cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

هفت حوض

کانال ادبی، هنری و فرهنگی زمان پیش می‌رود حتی اگر تمام ساعت‌های جهان اعتصاب کنند. #حسین_نجاری

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
193
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

با نقطه، نقطه نقطه‌ی خون خونِ رهروان خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان ‌ این نقشه بر سراسر میهن درحال شکل‌گیری و گسترانگی می‌گسترد به هر سو در بیکرانگی. ‌ این نقشه را، شبانه، به یکبار نتوان کشید و دید در طول سالیانش، با خون توان کشید با خون نسل‌ها پررنگ و آشکار شود، در برابرت تا ناکجایِ هرگزیِ حیرت‌آورت ‌ این نقشه‌ی شکفتگی و شادی وطن این نقشه‌ی رهایی و آزادی وطن… محمدرضا شفیعی کدکنی مهرماه ۱۴۰۱ @haft_houz7
نمایش همه...
پرنده مردنی‌ست دل‌ام گرفته است دل‌ام گرفته است به ایوان می‌روم و انگشتان‌ام را بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم چراغ‌های رابطه تاریک‌اند چراغ‌های رابطه تاریک‌اند کسی مرا به آفتاب  معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی‌ست. #فروغ_فرخ‌زاد @haft_hoyz7
نمایش همه...
آن‌ها کتاب قانون و نظام دارند، آن‌ها زندان و قلعه دارند، آن‌ها قُضات و زندان‌بان دارند، که پول هنگفت می‌گیرند و به هر کاری تن در می‌دهند. آن‌ها مطبوعات و چاپخانه دارند تا با ما بستیزند و دهان‌مان را ببندند، آن‌ها کشیش و پروفسور دارند که پول هنگفت می‌گیرند به هر کاری تن در می‌دهند. [با اینهمه] به راستی باید از حقیقت چنین به هراس آیند؟!؟ 🔺برتولت برشت @haft_houz7
نمایش همه...
Repost from نسبیت مطلق
🔶️پاسخ دختر شهید باکری به توهین رائفی پور به شهدا در رسانه ملی تقصیر شما نیست، کسی نیست توی دهانتان بزند. #جامعه_مدنی @nesbiat_e_motlagh
نمایش همه...
نمایش همه...
تو می‌توانی این آینه را بشکنی اما نمی‌توانی آن را بمیرانی. چون سرشت آینه بدین‌سان است: هزار تکه‌اش کنی باز هزار آینه در آن است... #شیرکو_بی‌کس | کردستان‌ عراق، ۲۰۱۳–۱۹۴۰ برگردان: #ناشناس @haft_houz7
نمایش همه...
Repost from هفت حوض
تا از خیال خیره سرش آسمان گذشت از زیر تیغ آخته‌ی این و آن گذشت ممنوع شد نوشتن نامش و یاد او _ مثل گدازه از دل آتشفشان گذشت باری کدام عاشق آزاده کی، کجا!؟ آسوده از کمین فرومایگان گذشت گویا خدا میانه‌ی پیکار کشته شد وقتی گلوله از کفن عاشقان گذشت با بیم و با امید ز هر تنگه رد شدیم چیزی نصیب‌مان نشد اما زمان گذشت از پا درآمدیم که این بار اختناق مثل اسید بود که از استخوان گذشت خوردند مغز مزرعه را خیل موش‌ها تا آن که خوشه خوشه‌اش از خیر نان گذشت #حسین_نجاری @haft_houz7
نمایش همه...