cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

خیزش

به کانال خیزش بپیوندید، و با ارسال پیامهای آن ما را یاری نمایید. آدرس تماس و ارسال مطالب، عکس و ویدئو بر ای درج در خیزش: به امید فردای روشن @khizesh

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
359
مشترکین
-124 ساعت
+27 روز
+1530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

ــ به تو نان دادم من، و علف به گوسفندان و به گاوانِ تو، و برگ‌های نازکِ ترّه که قاتقِ نان کنی. انسان گفت: ــ چنین است. پس زمین گفت: ــ به هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و باد، و با جوشیدنِ چشمه‌ها از سنگ، و با ریزشِ آبشاران؛ و با فروغلتیدنِ بهمنان از کوه آنگاه که سخت بی‌خبرت می‌یافتم، و به کوسِ تُندر و ترقه‌ی توفان. انسان گفت: ــ می‌دانم می‌دانم، اما چگونه می‌توانستم رازِ پیامت را دریابم؟ پس زمین با او، با انسان، چنین گفت: ــ نه خود این سهل بود، که پیام‌گزاران نیز اندک نبودند. تو می‌دانستی که من‌ات به پرستندگی عاشقم… نیز نه به گونه‌ی عاشقی بختیار، که زرخریده‌وار کنیزککی برای تو بودم به رای خویش. که تو را چندان دوست می‌داشتم که چون دست بر من می‌گشودی تن و جانم به هزار نغمه‌ی خوش جوابگوی تو می‌شد. همچون نوعروسی در رختِ زفاف، که ناله‌های تن‌آزردگی‌اش به ترانه‌ی کشف و کامیاری بدل شود یا چنگی که هر زخمه را به زیر و بَمی دلپذیر دیگرگونه جوابی گوید. ــ آی، چه عروسی، که هر بار سربه‌مُهر با بسترِ تو درآمد! (چنین می‌گفت زمین.) در کدامین بادیه چاهی کردی که به آبی گوارا کامیابت نکردم؟ یا کجا به دستانِ خشونت‌باری که انتظارِ سوزانِ نوازشِ حاصلخیزش با من است تیغ گاوآهن در من نهادی که خرمنی پُربار پاداشت ندادم؟ انسان دیگرباره گفت: ــ رازِ پیامت را اما چگونه می‌توانستم دریابم؟ ــ می‌دانستی که من‌ات خاکسارانه دوست می‌دارم (و زمین به پاسخِ او چنین گفت). می‌دانستی. و تو را من پیغام کردم از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می‌رسد. پیغامت کردم از پسِ پیغام که مقامِ تو جایگاهِ بندگان نیست، که در این گستره شهریاری تو؛ و آنچه تو را به شهریاری برداشت نه عنایتِ آسمان که مهرِ زمین است. ــ آه که مرا در مرتبتِ خاکساریِ عاشقانه، بر گستره‌ی نامتناهی‌ کیهان خوش سلطنتی بود، که سرسبز و آباد از قدرت‌های جادویی‌ِ تو بودم از آن پیش‌تر که تو پادشاهِ جانِ من به خربندگی آسمان دست‌ها بر سینه و پیشانی به خاک بر نهی و مرا چنین به خواری درافکنی. انسان، اندیشناک و خسته و شرمسار، از ژرفاهای درد ناله‌یی کرد. و زمین هم از آنگونه در سخن بود: ــ به‌تمامی از آنِ تو بودم و تسلیمِ تو، چون چاردیواری‌ خانه‌ی کوچکت. تو را عشقِ من آن‌مایه توانایی داد که بر همه سَر شوی. دریغا، پنداری گناهِ من همه آن بود که فرشِ پای تو بودم! تا از خونِ من پرورده شوی به دردمندی دندان بر جگر فشردم همچون مادری که دردِ مکیده شدن را تا نوزاده‌ی دامنش عصاره‌ی جانِ او را همه چون قطره‌ی نوشاکی درکِشد. تو را آموختم من که به جُستجوی سنگِ آهن و روی، سینه‌ی عاشقم را بردری. و این همه از برای آن بود تا تو را در نوازشِ پُرخشونتی که از دستانت چشم داشتم افزاری به دست داده باشم. اما تو روی از من برتافتی، که آهن و مس را از سنگپاره کُشنده‌تر یافتی که هابیل را در خون کشیده بود. و خاک را از قربانیانِ بدکنشی‌های خویش بارور کردی. آه، زمینِ تنهامانده! زمینِ رهاشده با تنهایی‌ خویش! انسان زیرِ لب گفت: ــ تقدیر چنین بود. مگر آسمان قربانی‌یی می‌خواست. ــ نه، که مرا گورستانی می‌خواهد! (چنین گفت زمین). و تو بی‌احساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از «تقدیر» سخن می‌گویی که جز بهانه‌ی تسلیمِ بی‌همتان نیست؟ آن افسونکار به تو می‌آموزد که عدالت از عشق والاتر است. ــ دریغا که اگر عشق به کار می‌بود کجا ستمی در وجود می‌آمد تا خود به عدالتی نابکارانه از آن‌دست نیازی پدید آید. ــ آن‌گاه چشمانت را بربسته شمشیری در کَفَت می‌نهد هم از آهنی که من خود به تو دادم تا تیغه‌ی گاوآهن کنی! اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته است! دریغا ویرانِ بی‌حاصلی که منم! شب و باران در ویرانه‌ها به گفتگو بودند که باد دررسید، میانه‌به‌هم‌زن و پُرهیاهو. دیری نگذشت که خلاف در ایشان افتاد و غوغا بالا گرفت بر سراسرِ خاک، و به خاموشباش‌های پُرغریوِ تُندر حرمت نگذاشتند زمین گفت: ــ اکنون به دوراهه‌ی تفریق رسیده‌ایم. تو را جز زردرویی بردن از بی‌حاصلی‌ خویش گزیر نیست؛ پس اکنون که به تقدیرِ فریبکار گردن نهاده‌ای مردانه باش! اما مرا که ویرانِ توام هنوز در این مدارِ سرد کار به پایان نرسیده است: هم‌چون زنی عاشق که به بسترِ معشوقِ ازدست‌رفته‌ی خویش می‌خزد تا بوی او را دریابد، سال‌همه‌سال به مُقامِ نخستین بازمی‌آیم با اشک‌های خاطره. یادِ بهاران بر من فرود می‌آید بی‌آنکه از شخمی تازه بار برگرفته باشم و گسترشِ ریشه‌یی را در بطنِ خود احساس کنم؛ و ابرها با خس و خاری که در آغوشم خواهند نهاد، با اشک‌های عقیمِ خویش به تسلایم خواهند کوشید. جانِ مرا اما تسلایی مقدر نیست: به غیابِ دردناکِ تو سلطانِ سرشکسته‌ی کهکشان‌ها خواهم اندیشید که به افسونِ پلیدی از پای درآمدی؛ و ردِّ انگشتانت را بر تنِ نومیدِ خویش در خاطره‌یی گریان جُستجو خواهم کرد.
نمایش همه...
شیرگاه، تابستانهای ۱۳۴۳ https://youtu.be/IMCgmPn0nd0?feature=shared
نمایش همه...
احمد شاملو / پس آنگاه زمین…

پس آنگاه زمین… شعرها: مدایح بی‌صله به شاهرخ جنابیان پس آنگاه زمین به سخن درآمد و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش و زمین به سخن درآمده با او چنین می‌گفت: ــ به تو نان دادم من، و علف به گوسفندان و به گاوانِ تو، و برگ‌های نازکِ ترّه که قاتقِ نان کنی. انسان گفت: ــ چنین است. پس زمین گفت: ــ به هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و باد، و با جوشیدنِ چشمه‌ها از سنگ، و با ریزشِ آبشاران؛ و با فروغلتیدنِ بهمنان از کوه آنگاه که سخت بی‌خبرت می‌یافتم، و به کوسِ تُندر و ترقه‌ی توفان. انسان گفت: ــ می‌دانم می‌دانم، اما چگونه می‌توانستم رازِ پیامت را دریابم؟ پس زمین با او، با انسان، چنین گفت: ــ نه خود این سهل بود، که پیام‌گزاران نیز اندک نبودند. تو می‌دانستی که من‌ات به پرستندگی عاشقم… نیز نه به گونه‌ی عاشقی بختیار، که زرخریده‌وار کنیزککی برای تو بودم به رای خویش. که تو را چندان دوست می‌داشتم که چون دست بر من می‌گشودی تن و جانم به هزار نغمه‌ی خوش جوابگوی تو می‌شد. همچون نوعروسی در رختِ زفاف، که ناله‌های تن‌آزردگی‌اش به ترانه‌ی کشف و کامیاری بدل شود یا چنگی که هر زخمه را به زیر و بَمی دلپذیر دیگرگونه جوابی گوید. ــ آی، چه عروسی، که هر بار سربه‌مُهر با بسترِ تو درآمد! (چنین می‌گفت زمین.) در کدامین بادیه چاهی کردی که به آبی گوارا کامیابت نکردم؟ یا کجا به دستانِ خشونت‌باری که انتظارِ سوزانِ نوازشِ حاصلخیزش با من است تیغ گاوآهن در من نهادی که خرمنی پُربار پاداشت ندادم؟ انسان دیگرباره گفت: ــ رازِ پیامت را اما چگونه می‌توانستم دریابم؟ ــ می‌دانستی که من‌ات خاکسارانه دوست می‌دارم (و زمین به پاسخِ او چنین گفت). می‌دانستی. و تو را من پیغام کردم از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می‌رسد. پیغامت کردم از پسِ پیغام که مقامِ تو جایگاهِ بندگان نیست، که در این گستره شهریاری تو؛ و آنچه تو را به شهریاری برداشت نه عنایتِ آسمان که مهرِ زمین است. ــ آه که مرا در مرتبتِ خاکساریِ عاشقانه، بر گستره‌ی نامتناهی‌ کیهان خوش سلطنتی بود، که سرسبز و آباد از قدرت‌های جادویی‌ِ تو بودم از آن پیش‌تر که تو پادشاهِ جانِ من به خربندگی آسمان دست‌ها بر سینه و پیشانی به خاک بر نهی و مرا چنین به خواری درافکنی. انسان، اندیشناک و خسته و شرمسار، از ژرفاهای درد ناله‌یی کرد. و زمین هم از آنگونه در سخن بود: ــ به‌تمامی از آنِ تو بودم و تسلیمِ تو، چون چاردیواری‌ خانه‌ی کوچکت. تو را عشقِ من آن‌مایه توانایی داد که بر همه سَر شوی. دریغا، پنداری گناهِ من همه آن بود که فرشِ پای تو بودم! تا از خونِ من پرورده شوی به دردمندی دندان بر جگر فشردم همچون مادری که دردِ مکیده شدن را تا نوزاده‌ی دامنش عصاره‌ی جانِ او را همه چون قطره‌ی نوشاکی درکِشد. تو را آموختم من که به جُستجوی سنگِ آهن و روی، سینه‌ی عاشقم را بردری. و این همه از برای آن بود تا تو را در نوازشِ پُرخشونتی که از دستانت چشم داشتم افزاری به دست داده باشم. اما تو روی از من برتافتی، که آهن و مس را از سنگپاره کُشنده‌تر یافتی که هابیل را در خون کشیده بود. و خاک را از قربانیانِ بدکنشی‌های خویش بارور کردی. آه، زمینِ تنهامانده! زمینِ رهاشده با تنهایی‌ خویش! انسان زیرِ لب گفت: ــ تقدیر چنین بود. مگر آسمان قربانی‌یی می‌خواست. ــ نه، که مرا گورستانی می‌خواهد! (چنین گفت زمین). و تو بی‌احساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از «تقدیر» سخن می‌گویی که جز بهانه‌ی تسلیمِ بی‌همتان نیست؟ آن افسونکار به تو می‌آموزد که عدالت از عشق والاتر است. ــ دریغا که اگر عشق به کار می‌بود کجا ستمی در وجود می‌آمد تا خود به عدالتی نابکارانه از آن‌دست نیازی پدید آید. ــ آن‌گاه چشمانت را بربسته شمشیری در کَفَت می‌نهد هم از آهنی که من خود به تو دادم تا تیغه‌ی گاوآهن کنی! اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته است! دریغا ویرانِ بی‌حاصلی که منم! □ شب و باران در ویرانه‌ها به گفتگو بودند که باد دررسید، میانه‌به‌هم‌زن و پُرهیاهو. دیری نگذشت که خلاف در ایشان افتاد و غوغا بالا گرفت بر سراسرِ خاک، و به خاموشباش‌های پُرغریوِ تُندر حرمت نگذاشتند. □ زمین گفت: ــ اکنون به دوراهه‌ی تفریق رسیده‌ایم. تو را جز زردرویی بردن از بی‌حاصلی‌ خویش گزیر نیست؛ پس اکنون که به تقدیرِ فریبکار گردن نهاده‌ای مردانه باش! اما مرا که ویرانِ توام هنوز در این مدارِ سرد کار به پایان نرسیده است: هم‌چون زنی عاشق که به بسترِ معشوقِ ازدست‌رفته‌ی خویش می‌خزد تا بوی او را دریابد، سال‌همه‌سال به مُقامِ نخستین بازمی‌آیم با اشک‌های خاطره. یادِ بهاران بر من فرود می‌آید بی‌آنکه از شخمی تازه بار برگرفته باشم و گسترشِ ریشه‌یی را در بطنِ خود احساس کنم؛ و ابرها با خس و خاری که در آغوشم خواهند نهاد، با اشک‌های عقیمِ خویش به تسلایم خواهند کوشید.…

🔺 خداناباوری ... سوزاندنِ قوۀ ادراک به سبک انکیزیسییون.. 📌تو را من پیغام کردم از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می‌رسد. پیغامت کردم از پسِ پیغام که مقامِ تو جایگاهِ بندگان نیست، که در این گستره شهریاری تو؛ و آنچه تو را به شهریاری برداشت نه عنایتِ آسمان که مهرِ زمین است. ـ« شاملو» 📘📕📗 کار گاهِ مخفی کتب مقدس . نفرت از قوۀ ادراک و دانش ، دعوت به حرف شنوائی و نه به تعقل ، عمل کرد حلال و حرام بر اساس پاک و ناپاک جهت اطاعت و تبعیت بجای زندگی کردن به میل خود ، همه و همۀ این مقولات با نظم و ترتیبی مشخص در کتاب ها آمده اند . یکتاپرستی معروف است به دینِ(یا ادیان) اهلِ کتاب ؛ بهتراست بگوئیم دین سه کتابی که یکدیگر را بر نمی تابند . طرفداران پُل از تورات دلِ خوشی ندارند ؛ مسلمانان برای تلمود و انجیل ارزشی قائل نیستند. پیروان پانتاتوک –(یکی از 5 کتاب تورات )"عهدِ جدید" انجیل و قر آن را دروغ می پندارند ... و با این حال همه شان مهرورزی (نوع دوستی ) می آموزند . باید قبول کرد که انتقاد نکردن از برادران ادیان ابراهیمی کاری بس دشوار است ! باید گفت کتاب هایِ مقدس محصولِ ابتدائی ترین قوانین تاریخ اند . مجموعۀ آن ها را باید از دیدگاهِ متن شناسی ، تاریخ ، فلسفه، نماد شناسی ، استعاره شناسی و زمینه های دیگر مورد با دقت بررسی کرد . بدینوسیله از این باورکه گویامتون فوق وحیانی و سخنانِ خدا هستند بی نیاز خواهیم شد. هیچیک از این کتاب ها وحی منزل نیست . منزل از کی ؟ قصه های ایرانی و اسطوره های ایسلندی را نیز از همین زاویه باید نگریست . هیچیک از اوراق این کتاب ها از آسمان نازل نشده تورات آنچنانکه سنت میگوید قدیمی نیست . وجود موسی تردید آمیز است و قابل اثبات نیست . یهوه فرمانی صادر نکرده است آن هم به خطی که زمان موسی وجود نداشته . هیچیک از نگارندگان انجیل - عهد جدید - شخصاً با مسیح آشنائی نداشته اند . قوانین ومقررات انجیلی، بعد ها، با توجه به تصمیمات سیاسی وضع گردید بویژه زمانیکه ( نیمۀ اول قرنِ چهارم میلادی) اُزِب دو سِزاره ، به نمایندگی از کنستانتن بر اساس 25 روایت مجموعه ای در این زمینه تدوین کرد . در این رابطه شمارِ نوشته های نا معتبر ( از نظر کلیسا) بیشتر از متن هائیست که در "عهد جدید " آمده است . محمد نگارندۀ قرآن نیست . 25 سال بعد از مرگ او ست که کتاب مذکور به منصۀ ظهور میرسد. و اما حدیث که دومین فصل الخطاب مسلمانان است در قرن 9 میلادی بر سر زبان ها میافتد یعنی دو قرن بعد از فوت پیغمبر. با توجه به موارد فوق آیا در سایۀ هر یک از خدایان ادیان ابراهیمی شاهدحضور بسیار فعال انسان نیستیم ؟ کتاب مقدس بر علیه کتاب ها . جهت فصل الخطاب کردن قرآن نهائی مراجعِ سیاسیِ مدینه و در راس آن ها مروان – حاکم شهر - به جمع آوری و سوزاندنِ نسخ مختلف کتابِ نامبرده می پردازند تا بدینوسیله از مصحف فقط یک نسخه باقی بماند . اقدام مذکور به منظور جلوگیری از مقایسه و مقابلۀ نوشته های مختلف و هم چنین رد یابی دست اندر کار بودن فاحشِ انسان در تدوین قرآن انجام میشود . از سوزاندنِ هفت نسخۀ اولیه ، نمونه ای جان سالم بدر می برد و هم اکنون در یکی از کشور های افریقا رسمیت دارد . این تحرکات پیش در آمدیست بر کتاب سوزان های بعدی به بهانۀ حفظ مصحف اصلی . هر یک از سه کتاب مقدس نه تنها خود را یگانه معرفی میکند بلکه مدعیست دانش و شناختِ لازمۀ بشر را در بر دارد از «خداناباوری مبحث الحاد شناسی یا فیزیک متافیزیک اثر میشل اُنفرِه برگردان از لوسیفر 🟠 پس آنگاه زمین به سخن درآمد و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش و زمین به سخن درآمده با او چنین می‌گفت:
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 خمینی و دولتمداران حکومت خونین جمهوری اسلامی که از فتح کربلا و بصره و بغداد مانده و از جانب مردم رانده شده بودند, با پذیرش صلح با عراق و فارغ از خطرات برون مرزی به تصفیه حساب و انتقام از مخالفان و منتقدان دربند پرداخته و طی مدت کوتاهی در تابستان سال 1367 هزاران زندانی سیاسی بی دفاع را در زندان های سراسر کشور قتل عام کردند. رژیم با تلاش های متنوع و گوناگون که همگی بر پایه و اساس شکنجه, ایجاد رعب و وحشت عمومی و برپایی چوبه های دار پی ریخته شده بود, کوشش داشت تا بر پدیده دگر اندیشی در جامعه فائق آید. 👆 بخشی از کتاب سیمای شکنجه نویسنده: بهروز سورن @khizesche
نمایش همه...
💠 #جامعه 🔺از جنبش دانشجویی ۱۳۷۸ تا جنبش مهسایی ۱۴۰۱ ✍ مهران صولتی #اپیزود_اول: در هجدهم تیر ۱۳۷۸، اعتراض دانشجویان خوابگاه کوی دانشگاه تهران، با سرکوب بی‌سابقه از سوی نیروی انتظامی مواجه و به ناآرامی دانشجویی وسیعی در تهران منجر شد. جنبش دانشجویی متعاقب آن بعد از پنج روز دچار افول شد و داستان مطالبه‌گری دانشجویان با محکوم شدن سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده به جرم سرقت یک دستگاه ماشین ریش تراشی خاتمه یافت!! #اپیزود_دوم: در بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ و به دنبال مرگ تراژیک مهسا امینی در پلیس امنیت اخلاقی تهران، جنبشی فراگیر در کشور شکل گرفت که در آن جوانان و به ویژه زنان نقش اصلی را بر عهده داشتند. جنبشی که در طی چهارماه در خیابان‌ها و رسانه‌ها ادامه یافته و در آن رادیکال‌ترین کنش‌ها در تقابل با نظام سیاسی ظهور یافتند. جامعه ایران در میانه این دو جنبش چه راهی را پیمود؟ ✓ جنبش دانشجویی در دوران حاکمیت امید به وقوع پیوست. دوم خرداد ۷۶ آغاز فتح سنگرهای مردم سالاری در یک حکومت اقتدارگرا تلقی می‌شد که قرار بود زنجیره آن با پیروزی در انتخابات مجلس ششم تکمیل شود از همین‌رو این جنبش هنوز در پارادایم اصلاح طلبی جای می‌گرفت ولی جنبش مهسایی در روزگار حاکمیت ناامیدی به وقوع پیوست. تلاش‌های اصلاح طلبانه به ماله کشی تعبیر می‌شدند و حاملان رسمی آن نیز به طور کامل از حاکمیت اخراج شده بودند. در حقیقت این جنبش پایان رسمی پارادایم اصلاح طلبی محسوب می‌شد. ✓ جنبش دانشجویی یک تحرک صرفا سیاسی بود که نتوانست دلالت‌های اجتماعی به دنبال داشته باشد، اما جنبش مهسایی توانست با گسترش پهنه امکان بسیاری از نیندیشیدنی.ها را اندیشیدنی کند. این جنبش از این نظر بسیار شبیه به جنبش می ۱۹۶۸ فرانسه بود که توانست تغییرات جدی در باورهای مخاطبان جوان خود ایجاد کند. جنبش مهسایی به سوژه‌گی نوین زنان دامن زد و پیامدهایی همچون نافرمانی از پذیرش حجاب اجباری را به همراه آورد. ✓ جنبش دانشجویی نتوانست به خروج از حصار دانشگاه منجر شود و رویدادهای آن اگر چه بازتاب گسترده ای در مطبوعات یافت ولی به همراهی سایر اقشار با مطالبات آن ختم نشد. ولی جنبش مهسایی با شعار محوری زن، زندگی، آزادی به خانه همه ایرانیان سر زد و باب گفت‌و‌گو را در خانواده‌ها گشود. ایرانیان خارج از کشور نسبت به آن واکنش‌های قابل توجه نشان دادند و بسیاری از مردان و زنان تا اقوام و اقشار مختلف در داخل کشور نسبت به آن دغدغه یافتند. 🔹 نکته پایانی: از جنبش دانشجویی تا جنبش مهسایی اگر چه کمتر از ۲۵ سال طول کشید ولی جامعه ایران در این مدت راه بلندی را پیمود. ناامیدی از اصلاح سیستم، قهر انتخاباتی، بی‌اعتباری جناح‌های سیاسی، جایگزینی صندوق رای با خیابان، و دومینوی جنبش های فراگیر از ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ همگی از تغییرات ژرف و دگرگونی‌های شگرفی در باور و عمل ایرانیان حکایت داشتند که البته هرگز از سوی نظام سیاسی به رسمیت شناخته نشدند! #هجده_تیر #بازنشر 🔹🔹🔹 🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران 🆔 @KSMtehran
نمایش همه...
فاجعه معیشتی در سیستان و بلوچستان/ خشک شدن۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی⬆️⬆️
نمایش همه...
💠 #گزارش_محیط_زیست 🔺فاجعه تغییرات اقلیمی؛ خشک شدن ۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی/ چرا سیستان و بلوچستان محروم‌ترین استان کشور است؟ ✍🏻اقتصاد۲۴- در روز‌های اخیر، همان اخباری که هر سال از سیستان منتشر می‌شود باز هم به رسانه‌ها آمده؛ خبر‌هایی که شاید برای بعضی فقط عدد باشد، اما در حقیقت با زندگی و سلامت ۴۰۰ هزار نفر از ساکنان منطقه سیستان سروکار دارد. اخبار می‌گویند باد‌های ۱۲۰ روزه بیش از ۶۰۰ نفر را راهی بیمارستان کردند؛ اتفاقی که هر سال برای هزاران نفر رخ می‌دهد. اما دلیلش چیست؟ به طور خلاصه می‌توان گفت تغییرات اقلیمی در سیستان. 🔹علیرضا سروری‌نژاد، پژوهشگر آب و خاک و مدرس دانشگاه، دراین‌باره به تجارت‌نیوز می‌گوید ضعف‌های مدیریتی داخلی، در کنار اقدام افغانستان به ساخت سد روی رودخانه‌ها و قطع حقابه تالاب هامون، به تغییرات اقلیمی در منطقه منجر شده و وزش باد‌های معروف به ۱۲۰ روزه در عمل به ۱۸۰ تا ۲۰۰ روز در سال افزایش یافته است. به گفته او، در دسترس نبودن آب و طولانی شدن بازه وزش این بادها، باعث بیکاری مردم و متروکه شدن روستا‌ها و زمین‌های کشاورزی شده که آسیب‌های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی را در پی دارد: مساله گردوغبار و حرکت شن‌های روان تبعات اجتماعی زیادی برای مردم سیستان داشته؛ تنها یک مورد آن خشک شدن ۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی مردم بوده است. امروز هزاران هکتار زمین کشاورزی در سیستان متروکه و رها شده‌اند. از سوی دیگر، افغانستان از چندی پیش ساخت سد بخش‌آب را روی رودخانه فراه رود آغاز کرده است و در آینده نزدیک آن را افتتاح می‌کند. آن زمان است که منطقه سیستان به بزرگ‌ترین کانون برداشت گردوغبار به صورت یکجا در کشور تبدیل می‌شود. ضمن اینکه، افغانستان مسیر بسیاری از آبراه‌هایی را که پیش از این به سمت تالاب هامون جاری بودند به سمت اراضی و روستا‌های خود منحرف کرده است. 🔹. از ۴۰۰ هزار نفر مردم ساکن در منطقه سیستان، حدود ۷۰ درصد آن‌ها روستانشین هستند و از گذشته دور، امرار معاش‌شان صد درصد به کشاورزی، صیادی و دامداری وابسته بوده؛ در سال‌های اخیر نیز این وابستگی تشدید شده است. حالا پس از قطع ورود آب از افغانستان، اهالی سیستان برای گذران زندگی خود با چالش‌های جدی مواجه هستند؛ چراکه بین ۶۰ تا ۷۰ درصد آن‌ها حتی شغلی هم ندارند. در حالی که بسیاری از آن‌ها در گذشته تولیدکننده بودند، اما امروز از چرخه تولید خارج شده‌اند. این موضوع از یک سو برای زندگی شخصی و خانوادگی آن‌ها فاجعه محسوب می‌شود و از سوی دیگر به اقتصاد کشور لطمه می‌زند. البته تبعات چنین شرایطی را نمی‌توان تنها با عدد و رقم بیان کرد و باید نتایج اجتماعی و امنیتی آن را هم در نظر گرفت. همه ابعاد زندگی این افراد تحت تاثیر شرایط موجود قرار گرفته است. 🔹حل چالش‌های اقلیمی و محیط‌زیستی موجود نیازمند سه اقدام فوری است. - دستگاه دیپلماسی کشور باید با عزمی راسخ برای مذاکره با افغانستان و تامین حقابه کشور تلاش کند. بررسی‌های ماهواره‌ای نشان می‌دهد افغانستان با وجود ادعا‌هایی که دارد، از منابع آب کافی برخوردار است و می‌تواند حقابه ایران را به‌راحتی پرداخت کند. - از سوی دیگر، در داخل کشور نیز باید برای رفع نیاز مردم منطقه به آب شرب، اقدامات سریعی به منظور انتقال آب از دشت تهلاب به سیستان انجام شود. - همچنین نباید از یاد برد که ۱۵ درصد از حوضه آبریز هامون هیرمند یا هلمند، در داخل کشور واقع شده است. دولت می‌تواند برای استفاده بهینه از این منابع آبی، از طریق اقدامات بهینه فنون آبخیزداری و آبخوانداری برنامه‌ریزی کند. اولویت تخصیص نیز باید بر عرصه‌های منابع طبیعی و احیای محیط زیست باشد. امروز بزرگ‌ترین چالش در منطقه سیستان، گردوغبار و حرکت شن‌های روان است؛ دولت می‌تواند از طریق برنامه‌ریزی علمی و بهره‌گیری از تجربیات جهانی، برای بیابان‌زدایی و کاهش آثار ناشی از گردوغبار و حرکت شن‌های روان در منطقه سیستان اقدامات لازم را انجام دهد. #امتداد https://t.me/negarestankhizesche023/2930 🔹🔹🔹 @khizesche. باز نشر خیزش 🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران 🆔 @KSMtehran
نمایش همه...
نگارستان خیزش

سازمان یابی اکثریت بزرگ مردم، راه گشای دگرگونی بنیادی اتحاد کارگران انقلابی ایران: از سرگیری اعتراضات خیابانی گروههای مختلف بازنشستگان در تهران، اهواز، اصفهان، شوش، مازندران، دامغان، کرمانشاه و چندین شهر دیگر، یک روز پس از روشن شدن نتایج انتخابات و بیرون کشیده شدن پزشکیان از صندوق های رای به عنوان رئیس جمهور پیام روشنی دارد که در همین اجتماعات اعتراضی از سوی برخی معترضان اعلام شده است: هیچ اعتمادی به هیچ وعده ای و هیچ مسئولی وجود ندارد و راه تحقق مطالبات مزد و حقوق بگیران، مطالبه گری مستقل در کف خیابان است. این رویکرد با نتایج عملی حاصل از نمایش دور اول انتخابات هم تناسب دارد که اکثریت بزرگ مردم آن را تحریم کردند. تحریم سند بی اعتمادی به نظام جمهوری اسلامی و پشت کردن اکثریت مردم به بازی های دستگاه قدرت برای حفظ خود در شرایط بحران لاعلاج موجودیتش بود. و به همین دلیل همراستا با خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی بود. بازگشت مطالبه گران به کف خیابان تاکیدی بر این هم راستایی و فراتر بودن مطالبات کارگران و زحمتکشان کشور از سطح «روزنه» گشایی عده ای با هدف دستیابی به پست های مدیریتی در دستگاههای دولتی است. در واقع درست در زمانی که ترس فروشان بازی خورده از ولی فقیه سخت مشغول پرده پوشی چهره رهبر اصلی طالبان حاکم بر کشور یعنی خامنه ای و وحشت آفرینی در باره خطر بازگشت طالبان در صورت پیروزی سعید جلیلی بر پزشکیان بودند، حداقل پانزده تن از فعالان در بیدادگاههای همین رژیم طالبانیِ خامنه ای زیر حکم «بغی» و محاربه و مفسد فی الارض، در وضعیت ناروشن قرار دارند. نسیم غلامی‌سیمیاری، حمیدرضا سهل‌آبادی، احسان روازژیان، امین سخنور، علی هراتی‌مختاری، حسین محمدحسینی، حسین اردستانی، امیرشاه‌ ولایتی، وحید بنی‌عامریان، پویا قبادی، محمد تقوی، مجتبی تقوی، بابک علیپور، ابوالحسن منتظر، اصغر دانشفر با کیفر خواست اتهام بغی روبرو شده و مانند شریفه محمدی در خطر حکم اعدام هستند. در همین دوره دو قطبی سازی مصنوعی که افکار عمومی را به سمت مشاجره و مناظره پزشکیان و جلیلی بردند و از یکی دیو و دیگری دلبر ساختند تا آرای بخشی از مرددین و مرعوبین را بسود سیاست خامنه ای جذب کنند، تنها در فاصله هفته منتهی به پانزدهم تیرماه دوازده زندانی را در زندان ساری، تبریز،شیراز، مشهد و قائن به دار کشیده اند و به میمنت و مبارکی بیرون کشیدن پزشکیان از صندوق، در حالی که مشغول آویزان کردن مدال به خود و شادخواری از «روزنه گشایی» و شکل گیری احتمال آویزان ماندن به گوشه ای از قدرت هستند، گروهی از فعالین مدنی، کارگری و معلمان از جمله رعنا کورکوری، مطهره گونه ای، عاطفه رنگریز، اسماعیل گرامی، ایرج توبه ایها (نجف آبادی) حسین اشرفی و محسن عمرانی همراه با دهها نفر دیگر بازداشت، احضار، محاکمه، صدور حکم و تایید حکم زندان در دادگاه تجدید نظر شده اند. در واقع ماشین کشتار دولتی و سرکوب فعالین مدنی و کارگری لحظه ای از توقف بازنمانده، بلکه از فضای کاذب قطبی برای تشدید سرکوب فعالین و کنشگران مدنی و کارگری بهره برداری کرده است. هدف این سرکوب ها و صدور احکام «بغی»، ایجاد ترس و وحشت و سرخوردگی در میان مردم با هدف جلوگیری از سازمان یابی مستقل و سراسری اکثریت عظیم ناراضیان است. حاکمیت از یک سو و بازنشستگان مطالبه گری که بی اعتنا به بازی های انتخاباتی رژیم از سوی دیگر، فردای انتخابات پا به خیابان نهاده اند، هر یک از جهت خود کانون اصلی تمرکز اقدام و عمل را می شناسند. بازی انتخاباتی باید در شرایطی که بحران موجودیت، پایه های نظام جمهوری اسلامی را سست کرده است، فرصت و شرایط پیگیری سرکوب ها را برای حاکمیت تقویت کند و حمایت از شریفه محمدی و مطالبه آزادی وی در اعتراضات بازنشستگان، تاکید بر همبستگی و کنشگری مستقل به عنوان مسیر اصلی پیگیری مطالبات است. دگرگونی اساسی وضعیت که پیام مرکزی مطالبه گران در ادامه خیزش زن، زندگی و آزادی است، در گروی سازمان یابی هر چه گسترده تر اکثریت بزرگ ناراضیان از حکومت است. حوزه اصلی رویارویی با حاکمیت هم همین است. اتحاد کارگران انقلابی ایران هیجدهم تیرماه هزار و چهارصد و سه هشتم جولای دوهزار و بیست و چهار @khizesche. باز نشر خیزش https://t.me/negarestankhizesche023/2929
نمایش همه...
نگارستان خیزش

🔴کارگر زندانی زندانی سیاسی آزاد باید گردد سه شنبه نوزدهم تیرماه ۱۴۰۳ https://t.me/taleaeh
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🔸برزیل توافقنامه تجارت آزاد با تشکیلات خودگردان فلسطینی را اجرایی کرد برزیل توافقنامه تجارت آزاد با تشکیلات خودگردان فلسطینی را که بیش از یک دهه معلق مانده بود، به اجرا گذاشت. این توافقنامه در سال ۲۰۱۱ بین بلوک تجاری کشورهای آمریکای جنوبی و تشکیلات خودگردان فلسطینی امضا شده بود. وزارت امور خارجه برزیل در بیانیه‌ای اعلام کرد: «این توافقنامه یک کمک ملموس برای ایجاد یک دولت فلسطینی با توان اقتصادی است که می‌تواند در صلح و هماهنگی با همسایگانش زندگی کند.» ابراهیم الزبن، سفیر تشکیلات خودگردان در برزیل، این تصمیم را "شجاعانه و به‌موقع" توصیف کرد. پیش‌تر لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس‌جمهور برزیل که بارها اعلام کرده، طرفدار تاسیس یک کشور آزاد و مستقل فلسطینی است، عملیات اسرائيل در غزه را "نسل‌کشی" خوانده بود. @dw_farsi
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.