cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

خانه کرمانشاه

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
318
مشترکین
+124 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
05:04
Video unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
🌻 🌻 ... #داستان_کوتاه #وسوسه چرا باید به فکر تو هم باشم‌؟ تویی که بارها و بارها از رو‌به‌رویم آمده‌ای‌، چشم به چشمم دوخته‌ای‌‌؛ بی‌اعتنا از کنارم گذشته‌ای و یا در کنارم بوده‌ای‌، تنه‌‌‌به‌‌تنه‌؛ کنار به کنار‌؛ گاه تن‌مان هم به‌ هم ساییده شده است‌‌؛ یا تو به من تنه زده‌ای یا من‌ِ غرقِ خیال‌، پایت را لگد کرده‌ام‌، یا شاید بی‌هیچ اثری از آشنایی نگاه‌مان لحظاتی کوتاه یا بلند به ‌هم گره خورده و نفس‌ِ یکدیگر را پس‌ِ گردن‌، روی صورت‌، زیر گوش‌ِ هم حس کرده‌ایم....  تویی که هزاران تکه‌ای و من‌؛ من‌ِ تنها‌. از صبح تا حالا چقدر «‌تو‌» دیده‌ام! از خانه که بیرون آمدم‌، در هوای سردِ نیمه تاریک‌، در حالی ‌که دست.... 🌻 برای دانلود فایل‌های پی‌دی‌اف و صوتی داستان کوتاه (وسوسه) روی لینک یکشنبه‌های داستانی کلیک کنید. سپاسگزارم ۱۴۰۳/۲/۲۳ https://t.me/yekshanbehayedastani #ادبیات #هنر #یکشنبه‌_های_داستانی
نمایش همه...
00:57
Video unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
02:06
Video unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
‏عکس از Sedighi
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🌻 🌻 ...  وجود شکل‌ می‌گرفت‌، به سرعت‌؛ بی‌نیاز به زمان‌. زمان‌؟!.. تردید جوانه می‌زد بر ساقه‌ی ذهن‌.  تردید؟!.. جوانه‌ ؟!.. ساقه؟!.. : همراهم می‌شوی‌؟... همراهم می‌شوی‌؟... همراهم می‌شوی‌؟‌... نه ‌که بگوید‌، اراده کرده بود‌. در خواهشی دور‌؛ با کور‌سویی از گرما‌. بی‌حرارتِ آفتاب‌. گرما؟!..آفتاب؟!.. یا سوسوی سردِ ستارگان‌؛ که هیچ‌ رنگی‌، هیچ جسمی سیطره نداشت هنوز‌. : همراهم می‌شوی‌؟... همراهم می‌شوی‌؟‌... خواهشی بود آمرانه‌. دل می‌خواست یا کشیده می‌شدیم به ناگزیر‌؟... گرما مطبوع‌تر از درنگ بود و اندیشه‌؛ با زایشی آن‌به‌آن‌، از عطر و جسم و رنگ‌. : همراهم می‌شوی‌؟‌... همراهم می‌شوی‌؟... من بودم‌، یا او‌؟... گُل بود یا گیاه‌؟... نکند پرنده‌هایی که پر می‌زدند بیرون‌ از پرده‌ی خیال‌؟ : همراهم می‌شوی‌؟‌... همراهم‌....  پیوند می‌خوردیم به مهر‌. جمع می‌شدیم با هم‌؛ با هر‌آنچه شکفته بود‌؛ واقع شده بود‌. : همراهم می‌شوی‌؟‌... 🌻 برای دانلود فایل‌های پی‌دی‌اف و صوتی داستان کوتاه (مجالی برای حضور) روی لینک یکشنبه‌های داستانی کلیک کنید. سپاسگزارم ۱۴۰۳/۲/۱۶ https://t.me/yekshanbehayedastani #یکشنبه‌_های_داستانی
نمایش همه...
00:59
Video unavailableShow in Telegram