هیئت نورالانوار تبریز
درسهای اخلاقی هیئت نورالانوار روزهای پنجشنبه برگزار میگردد. ✔منتظر حضور گرمتان هستیم ارتباط با ادمین: @rasaei1989 @Eng_mr1999
نمایش بیشتر209
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
هیئت «نورالانوار» برگزار میکند:
📖 دعای پرفیض ندبه
🗓 زمان: جمعه هر هفته
🕢 ساعت ۷:۳۰ صبح
📝 مکان: اول خیابان بهار، روبروی مسجد سفید (آغ مچید)، مسجد ملی
✅ کانال رسمی هیئت نورالانوار
🆔 @H_Norolanvar
Photo unavailableShow in Telegram
هیئت «نورالانوار» برگزار میکند:
📖 دعای پرفیض ندبه
🎤 سخنران: استاد گرامی سرکار خانم عاقل نهند
🎙 همراه با مولودی خوانی
🗓 زمان: جمعه ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۱
ساعت ۸:۳۰ صبح
📝 مکان: اول خیابان بهار، روبروی مسجد ملی، مسجد سفید (آغ مچید)
✅ کانال رسمی هیئت نورالانوار
🆔 @H_Norolanvar
🔆 #پندانه
✍ گر که با بد، بد کنی پس فرق چیست؟
🔹اگر گفتند با هرکس مثل خودش رفتار کن، شما گوش نکنید.
🔸چون اگر چنین بود از منش و شخصیت هیچکس چیزی باقی نمیماند.
🔹هرکس هرجور رفتار کرد، شما فقط خودتان باشید. نگذارید برخورد نادرست آدمها، اصالت و طبیعت شما را خدشهدار کند.
🔸 اگر جواب هر جفایی، بدی بود که داستان زندگی ما خالی از آدمهای خوب میشد.
🆔 @H_Norolanvar
📌 شهدای رمضان...
📞 صدایش از پشت تلفن بسیار ضعیف به گوش میرسید. با نگرانی پرسیدم: «علی جان! خوبی؟» پاسخ داد: «خیلی خوبم… خیلی…»
سرفههای وحشتناک، مانع از اتمام جملهاش شد. با نگرانی داد زدم: «علی! تو رو خدا بگو خوبی…» صدایی نمیآمد.
☎️ منتظر ماندم و این انتظار مرا نصفهجان کرد. ناگهان گفت: «مینا جان… گوش کن… من دارم به آرزوم میرسم… بیتابی نکن جان دلم. مراقب خودت و بچهمون باش...» ناگهان از جا پریدم. فکرم کار نمیکرد. گفت، دارم به آرزوم میرسم! باز هم صدایم زد: «مینا جانم؟»
بغضم ترکید و گفتم: «علی…»
گفت: «جان دلم!» هقهق گریهام بلند شد.
گفت: «بیتابی نکن… من وقت زیادی ندارم. منو حلال کن…»
📄 میان حرفش پریدم و گفتم: «تو همیشه سر قولت میموندی علی…»
گفت: «هنوزم هستم… وصیت کردم منو ببرن جمکران...» مثل ابر بهار اشک میریختم.
گفتم: «اما قرار بود با هم...»
هقهق اجازه نمیداد که جملهام را تمام کنم.
صدای علی ضعیف و ضعیفتر میشد.
علی گفت: «با هم میریم. تو هم بیا همراهم باش...» صدایش قطع شد و من هرچه فریاد زدم بیفایده بود. علی رفته بود… علی شهیدم… سرباز آقا امام زمان به سلامت.
📖 #داستانک
🆔 @H_Norolanvar
Photo unavailableShow in Telegram
••✾💕✾••
و تو در قاب "چــا دُر ت"
خوب دل میبرۍ از اهل آسمـان😌🧡✨'
#ریحانه
🆔 @H_Norolanvar
Photo unavailableShow in Telegram
✅رهبر انقلاب: مونتاژ، تولید نیست!
✍رهبر انقلاب:در واقع مونتاژ همان واردات بیرویّه است با یک شکل دیگری؛ این تولید نیست، این به اصطلاح آفرینندگی محصول نیست؛ این یک نوع واردات است.
۱۴۰۱/۱/۲۳
🆔 @H_Norolanvar
Photo unavailableShow in Telegram
#سر_سفره_افتتاح | فراز سیزدهم
✨ اللّٰهُمَّ الْمُمْ بِه شَعَثَنا ، وَاشْعَبْ بِهِ صَدْعَنا
✦ الله نخ تسبیح عالمِ وجود است!
- هر جمعی
هر هنری
هر عملی
بر محور الله، ثبات یابد و به گردش درآید؛
وحدت و یکپارچگی، از نشانههای روشن آن است.
هرجا شکافی هست،
هرجا اختلافی هست،
یعنی بر مدارِ الله، ثابت نیست،
و با هر تکان و وسوسهای، از گوشهای پرت میشود...
✦ دولتِ آخرین جلوهی کامل الله،
دولتِ الله است بر زمین ...
و هرجا که الله حاکم است، همه چیز جمع است و تمام و کمال ... بی هیچ شکاف و تفرقه ای...!
🆔 @H_Norolanvar
#همسرانه
زوج هايى كه يكديگر را #تشويق و تحسين مى كنند به #اعتماد_به_نفس يكديگر و افزايش علاقه بينشان كمك مى كنند.
❤️پس همواره خالصانه همسرتان را تشويق كنيد..
🆔 @H_Norolanvar
Photo unavailableShow in Telegram
🖼 #عکس_نوشته
📌 همین داغ بس است
🔹 توی سربازی رُسَش را میکشیدند. به آسایشگاه که میرسید، دیگر نمیفهمید کِی خوابش میبرد. آن روز قبل از این که برای نماز مغرب و عشا وضو بگیرد از هوش رفته بود. سَحر که از خواب پریده بود، فهمیده بود کار از کار گذشته و نمازش قضا شده...
🔸 صبح با هزار افسوس توی دفترش نوشته بود: «دیشب متاسفانه بدون این که وضو بگیرم، روی تخت خوابیدم. خاک بر سرم شد و از لطفِ امام عصر دور ماندم. حالا چرا؟ خدا میداند! در اینجا، پاک ماندن مشکل است و خیلی چیزها قاطی میشود... همین داغ برای یک نفر که خودش را نوکرِ حضرت میداند بس است.»
👤 شهید حسن باقری
📚 کتاب چشم جبههها
🌷 #مهدویت_و_شهدا
🆔 @H_Norolanvar
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.