رمان من
سایت رمان من http://roman-man.ir سایت رمان وان http://roman-one.xyz سایت رمان دونی http://romandoni3.xyz سایت مد وان modvan.ir
نمایش بیشتر16 214
مشترکین
+4124 ساعت
+3177 روز
+1 19330 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
رمان مفت بر پارت ۵۴
#p192 شماره ی قدیر دوباره ی روی تلفن همراهش روشن و خاموش میشد… پیچ را دور زد و تماس را وصل کرد: _باز ما از تو یه چیزی خواستیم سوراخمون کن… قدیر جدی لب میزند: _واقعا که…مارو باش از صبح انتر و منتر آقا دارم دنبال آشنا میگردم!!! پاسخی نمیدهد که توضیحات مرد را بشنود:…
https://roman-one.xyz/__trashed-9/
❤ 6
رمان شوکا پارت ۳۵
۱۴۳ 🤍🤍🤍🤍 خاتون همچنان مشغول گریهزاری بود و یک لحظه هم آرام نمیگرفت. یاسین خبر گرفته بود و تا آنجایی که میدانست زنده بودند. بدبختها نمرده، خاتون عزایشان را گرفته بود. نفهمید بالاخره چه شد که یاسین دست روی زانو گذاشت و بلند شد. – آماده شو مامان، خودم میبرمت. انقدر هم گریه نکن. بابا…
https://roman-one.xyz/رمان-شوکا-پارت-۳۵/
👍 8
رمان خانم معلم پارت 97
خانوم معلم: #پارت_۳۹۸ #فصل_۳ حرف طلا یعنی اینکه حق دخالت یا برخورد بدی نداری،یعنی هرمز خان حواسش به همه چیز هست. جوری به دادم رسیده بود که ژیلا به وضوح عقب کشید. اما کوتاه نیومد، نگاه بدی بهم انداخت و گفت: -حواسم بهت هست مواظب رفتارت باش یبار دیگه سهل انگاری ازت ببینم خودم رسیدگی…
https://roman-one.xyz/رمان-خانم-معلم-پارت-97/
👍 3❤ 2
رمان آهو ونیما پارت 107
– آخه کجا؟ – هر جایی که برام جا داشته باشه! از آنکه حرف شب گذشته اش را به رویش آورده بودم، سرش را پایین انداخت. – من اگه دیشب اون حرف رو زدم، دلیلش این بود که… اجازه ندادم حرفش را کامل کند. – اصلا لازم نیست توضیحی بدین! با پوزخند ادامه دادم: به…
https://roman-one.xyz/رمان-آهو-ونیما-پارت-107/
👍 6❤ 1🥰 1😢 1💔 1
رمان گل گازانیا پارت ۳۱
گُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارتصدوپنج دوباره قصد که فاصله بگیرد و فرید مانع شد. هردو بازویش را گرفت و دقیقا مقابل خونش نگهش داشت. – اگه نگی زنگ میزنم و از پسره سوال میکنم. زود باش بگو دختر خوب. بینی بالا کشید. – نمیخوام تعریف کنم. برید از نازنین سوال کنید. به حدی امروز خجالت کشیدم که…
https://roman-one.xyz/مان-گل-گازانیا-پارت-۳۱/
👍 5❤ 1
🔻ربایندگان یسنا به جرم خود اقرار کردند
فرمانده انتظامی گلستان:
۲ عامل اصلی ربایش «یسنا» دختر بچه چهار ساله از اهالی روستای «یلی بدراق» شهرستان کلاله به بزه ارتکابی خود اقرار کردهاند.
یکی از مجرمان متواری در شهرستان دیگری دستگیر شد.
🆔 @romanman_ir
👍 9
🔻دستگیری ۴ متهم اصلی پرونده مفقودی یسنا، کودک کلالهای
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کلاله استان گلستان: متهمان اصلی ربایش یسنا کودک کلالهای، ۴ مرد هستند که یکی از آنها پس از بازجویی با صدور قرار بازداشت موقت، راهی زندان شد.
۳ متهم دیگر این پرونده فعلا در پلیس آگاهی برای بازجویی تحت نظر هستند و پس از تکمیل تحقیقات، درباره آنها تصمیم قانونی اتخاذ خواهد شد.
بعضی از افراد بازداشتی جزو افرادی هستند که پیش از پیدا شدن یسنا، با دستور بازپرس پرونده بهعنوان مظنون به پلیس آگاهی احضار شده بودند.
انگیزه متهمان از ربودن این کودک پس از تکمیل تحقیقات اطلاعرسانی خواهدشد.
🆔 @romanman_ir
👍 8😡 2
رمان آس کور پارت 143
_ بابا… اینجایین؟ تموم شد کارا؟ حاج خانم وحشت زده و از پس شانه ی همسرش به حامی نگاه کرد و آرام نالید: _ تو اینجا چیکار میکنی؟ حساسیت سراب روی حامی را فهمیده بودند و تا جای ممکن او را از سراب دور نگه میداشتند. فقط مواقعی که سراب خواب بود، چند دقیقه اجازه…
https://romandoni3.xyz/رمان-آس-کور-پارت-143/
😢 5👍 3❤ 1👏 1
رمان از کفر من تا دین تو پارت 253
من و طلسم کردن یا اینو؟!… وسط یا آخر ماه هم نیست که درگیر جاذبه ماه و این مضخرفات بشیم. پوست دست ضرب دیده ام اینبار از بوسه و ملایمتی که لب هاش داره دون دون میشه. _کجا بودی؟ مکثم توی جواب باعث میشه چونم و توی دستش بگیره و شصتش و روی لبم بکشه…
https://roman-one.xyz/رمان-از-کفر-من-تا-دین-تو-پارت-253/
👍 7❤ 2👏 1