ماهورا

"دلنوشته" «اولین سیلی» نقاشی ام تمام نشده بود پدرم حکم بالغ بودنم را صادر کرد نقاشی ام را رنگ نزدم دود کش را روی مکعب کشیدم، خانه ای کوچک با گلدانی شمعدانی و پدرم و مادرم و خودم رنگ هارا از کنار خط ها گذراندم حس کودکانه ام را به تصویر کشیدم مادرم نقاشی ام را پاره کرد تو برای این کار آفریده نشدی تو باید مادر شوی شوهر داری اشک هایم را وقتی کشیدم که اولین سیلی را خوردم فهمیدم باید قیمه را خوب می پختم بازی های کودکی ام را در گوشه ای از خانه پدر جا گذاشته بودم دلم هوای انروز ها را می کرد که سیلی دوم را خوردم فهمیدم باید فرزندم را ساکت کنم تا پدرش بخوابد سیلی سوم را زمانی خوردم که استکان چایی را مقابل مادرشوهرم نگذاشته بودم و او باید برای برداشتنش کمی جابجا میشد.... خنده های من در پستوی خانه ی مادر جا مانده بود دنبال آن می گشتم که زیر شکنجه های نامرد مرد پوستم خراشید کبود گشت فهمیدم من مادرم فقط باید قابلمه های روحی ام را بسابم و من رفتم وسابیدم یاد گیسوانم افتادم که شانه نزده ام سمت آینه رفتم چه زیبا سپید شدند در همان روزی که من نقاشی ام نیمه رها شده بود صدای فریاد خفه شده در گلوی من سالهاست تکرار می شود من هنوز در پستوی خانه ی پدری آرزو هایی نهان کرده ام تو از من چه می دانی از شب، از گریه های پنهانم چه می دانی!! ته نوشت: مرا قضاوت نکن من زخمی ام از روزگار @Mahooraa

دلنوشته ای که ارزش خوندن داره ، پیشنهاد کمی تأمل...👇👇

‌ اگه حس میکنی با حذف کردن من زندگیت بهتر میشه باشه پس اینکارو بکن ..... ‌@Mahooraa

وقتی باران ببارد، تو را به یاد می آورم.. اینچنین در شامگاهی، همچون گنجشکی هراسان، به زندگی ام رخنه کردی.. و درحالیکه بال زخمی اش را مداوا می کردم، خود را برای پرواز آماده می کرد.. و اینک این منم، تک و تنها مانده، با یاد و خاطره ی گنجشکی که زیر باران پر کشید و دور شد.. @Mahooraa

«حرف دل» بعد از اولين شكستم تمرين كردم به كسي دل نبندم. به كسي وابسته نشم به هيچ وجه. با هركي وارد هر مدل رابطه كه شدم به خودم گفتم ببين اين موندني نيستا حواست باشه كه يه روز ميذاره ميره! اينقد سفت و سخت تمرين كردم كه تبديل شد به يه قانون جا افتاده تو مغزم! دلم تنگ شده واسه اينكه دلم واسه كسي تنگ شه! واسه اينكه دوباره ديدن يا بودن با فلاني رو آرزو كنم. انگار اين قلبو كندم و جاش سنگ گذاشتم. قلبم ديگه از مغزمم منطقي تر دستور ميده و اين ديگه محتاط بودن نيست بيمار بودنه! بيماري كه به نظر ميرسه هيچوقت ديگه درمان نشه...!!! بي احساسي يه جور بيماريِ خوبه ... ‌@Mahooraa

بی احساسی،یجور بیماری خوبیه!

...@Mahooraa

و این روز ها تنها چیزی که شبیه توست غروب آفتاب است زیبای در حال دور شدن. @Mahooraa