487
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+47 روز
+1030 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
فایل فشرده مربوط به احوالات مسلم بن عقیل
از شاعر گرانقدر مرحوم ذهنی جهت استفاده عزیزان آپلود گردید.
رمز بازگشایی فایل فشرده ( sadraei ) می باشد.
@majmaol_zakerin
ذهنی.zip11.54 MB
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
فایل فشرده مربوط به احوالات مسلم بن عقیل
از شاعر گرانقدر مرحوم دخیل جهت استفاده عزیزان آپلود گردید.
رمز بازگشایی فایل فشرده ( sadraei ) می باشد.
@majmaol_zakerin
دخیل.zip6.88 MB
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
فایل فشرده مربوط به احوالات مسلم بن عقیل
از شاعر گرانقدر مرحوم قمری جهت استفاده عزیزان آپلود گردید.
رمز بازگشایی فایل فشرده ( sadraei ) می باشد.
@majmaol_zakerin
قمری.zip23.91 MB
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
اثر منزوی ره
احوالات جناب مسلم بن عقیل(ع)
حاصل اوتک وجود غم بیشماریلن
دلخسته سرشکسته تن زخمداریلن
اعضاسی سربسریاراباشدان ایاقه قان
رنجور ودلفکار ولیکن وقاریلن
بزم زیاده وارد اولوب ویرمدی سلام
بی اعتنالیق ایتدی او بی شرم و عاریلن
حاجبلر اعتراض ایلدی چارسمتیدن
یعنی امیره ایله سلام اعتذاریلن
فرمایش ایتدی هر کسه من ویرمرم سلام
آخر سلام حیفدی هر نابکاریلن
گیرم سلام اونا ویرور اشراف کوفیان
همدمدی زاغ کرکس مردار خواریلن
مسلم سلامی سالم اولان شخص اوچون ویرر
نور اهلنون نه نسبتی وار اهل ناریلن
ابن زیاده کیم باش اگه بت پرستیدور
عادت ایدوبدی بتکده ی زرنگاریلن
آلانمارام قیزیل گوموشه من حسین چیم
روحیم قانادلانور بو مقدس شعاریلن
من شهر عشقی کوچه به کوچه دولانموشام
زحمت چکوب آیرمیشام اغیاری یاریلن
آل امیه نوکرینه من باش اگمرم
اما حسین الین اوپرم افتخاریلن
لعنت بنی امیه بی خوف و واهمه
صد بار زنده باد حسین بن فاطمه
من شاهیمون فدایی عاشق مرامیم
من مرتضی عزیزینه هر یرده حامیم
مسلم آدیمدی سیف بنی هاشمی نسب
اولاد هاشیمون من او کسگین حسامیم
مرجانه اوغلی شرم ایله شاخ دوتما بوینووی
من پای بند عفت و زیبا کلامیم
هر کیمسه عاق اولا منه مرتدی چون کهرمن
عصرون امامنون سیزه قائم مقامیم
فاش ایلیوم ایستوسن آناوین بد عمل لرین
چون قوخمارام نه کوفه لیم من نه شامیم
مرد اورگدوب جهاندا منی مرتضی عموم
نامرده من باش اگممیشم مرد نامیم
هانی ایوینده من گوروب الدورمدیم سنی
منده فدای معرفت و نیکنامیم
باخما بو کوفه اهلی نظردن سالوب منی
شکر ایلرم حسین نظرونده گرامیم
قانیم آخوب یازار یره الحق مع الحسین
سسلر کسوک باشیمدا سلام علی الحسین
حاصل قوتاردی درد دلین چون او مقتدا
الدن گیدوب دی چاره سی باخدی صاقا صولا
یوز دوتدی ابن سعده که ایتسون وصیتین
باشین اشاقه سالدی او نامرد بیحیا
ابن زیاد سسلدی دور گیت قباقینه
آخر که هم قبیله دی سنلن بو مبتلا
دوردی کراهتیله گلوب مسلمه طرف
بیر بیر سوروشدی درد دلین ایلیه دوا
فرمایش ایتدی واردی منیم اوچ وصیتیم
ا... رضاسی باری عمل ایله جا به جا
اول وصیتیم بودی دفن ایله جسمیمی
قویما جنازه می ایاق آلتیندا خوار اولا
اما ایکیمجیسی بودی بیر سری نامه یاز
گوندر قضیه نی بوله دلبند مرتضی
گیتسه فرنگ و رومه ده بو شهره گلمسون
آخر بو شهریده نه وفا واردی نه صفا
بیرده او مدتیکه واردیم من بو شهریده
حقنده خلقون ایتمموشم ذره ای جفا
قرض ایتمیشم معاشیمه اصناف شهریدن
صد حیف اولا ادا سینه عمر ایتمیر اکتفا
اولجک بو گیدیقیم زره لن قلنجیمی
بازاریده ساتوب ادسن قرضیمه ادا
دوشسه بو شهره عترت پیغمبرین یولی
من قرضدار اولام اولار شرمسار اولی
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
بسمه تعالی- قسمت هیجدهم:
ادامه مصاحبه با ذاکر و مداح باصفای اهل بیت علیهم السلام حاج آقای آسایش:
حضرتعالی از معدود مداحانی بودید که در زمان جنگ ، خدا توفیق داد که هم در جبهه های جنگ و هم مجالس شهدا حضور داشتید در مورد مداحی در زمان جنگ و تاثیر آن برای ما بگویید؟
دوران جنگ و جبهه یک امتحان الهی بود می دیدی یکی خانواده و شش فرزندش را رها میکرد و به جبهه می رفت ، هر کس هرکاری از دستش برمیآمد ، انجام می داد چون تکلیف شرعی اش بود یکی رزمنده بود و میرفت فرمانده گردان میشد ، فرمانده لشکر میشد یا تک تیرانداز میشد ، یکی آرپی چی می زد ، یکی تخریب چی می شد ، کارهای جنگ ، کار یک نفر نبود که بتواند انجام دهد ، هرکسی در بخشی از کارها مشارکت می کرد . ما هم کاری جز مداحی و نوحه خوانی از دستمان بر نمی آمد ، لیاقت جنگیدن نداشتیم لیاقت رزمنده شدن نداشتیم ، قضیه آن مورچه را شنیده اید که در دهانش آب می برد تا آتش حضرت ابراهیم را خاموش کند حال ما ، حال آن مورچه بود که میدانست با این آب ، آتش بر ابراهیم خاموش نمیشود ولی می خواست ارادت خود را نشان دهد . ما شرمنده هستیم که وظیفه مان را آنطور که باید نتوانستیم انجام دهیم و لیاقت آن را نداشتیم که تکه و پاره شویم زخم برداریم ، جانباز شویم و ...
ما به برکت امام حسین علیه السلام زمانی هم که در جبهه بودیم مثل یک مهمان در چادرهای رزمندگان بودیم گاه در این گردان و گاه در گردانی دیگر ، رزمندگان همیشه به من لطف داشتند .
خداوند لطف کرده و سه دهه عاشورا را در حضور رزمندگان بودم ، در این هشت سال جنگ غالبا میدیدیم که بچههای رزمنده خواهان حضور مداحان اهل بیت در کنارشان هستند آنها شب و روز با نام آقا امام حسین علیه السلام عشق می کردند .
یکی از آن سه دهه عاشورا مصادف بود با عملیات مسلم بن عقیل که در سومار انجام شد ، از روز عرفه تا دوماه آنجا بودیم . اولین حضور در جبهه که خیلی برای من لذت داشت همان ایام بود . دو ماه هر شب دعای توسل و عزاداری برگزار میشد ، یکی از شهدا به نام "سیدرضا مظاهر" در همان جا برای اولین بار بانی مراسم شاخسی شد . وقتی می خواستند به عملیات مسلم بن عقیل بروند همه جمع شده بودند پیشانی بند ها را بسته بودن کمپرسی ها قرار بود بیایند و بچهها را ببرند هر کسی حالی داشت ، یکی وصیت نامه می نوشت دیگری با دوستش صحبت میکرد و... شهید مظاهری آمد و به من گفت حاج آقا، اجازه میدهید دسته شاخسی راه بیاندازیم گفتم راه بیاندازیم . عید قربان بود گفتم از قضا ما ، در قدیم از عید قربان دسته شاخسی را شروع می کردیم ، همین که من این را گفتم این دستش را بر روی شانه دوستش گذاشت و گفت "حیدر" انگار همه منتظر این صدا بودند ، آمدند شاخسی عجیبی شد، همه کلاه آهنی بر سر ، پیشانی بند بسته ، به جای چوب ، همه اسلحه به کف .
من هم این شعر را خواندم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند مگر امت بمیرد امام تنها بماند، که چقدر باشور جواب میدادند ، پای خود را بر زمین می زدند و ...
در نزدیکی ما مقًر گردان کمیل مستقر بود ، که از طرف لشکر حضرت رسول (ص) مامور بود . این دو گردان خط شکن عملیات بودند وقتی دسته ما راه افتاد آنها هم به سبک خودشان عزاداری راه انداختند ، مداح باصفایی داشتند که خیلی زیبا می خواند آن روز برای من روز بیاد ماندنی بود ، چند نفری هم از مجلس برای بازدید آمده بودند و تا از ماشین پیاده شدند دیدند قیامت است و به جمع ما پیوستند. عینا شب عاشورا بود . وقت غروب کمپرسی ها آمدند از رزمندهها خواستیم که بنشینند و از شهید صدرالدینی در آن عملیات شهید شد خواستم تا برای رزمندهها سرود بخواند و سرود " با نوای کاروان" را خواند عالم عجیبی شد و با آن حال و هوا ، سوار کمپرسی شدند و به سوی عملیات رفتند .
دومین دهه عاشورا در" شط علی" بودیم قبل از عملیات والفجر ۸ بود آنجا هم عالم دیگری داشت شهید "محمد بالاپور" چون خودش از کودکی در هیئت و شاخسی حضور داشت و پدرش هم حاج حسن آقا ، از ارکان عزاداری محله ما بود بچهها را میبرد و از داخل نیزارها نیها را میبرید و می آورد تا بچهها به دست بگیرند . شاخسی که به پایان میرسید نماز مغرب و عشا را که می خواندیم بلافاصله عزاداری شروع میشد دعای توسل را میخواندیم ، بعد سینه میزدند. خاطرهای که هیچ وقت فراموش نمیکنم خاطره شب شام غریبان است ، آن شب بچهها آمدند و گفتند می خواهیم بعد از نماز دسته راه بیاندازیم . شب شام غریبان معمولاً مراسم شاخسی اجرا نمیشود ، دیدم بچه ها فانوس ها را از چادر هایشان برداشته و به راه افتاده اند در حالی که این شعرها را میخواندند: " ای شه مظلوم حسین وای وای ، بی کس و مظلوم حسین وای وای"
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
Photo unavailableShow in Telegram
◾برشی از روضه مسلم بن عقیل(ع) برگرفته از کتاب
#روضه_های_آسمانی
🏴 روضه بی تفاوتی مردم کوفه به نقل از مقتل الحسین خوارزمی : مردم کوفه از ترس لشکر شام، نه تنها خودشان مسلم را تنها گذاشتند، بلکه دیگران را نیز ترغیب به تنها گذاشتن مسلم(ع) میکردند ...
✔مجمع الذاکرین تبریز
@majmaol_zakerin
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🕌 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
#روز_پنجم_شوال
✅ ورود #مسلم_بن_عقیل ع به کوفه
مسلم بن عقيل (علیهالسلام) در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال ۶۰ قمری از مكه معظمه خارج گرديد و از آن جا به مدينه منوره رفت و پس از تجديد ديدار با خانواده خويش و زيارت قبر شريف پيامبر (صلی الله علیه و آله) و وداع با آن مضجع مطهر به سوی كوفه حركت كرد و در روز پنجم شوال همان سال وارد شهر عظيم كوفه گرديد و در خانه مختار بن ابی عبيده ثقفی كه از شيعيان مبارز و از مخالفان سرسخت بنياميه بود، سكونت گزيد.
تاریخ پنجم شوال همزمان با ورود حضرت مسلم (علیه السلام) به کوفه
دراین روز به سال ۶۰ هجری قمری حضرت مسلم (علیه السلام) سفیر امام حسین (علیه السلام) وارد کوفه شدومردم را برای بیعت با حضرت دعوت کرد .
مردم کوفه دسته دسته به خدمتش شتافتند ونامه ای که امام برای اهل کوفه نوشته بودنداستماع کردند،سپس با حضرت مسلم بیعت کردندتا اینکه ۱۸ هزار نفر شدند.
پس از آن حضرت مسلم (علیه السلام) به امام حسین (ع) نامه ای نوشتند واز بیعت نمودن کوفیان اطلاع دادند وامام حسین (ع) را به کوفه دعوت نمودند.
@majmaol_zakerin
🌼🌺🍃🍀🌹💐
Repost from مجمع الذاکرین تبریز
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🕌 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
⬅️ نامه #امام_حسین(ع) به مردم کوفه
امام حسین(ع) طى نامه و پیامى جداگانه که خطاب به مردم کوفه نوشت، تکلیف مردم و ماموریت مسلم را روشن ساخت. متن نامه امام چنین بود:
✅ «بسم الله الرحمن الرحیم»
از #حسین_بن_على، به جماعت مؤمنان و مسلمانان
اما بعد،
سعید و هانى، با نامه هایتان نزد من آمدند. آنان آخرین کسانى بودند از فرستادگانتان که نزد من آمدند. من تمام مقصود و هدفى را که ذکر کرده بودید فهمیدم.
بیشتر سخن شما این بود که:
ما را امام و پیشوایى نیست، پس بشتاب! شاید خدا ما را به واسطه تو بر هدایت، هماهنگ و مجتمع کند. اینک، من برادرم،عموزادهام و شخص مورد اعتمادم از خانواده خویش « #مسلم_بن_عقیل » را به سوى شما فرستادم و او را مامور کردم که از حال شما و از کار و نظرتان به من گزارش بفرستد.
اگر به من چنین گزارش دهد که راى بزرگان و صاحبان فضل و خرد شما،همانند چیزى است که قاصدان شما گفتند و در نام هاى شما نوشته شده است به خواست خدا بزودى به سویتان خواهم آمد.
⬅️ به جانم سوگند پیشوا و امام، تنها و تنها کسى است که به کتاب خدا حکم و عمل کند و به قسط رفتار نماید و به حق، گردن بنهد و خود را وقف و پای بند فرمان خدا سازد، والسلام.»
❇️ وقایع الشیعه ص۱۷۷
@majmaol_zakerin
🌼🌺🍃🍀🌹💐