resident of the middle floor.

«قرار نیست چیزی جز زمان در زندگی از دست بدهیم. از تجربه کردن و چشیدن نترسیم» این جمله از اول صبح تو ذهنم تکرار میشد و چقدر هم میشه بهش فکر کرد. خیلی ذهنم خالیه اینم اضافه شد.ذهنم درگیر موضوعات گوناگونی در مورد چیزهای متفاوتیه که هر کدوم باعث اتفاق افتادن چیزهای کاملا رندوم هستن. درگیریه عجیبی هست اما چون وقت کمه باید خاموش بشن.چقدر دیگه باید بگذره تا بفهمم من نباید قهوه بخورم. از شدت تپش قلب نمیتونستم درست صحبت کنم بعد دارم از وجود قهوه تو زندگیم و آشنا شدنم باهاش از کائنات تشکر میکنم شایدم باید گفت: thanks for giving happiness god🧚🏻‍♂️🎀چندان سخت نگرفتم اما خب دیگه به مغزم فشار وارد شد و کمی ناهماهنگی احساسی تجربه کردم از سمت شخصی مهم که باعث سر درد شد. در هرحال سرپا ادامه دادم به شیفت و چقدر نوشتن to do list جالبه. انگار باعث میشه کارهات سریع پیش بره و یا مثل برآورده شدن هست در کل چون لیست شده احتمال اینکه زودتر تیکشون✅بزنی بالاست. به اتاقم برگشتم شیرینی بادوم‌زمینی و شیر داغ دارم و نمیدونم کسی که بهش دارم فکر میکنم کجای دنیا در کنار چه چیزهایی قرار داره. نشد چند خط کتاب بخونم حتی. پینترست گردی میکنم راستش. اومدم چند خط اضافه کنم که یهو بیشتر شد. ذهنم داره کلمات بالا میاره.

Nefret dolu bakışlarla mutluluğunu izledim Kıskandım deli gibi çoğu zaman ölmeni istedim Nasıl böyle umursamaz? bir şeytana dönüştün Öylece sevdiğim kadının, gidişini izledim Geber, geber, geber geber geber.

Delirmiyorsam geçmişim yüzünden Gelir diyorlar, bir gün gidenler Aklın varsa, sen geri dönme İhanetin daha keskin o güzel gözünden.

بیاییم آن‌گونه که دوست داریم و می‌خواهیم زندگی کنیم و از زندگی لذت ببریم، با این پیام که زندگی مال زنده‌هاست و فرصت اندک. خطای ستارگان بخت ما-جان گرین.

the ocean is all i want to be. beautiful, mysterious, wild and free.

بنابراین در گذر زندگی هم می‌توانیم آگاهانه و مستقل انتخاب کنیم و هم به شکلی ناآگاهانه و غیرارادی انتخاب شویم. خطای ستارگان بخت ما-جان گرین.

سلام وای. رمان جدیدی که شروع کردم خیلی رندوم بود و همه چیز با یه اشاره کوتاه به سرطان شکل گرفت که باعث شد به سمتش کشیده بشم. و سرگذشت “هزل” که شخصیت محبوبی هست خیلی برام جالب و جدیده چون در عین عدم وابستگی به دنیا داره نفس میکشه و اکسیژن حمل میکنه. به دنیا دید جالبی داره و همرنگ با آدمهای اطرافش نیست و در عین سادگی خاص میگذرونه روزاش رو. ⭐️این کتاب از جان گرین فیلم شده منتظرم تا کتاب تموم شه و برم فیلمشو ببینم. قهوه خوردم و الان انسان خوشبخت‌تری هستم. آسمون ابریه و چندان خنک نیست اما خب زیر کولرم و سردمه کمی.

یه روز می‌آد که همهٔ ما از دنیا رفته‌ایم. همهٔ ما. زمانی می‌رسه که هیچ انسانی باقی نمی‌مونه که به خاطر بیاره زمانی کسی وجود داشته، یا این‌که گونهٔ ما آدم‌ها چه کارهایی کرده. هیچ‌کس باقی نمی‌مونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به خاطر بیاره، چه برسه به شما. هر کاری که کردیم و هر چی که ساختیم و نوشتیم، فکر کردیم و کشف کردیم، فراموش می‌شه. خطای ستارگان بخت ما-جان گرین.