cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

تصویر و زندگی

‌”در تصاویر.” @zero663 تبلیغات نمی‌پذیرم. اینستاگرام: https://instagram.com/image_and_life_farsi?utm_medium=copy_link

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
11 599
مشترکین
+324 ساعت
+87 روز
+11930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

نگاهی انتقادی به اندیشه‌ی ایرانشهری سید جواد طباطبایی سروش سیدی @chaosmotics
نمایش همه...
نگاهی_به_اندیشه_جواد_طباطبایی_سروش_سیدی.m4a175.32 MB
شگفت‌انگیز است که چگونه و به سرعتْ اغلبِ گفتمان‌ها در ایران «بیات» می‌شوند؛ قاطبه‌ی گفتمان‌های چهل سال اخیر که در جوانی با ممارست دنبال می‌کردیم، اکنون گویی فاسد شده‌اند؛ کسی برای آن گفتمان‌ها‌ و رتوریک ابداعی‌شان، دیگر تره هم خرد نمی‌کند. مثلا همین اواخر نشسته‌اید تا حرف‌های عبدالکریم سروش را بشنوید؟ یا مثلا سخنرانی‌های پرشورِ اباذری را؟! دیده‌اید مترجمِ فوکو و هیوم و بنیامینْ از «عقل سلیم» عقب‌ترند؟! مرادم بیشتر فرم بیان است تا صرفاً محتوا. گویی رتوریکِ بیان را شَتَک زده. باور کردنی نیست این درجه از منسوخ شدن‌هایِ مدام. همین اتفاق احتمالا بر سر گفتمان‌هایی خواهد افتاد که اکنون همگی‌مان آن‌ها را با جدّیتی فزون و وسواسی قابل ستایش دنبال می‌کنیم؛ گفتمان‌های پروگرسیوی و کالت‌های جدید‌التاسیس که هنوز نیامده، بوی فسادشان به مشام می‌رسد. این منسوخ شدن، حتی شاید سریع‌تر باشد و با شتکِ بیشتر. معادلِ تصویرمندش شاید بشود چیزی به‌مانندِ آب‌ها در نقاشی‌های ترنر یا ارّابه‌ها و شهرها در نقاشی‌های روبرت هنری: «همه چیز در سَیَلان است». کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
شگفت‌انگیز است که چگونه و به سرعتْ اغلبِ گفتمان‌ها در ایران «بیات» می‌شوند؛ قاطبه‌ی گفتمان‌های چهل سال اخیر که در جوانی با ممارست دنبال می‌کردیم، اکنون گویی فاسد شده‌اند؛ کسی برای آن گفتمان‌ها‌و رتوریک ابداعی‌شان، دیگر تره هم خرد نمی‌کند. مثلا همین اواخر نشسته‌اید تا حرف‌های عبدالکریم سروش را بشنوید؟ یا مثلا سخنرانی‌های پرشورِ اباذری را؟! مرادم بیشتر فرم بیان است تا صرفاً محتوا. گویی رتوریکِ بیان را شَتَک زده. باور کردنی نیست این درجه از منسوخ شدن‌هایِ مدام. همین اتفاق احتمالا بر سر گفتمان‌هایی خواهد افتاد که اکنون همگی‌مان آن‌ها را با جدّیتی فزون و وسواسی قابل ستایش دنبال می‌کنیم؛ گفتمان‌های پروگرسیوی که هنوز نیامده، بوی فسادشان به نشام می‌رسد. منسوخ شدن حتی شاید سریع‌تر باشد و با شتکِ بیشتر. معادلِ تصویرمندش شاید بشود چیزی به‌مانندِ آب‌ها در نقاشی‌های ترنر یا ارّابه‌ها و شهرها در نقاشی‌های روبرت هنری: «همه چیز در سَیَلان است». کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
شگفت‌انگیز است که چگونه و به سرعتْ اغلبِ گفتمان‌ها در ایران «بیات» می‌شوند؛ انگاری که گفتمانْ یک دانه سنگک است. قاطبه‌ی گفتمان‌های چهل سال اخیر که در جوانی با ممارست دنبال می‌کردیم، اکنون گویی فاسد شده‌اند؛ کسی برای آن گفتمان‌ها‌و رتوریک ابداعی‌شان، دیگر تره هم خرد نمی‌کند. مثلا همین اواخر نشسته‌اید تا حرف‌های عبدالکریم سروش را بشنوید؟ یا مثلا سخنرانی‌های پرشورِ اباذری را؟! مرادم بیشتر فرم بیان است تا صرفاً محتوا. گویی رتوریکِ بیان را شَتَک زده. باور کردنی نیست این درجه از منسوخ شدن‌هایِ مدام. همین اتفاق احتمالا بر سر گفتمان‌هایی خواهد افتاد که اکنون همگی‌مان آن‌ها را با جدّیتی فزون و وسواسی قابل ستایش دنبال می‌کنیم؛ گفتمان‌های پروگرسیوی که هنوز نیامده، بوی فسادشان به نشام می‌رسد. منسوخ شدن حتی شاید سریع‌تر باشد و با شتکِ بیشتر. معادلِ تصویرمندش شاید بشود چیزی به‌مانندِ آب‌ها در نقاشی‌های ترنر یا ارّابه‌ها و شهرها در نقاشی‌های روبرت هنری: «همه چیز در سَیَلان است». کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
این لوگوی جدیدِ تصویر و زندگی‌ست. یک «وَ» که تمامِ جهان ذهنیِ من‌را در خود منقبض کرده. جهانِ «این و آن» و نه «این» و یا «آن». سینما و نقاشی، ادبیات و سینما و فلان و بهمان؛ مدارِ اتصالی‌های کوتاه بین تصویر «وَ» زندگی؛ وارسی بین ایماژها و دلالت‌ها؛ جهیدن بینِ نوشته‌های موجز و پرونده‌های کوچک‌؛ از خلالِ «وَ». کارِ سپیده است، حاصلِ چند ساعت گَپیدن. تصویر و زندگی، «حقیقتاَ» مفتخر است که سپیده طراحی لوگو و گرافیک کانال را زین پس به عهده گرفته است.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
«آخرین تصویر ثبت شده از سهراب شهیدثالث. جمعه چهاردهم ژوئن ۱۹۹۸ در شیکاگو». @whohamidd :منبع کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
جنبش اکشنیست‌های وین، در واقع، بیش از هر چیزی، یک واکنش بوده: به فاشیسم اروپایی، به اکسپرسیونیسم آلمانی، به آرای فروید، به بدن‌ و دست‌های نزارِ اگون شیله و آرتو، به آئین‌، قداست و کثافت در نزد ژرژ باتای، به تربیت ایدئولوژیکِ بدن‌ها و مولد بودنِ ‌آدم‌ها و در نهایت به بازاندیشی در مفروضات: مثلا درباره‌ی کارکردِ خون، به تصویر خون. @poster_cinematography
نمایش همه...
پرونده_ـشماره_ـ۲ـ_اکشنیست_ها.pdf2.23 MB
Photo unavailableShow in Telegram
در اوایل دهه‌ی پنجاه میلادی، سینمای ژاپن در جشنواره‌ها‌ی فیلم اروپایی بویژه ونیز مقبول افتاد و اغلبِ منتقدانِ -خاصه- فرانسوی‌ها از کارکرد میزانسن و برداشت‌های بلند در سینمای کنجی میزوگوچی نوشتند. منتقدی ژاپنی در پاسخ به این شوقْ پاسخی داد با این فحوا: «درست است که سینما را شما اختراع کرده‌اید، برداشت بلند را نه!». در واقع زبان سینما همواره مازادی دارد که از آنِ خودِ سینما نیست؛ سینمای اُزو در غیاب ذن‌بودیسم اساساً از بیخ‌وبن وجود نداشت یا پرسپکتیو افقی و میزانسن‌های خارق‌العاده‌ی میزوگوچی تماماً وام‌دارِ معماری داخلی ژاپنی‌ست. در اُزو، چیزهای نامهمْ مهم می‌شوند و‌ چیزهای مهمْ نامهم: سکوت ارزش می‌یابد و صدا بی‌ارزش می‌شود یا به زعمِ کیرین‌ کیکی در فیلمی از تاتسوشی اوموری: «اشیای سنگین را چنان بلند کن که سبک‌اند و اشیای سبک را چنان‌که سنگین» کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
من نه تراپیست‌ام، نه روانکاو. ولی دلم نیومد به اشتراک نذارم: اگه اضطراب و یا وسواس فکری پدرتان را درآورده و یا مثلا خودتون تراپیست‌اید، «شاید» این سایکوتراپیستِ جوان و نابغه‌ی آمریکایی کمک‌تان کند: حالا که هزینه‌ی جلسات ۳۰۰ دلاری ایشان رو نداریم، او تمام دانشِ بسیط خودش را به رایگان در اختیار گذاشته: https://drmichaeljgreenberg.com/articles/ برید و دونه‌به‌دونه‌ی مقالاتش رو در سایت بخونید. حتی به نظرم کسی پیدا شود و سایت او را به فارسی ترجمه کند. کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
خار در ماتحتِ پیرمرد. از عکس‌های تکان‌دهنده دوران قاجار در آلبوم نوپدیدِ کاخ گلستان. بوته خاری در مقعدِ او کرده‌اند احتمالاً جهت آزار و مضحکه. یک: نمایشِ «قباحت» (obscenity) در برخی از این عکس‌ها بی‌نظیر است. نه صرفاً بخاطر این‌که جدید‌الکشف‌اند بلکه نشان می‌دهند تا چه حدّ، بازنمایی گذشته معطوف به گفتمان‌های مسلط جامعه است. قباحت‌نگاری، همواره، چه قبل و چه بعد از انقلابْ مورد نکوهش بوده و خط قرمز ارزش‌هایِ رسمی بوده. در زمانه‌ی ما عموماً به دلیلِ اعتقادات مذهبی و در پیش از انقلاب و دوران پهلوی به‌خاطر خدشه‌دار کردنِ اصالت ملّی و تصویر بَدَوی نشان دادن از تاریخ هزاران ساله. بی‌خود نیست که صد و اندی سال است که ما از دیدنِ این تصاویر محروم بوده‌ایم. دو: خاستگاهِ قباحت‌نگاری در بسیاری مواقع، از بیخ‌وبن، سیاسی بوده. مثلا ‌ کارتون‌های قبیحی که مردم در انقلاب فرانسه از ملکه‌ «ماری آنتوانت» می‌کشیدند، دریچه‌ای شد برای تخیل در نزد مارکی‌دوساد و متون‌اش. سه: تفسیرهای روانکاوانه از ممنوعیتِ قباحت‌نگاری در تاریخ صدساله‌ی اخیر ایران، بماند برای زمان و شخصی دیگر. کانال تصویر و زندگی
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.