کانال رسمی روستای یارند

☘️در باور صبح ☘️عشق و امیــد تویی ☘️باغ غزل و شکوفه ی بید تویی از دست نده فرصت خوشبختی را ☘️برخیزو طلوع کن که خورشید تویی ☘️سـلام صبح به خیر ☘️ @Yarand_village

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎگهِ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎت سلام صبح‌تون بخیـر ❤️ @Yarand_village

🌷بر صبح 🌸دل انگیز خداوند سلام 🌷برعشق و 🌸صفا و مهر و لبخند سلام 🌷نقاش ازل 🌸چه خوش زده نقش سحر 🌷بر خالق قادر هنرمند سلام 🌸سلام صبح بخیر @Yarand_village

صبح به ما می آموزد ، که باور داشته باشیم ؛ روشنایی با تاریکی معنا مییابد . و خوشبختی🌺 با عبور از سختی ها زیباست🌺 @Yarand_village

صبح خود را با خدا آغاز کن با امیدش سازِ دل دمساز کن برخدایت کن توکل بر مدار زندگی شادمانی را فزون و غصه را ایجاز کن 💙صبح به خیر 💙 @Yarand_village

گل انار پربار و زیبا منطقه رودخانه @Yarand_village

به رسم هر پنج شنبه این هفته یاد می کنیم از پدر شهید ؛ زنده یاد مرحوم 🌸حاج حسن نجفی یارندی 🌸 مرد با اخلاق و شریف روستا ، پدری مهربان و دلسوز روحش شاد و یادش گرامی 🙏 @Yarand_village

💓ای آفتاب حسن 🎊به زيبائيت سلام 💓وی آسمان فضل 🎊به دانائيت سلام 💓درصبر شاخصی 🎊به شکيبائيت سلام 💓تنها تو کاظمی که 🎊به تنهائيت سلام 🎊ولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد🎊💐 @Yarand_village

‍ یادش بخیر خانم بزرگ اونوقتا قصه می گفت از اون قدیم ندیما وقتایی که چپقش رو چاق می کرد دفترخاطراتش رو باز می کرد آره ننه جون ! بلور قلب آدما جلا داشت دروغ نبود، ریا نبود،صفا داشت. شب نشینی؛ دورهمی زیادبود چشم وهم چشمی نبود، حلِ مشکلات بود عروسیا مثل الان اینطوری نبود عاشقیا کوتاه وپوشالی نبود هلهله وجشن وسرور وشادی سه روز ؛سه شب؛عروسی حسابی مهریه بود یه چندتومن ؛یه طاق شال قرآن وآینه وشاخه ی نبات محل بالا چند تا طبق کش سرازیر بودند شاباش می گفتند وخرامون بودند خنچه ی عقد ،  سه چهار تا‌ طبقِ ساده نون وپنیر وسبزی ؛ بی افاده دو کله قند ؛ یه کاسه ی نبات شکر پنیر؛بادوم وگردو؛ نقل یاس دیگ پلو ردیفی رو اجاق بود قربونی هم سرش به اتفاق بود فرش وگلیم میونِ ده پهن می شد کل آبادی توی ده جمع می شد شیرینی نبود ، نقل ونبات براه بود هندونه وخربزه هم زیاد بود مطرباهم با رقص وساز وآواز عروسی رو فوری می کردند آغاز آهای! بیاین مردم ده حنابندونه دختر کدخدا عروسمونه از اون طرف، سربینه ی حموم پذیرایی بود صدای تشت وداریه وشادی بود مجمعه های سیب سرخ ؛ زردآلو یه قدری هم شربت خاکشیر بود و آلبالو عروس خانم خیلی خجالتی بود رو چارقدش گلای صورتی بود دامن چین واچین به رنگ آبی پیرهن سکه دوزی سرخابی سرمه به چشم؛  شونه به گیسوی سیاه چه ساده بودآرایش قدیمیا دست عروس گل حنا می بستند بلندی موهاشو ؛گلابتون می بستند کوچه حموم ؛ اسفند بود وهلهله بوم حموم؛ از بچه های نیم قدی ؛غلغله اونور ده مزقونچیا ،مضراب رو کوک می کردند چند تا جوون هم رقص چوب می کردند عروس خانم‌آهسته وباناز قدم قدم یه پا جلو میذاشت هربارمی رفت یه خانمی جلو پاش می گفت خوش آمد به عروس؛با شعراش "ای گل عروس پابردار" "پای کوچولوت رو بردار" "از آمدنت اگر خبر می داشتم" "در رهگذرت گل چمن می کاشتم" "نگذاشتم پا روی خاک بزاری" "خاک قدمت به دیده بر می داشتم" "ای عروس قبله نما" "زودی بیا خانه ی ما" "هوا ابر است وباران خواهدآمد" "جلوداران ، سپاهان خواهدآمد" "سپهداران همه لنگر برانید" "که امشب ماه تابان خواهدآمد." ........................... خلاصه که دوساعتی عروس کشون به پا بود صدای طبل ودهل هم به جا بود پشت سر دوماد هم یه خوش صدا می خوندش سرراه کنار برید دوماد می خواد نار بزنه سیب سرخ ،انار سرخ به دومن یار بزنه... آخر کار به رسم پاانداز عروس خانم ،سردرخونه ی بخت، یه تخم مرغ می انداخت. ........ خانم بزرگ ،آخرای قصه دیگه خسته شد گفت: ننه جون !عقدشون هم توآسمون‌ بسته شد شازده دوماد قصه مون دستش تودست نوعروس.‌‌‌..... آره ننه جون ! عروسی های ده مون صفاداشت. زندگیشون‌ همه جوره وفاداشت. پنج‌شیش تا هم‌ کاکل زری؛ پیرهن‌ پری تو هر خونه صدا داشت. بلور قلب آدما جلا داشت دروغ نبود ،ریا نبود،وفا داشت .... عکس قدیمی: عروسی مرحوم سید حسن عزیزی (داماد عبا به دوش کنار سید محمد یارندی کدخدا ) در روستای یارند 🌺 با تشکر و قدردانی از شاعر خوش قریحه سرکار خانم فرشته موذن یارندی🙏 @Yarand_village

درود بر دوستداران یارند ؛ در گذشته ی نه چندان دور ؛ یکی از مراسم زیبای یارند ، رسم برپایی عروسی بود که پیشینه ای به قدمت تاریخ این آبادی دارد. با رجوع به خاطرات نسل چند دهه قبل می توان نشانه های برجسته وگاه مبهم را دراین مراسم جستجو کرد. هرچند که خیلی از آداب این سنت به فراموشی سپرده شده است....  آنچه که در این سروده روایت شده ؛ گوشه ی کوچکی از این مراسم است که مروری بر خاطرات دهه ۵۰ و سالهای دورتر می باشد. برای اینجانب مایه خوشوقتی است که بزرگواران نظرات خود را ارسال فرموده و اگر دیگر نشانه هایی از این مراسم را که دیده یا شنیده اند ،به اشتراک بگذارند. باشد که در احیا و ثبت آداب وسنن دیارکهن مان قدمی برداریم .   با احترام؛ "فرشته موذن یارندی" تیرماه۴۰۳ @Yarand_village