cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

آوای بلوط

کانال آوای بلوط 🌳🌳🌳 🌿🌿بهترین کانال خبری،فرهنگی غرب کشور ✨ هر شب با چه وچه و چیستان کوردی ✨ عکس های قدیمی 📸 ارتباط با ادمین : @n4126 @Dalahokermanshah19 لینک کانال :

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 584
مشترکین
-324 ساعت
-37 روز
+730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

مار زنده زنده طعمه اش را می‌خورد حالا همین عمل بسر خودش آمده 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
👍 1
🔴 هشدار سطح زرد اداره هواشناسی کرمانشاه در خصوص وقوع بارش های بهاری طی 48 ساعت آینده و احتمال نفوذ غبار به نواحی غربی 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
👍 1
زنگ خطر «هاری» به صدا درآمد؛ ۳ استان صدرنشین حمله سگ‌ها 🔹مرگ دو مبتلای بیماری هاری در مشهد و نکا در فاصله کمتر از دو روز بار دیگر زنگ خطر ابتلا به این بیماری مهلک و دردناک را به صدا در آورد. 🔹سه استان خراسان رضوی با ۱۰۲ مصدوم، تهران با ۹۸ مصدوم و اصفهان با ۸۳ مصدوم سه استان صدرنشین آمار سگ گزیدگی در کشور هستند. همچنین ۵۰ درصد کشته شدگان بیماری هاری در جهان کودکان هستند و هر ۱۵ دقیقه یک نفر در جهان براثر بیماری هر هاری جان خود را از دست می‌دهد. 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
♦️ #چند_خبر_کوتاه 🔹آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش - ویژه رشته شغلی دبیری و هنرآموز - سال ۱۴۰۳ روز جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ برگزار می‌شود 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
نمایش همه...
نمایش همه...
👍 4👏 1
گله وارد حیاط شد،،نمیخواستم شوقم را احدی ببیند هرچند که میدانستم خیدان دیده و به روی من نمیآورد.برای شام صدایم کردند نرفتم‌مثل کسانی که گناه کبیره کرده اندو طناب دار در انتظارشان است.توی اطاق کوچکم مخفی شده بودم.دادا حالم را یک بار هم جویا نشد.نمیدانم چرا از دستش دلخور بودم.برای خوابیدن آمد بلاخره.نگاهم کرد و نگاهش کردم.تاب حتی یک تلنگر را هم نداشت قلبم و دادا با لبخندش تلنگری زد و من لبریز از هیجان ،مثل باروت منفجر شدم.و اشکم درآمد. حرکاتم دست خودم نبود و به آغوشش پناه بردم و اشک ریختم و خالی شدم از درد و هیجان دلدادگیم.دادا چشمان نمناکم را بوسید و گفت. دل میرود زه دستم صاحب دلان خدا را. دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا..با مشت بر سینه اش کوبیدم تو منو نمیخوای ازم خسته شدی،!؟؟خندید و گفت انشالله آب زمکان (سر نغم )کنه من رو اگر نیتم این باشه نازداره کی دادا.گفتم خبر داشتی منو انداختی تو آتیش.دادا گفت آتیشش دلچسپه روله نمیسوزانه.انداختمت همانجا که لایقشی عزیزه کی دادا.دیگه خوب و بدش با خودته.و دوباره نگاهم کردو گفت چی گفت بهت پدر صلواتی؟؟نگاهم قفل زمین شد و آب شدم.سرم را به زور دستانش بالا برد و گفت دادا فدای شرم و حیات بشه گله سوره کم.اگه میخوای نگو کسه نازداره کم.زبانم باز شد به اذن حضور مادر.گفتم اونم همینو گفت.دادا کنجکاوانه نگاهم کرد!؟؟گفتم گفت میمیرم برای شرمت.دادا گفت خدا نکنه دشمنش بمیره.بگیر بخواب روله گیان و پتو را روی گیس های جو گندمی خود کشید.ولی من خوابیدن تنها فکری بود که آن شب از خیالم هم عبور نکرد از بس خیالش عزیز بود و سنگین برای روح کوچکم. و آوازش را هزار هزار بار زمزنه کردم..و اگر عشق رنگ داشت بدون شک میان فروردین و اردیبهشت در جریان بود سبز سبز سبز. ۱=امشو له دوریت فره حولمه ۱=چنه بیستون خم له کولمه ۲= امشب دوریت تنها دلهره من است ۲ =دوریت اندازه بیستون غم بر دوشم نهاده است.. ۳=سرنغم==سرنگون و ناپیدا. ادامه دارد... پارت ۶۵ @avaybaloot
نمایش همه...
🥰 2
با تمام جانم و قدرتم میدویدم و او هم به دنبالم چقدر خانه دور شده بود ،کاش برسم زود و زیر لحاف ملک قایم شوم.برای دلم شادی کنم.برای خودم و موهای خرمایی از حالا به بعد عزیزم.خودش گفت موهایم را دوست دارد خودش گفت.گفت اسیرم شده،خدایا مگر من چه داشتم که او با حنجره اش سوادش و جمالش اسیر من شده.؟خدایا چه کنم کجا بروم.پای کدام بلوط آب شوم از شرم؟ایستادم،من کجا میدوم ،؟کجا میروم؟؟به خانه؟که چه بگویم؟جواب سوالات آنها را کی میدهد؟چرا هنوز نرفته برمیگشتم؟باید بمانم راهی ندارم.خداوندا بر ناتوانیم رحم کن.او هم چند قدمی من ایستاد و خندید.کنار بلوط ها نشستم.همین صبح از زیر لحاف سرمای آبان استخوانم را درد آورده بود؟؟چقدر هوای مرداد است امروز؟؟چقدر زبانه میکشد آتش از فرق سرم تا داخل گیوه های زنانه ام.گل ونی ام در باد میرقصد.و لباس کوردی پولکدارم از شرم میلرزد.گفت بشین حرف میزنیم دختر.هیجان تو رو میکشه..آروم بگیر.مظلومانه و ملتمسانه نگاهش کردم.هیچ چیز برای دفاع نداشتم و خلع سلاحم کرده بود جادوی هزار رنگ صدای بلبل وارش.حتما در ایل بزرگمان میپیچد.عشق پسر سید رضا و نوه دردانه کدخدا علی.به حرف آمدم. حالا چی میشه پ پ پسر سییییییید رررررضا؟و باز هم خندید وگفت،چ چیز بدی نمیشه فقط عروسییییی میشه هناسه کی پسر سید رضا.نازدار دادا جانش.من جان دادم برای شرمت دختر کدخدا.به سید میگم پا پیش بذاره.سرم پایین بود گفتم ،گفتن میخوای بری؟گفت با هم میریم.و تمام قندهای دنیا در دلم آب شد.گفتم میشه تا عصر بمانم کوه؟زشته برگردم خانه؟؟خندید بلند بلند خندید...مگه کوه قباله بابای منه دختر؟و من هم خندیدم و او دوباره نگاهم کرد و گفت (آسمان حضرت منه یه،،شیت زرده خنه یه).... آسمان هم در آرزوی توست.و دیوانه ی خنده هایت....ادامه دارد پارت۶۴ @avaybaloot
نمایش همه...
👍 3👏 1
✅باورنکردنی‌های بدن انسان در ۲۴ ساعت😳 انسان  ۲۳۰۴۰ بار پلک میزند. قلب ۱۰۰۰۰۰ بار می تپد. ریه ها ۲۳۰۰۰ بار تنفس میکنند. کبد ۱۵۰۰ لیتر خون را تصفیه میکند. معده ۲ لیتر اسید ترشح میکند. 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
در قبل از انقلاب و  دهه ۵۰  که نه شرکت سامسونگی وجود داشت و نه شرکتی بنام ال جی... ، در کشور خودمان  رقابت ارج و آزمایش بالا گرفته بود، ارج در تیزر تبلیغاتی میگفت : "آزمایش ثابت کرده که ارج بهتر است"! حالا در دهه ۹۰ هم ارج به خاک سیاه نشسته هم آزمایش!!! عکس بالا سردر کارخانه آزمایش در مرودشت استان فارس است که روزگاری هزار کارگر داشت... و اکنون با تدبیر مسئولان تجهیزاتش فروش رفته و سالن‌هایش به انبار کاه و یونجه تبدیل شده! 🆔 @avaybaloot
نمایش همه...
👍 2