cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

ترجمانک | فاطمه مدیحی‌ بیدگلی

دست‌نوشته‌ها و دوست‌داشته‌هایِ ترجمه‌آمیز و ادب‌‌انگیزِ مترجمی کوچک چشم‌انتظارِ نظراتِ شما با شناسهٔ @madihibidgolif

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 462
مشترکین
+224 ساعت
+137 روز
+2830 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
https://t.me/kalamebazi/1348 ما هم توی گویش بیدگلی، مصدرهایی داریم که با «ور» و «فرو» ساخته می‌شه. در فرصت مقتضی، با #بیدگلی‌گویی درباره‌ش خواهم نوشت. حالا فقط خواستم بدونین که با دیدن «وراومدن» توی این مطلب، یادم اومد که این موضوع پیشوندهای فعلی قابل‌بحثه. من از قدیم، علاقه‌ی خاصی به انواع وندها دارم.
2201Loading...
02
مدرس یه دوره‌ی آموزشی، اسمش «افسانه‌ی رضایت» بود. :)))
4052Loading...
03
یک/ صبح با نفس‌تنگی و کابوس از خواب پریدم. یادم آمد توی خواب، دختر با تیشرت سفید من داشت برای کسی که میشناسم می‌رقصید. وسط تخت نشستم و چشم‌هایم را بستم و صبر کردم تا نفسم برگردد. تمرین‌های تنفسی دکتر را انجام دادم و جمله‌اش را مرور کردم: چون تنها زندگی می‌کنی، این پنیک‌های تنفسی خیلی خطرناکه، باید هشیار بخوابی. بعد فکر کردم چرا تنها زندگی می‌کنم؟ چرا من که از بچگی عاشق "مرد خانواده" بودن بوده‌ام، حالا از هر رابطه‌ای گریزانم؟ از کجا شروع شد؟ نفسم برنگشت، چشمم تار ماند، ضربان قلبم بالاست، نتوانستم بروم کوه، اما دلیل حال سگی اخیرم را پیدا کردم: دکتر محمود احمدی‌نژاد. دو/ جوان بودم که رییس‌جمهور شد. نسل ما هنوز سرمست دوران اصلاحات بود گرچه از روشنایی روزها بسیار کم شده‌بود. روزنامه‌نگار و فیلمنامه‌نویس جوانی بودم که اعتبار مناسبی داشت، و سخنرانی موقع دریافت سیمرغ و نخل طلا و اسکار را زیر دوش تمرین می‌کرد. زنی زیبا داشتم و پسری که آمدنش قهرمانم کرده‌بود. احمدی‌نژاد که آمد، همه‌چیز رنگ باخت. خاکستری شدیم و بعد سیاه، و دو سال بعد افسردگیم شروع شد: تحمل زوال همه زیبایی‌های موردعلاقه‌ام را نداشتم. سه/ سال ۸۸، همه‌ی بلاها با هم نازل شد. همه‌چیز از دستم رفت. از بازجویی‌شدن تا کتک‌خوردن در خیابان. سرطان به تنم زد، افسردگی به روانم، و زمستان به خانواده‌ام. چیزی نمی‌نوشتم-مثل سه چهار سال اخیر- و تحمل‌کردنم سخت بود. تا ۹۲ همه‌چیز را تجربه کردم: طلاق، سرطان و جراحی و مبتلاشدن به استومی دائم، نانویسنده‌شدن، دل برداشتن از دنیا و غرق‌شدن در تاریکی. من در همان هشت سال همه‌چیز را باختم. چهار/ حالا، یازده‌سال بعد، وقتی هر زنی که گفته دوستم دارد زخمی زده و رفته، وقتی صدسال است فقط سخنرانی برادرم در مراسم تدفینم را خیال می‌کنم، وقتی تنها تنفسم هفته‌ای یک‌بار حرف‌زدن با بردیای مهاجرم است، نشسته‌ام در حیاط گرم و زیبای خانه استیجاری، و می‌خواهم از نفرتم بنویسم. نفرت از احمدی‌نژاد، که شمایل دقیق جمهوری اسلامی است: کریه، وقیح، ویرانگر، و بلعنده‌ی رویاها. پنج/ دلم می‌خواهد رای بدهم که زوال ایران با سرعت کمتری اتفاق بیفتد، و دلم نمی‌خواهد رای بدهم چون در این سیستم فاسد رای ‌دادن امری نمایشی است. این کاری است که دیکتاتور با آدم می‌کند، نشان‌دادن راه حلی که نزدیک است اما غیرواقعی. پس ادامه می‌دهم به گم‌شدن در کوه‌ها، دل‌نبستن‌ها، گریزها، گریه‌ها، خواب‌های بد، خنده‌های دلخواه با دوستانی اندک، و پیرشدن با سرعتی عجیب. تا کی روز خوب از راه برسد، روزی که کوهستان مرا برای همیشه در آغوش بگیرد، یا روزی که ببینم مادرم ایران می‌خندد، می‌رقصد و عزادار نیست. همین #حمیدسليمی @hamid_salimi59 به ندا، سهراب، محسن، و "مادران پارک لاله"🖤
4043Loading...
04
آزمونک سؤال: تفاوت معنایی این سه جمله در چیست؟ ۱. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است و روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. ۲. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است که روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. ۳. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است که روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند. جواب: هر کدام از این جملات دو بخش دارند. بخش اول: ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. بخش دوم: روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد/دارند. در هر سه جمله، «ردیت» نهاد جمله است و عبارتِ «یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی در آمریکا است» گزارهٔ آن. این‌که چه چیزی این دو بخش را به هم مرتبط کند، معنای دقیق را معیّن می‌کند. در جملهٔ اول، حرفِ‌ربطِ «و» این دو بخش را به هم مرتبط کرده است. این حرف اصطلاحاً «هم‌پایه‌ساز» است، یعنی زمانی که میان دو بخشِ جمله قرار می‌گیرد، آن دو بخش از نظر دستوری ارزش برابری با هم دارند و فهم هیچ یک منوط به فهم دیگری نیست. در دستور زبان، این دست جملات را «هم‌پایه» می‌نامیم. بنابراین از جملۀ اول درمی‌یابیم که... ــ ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. ــ ردیت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. در جملات دوم و سوم، حرفِ‌ربطِ «که» این دو بخش را به هم مرتبط کرده است. این حرف اصطلاحاً «ناهم‌پایه‌ساز» است، یعنی زمانی که میان دو بخشِ جمله قرار می‌گیرد، آن دو بخش از نظر دستوری ارزش برابری با هم ندارند و فهم کاملِ بخش اول منوط به فهم بخش دوم است. به‌بیان گویاتر، در این قبیل جملات، خواننده باید بخش دوم را بخواند تا اطلاعاتش از بخش اول کامل شود. در دستور زبان، این دست جملات را «ناهم‌پایه» می‌نامیم. بد نیست بدانیم که بخش اول را «پایه» و بخش دوم را «پِی‌رُو» می‌نامیم؛ چون بخش پایه اطلاعات پایه‌ای را به خواننده می‌دهد و بخش پِی‌رو در پِی آن می‌آید و اطلاعات خواننده درمورد جملۀ پایه را کامل می‌کند. بخش پایه: ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. حرفِ‌ربطِ ناهم‌پایه‌ساز: که بخش پِی‌رو: روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. بنابراین از جملۀ دوم درمی‌یابیم که... ــ ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. ــ ردیت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. اگر دریافت از جملۀ دوم را با دریافت از جملۀ اول مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که دریافت‌ها عیناً یکی هستند. پس جملۀ اول و دوم چه فرقی با هم دارند؟ از نظر معنایی هیچ فرقی با هم ندارند؛ اما از نظر ساختاری با هم فرق دارند، و آن فرق همان است که پیش‌تر اشاره کردیم: جملۀ اول هم‌پایه است و دو بخش تشکیل‌دهندهٔ آن از حیث دستوری هم‌ارز و برابرند؛ اما جملۀ دوم ناهم‌پایه است و فهمیدن کامل بخش اولش منوط به خواندن و فهمیدن بخش دومش است. نکتۀ مهم: در این گونه موارد که دو حرفِ‌ربطِ «و» و «که» در معنای جمله تفاوتی ایجاد نمی‌کنند، بهتر است از «و» استفاده کنیم؛ چراکه فهم جملات هم‌پایه برای خواننده سریع‌تر و آسان‌تر است و این حالت با هدف زبان، یعنی پیام‌رسانیِ دقیق‌ و سریع‌ و آسان، سازگارتر می‌نماید. و اما جملۀ سوم. با این‌که جملهٔ سوم مانند جملهٔ دوم نا‌هم‌پایه است، یعنی با این‌که از نظر ساختار با جملهٔ دوم تفاوت ندارد، ولی از نظر معنا با جملهٔ دوم تفاوت دارد. علت تفاوت هم فعل این جمله است که برخلاف جملاتِ اول و دوم، به‌صورت جمع آمده است: دارند. ردیت مفرد است و نمی‌تواند فعل جمع بگیرد؛ پس فعل جمع در جملهٔ سوم باید به چیزی جمع اشاره کند. آن چیزِ جمع چیست؟ ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا بر این مبنا، عبارتِ «روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند» برخلاف آن‌که در جملات اول و دوم دربارهٔ ردیت توضیح می‌داد، در جملۀ سوم دربارهٔ «۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا» توضیح می‌دهد. بنابراین از جملهٔ سوم درمی‌یابیم که... ــ ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی در آمریکا از همه برترند. ــ این ۱۰ سایت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند. ــ ردیت یکی از این ۱۰ سایت‌ است. نتیجه: زبان پدیده‌ای چندلایه و پیچیده است و ظرفیت‌ها و ظرافت‌های بسیاری دارد. هرچند ممکن است ساختارهای دستوری چندان تفاوتی در معنای کلیِ جمله ایجاد نکنند، ولی موجب شدت و ضعف یا تصریح و تلویح در معنا می‌شوند. بهترین شیوۀ یادگیری زبان و بهره‌گیری حرفه‌ای از آن، نازک‌اندیشی و ژرف‌کاوی در ساختارها و سازوکارهای آن است؛ وگرنه همۀ گویش‌وران زبان می‌توانند پیام کلی‌شان را انتقال دهند و نیاز اولیه‌شان را ولو با توسل به ایما و اشاره برآورده سازند. #زبان #دستور_زبان #نگارش #ویرایش #نوشتن #نویسندگی معین پایدار، ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
5379Loading...
05
Media files
67415Loading...
06
آگهی ۳۴۲۱ 🔻 دفتر بیمه؛ ▪️ نیازمند کارمند اداری شرایط و مهارت: • کارمند اداری خانم با روابط عمومی بالا • آشنا به ورد • با ظاهری مرتب و منظم • دارای حداقل ۳ سال سابقه کار • سن بیش از ۲۸ سال نوع همکاری: تمام‌وقت ساعت کار: ۸:۳۰ تا ۱۶:۳۰، پنج‌شنبه تا ۱۳ دستمزد: ثابت ماهانه ۱۶ تا ۲۰ میلیون بیمه: تامین اجتماعی از روز اول تسهیلات: صبحانه، ناهار محل کار: تهران، ستارخان، خیابان شادمهر، نبش کوچه گلبر، جنب داروخانه صحرانورد، پلاک ۳۳۶ واجدان شرایط لطفاً رزومه خود را به شناسه واتس‌اپ زیر ارسال فرمایند: 🆔 Wa.me/989121111543 🆔 Wa.me/989056460956 ☎️ 02166500196 تاریخ انتشار آگهی: ۸ خرداد ۱۴۰۳ اعتبار آگهی: دو هفته ————————————— 🉐 @KarDarResaneh‌
7419Loading...
07
Media files
97819Loading...
08
نیلوفر امرایی، مترجم و روزنامه‌نگار ۱۴۰۳- ۱۳۶۷ خبر کوتاه و تلخ است. نفسمان را حبس کرده‌‌ایم و دلمان می‌خواهد تلفن بزنیم به آقای امرایی که توضیح بدهد... امیلی را پیدا کنیم تا تعریف کند... که اکرم خانم بگوید نیلوفر توی اتاقش است و منتظر صدای خنده‌های دختر جوانِ خوش‌رو بمانیم که با علاقه‌اش به کلمه و کتاب، کودک و کوه همیشه گوشه‌ی زندگی‌مان بوده، اما مات‌ومبهوت با سرانگشت عکس نیلوفر را روی گوشی بزرگ می‌کنیم. درخشش چشم‌هایش، لبخند همیشگی‌اش و شوخ‌طبعی بی‌مانندش را به یاد می‌آوریم و از خودمان می‌‌پرسیم: «چه اتفاقی افتاده؟» نیلوفر روی پاشنه‌ی پا چرخیده و از این جهان بیرون رفته و پشت حوصله‌ی نورها دراز کشیده است و حالا، برای تسلا و تسکین اسد و اکرم و امیلی باید چه حرفی بنویسیم... چیزهایی در زندگی هست که هیچ‌وقت تغییر نمی‌کند؛ مثل گریزناپذیری مرگ... مثل غم بی‌پایانِ فقدان... @lakposhtparandeh
1 14910Loading...
09
خیلی بانمک بود، دلم نیومد دریغ کنم. :)
1 25426Loading...
10
این رو دیدم و یادم اومد که می‌خواستم درباره‌ی سعدی‌خوانی یکشنبه‌ی گذشته بنویسم که «نیازهای حقیر بشر اجازه نداد.» شاید در آینده.
1 2904Loading...
11
به جای «روسو» بذارید «سعدی» و این جملات رو از زبان من بشنوید. :)))) #سعدی #سعدی‌_خوانی @mahboubeman
1 04719Loading...
12
Media files
1 1144Loading...
13
در باب برخی اشکالات ساختاری آموزش و اشتغال ترجمه در ایران یادداشت امیرداوود حیدرپور در پاسخ به عباس امام اما مهم‌ترین اشکال در زمینه اشتغال دانش‌آموختگان رشته مترجمی زبان انگلیسی در ایران که شاید بتوان آن را زیربنای اصلی مشکلات این زمینه عنوان کرد آن است که متاسفانه ترجمه به رغم همه اهمیتی که در دنیای امروز دارد، در ایران هنوز به عنوان یک حرفه (Profession) مستقل در نظام اداری و اشتغال کشور به رسمیت شناخته نشده است و عملا چنین ردیف شغلی در ایران وجود رسمی ندارد و شوربختانه در زمره «مشاغل کاذب» قرار می‌گیرد. بدین ترتیب، ترجمه در ایران صنف رسمیِ مورد قبول نظام استخدامی و اداری کشور ندارد، حقوق مترجمان به رسمیت شناخته نمی‎شود، نظامی برای سامان‌دهی ترجمه در کشور وجود ندارد، و مترجمان هویت شغلی مستقل ندارند. به همین دلیل نیز متاسفانه هر کس چند دوره کلاس زبان رفته و مختصر دانشی نسبت به زبان انگلیسی دارد، خود را مترجم می‌داند و به خود اجازه ورود به حوزه کاملا تخصصی ترجمه را می‌دهد و هر قیمتی نیز بخواهد برای کار خود در نظر می‌گیرد؛ شوربختانه آنکه امروزه بواسطه پیشرفت چشمگیر ترجمه ماشینی به خصوص سرویس ترجمه گوگل، حتی کسانی که اساسا زبان انگلیسی نمی‌دانند نیز گرفتار توهم مترجم بودن شده‌اند و همین مساله زمینه اشتغال دانش‌آموختگان رشته مترجمی زبان انگلیسی را با محدودیت جدی مواجه ساخته است. متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید: B2n.ir/p06662
1 87321Loading...
14
چرا انتشار دستور خط فارسیِ غیررسمی شگفت‌انگیز است؟ - مصطفا پورنجاتی خیلی چیزها برای شانزده‌ساله‌ها بدیهی است و برای ما واقعی‌‌شدن فیلم‌های علمی - تخیلی. البته برای شانزده‌ساله‌ها هم این‌طور هست و رویداد جدید گوگل و رونمایی از محصولات هوش مصنوعی، برایشان یادآور بعضی از همان فیلم‌هاست که واقعی شده. یک قرن پیش برای محمدعلی جمال‌زاده، رویا بود که تا این حد زبان گفتاری به ساحت نوشتار سرایت کند و همه جا را بگیرد. برای این آرزو و الزام، بیانیه نوشت و داستان‌ها خلق کرد. یا خود ماها. در خیال‌ها هم نمی‌گنجید که فرهنگستان زبان فارسی کتابچه‌ی دستورخط غیررسمی منتشر کند. فرهنگستان تاکنون بیشتر مایل به حفظ شکل‌های تاریخی و واکنش به واقعیت‌های جدید بوده. نمودش: در معادل‌سازی هزاران کلمه‌ی غیرفارسی. و البته که کار نادرستی نیست و زبان‌های سرحال و زنده میل دارند مفاهیم را به دهان خودشان بگویند. در عین میل به وام‌گیری واژگانی - نحوی. انتشار این کتابچه یعنی قدرت واقعیت. کدام واقعیت؟ شیوه‌ی ابداعیِ فارسی‌زبان‌ها در تغییردادن بسیاری از کلمه‌ها در فضای دیجیتال. و کدام قدرت؟ این که نهادی با ذات طبیعی و کُند پژوهش و احتیاط را سوق داد به سمت دیدن این‌همه تغییر سریع در خط، تطبیق‌دادن آن تغییرات با قواعد و اعلام موضع (اگرچه در این کتابچه، اعلام موضع‌ها کافی و کامل نیست. احتمالن شاید دیگر مثل سابق، پیشینیان و متون کلاسیک فارسی را ملاک اصلی درست و غلط نمی‌دانند و برای خود مردم و نسل‌های آلفا و زد و وای هم وزنی مشابه بزرگان در نظر گرفته‌اند؛ حتا اگر به‌اکراه و ناباوری). این رخداد، معنای دیگری هم برایم دارد: عمل‌کردن همین مردم - که پیش‌تر خاطی شمرده می‌شدند - به قواعد، در همین خطاهایی که مرتکب شده‌اند. در همین کتابچه بارها بیان شده مردم در حال عمل به تعدادی از قاعده‌های زبانی بوده‌اند در چت‌ها و استوری‌ها و توئیت‌هایشان؛ درست همان موقعی که برخی استادان فقط حرص می‌خوردند که چه بلایی آمده سر زبان و خط. می‌دانید این رفتار مردم که از سر دانش - به معنای مصطلح هم نبوده - به چه معناست؟ به معنای قابلیت‌های زبان فارسی و انعطاف‌های وسیعش برای موقعیت‌های تازه‌ی زندگی در فضای دیجیتال و رایانش. نمی‌دانم انگیزه‌ی این‌همه تغییر در رفتار فرهنگستان چیست. هرچه هست، نتیجه‌اش برایم جذاب، حیرت‌آور، مهم و اثرگذار در فرهنگ فارسی‌ست.
95917Loading...
15
ویکی‌پدیا می‌گه فارسیِ iatrogenic effects می‌شه مشکلات/ آسیب‌های درمان‌زاد یا درمانشی. واو!
9964Loading...
16
می‌دونستید فامیلی اصلیِ پرویز یاحقی، صدیقی پارسی بوده و چون ایشون از بچگی کنار دایی‌ش زندگی می‌کرده و موسیقی رو از دایی‌ش یاد گرفته، فامیلیِ دایی‌ش یا همون فامیلیِ مادری‌ش که یاحقی بوده رو روی خودش می‌ذاره و اسم هنری‌ش میشه پرویز یاحقی؟ حرکت قشنگی زده به نظرم ✨
1 4585Loading...
17
به کجای این شب تیره بیاویزم؟
1 5163Loading...
18
Media files
1 65220Loading...
https://t.me/kalamebazi/1348 ما هم توی گویش بیدگلی، مصدرهایی داریم که با «ور» و «فرو» ساخته می‌شه. در فرصت مقتضی، با #بیدگلی‌گویی درباره‌ش خواهم نوشت. حالا فقط خواستم بدونین که با دیدن «وراومدن» توی این مطلب، یادم اومد که این موضوع پیشوندهای فعلی قابل‌بحثه. من از قدیم، علاقه‌ی خاصی به انواع وندها دارم.
نمایش همه...
کلمه‌بازی

یُغور، از مصدر یُغورماقِ #ترکی میاد. به معنی خمیر کردن. خمیر وراومده حجمش زیاد می‌شه دیگه. بزرگ و ستبر می‌شه. یغور هم روی همین منطق معنی بزرگ و درشت و حتی بدقواره می‌ده. اما خمیر چرا ور میاد؟ خمیر وراومده رو اگه دیده باشید خودش رو می‌گیره و از ظرفی که توشه جدا می‌شه و به‌اصطلاح ور میاد. مثل کاغذدیواری که چسبش نامرغوب باشه و از دیوار جدا بشه و ور بیاد. @kalamebazi

مدرس یه دوره‌ی آموزشی، اسمش «افسانه‌ی رضایت» بود. :)))
نمایش همه...
😁 4👍 2
یک/ صبح با نفس‌تنگی و کابوس از خواب پریدم. یادم آمد توی خواب، دختر با تیشرت سفید من داشت برای کسی که میشناسم می‌رقصید. وسط تخت نشستم و چشم‌هایم را بستم و صبر کردم تا نفسم برگردد. تمرین‌های تنفسی دکتر را انجام دادم و جمله‌اش را مرور کردم: چون تنها زندگی می‌کنی، این پنیک‌های تنفسی خیلی خطرناکه، باید هشیار بخوابی. بعد فکر کردم چرا تنها زندگی می‌کنم؟ چرا من که از بچگی عاشق "مرد خانواده" بودن بوده‌ام، حالا از هر رابطه‌ای گریزانم؟ از کجا شروع شد؟ نفسم برنگشت، چشمم تار ماند، ضربان قلبم بالاست، نتوانستم بروم کوه، اما دلیل حال سگی اخیرم را پیدا کردم: دکتر محمود احمدی‌نژاد. دو/ جوان بودم که رییس‌جمهور شد. نسل ما هنوز سرمست دوران اصلاحات بود گرچه از روشنایی روزها بسیار کم شده‌بود. روزنامه‌نگار و فیلمنامه‌نویس جوانی بودم که اعتبار مناسبی داشت، و سخنرانی موقع دریافت سیمرغ و نخل طلا و اسکار را زیر دوش تمرین می‌کرد. زنی زیبا داشتم و پسری که آمدنش قهرمانم کرده‌بود. احمدی‌نژاد که آمد، همه‌چیز رنگ باخت. خاکستری شدیم و بعد سیاه، و دو سال بعد افسردگیم شروع شد: تحمل زوال همه زیبایی‌های موردعلاقه‌ام را نداشتم. سه/ سال ۸۸، همه‌ی بلاها با هم نازل شد. همه‌چیز از دستم رفت. از بازجویی‌شدن تا کتک‌خوردن در خیابان. سرطان به تنم زد، افسردگی به روانم، و زمستان به خانواده‌ام. چیزی نمی‌نوشتم-مثل سه چهار سال اخیر- و تحمل‌کردنم سخت بود. تا ۹۲ همه‌چیز را تجربه کردم: طلاق، سرطان و جراحی و مبتلاشدن به استومی دائم، نانویسنده‌شدن، دل برداشتن از دنیا و غرق‌شدن در تاریکی. من در همان هشت سال همه‌چیز را باختم. چهار/ حالا، یازده‌سال بعد، وقتی هر زنی که گفته دوستم دارد زخمی زده و رفته، وقتی صدسال است فقط سخنرانی برادرم در مراسم تدفینم را خیال می‌کنم، وقتی تنها تنفسم هفته‌ای یک‌بار حرف‌زدن با بردیای مهاجرم است، نشسته‌ام در حیاط گرم و زیبای خانه استیجاری، و می‌خواهم از نفرتم بنویسم. نفرت از احمدی‌نژاد، که شمایل دقیق جمهوری اسلامی است: کریه، وقیح، ویرانگر، و بلعنده‌ی رویاها. پنج/ دلم می‌خواهد رای بدهم که زوال ایران با سرعت کمتری اتفاق بیفتد، و دلم نمی‌خواهد رای بدهم چون در این سیستم فاسد رای ‌دادن امری نمایشی است. این کاری است که دیکتاتور با آدم می‌کند، نشان‌دادن راه حلی که نزدیک است اما غیرواقعی. پس ادامه می‌دهم به گم‌شدن در کوه‌ها، دل‌نبستن‌ها، گریزها، گریه‌ها، خواب‌های بد، خنده‌های دلخواه با دوستانی اندک، و پیرشدن با سرعتی عجیب. تا کی روز خوب از راه برسد، روزی که کوهستان مرا برای همیشه در آغوش بگیرد، یا روزی که ببینم مادرم ایران می‌خندد، می‌رقصد و عزادار نیست. همین #حمیدسليمی @hamid_salimi59 به ندا، سهراب، محسن، و "مادران پارک لاله"🖤
نمایش همه...
😢 8 4👍 2🔥 1
Repost from معین‌نامک
آزمونک سؤال: تفاوت معنایی این سه جمله در چیست؟ ۱. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است و روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. ۲. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است که روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. ۳. ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکۀ اجتماعی برتر در آمریکا است که روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند. جواب: هر کدام از این جملات دو بخش دارند. بخش اول: ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. بخش دوم: روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد/دارند. در هر سه جمله، «ردیت» نهاد جمله است و عبارتِ «یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی در آمریکا است» گزارهٔ آن. این‌که چه چیزی این دو بخش را به هم مرتبط کند، معنای دقیق را معیّن می‌کند. در جملهٔ اول، حرفِ‌ربطِ «و» این دو بخش را به هم مرتبط کرده است. این حرف اصطلاحاً «هم‌پایه‌ساز» است، یعنی زمانی که میان دو بخشِ جمله قرار می‌گیرد، آن دو بخش از نظر دستوری ارزش برابری با هم دارند و فهم هیچ یک منوط به فهم دیگری نیست. در دستور زبان، این دست جملات را «هم‌پایه» می‌نامیم. بنابراین از جملۀ اول درمی‌یابیم که... ــ ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. ــ ردیت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. در جملات دوم و سوم، حرفِ‌ربطِ «که» این دو بخش را به هم مرتبط کرده است. این حرف اصطلاحاً «ناهم‌پایه‌ساز» است، یعنی زمانی که میان دو بخشِ جمله قرار می‌گیرد، آن دو بخش از نظر دستوری ارزش برابری با هم ندارند و فهم کاملِ بخش اول منوط به فهم بخش دوم است. به‌بیان گویاتر، در این قبیل جملات، خواننده باید بخش دوم را بخواند تا اطلاعاتش از بخش اول کامل شود. در دستور زبان، این دست جملات را «ناهم‌پایه» می‌نامیم. بد نیست بدانیم که بخش اول را «پایه» و بخش دوم را «پِی‌رُو» می‌نامیم؛ چون بخش پایه اطلاعات پایه‌ای را به خواننده می‌دهد و بخش پِی‌رو در پِی آن می‌آید و اطلاعات خواننده درمورد جملۀ پایه را کامل می‌کند. بخش پایه: ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. حرفِ‌ربطِ ناهم‌پایه‌ساز: که بخش پِی‌رو: روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. بنابراین از جملۀ دوم درمی‌یابیم که... ــ ردیت یکی از ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا است. ــ ردیت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. اگر دریافت از جملۀ دوم را با دریافت از جملۀ اول مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که دریافت‌ها عیناً یکی هستند. پس جملۀ اول و دوم چه فرقی با هم دارند؟ از نظر معنایی هیچ فرقی با هم ندارند؛ اما از نظر ساختاری با هم فرق دارند، و آن فرق همان است که پیش‌تر اشاره کردیم: جملۀ اول هم‌پایه است و دو بخش تشکیل‌دهندهٔ آن از حیث دستوری هم‌ارز و برابرند؛ اما جملۀ دوم ناهم‌پایه است و فهمیدن کامل بخش اولش منوط به خواندن و فهمیدن بخش دومش است. نکتۀ مهم: در این گونه موارد که دو حرفِ‌ربطِ «و» و «که» در معنای جمله تفاوتی ایجاد نمی‌کنند، بهتر است از «و» استفاده کنیم؛ چراکه فهم جملات هم‌پایه برای خواننده سریع‌تر و آسان‌تر است و این حالت با هدف زبان، یعنی پیام‌رسانیِ دقیق‌ و سریع‌ و آسان، سازگارتر می‌نماید. و اما جملۀ سوم. با این‌که جملهٔ سوم مانند جملهٔ دوم نا‌هم‌پایه است، یعنی با این‌که از نظر ساختار با جملهٔ دوم تفاوت ندارد، ولی از نظر معنا با جملهٔ دوم تفاوت دارد. علت تفاوت هم فعل این جمله است که برخلاف جملاتِ اول و دوم، به‌صورت جمع آمده است: دارند. ردیت مفرد است و نمی‌تواند فعل جمع بگیرد؛ پس فعل جمع در جملهٔ سوم باید به چیزی جمع اشاره کند. آن چیزِ جمع چیست؟ ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا بر این مبنا، عبارتِ «روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند» برخلاف آن‌که در جملات اول و دوم دربارهٔ ردیت توضیح می‌داد، در جملۀ سوم دربارهٔ «۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی برتر در آمریکا» توضیح می‌دهد. بنابراین از جملهٔ سوم درمی‌یابیم که... ــ ۱۰ سایت شبکهٔ اجتماعی در آمریکا از همه برترند. ــ این ۱۰ سایت روزانه ۵۲ میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارند. ــ ردیت یکی از این ۱۰ سایت‌ است. نتیجه: زبان پدیده‌ای چندلایه و پیچیده است و ظرفیت‌ها و ظرافت‌های بسیاری دارد. هرچند ممکن است ساختارهای دستوری چندان تفاوتی در معنای کلیِ جمله ایجاد نکنند، ولی موجب شدت و ضعف یا تصریح و تلویح در معنا می‌شوند. بهترین شیوۀ یادگیری زبان و بهره‌گیری حرفه‌ای از آن، نازک‌اندیشی و ژرف‌کاوی در ساختارها و سازوکارهای آن است؛ وگرنه همۀ گویش‌وران زبان می‌توانند پیام کلی‌شان را انتقال دهند و نیاز اولیه‌شان را ولو با توسل به ایما و اشاره برآورده سازند. #زبان #دستور_زبان #نگارش #ویرایش #نوشتن #نویسندگی معین پایدار، ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
نمایش همه...
👍 16 2🔥 1
the tortured poets department.mp35.53 MB
آگهی ۳۴۲۱ 🔻 دفتر بیمه؛ ▪️ نیازمند کارمند اداری شرایط و مهارت: • کارمند اداری خانم با روابط عمومی بالا • آشنا به ورد • با ظاهری مرتب و منظم • دارای حداقل ۳ سال سابقه کار • سن بیش از ۲۸ سال نوع همکاری: تمام‌وقت ساعت کار: ۸:۳۰ تا ۱۶:۳۰، پنج‌شنبه تا ۱۳ دستمزد: ثابت ماهانه ۱۶ تا ۲۰ میلیون بیمه: تامین اجتماعی از روز اول تسهیلات: صبحانه، ناهار محل کار: تهران، ستارخان، خیابان شادمهر، نبش کوچه گلبر، جنب داروخانه صحرانورد، پلاک ۳۳۶ واجدان شرایط لطفاً رزومه خود را به شناسه واتس‌اپ زیر ارسال فرمایند: 🆔 Wa.me/989121111543 🆔 Wa.me/989056460956 ☎️ 02166500196 تاریخ انتشار آگهی: ۸ خرداد ۱۴۰۳ اعتبار آگهی: دو هفته ————————————— 🉐 @KarDarResaneh
نمایش همه...
👍 1 1
Mohammadreza Hedayati - Kashki Zemestoon Naboodam.mp37.93 MB
1😢 1
Photo unavailableShow in Telegram
نیلوفر امرایی، مترجم و روزنامه‌نگار ۱۴۰۳- ۱۳۶۷ خبر کوتاه و تلخ است. نفسمان را حبس کرده‌‌ایم و دلمان می‌خواهد تلفن بزنیم به آقای امرایی که توضیح بدهد... امیلی را پیدا کنیم تا تعریف کند... که اکرم خانم بگوید نیلوفر توی اتاقش است و منتظر صدای خنده‌های دختر جوانِ خوش‌رو بمانیم که با علاقه‌اش به کلمه و کتاب، کودک و کوه همیشه گوشه‌ی زندگی‌مان بوده، اما مات‌ومبهوت با سرانگشت عکس نیلوفر را روی گوشی بزرگ می‌کنیم. درخشش چشم‌هایش، لبخند همیشگی‌اش و شوخ‌طبعی بی‌مانندش را به یاد می‌آوریم و از خودمان می‌‌پرسیم: «چه اتفاقی افتاده؟» نیلوفر روی پاشنه‌ی پا چرخیده و از این جهان بیرون رفته و پشت حوصله‌ی نورها دراز کشیده است و حالا، برای تسلا و تسکین اسد و اکرم و امیلی باید چه حرفی بنویسیم... چیزهایی در زندگی هست که هیچ‌وقت تغییر نمی‌کند؛ مثل گریزناپذیری مرگ... مثل غم بی‌پایانِ فقدان... @lakposhtparandeh
نمایش همه...
😢 47 5👍 1🌚 1
00:33
Video unavailableShow in Telegram
خیلی بانمک بود، دلم نیومد دریغ کنم. :)
نمایش همه...
9.63 KB
😁 30👎 3🤩 3👍 1
این رو دیدم و یادم اومد که می‌خواستم درباره‌ی سعدی‌خوانی یکشنبه‌ی گذشته بنویسم که «نیازهای حقیر بشر اجازه نداد.» شاید در آینده.
نمایش همه...
13