو باز کردم و #شلوارم رو #پایین کشیدم🔞♨️♨️ حالا #کاملا، توی یک #مکان عمومی که #دستشویی رستوارن بود #برهنه بودم و هر #دقیقه #امکان داشت کسی من رو کاملا #لخت ببینه!💦💦 سامیار به سمتم اومد و #شلوارش رو #پایین کشید و توی #یک #حرکت #واردم کرد و شروع به #تلمبه زدن کرد♨️♨️♨️💦💦💦 کم کم با صدای #جیغ و #آه و #ناله‌هام، بقیه‌ی #مردم وارد #دستشویی شدن و شروع به #خودارضایی با #رابطه‌ی ما کردن که با کاری که #یکیشون کرد...🔞🔞🔞💦💦💦 https://t.me/joinchat/8zqDpihPZH40YTY8 #فول‌صحنه #تک‌به‌تک‌اتفاقای‌این‌رمان‌برای‌نویسندش‌اتفاق‌افتاده!🔞🔞🔞💦💦💦
نمایش همه...
پسره عاشق خواهرشه و میخواد باهاش رابطه داشته باشه 😱🔞💦👇 دوتا دستم و بالای سرم قفل کرد و به دیواره تِراس چسبوندم _ده دقیقه وقت داری، یا همین الان یه جوری راضیم میکنی..یا جوری شکنجت میکنم که خودت از این بالا خودت و پرت کنی پایین. تموم عصبانیتم و توی نگاهم ریختم و گفتم _تو زده به سرت؟ چرا نمیفهمی؟ من خواهرتم برسام خواهرت! با یه دستش دستام و قفل کرده بود و با اون یکی دستش سینه های درشتمو فشار میداد _د ببند دهنتو ، من خواهر حالیم نیست، همین الان باید ارضام کنی! ناچار سرم و پایین انداختم _باشه..دستمو ول کن آروم دستمو ول کرد و هولم داد سمت خونه سریع لباسام و از تنم درآورد بهش نزدیک شدم و خیلی آروم دستم و روی بدنش میکشیدم که کلافه پرتم کرد روی مبل سریع خیمه زد روم که دستم و روی سینش گذاشتم _یه شرط داره! با چشمایی که حالا با دیدن بدن لخت و سفیدم خمار شده زمزمه کرد _چه شرطی؟ به صورتش نزدیک تر شدم: _صیغه..بینمون خونده شه! سرش و به معنای باشه تکون داد که همون لحظه در باز شد و با صدای فریاد بابا..🔞♨️💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFSE6ol3Vk0bAe0Rbg پسره به زور میخواد با خواهرش...💦🤤 رابطه ممنوعه بین خواهر برادر 😋😈❌
نمایش همه...
💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞 🔞#پارت_آینده🔞 #رمانی_که_با_هر_پارتش_آبت_میاد 🔥🔥 +هروقت دردت گرفت کافیه دستمو فشار بدی سری تکون دادم اهسته لب زدم : -من اماده ام ...هیعععععع به محض گفتن این جمله ارسان #التشو فرو کرد داخل #سوراخمازدرد به خودم پیچیدم همونطور گفتم : +اخ....اوووووف یواش تورو خدا -تحمل کن الان دردش تمام میشه عادت می کنی ضرباتش تندتر می شد باعث میشد سر #التش به نقطه حساسم بخوره منو به #اوج برسونه چشمام از لذت سیاهی می رفت +اه...امممم ...تندتر می خوام بیشتر از این حسش کنم _توله #هورنی لبخندی زد ضربه هاش شدت گرفت خودشو محکم به #پایین تنم می کوبوند ⛔#گی_لاو⛔ 🚫#رمنس🚫 💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞 https://t.me/joinchat/TIAht6aKXmslZs6z
نمایش همه...
1626e96495eb97e5473484082182.gif.mp40.40 KB
تایم تبمه❌ سکسی ترین چند های VIP رو رایگان براتون آوردم زود جوین شید یک ساعت دیگه لینکش باطل می شه🔞 ادمین تب می شم +500 @Panda7_tb
نمایش همه...
پاهامو از هم باز کردم و به تاج تخت تکیه دادم که گفت: - با دندون #شورتتو درش بیارم #کصتو بلیسم؟ دوباره به جلو خم شدم و #لبم رو روی #لبای داغش گذاشتم و محکم بوسیدمش.🔞 لبش رو #گاز می‌گرفتم و #زبونم رو روش می‌کشیدم. - هرکاری دوست داری بکن باهام. جووووونی گفت و به سمت #ممه هام اومد و #مکیدشون.🚫⛔️ هم #درد داشت هم #لذتی که با هیچی عوضش نمی‌کردم. رهام کم کم پایین رفت و رسید به #شورتم. دستش رو روش گذاشت و آروم آروم کشیدتش پایین.🔞💯 #شورتم رو از پام درآورد و سرش رو کرد تو #کصم و نفس می‌کشید. #زبونش رو خیلی خیلی نزدیک #کصم کرد ولی دیوث نمی‌ذاشت روش.❌⛔️ #آهی کشیدم و گفتم: - رهام اذیت نکن #بخور #کصمو. #لیسش بزن برام عوضی...! پاهام رو کامل باز کرد و اون #زبون #داغ و آتیشیش رو روی #کصم گذاشت و برام لیسید.🔞🚫 صدای آه و ناله‌ام تو فضای اتاق پیچید و داشتم حالشو می‌بردم از #کصلیسی رهام که لحظه‌ای صدای چرخیدن کلید تو در منو به خودم آورد. https://t.me/joinchat/AAAAAEx1ebozLR8NPusKrQ https://t.me/joinchat/AAAAAEx1ebozLR8NPusKrQ #ممنوعه‌ترین رمان تلگرااااااام زود جوین شو تا پاکش نکردم🤤 خیص می‌شی با خوندنش😨🔞
نمایش همه...
با ترس دستش و روی زمین گذات با یک فشار کوچیک به دستاش خودش و جا به جا کرد و روی پاهام نشست ، دستم و روی پاهای بی جونش گذاشتمو فشاری بهش وارد کردم ؛ مثل اینکه یادم رفته بود یک شخص فاج حس هم نداره! بیخیال فشار دادن رونش شدمو همینطور که سرمو توی گردنش فرو میکردم دستمو روی #کصش کشیدم که صدای #آخش بلند شد و لبخند روی لبم آورد ولی با حرفی که زد اخمام توی هم رفت: -دکتر من آماده نیس... قبل از اینکه حرفش رو کامل کنه #کصش رو ویشگون گرفتم و بدون توجه به دستای کوچیکش که بین #جیغ زدناش سعی میکرد #کصش و از بین انگشت سبابه و شصتم نجات بده زیر گوشش گفتم: -تندیس ، یادت نره پول درمان اون پاهای خوشکلت توی دستای منه! به محض‌ اینکه حرفام تموم شد گاز ریزی از گردنش گرفتمو دستامو زیر زانو ها و کمرش قفل کردم و از جا بلند شدم و به سمت تخت رفتم. نگاهی به چهره پر از استرسش انداختم و پرتش کردم روی تخت که صدای #آخش داغ ترم کرد. بدون لحظه ای درنگ #خیمه زدم روش و شلوارش و توی پاش #جر دادم. پاهاش وباز کردم و با لذت #تف کردم رو #کص سفیدش. با دست چپم #تفم رو روی #کصش پخش کردم و با دو تا انگشت #چوچولش رو فشار ریز دادم که صدای ناله اش بیشتر #تحریکم کرد. پاهاش و صد و هشتاد باز کردم و به سمت پایین فشار دادم جوری که اگر یک ذره فشار و بیشتر میکردم #جر خوردنش حتمی بود. سرم و روی #کصش گذاشتم و عطر #بهشتش رو بو کشیدم. زبونم و آروم و به حالت زیک زاک توی #کصش به حرکت دراوردم ، هر لحظه صدای ناله هاش بلند تر میشد و این من رو #حشری تر میکرد تا جایی که با یک تصمیم آنی #کیر #کلفتم و بیرون کشیدم و روی #کصش تنظیم کردم و با یک حرکت سریع.... #دختر_فلج_رو_با_کیر_۲۲_سانتیش_جر_میده💦🤤 #دختره_مجبوره_برای_اینکه_دوباره_راه_بره_به_دکترش_کص_بده📛♨️ #bdsm🔞 زیر هجده جوین نده❌ آخرین عضوگیری قبل از حق عضویتشه‼️ خیس شدنت با خوندن این رمان حتمیه♨️ گیفای #سکسی هم میذاره که قشنگ #ارضا بشی📛 https://t.me/joinchat/WWOuT0LIXCyVDXa5
نمایش همه...
‍ #سکس_خشن💦💦💦‼️‼️‼️‼️‼️‼️💦💦💦💦💦💦 #پارت27 #چشماش بسته بود و منم با خیال راحت به کارم #مشغول بودم... دستی به #س_ینه های خوش فرمش کشیدم و با دراوردن #شلوارش، و دیدن اون #بهشت سفید بی موش، چشمام #برقی زد و زبونم رو بین #چاکش کشیدم که هوش از سرم پرید... دستام دو طرف #پاه_اشو گرفتن و بالا بردن و سرم روی #سوراخ #تنگ و #صورتیش قرار گرفت... جوری #لیسش میزدم و #میمکیدم که انگار دارم معجون جاودانگیو میخورم... با خیس شدن #بهشتش خندیدم و بشکنی زدم که... با تکون خوردنش متوجه #غفلتم شدم و من با بشکن زدن اونو از #هیپنوتیزم بیدار کرده بودم! خودشو تکون میداد تا فرار کنه که #سریع #زیپ شلوارمو باز کردم و #کلفتمو تو یه حرکت داخلش جا دادم که جیغی کشید و ... https://t.me/joinchat/h56fcZHoOk82N2Y8 بهترین #رمان تلگرام 💦👅 #این_رمان_دارای_صحنه‌های_بازه🔞
نمایش همه...
_یا صیغم میشی و همین جا درست رو همین میز تمکین میکنی یا هم که اخراج میشی و مادرت گوشه بیمارستان بدون پول میمیره! با نفرت قدمی جلو رفتم و مشت بی جونم رو توی سینه سفتش کوبیدم _عوضی کثیف... این همه دختر تو این شرکته چرا به من بدبخت گیر دادی؟ دو تا دستم رو پشتم قفل کرد و با یه حرکت چسبوندم به دیوار _چون من، بدنم و همه وجودم اسم تو رو صدا می زنن چاره ای نداری عزیزم... میدونم که نمی تونی بیخیال مامانت شی! اینقدر سرتق نباش و بزار حداقل صیغه رو بخونم سکوتم رو که دید با یک لبخند مرموز بیشتر فشارم داد و لب زد: _زَوَّجتُ مُوَکِّلَتِی نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم... قَبِلتُ التَّزویج اشکام شروع به ریختن کردن و در نهایت ناچار زمزمه کردم: _قبلتُ هلم داد سمت میز ریاستش و در حالی که خمم میکرد و گردنم رو می بوسید گفت: _برای اولین بارت روی میز دردناکه اما اینقدر لجبازی که نمیای تو تختم... خواستم چیزی بگم که در یک حرکت لباسم رو پاره کرد و ... https://t.me/joinchat/R1ezX-uHhco5ZDUx ⛔️دختری که مجبور میشه #بکارتش رو به #رئیسش اونم روی #میز بده...💢 #مخصوص_بزرگسالان🔞⛔️
نمایش همه...
#رمانی_که_تاحالا_سه_بار_فیلتر_شده🔞 دستی روی #س.ینم کشیدم و یکم #مالیدمش. هر لحظه بیشتر #وسوسه میشد اما سعی میکرد جلوی خودش و بگیره. https://t.me/joinchat/R1ezX-uHhco5ZDUx دامن کوتاه #قرمز رنگم و زدم کنار و روبروش نشستم و از روی #شورت شروع کردم #مالیدن_کُ.سم و با صدای بلند #آه و #ناله می کردم. بالاخره صبرش تموم شد و اومد جلو #شورتم و کشید پایین و #زبونشو روی #ک.ص #صورتیم کشید و منم سرش و به خودم #فشار میدادم. _ #آخخخخخخخخ_رئیس_هات_من #اووم آره بمالش، بیشتر#بمالش ، #لیسش بزن. مشغول آه و ناله کردن بودم که در دفترش #باز شد و چهره #رادین نمایان شد. با نفرت بهم نگاه کرد و گفت: _ #هرزه_کثیف ، امشب میدم مثل سگ #ب.کننت .. پویان #پوزخندی زد و عقب عقب رفت که یهو #چهارتاپسر اومدن داخل و شروع کردن..🔞❌ https://t.me/joinchat/R1ezX-uHhco5ZDUx #چهار_نفری_دختررو_میکننش🔥♨️
نمایش همه...
جیغ زدم و با #ناله گفتم: تندتر بکنم ارسلان. آخخخ آهههه جونی گفتو لاله گوشمو #بوسیدو ضربه‌هاشو تندتر کرد. داشتم ب معنی واقعی کلمه پاره می‌شدیم ولی #ک*یرش انقدر وسوسه انگیز بود ک نمیشد دست از سرش بردارم. داشتم از #سک*س باهاش نهایت #لذتو میبردم ک یهو دست از #تلمبه زدن برداشت و زل زد ب من... #ادامه سکس‌های زنو شوهری توی کانال زیر👇 https://t.me/joinchat/AAAAAE7lYBZK12Uw_psYaw
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.