cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

گـــ🔞ـردابــــ🔥ــ

♨️️🔞خلاصه: سوگل دختر۱۸ساله ای که برای دزدی مدارک ازخونه یک سرگرد اجیرمیشه وبه عنوان خدمتکار واردخونه سرگرد میشه ولی سرگرد هرشب یه دخترو مهمون تختش میکنه با وجودسوگل داخل خونش هرشب..♨️️🔞 هرروز پارت داریم..کپی ممنوع❌

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
20 597
مشترکین
-3024 ساعت
-1587 روز
-93730 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
_اینو‌ میکنی تو سوراخ بهشتت میای تو جلسه شوکه نگاهم کرد _چرا دست از سرم بر نمیداری؟ پوزخندی زدم و انگشتمو اروم روی بهشتش کشیدم و‌چاک بهشتشو لمس کردم _چون همه جا باید هوس کیر رئیستو کنی کوچولو نیشخندی زدم و  خم شدم و زبونمو روی چاک بهشتش کشیدم _همیشه همینطوری لخت منتظرم باش کوچولو _من برده ت نیستم _اره  ولی تو شرکت کارمندمی هرچی رئیست بگه باید گوش بدی ویبراتورو  روی لباش کشیدم و‌مجبورش کردم لیسش بزنه اروم وارد بهشتش کردم و‌کنترلش رو برداشتم و ... https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk
1 6722Loading...
02
به بهونه خرید ماریانا رو برداشتم و رفتیم بیرون.... _کوچولو دلت بازی نمیخواد؟ از اون بازی های که خیلی خوش می‌گذشت به هر دومون کیف میکردیم..‌ _میخوام ولی نمیشه که خونه پر آدم هست تو ماشین هم خیابون میبینن. _نترس یه کاری میکنیم تو ماشین کسی نبینتمون. حالا شلوارت رو بکش پایین پاهات رو کامل باز کن تا کوچولوی صورتی جلو دیدم باشه... _داداشیی من تپلم از خودش آب میده بیرون هر دقیقه شور..تم خیس میشه احساس میکنم جیش کردم ولی جیش نیست به چیزای سفید و لیزی از خودش میده بیرون. _الان من خوبش میکنم تا چند روز آب نمی‌ده پرنسسم. https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0
1 6123Loading...
03
شبها بی تردید به پایان میرسند و حتما فرداها بهترين روزِ زندگي تو خواهد بود به شكوه تقدير و معجزه خدا شک نكن.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
1 4432Loading...
04
دختره رو  میدزدند و بعد با دوستش وحشیانه بهش تجا*وز میکنه💦🥵🫦 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم⚠️⭕️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم..👄. https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 به..شت و با..سن دختره رو با رفیقش جر میدن🥵🍑🔥
1 5221Loading...
05
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
1 5762Loading...
06
_اینو‌ میکنی تو سوراخ بهشتت میای تو جلسه شوکه نگاهم کرد _چرا دست از سرم بر نمیداری؟ پوزخندی زدم و انگشتمو اروم روی بهشتش کشیدم و‌چاک بهشتشو لمس کردم _چون همه جا باید هوس کیر رئیستو کنی کوچولو نیشخندی زدم و  خم شدم و زبونمو روی چاک بهشتش کشیدم _همیشه همینطوری لخت منتظرم باش کوچولو _من برده ت نیستم _اره  ولی تو شرکت کارمندمی هرچی رئیست بگه باید گوش بدی ویبراتورو  روی لباش کشیدم و‌مجبورش کردم لیسش بزنه اروم وارد بهشتش کردم و‌کنترلش رو برداشتم و ... https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk
2 9695Loading...
07
به بهونه خرید ماریانا رو برداشتم و رفتیم بیرون.... _کوچولو دلت بازی نمیخواد؟ از اون بازی های که خیلی خوش می‌گذشت به هر دومون کیف میکردیم..‌ _میخوام ولی نمیشه که خونه پر آدم هست تو ماشین هم خیابون میبینن. _نترس یه کاری میکنیم تو ماشین کسی نبینتمون. حالا شلوارت رو بکش پایین پاهات رو کامل باز کن تا کوچولوی صورتی جلو دیدم باشه... _داداشیی من تپلم از خودش آب میده بیرون هر دقیقه شور..تم خیس میشه احساس میکنم جیش کردم ولی جیش نیست به چیزای سفید و لیزی از خودش میده بیرون. _الان من خوبش میکنم تا چند روز آب نمی‌ده پرنسسم. https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0
2 7174Loading...
08
با مشت محکمی که تو صورتم زد پوزخند زدم که صدای عربده‌اش توی اتاق پیچید: _مرتیکه بی‌غیرت.. اون همه ادعا‌ی عشق کردی که اینطوری خواهرم و با بچه‌ی تو شکمش ول کنی؟ موهای بلوندش و توی مشت گرفتم: _ادعای عشق من واسه خواهر جن•دت نبود واسه توعه نفهم بود هنوز نفهمیدی خاطر تورو می‌خوام؟ چند قدم عقب رفت و نالید: چ..چی؟ بهش نزدیک شدم و دست روی لبش کشیدم: _دیگه صبرم سر اومده.. یا خودت پاهاتو واسم باز می‌کنی یا یه کاری می‌کنم دیگه رنگ و روی خانوادت و نبینی💦🔞 _تو شوهر ساره‌ای ن.. قبل اینکه حرفش تموم بشه .. ادامش👇🏻👇🏻 https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx
1 6000Loading...
09
الهی شروع روزتون با بهترین لحظه ها گره بخوره سرشار از خیر و برکت لبریز از موفقیت و حال دلتون خوب باشه.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
2 3902Loading...
10
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
1 9290Loading...
11
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ار.ضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک با.سنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سک.س مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
2 3872Loading...
12
#پارت1843 سورن دسته گل رو تو دستش جابه جا کرد و از پشتش گفت: -اینو کجا بذارم مامان؟.. همه دوباره خندیدن و مامان سورن رو راهنمایی کرد تا گل رو یه جایی جا بده... وقتی برگشتن، من هنوز بلاتکلیف وسط سالن ایستاده بودم و تازه تونستم سورن رو کامل ببینم... نگاهم مات بهش موند.. یک کت و شلوار مشکلی تنگ پوشیده بود که کامل به تنش چسبیده بود و هیکل عضلانی و بزرگش رو به رخ میکشید.... یک پیراهن طوسی، دقیقا همرنگ لباس من هم زیرش پوشیده بود... تازه اصرارش رو برای فهمیدن رنگ لباسم متوجه شده بودم... برای اینکه یهو یک چیزی از دهنم نپره، لبم رو انقدر محکم گزیدم که دردم گرفت... اما تو دلم هزاربار "ماشالله" رو تکرار کردم و قربون صدقه ش رفتم... لبخند جذاب و مردونه ای روی لبش نشست و دور از چشم بقیه چشمکی بهم زد... سریع نگاهم رو چرخوندم سمت بقیه که با ذوق نگاهمون می کردن... همه خوشحال و راضی بودن و از اون همه استرس و نگرانی دیگه هیچ خبری نبود... مامان سامیار، فاطمه خانم لبخند مهربونی به روم پاشید و گفت: -بیا بشین دخترم.. حسابدار سک.سی شرکت که رییس #متاهلشو از راه بدر میکنه و انقدر باهاش میخوابه تا #حامله میشه و....👅⛔️💯 https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk سک.س هات مرد متاهل  با دختر حش.ری جلوی زن اولش😱🔞🔥
2 96023Loading...
13
#part_161 به بهونه خرید خواهر ناتنیم رو برداشتم و رفتیم بیرون.... _کوچولو دلت بازی نمیخواد؟ از اون بازی های که خیلی خوش می‌گذشت به هر دومون کیف میکردیم! +اوهوم می‌خوام داداشیی. _حالا شلوارت رو بکش پایین پاهات رو کامل باز کن تا کوچولوی صورتی جلو دیدم باشه... _داداشیی من تپلم از خودش آب میده بیرون هر دقیقه شور..تم خیس میشه احساس میکنم جیش کردم ولی جیش نیست به چیزای سفید و لیزی از خودش میده بیرون.🥺💦🍼 _الان من خوبش میکنم تا چند روز آب نمی‌ده پرنسسم.👅 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 وولکان دانشجوی سال آخری پزشکیِ که عاشق خواهر ناتنیش کوچولوش میشه...🔞🍒🍭
2 4232Loading...
14
سعی داشتم بدن #لختم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸 امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•صای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد.. _اون و می‌خوام.. یکی از بادیگارد‌ها دستم و گرفت و سمتش برد. _همه از اتاق برین بیرون.. با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لب‌‌زد: _نمی‌‌دونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦🔞 میگن سوراخ پسرا تنگ تره.. می‌خوام امروز روی #ک•یرم سواری کنی پسر غربی🔥 با پایان حرفش…. https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx
2 4183Loading...
15
هیکلت خیلی #سک_سی و توپه قیافتم خوبه!! واسه یه شب چند میگیری؟؟؟ -دوتومن چه خبره؟ ۵۰۰ بیشتر نمیدم #دخترم جوووون پس امشب خودم بازت میکنم... 💯♨️🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A
3 4581Loading...
16
#part134 دستو پاش رو بستم و پوزخندی بهش زدم -اخی پسر کوچولوی من ... افتادی تو تله ؟ دستم رو جلو بردم و بدون توجه به التماس هاش دونه دونه دکمه های پیراهنش رو باز کردم -نکن تو رو خدا دست از سرم بردار ... اخه تو دختری نا سلامتی ... کجای دنیارو دیدی دختر به پسر تجاوز کنه ... انگشتم رو روی سینه ی مردونه ش کشیدم و سعی کردم چهره م رو پر از لذت کنم ... -همیشه یه اولینی وجود داره دیگه ... اینبار هم ما اولین باشیم چطوره... با ترس زل زده بود تو چشمام زیپ شلوارش رو باز کردم و تو یه حرکت کشیدم پایین ... با دیدن شورت قرمزش لبم رو گاز گرفتم تا نخندم... دست و پای بسته ش رو تکون میداد تا ولش کنم ولی این تازه اول سرگرمیم بود... بطری نوشابه رو برداشتمو نزدیکش شدم ... با چشمای ترسیده نگاهم کرد که روی تخت چرخوندمشو لباس زیرشو کشیدم پایین -قمبل کن پسرک میخوام از پشت بهت حال بدم ضربه محکمی روی باسنش زدم و... https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A #تجاوز_دختر_به_پسر #پسره_رو_از_پشت_با_بطری_...🔞🔞🔞🔞
3 4553Loading...
17
شبها بی تردید به پایان میرسند و حتما فرداها بهترين روزِ زندگي تو خواهد بود به شكوه تقدير و معجزه خدا شک نكن.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
3 2813Loading...
18
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
2 2092Loading...
19
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ارضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک باسنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سکس مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
2 2551Loading...
20
سعی داشتم بدن #لختم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸 امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•صای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد.. _اون و می‌خوام.. یکی از بادیگارد‌ها دستم و گرفت و سمتش برد. _همه از اتاق برین بیرون.. با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لب‌‌زد: _نمی‌‌دونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦🔞 میگن سوراخ پسرا تنگ تره.. می‌خوام امروز روی #ک•یرم سواری کنی پسر غربی🔥 با پایان حرفش…. https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx
2 8482Loading...
21
- پریودی و اومدی زیرم؟ خودشو از توم دراورد که با درد رونامو جمع کردم‌. - ریختی توم؟ اخم کرد. - جواب بده دختر. - نه دخترم. حالا که توم ریختی حامله میشم. بچمم میشه مال تو و ارثت میرسه بهش. نیشخندی زد و روم خیمه زد. - اخ کوچولو. کاش نقشتو بهم نمیگفتی چون الان یه طوری میکنمت که نه تنها بچت، بلکه خودتم ساقط شی. خودشو کوبید بهم... https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 ❌دختره برای فرار از فقر نقشه ی حامله شدن از مرد پولداری رو میریزه ولی...
1 5700Loading...
22
#پارت54 قرصای خواب آوری که توی ویسکیش ریخته بودم داشت اثر میکرد چون هی پلکاش رو هم میوفتاد بی تفاوت به کارم ادامه دادم که صدای شکستن اومد لبخندی زدمو به سمتش رفتم این مرد امشب مال من میشد روی مبل دراز کشش کردم و دکمه های پیرهنش رو باز کردمو از تنش خارج کردم و بعد شلوارش رو ... لباسای خودمم از تنم خارج کردم .... امشب همه چی تموم میشد اندانش رو تو دستم گرفتم و کمی آمادش کردم آروم رفتم روش و تنظیمش کردم با اولین فشاری که دادم درد شدیدی تو تنم پیچید و خونم بیرون زد و.... 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 ادامه در لینک زیر👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A ❌❌فقط متاهلا جوین بدن❌❌
2 5981Loading...
23
#پارت134 جارو به دست با عصبانیت بهش نگاه کردم. چرا من به چشمش نمی اومدم. چرا منو نمی خواست. هرکاری می کردم خوشش نمیومد. یهو یاد حرف دوستم افتادم و لبخند خبیثی زدم.. با همون جارو رفتم پشت بهش خم شدم مشغول جارو کشیدن شدم. باسنمو خم کرده بودم سمتش و تاپمم اومده بود بالا کمرم معلوم میشد. صدای پووف بلندش رو شنیدم و بیشتر قنبل کردم به طرفش و یهو دستی باسنمو محکم گرفت و هولم داد روی کاناپه.. خیمه زد روم و دندون هاشو رو هم فشرد و با حرص گفت: چی می خواهی از جون من لبمو با ناز گاز گرفتم و دستمو رو گردنش کشیدم: تورو. خودتو میخوام -من به درد تو نمی خورم. برو این لباس لعنتی رو عوض کن و به کارات برس. جلوی منم نیا بغض کردم و با عصبانیت داد زدم: چرا منو نمی خواهی. چون خدمتکارتم چون کلفت تو و خانوادتم. من هرچی تو بگی گوش میکنم. من دوستت دارم عاشقتم. خودشو انداخت روم و با حرص مکی به گردنم زد: حتی اگه زیرم طاقت نیاری. چطوری میخواهی تحمل کنی من وحشیم هونیا. رابطه رو با درد و شکنجه دوس دارم. -مهم نیست من فقط تورو میخوام. میخوام زنت باشم. دست انداخت تو یقه تاپم و تو یه لحظه از وسط جرش داد و گفت: -امشب مثل این لباس زیرم جر میخوری. اوووف https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A #تجاوز_وحشیانه_ارباب_به_خدمتکارش #پراز_صحنه_های_داغ_و_دردناک https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A
2 5342Loading...
24
مهربانم نازنینم صبح زيبايت بخير اى به دل مهر آفرينم صبح زيبايت بخير در كنار چاى تلخ سفره ى صبحانه ام شهد شيرين بهترينم... صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
3 5170Loading...
25
پریـ🔞ـــزاد شــ♨️ــهوت _از جلو بخوام باهات سک..س کنم چقدر باید  بدم؟؟ نیشخندی زد و گفت: _ سک..س با پریزاد خیلی گرون تر از اونی که فکرش رو کنی آدمیزاد! جلو رفتم و موهای آبیش رو تو مشتم گرفتم و گفتم: _امممم، صورتیه؟ خیلی کم پیدا میشه،  درضمن من انسان نیستم دورگه‌ام.. با این حرفم با ترس خواست عقب بره که محکم گرفتمش: _ تموم جن و دیو‌های اینجا دنبال منن که یکبار سک..س باهاشون کنم تا بتونن قدرتمندترین نسل رو بوجود بیارن اما من تورو می‌خوام دختر... تو خیلی هاتی🤤 آب دهنش رو قورت داد و گفت: _ منم دوست دارم با یه نیمه انسان سکس کنم شنیدم خیلی کلفته... _ امم، اول بخور ببینم چطور میخوری ... یه پری بلده قشنگ بخوره یا نه؟ اگه خوب بخوری جرت میدم. جلوم نشست و با یه حرکت وارد دهنم کردم و مرتبا عقب جلو میکردم ، خیسی بین پامو حس کردم .با انگشت بهش..تمو ماساژ داد و  گفت : _پری حش..ری کوچولو ... بخواب و پاتو بزار رو شونم ... کلف .تیمو رو بهشتش کشید و یک دفعه ... 😈😈 https://t.me/+b378lXJW-skyMjE0 #سک_س‌ممنوعه
1 7441Loading...
26
برم گردوند سمت دیوار و بین تنش و دیوار خفتم کرد، زیپ لباسمو کشید پایین - سهیل نکن! - چرا؟ چرا نکنم هوم؟ مگه دو دیقه قبل جلوی دوست دخترم ادا اصول نیومدی من زنشم؟ مگه دختره رو نپروندی؟ - خب...خب نمیخواستم اینجا بمونه...تو زن داری! - همین دیگه عزیزم منم دارم میگم حالا که زن دارم چرا زنم به فکر رفع نیازای شوهرش نیست تا اونم مجبور نشه دخترای دیگه رو بکشونه خونه؟ لباسم رو کامل پایین کشید برم گردوند سمت خودش و من از شدت شرم سعی داشتم بالاتنه و پایین تنمو با دست بپوشونم پوزخند صدا داری زد - آدم واسه شوهرش ادا تنگارو در نمیاره اتفاقا میخوابه رو تخت لنگاشم میده بالا که شوهرش خوب از دیدنش فیض ببره! لب گزیدم و خجل اسمشو صدا زدم، دست دور کمرم انداخت و تنمو به خودش فشرد و با دست دیگش باس.نمو چنگ زد آخی که از گلوم خارج شد باعث جری تر شدنش شد،  به شدت روی زمین فرود اومدیم و... https://t.me/+yuQC9kkwVvk5ZDBk
1 7591Loading...
27
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ار.ضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ار.ضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک با.سنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهش.تشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهش.تش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سک..س مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
1 9522Loading...
28
🔞سلام من نرگس هستم،  به اصرار پدرم جن..ده محله شدم و با مردا میخوابیدم و به همه شون سرویس میدادم ، یه روز که اماده مشتری بودم دیدم طرف پدرشوهر سابقمه اول تعجب کردم اما بعدش جلوش زانو زدم و...👇🔞💦 https://youtube.com/@bedoonesansoorr?si=HjE_5JXzGNnR6QIW https://youtube.com/@bedoonesansoorr?si=HjE_5JXzGNnR6QIW این داستان هات رو تو چنل یوتیوبمون گوش بدید و حال کنید 😋🔞
1 9120Loading...
29
دست روی شونش گذاشتم و نالیدم: _جلسه‌ی دادگاه الان شروع میشه.. نیشخندی زد و دست روی کمربندم کشید: _آخرین جلسس کوچولو! یادت رفته قرار بود به جای پول #سوراخ صورتیتو #بگ*ام💦🔞 شلوارم و پایین کشید و… https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx #گی #خشن #اجباری
2 8543Loading...
30
- پریودی و اومدی زیرم؟ خودشو از توم دراورد که با درد رونامو جمع کردم‌. - ریختی توم؟ اخم کرد. - جواب بده دختر. - نه دخترم. حالا که توم ریختی حامله میشم. بچمم میشه مال تو و ارثت میرسه بهش. نیشخندی زد و روم خیمه زد. - اخ کوچولو. کاش نقشتو بهم نمیگفتی چون الان یه طوری میکنمت که نه تنها بچت، بلکه خودتم ساقط شی. خودشو کوبید بهم... https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 ❌دختره برای فرار از فقر نقشه ی حامله شدن از مرد پولداری رو میریزه ولی...
2 7502Loading...
31
پرتم کرد روی تخت و گفت: -هر دزدی یه بهایی داره. با ترس نگاهش کردم که ضربع ی محکمی به باسنم زد و شورتشو کشید پایین. اومد بین پاهام و مردونه کلفتشو کشید روی بهشتم و با یه حرکت وحشیانه فرو کرد تا ته و... https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A #رفت_دزدی_پسرع_خفتش_کرد_باهاش_خوابید😱
3 7001Loading...
32
#پارت48 مشغول گردگیری ویترین بودم که زنگ در و زدن سامیار در رو باز کرد دختر قد بلند و خوشگلی با لبخند وارد خونه شد ... _سلام استاد سامیار _ سلام بدو بیا تو با دهن باز بهشون نگاه میکردم که دختره شالش رو برداشت و دستش رو تو ماهش فرو برد ... دختره_وای خیلی گرمه پختم تا برسم اینجا با چندش به لحنش نگاه میکردم که سامیار سرفه ی مصنوعی کرد _سرت تو کار خودت باشه سوگل کارت تموم شد برای مهمونم میوه بیار ... با حرص مشغول تمیز شدن شدم وقتی به خودم اومدم دیدم صورت دختره و سامیار داره بهم نزدیک میشه ...هینی کشیدمو سریع به سمتشون رفتم و خودمو بینشون جا کردم و لبخند پهنی ... عمرا میذاشتم عشقمو بوس کنه.. _اینجا خاکه تمیزش کنم ... دختره با حرص نگاهم کرد ولی سامیار با خنده سرش رو تکون داد و تو یه حرکت به سمت خودش کشوندتمو ... https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A
3 3791Loading...
33
در این صبح زیبا همه چیز رنگ و بوی تازگی و طراوت میدهد آرزو می کنم وجودتان پر شود از عطر و رنگ خدا و روزی آکنده از شادی داشته باشید.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
3 8020Loading...
34
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ارضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک باسنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سکس مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
2 6900Loading...
35
🔞سلام من نرگس هستم،  به اصرار پدرم جنده محله شدم و با مردا میخوابیدم و به همه شون سرویس میدادم ، یه روز که اماده مشتری بودم دیدم طرف پدرشوهر سابقمه اول تعجب کردم اما بعدش جلوش زانو زدم و...👇🔞💦 https://youtube.com/@bedoonesansoorr?si=HjE_5JXzGNnR6QIW https://youtube.com/@bedoonesansoorr?si=HjE_5JXzGNnR6QIW این داستان هات رو تو چنل یوتیوبمون گوش بدید و حال کنید 😋🔞
3 1391Loading...
36
#پارت1842 با دلی که داخلش قند داشت اب میشد، به دسته گل نگاه کردم و حرف رو عوص کردم: -من اینو چه جوری بیارم.. ایندفع لب هاش رو روی فرق سرم گذاشت و بوسید: -خودم میارم.. سرم رو تکون دادم و از نگاه بی قرار و بی تابش فراری بودم که صدای بلند البرز از داخل اومد: -اقای داماد با اون دسته گل خسته میشی..بفرمایید داخل... صدای خنده ی همه پشت بند حرفش بلند شد و من با خجالت از سورن فاصله گرفتم و گفتم: -وای..بیا بریم زشته.. سورن با همون شور و عشق تو چشم هاش نگاهم کرد و لب زد: -چطوری ازت دل بکنم و برم جلوی صدتا چشم که میخوان هی مارو بپان و نذارن دل سیر نگاهت کنم اخه لامصب.... دوباره با ناز پلک زدم که سریع گفت: -بریم..بریم تا یه ابروریزی راه ننداختم اینجا.. جلوی دهنم رو گرفتم تا صدای خنده ام بلند نشه و سورن پچ زد: -جووون..جون.. تا دوباره چیزی نگفته و خجالت زده ام نکرده، سریع راه افتادم و سورن هم کفش هاش رو دراورد و با اون دسته گل که دوباره خودش پشتش استتار شده بود دنبالم اومد.... نگاه همه با لبخند چرخید سمتمون که با خجالت سرم رو پایین انداختم... سورنا پسر بوکسوری که گیر دوتا مرد خشن می افته، اونا زندانیش میکنن و بهش تجاوز میکنن تا اینکه...❌ https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx هرشب جلوی باباش روی بادیگاردش سواری می‌کنه🔞
4 11736Loading...
37
- تنگی، قبلا سکس داشتی!؟ با عجله سر تکان دادم. من باید آن چک لعنتی را می‌گرفتم و میراث یکتا نباید میفهمید من باکره هستم! - شل کن پس... اگه دردت گرفت جیغ نمیکشی، خوشم نمیاد... فقط ناله کن کوچولوم. سر تکان دادم اما با اولین ضربه سرم گیج رفت و جیغم در اتاق پیچید، گرمی خون را حس کردم اما با خشم دوباره خودش را درونم...💦🥲❌ https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 دختری که به خاطر پول بکارتش و تقدیم یه پسر دخترباز می‌کنه و..😔🔞🔥
2 5082Loading...
38
دختری لوند و دلبر که بخاطر پول همخوابه یه میلیاردر میشه، اما بعدش می‌فهمه علاوه بر بکارتش که تقدیم پسره کرده، میراثش هم تو شکمش هست و...💦🙊🔞 https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 https://t.me/+ucqZgo1BHTEyZWI0 #دارای‌صحنه‌های‌بزرگسالان❌
2 5273Loading...
39
دستمو کشيد و پرتم کرد روى مبل.. #اخى گفتم که خودشو پرت کرد روم و با #شهو_ت گفت: -اوووف #جوووون ..هنوز مونده اخ گفتنت.. پاهامو دور کمرش حلقه کردم و لبامو گذاشتم رو لباش..با حرص #میبوسيد و #میمکيد.. خودشش فشرد بهم که #تحريک شدنشو حس کردم و #داغتر شدم..پاهامو باز کرد و با يه حرکت... رمانى #سک_سى_هات🔞💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A
4 1381Loading...
40
#پارت145 روی تخت دراز کشیده بود و مجبورم کرده بود ماساژش بدم ... لبخند موزیش عصبیم میکرد ... همانطور که با تلفن حرف میزد دستمو اورد بالاتر و روی قفسه سینه ش گذاشت _آره حاجی خیلی خوبه به تو هم توصیه میکنم خدمتکار بگیری برا خودت ... فقط سعی کن خوشگل و خوش هیکل هم باشه ... این خدمتکار من که نه قیافه داره نه هیکل عصبی از حرفاش که به دوستش میزد فشار دستمو زیاد کردم و بی ملاحظه بجای ماساژ نیشگونش میگرفتم ... با خنده دستشو روی دستم گذاشت و گفت ... _سعی کن چموش و تخس هم نباشه مثل گربه پنجول نکشه ... دستمو روی شکمش گذاشت اینبار و دستش رو نوازش وارانه روی دستم کشید که مور مورم شد ... _حاجی حواست به مغزش هم باشه مثل خدمتکار من مغز نخودی نباشه ... اینبار از کوره در رفتمو مشتم رو تو شکمش کوبیدم که صدای اخش بلند شد ... بدون خداحافظی گوشیو قطع کرد و با اخم نگاهم کرد _وحشی جیغ کشیدم_خودتی ... هرچی گفتی خودتی مغز نخودی هم عمته ... خندید و دستم رو گرفت و همونطور که نازش میکرد پایین بردش و با گذاشتن روی مردونگیش سیخ سرجام نشستم ... _ماساژش بده خدمتکار کوچولو دستمو کشیدم که اینبار ... https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A https://t.me/joinchat/AAAAAFas3pCmLc7U0e3L1A 😂😂😂😂عشق خدمتکار و صاحب خونه 😱😱😱 این دوتا افتادن به جون هم چه شود 😂😂😂 خسته شدی از رمان طنز تکراری سریع عضو شو 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂
4 0902Loading...
_اینو‌ میکنی تو سوراخ بهشتت میای تو جلسه شوکه نگاهم کرد _چرا دست از سرم بر نمیداری؟ پوزخندی زدم و انگشتمو اروم روی بهشتش کشیدم و‌چاک بهشتشو لمس کردم _چون همه جا باید هوس کیر رئیستو کنی کوچولو نیشخندی زدم و  خم شدم و زبونمو روی چاک بهشتش کشیدم _همیشه همینطوری لخت منتظرم باش کوچولو _من برده ت نیستم _اره  ولی تو شرکت کارمندمی هرچی رئیست بگه باید گوش بدی ویبراتورو  روی لباش کشیدم و‌مجبورش کردم لیسش بزنه اروم وارد بهشتش کردم و‌کنترلش رو برداشتم و ... https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk
نمایش همه...
به بهونه خرید ماریانا رو برداشتم و رفتیم بیرون.... _کوچولو دلت بازی نمیخواد؟ از اون بازی های که خیلی خوش می‌گذشت به هر دومون کیف میکردیم..‌ _میخوام ولی نمیشه که خونه پر آدم هست تو ماشین هم خیابون میبینن. _نترس یه کاری میکنیم تو ماشین کسی نبینتمون. حالا شلوارت رو بکش پایین پاهات رو کامل باز کن تا کوچولوی صورتی جلو دیدم باشه... _داداشیی من تپلم از خودش آب میده بیرون هر دقیقه شور..تم خیس میشه احساس میکنم جیش کردم ولی جیش نیست به چیزای سفید و لیزی از خودش میده بیرون. _الان من خوبش میکنم تا چند روز آب نمی‌ده پرنسسم. https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0
نمایش همه...
Photo unavailable
شبها بی تردید به پایان میرسند و حتما فرداها بهترين روزِ زندگي تو خواهد بود به شكوه تقدير و معجزه خدا شک نكن.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
نمایش همه...
Photo unavailable
دختره رو  میدزدند و بعد با دوستش وحشیانه بهش تجا*وز میکنه💦🥵🫦 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم⚠️⭕️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم..👄. https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 به..شت و با..سن دختره رو با رفیقش جر میدن🥵🍑🔥
نمایش همه...
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
نمایش همه...
_اینو‌ میکنی تو سوراخ بهشتت میای تو جلسه شوکه نگاهم کرد _چرا دست از سرم بر نمیداری؟ پوزخندی زدم و انگشتمو اروم روی بهشتش کشیدم و‌چاک بهشتشو لمس کردم _چون همه جا باید هوس کیر رئیستو کنی کوچولو نیشخندی زدم و  خم شدم و زبونمو روی چاک بهشتش کشیدم _همیشه همینطوری لخت منتظرم باش کوچولو _من برده ت نیستم _اره  ولی تو شرکت کارمندمی هرچی رئیست بگه باید گوش بدی ویبراتورو  روی لباش کشیدم و‌مجبورش کردم لیسش بزنه اروم وارد بهشتش کردم و‌کنترلش رو برداشتم و ... https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk https://t.me/+ffOth7Fyd2w5NGVk
نمایش همه...
به بهونه خرید ماریانا رو برداشتم و رفتیم بیرون.... _کوچولو دلت بازی نمیخواد؟ از اون بازی های که خیلی خوش می‌گذشت به هر دومون کیف میکردیم..‌ _میخوام ولی نمیشه که خونه پر آدم هست تو ماشین هم خیابون میبینن. _نترس یه کاری میکنیم تو ماشین کسی نبینتمون. حالا شلوارت رو بکش پایین پاهات رو کامل باز کن تا کوچولوی صورتی جلو دیدم باشه... _داداشیی من تپلم از خودش آب میده بیرون هر دقیقه شور..تم خیس میشه احساس میکنم جیش کردم ولی جیش نیست به چیزای سفید و لیزی از خودش میده بیرون. _الان من خوبش میکنم تا چند روز آب نمی‌ده پرنسسم. https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0 https://t.me/+a5nxcJFo37AxOGY0
نمایش همه...
Photo unavailable
با مشت محکمی که تو صورتم زد پوزخند زدم که صدای عربده‌اش توی اتاق پیچید: _مرتیکه بی‌غیرت.. اون همه ادعا‌ی عشق کردی که اینطوری خواهرم و با بچه‌ی تو شکمش ول کنی؟ موهای بلوندش و توی مشت گرفتم: _ادعای عشق من واسه خواهر جن•دت نبود واسه توعه نفهم بود هنوز نفهمیدی خاطر تورو می‌خوام؟ چند قدم عقب رفت و نالید: چ..چی؟ بهش نزدیک شدم و دست روی لبش کشیدم: _دیگه صبرم سر اومده.. یا خودت پاهاتو واسم باز می‌کنی یا یه کاری می‌کنم دیگه رنگ و روی خانوادت و نبینی💦🔞 _تو شوهر ساره‌ای ن.. قبل اینکه حرفش تموم بشه .. ادامش👇🏻👇🏻 https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx https://t.me/+sKbNhWbyMeViMTYx
نمایش همه...
Photo unavailable
الهی شروع روزتون با بهترین لحظه ها گره بخوره سرشار از خیر و برکت لبریز از موفقیت و حال دلتون خوب باشه.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ @romanegerdab 💦🔞
نمایش همه...
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
نمایش همه...