حسین محمدی فرد، سرود سه لَختی، غزل، مثنوی

عیش مرا در جهان هیچ سرانجام نیست باده به صد خون دل گر برسد جام نیست حرمت پیرمغان بر همه کس لازم است سر زده داخل مشو، میکده حمام نیست نعمت مخصوص را مرتبه دیگر است دوزخیان را بگو، قهر خدا عام نیست ای که طمع کرده است بسته ی دنیا ترا تن به مشقت مده دانه در این دام نیست بی تو نشد روزی ام وقت خوشی در جهان صبح غریب ترا پای کم از شام نیست پیش خدا کی کند عرض تمنا اثر جود کرم پیشه را حاجت ابرام نیست #شفیعای_شیرازی_اثر https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#سرود_سه_لختی گاه خنده گاه اشک مشک می زد بانوی ایلْیاتی و می خواند خوش زندگی کشک است کشک #حسین_محمدی_فرد https://telegram.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#سرود_سه_لختی روح مرا غرق نوازش کن‌ بد اخم بی پروا با عشق سازش کن #حسین_محمدی_فرد_۱۰_۴_۱۴۰۳ https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal

از کجای جهان زدی بیرون؟ آرزو، (چرم ساغری)، این بار با هوس رسم دیگر آورده نطفه های عقیم شادی را در رحم های باور آورده تخم لقِ شکسته ی قصه از دهان تو سر در آورده بال و پرهای زندگانی ریخت جوجه ی مرگ پر در آورده از کجای زمان زدی بیرون باور (مو‌ش ها و آدم ها) کار و کار و شعار آینده رفتن و رفتن است و گوه گیجه چرخش بی مدار آینده گربه ی چشم تو پر از موش است در کمین شکار آینده با نوازش لطیف خواهد شد کرگدن در بهار آینده از کجای مکان زدی بیرون با خودت همسفر شدی تا خود با خودم همسفر شدم در کوچ همسفر با (گروه محکومین) اختراعات سست پوچاپوچ با طلوع گسستن زنجیر چشم فرماندهان نادان لوچ در گذر از غروب استبداد عزم تاجیک و ترک و کرد و بلوچ از کجای جهان زدی بیرون در کدامین زمان تو را دیدم در کدامین بهار جا ماندی در کدامین مکان تو را دیدم در کدامین دیار جا ماندی با خودت همسفر شدی تا من در کدامین غبار جا ماندی با شروع گسستن زنجیر شیر و خورشید آریا ماندی #حسین_محمدی_فرد_۵_۶_٩٨ https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#سرود_سه_لختی از شادی رفته از کفش گفت من‌ سنگ صبور بودم‌ و او از زندگی مزخرفش گفت #حسین_محمدی_فرد https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#سرود_سه_لختی کشورم درگير خفاش و شب است‌ عده‌ ای از شاعران‌ فکرشان درگير آغوش و لب است‌ #حسین_محمدی_فرد https://telegram.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#شعر_سه_لختی او عاشقم نبود نه، اشتباه شد او لایقم نبود #حسین_محمدی_فرد https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal

#شعر_سه_لاخه آه ای دل‌ صاف و ساده ی من‌ آیینه ی پاکی و صداقت ای دل‌، دل زخمی از حماقت هرکس که رسید بازی ات داد نیشی زد و ساده رد شد و رفت ميثاق شکست و بد شد و رفت در مدرسه ای که‌ عشق جاری ست مردود شدند مدعی ها هرچند که نمره ی تو شد بيست درگیر سلام و السلامی معنای کرامت‌ و کلامی يک آه بلند ناتمامی از کار تو سخت در شگفتم از سادگی و فریب خوردن ای دل‌ به‌ تو بارها نگفتم ؟ از عشق فرار کن که‌ رنج است اين قصه‌ ی اژدها و گنج است‌ در تهلکه خويش را نینداز حالا من‌ و درد و روح مجروح در شهر هزارتوی خود گم‌ درگیر ملال و نفرت از او #حسین_محمدی_فرد_۲۷_۳_۱۴۰۳ https://t.me/hoseinmohammadifard_ghazal