cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

سرای دوست

چون دوست دشمن است او را باید بافت... https://t.me/mandiret

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
613
مشترکین
+624 ساعت
+167 روز
+2030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

01:59
Video unavailableShow in Telegram
‏صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ...
نمایش همه...
video13.76 MB
6👍 1
آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم با چشم‌های خیس خدایا خدا کنم وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده در خیمه‌ام نشینم و دائم دعا کنم درد غریبی تو به جانم شرر زده این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟ پنجاه سال از تو خجالت کشیده‌ام وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم خواهر بلاکش غم و درد برادر است باید برای تو سپر دست و پا کنم امروز اگر برای تو از این دو نگذرم فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟ شاگرد مادرم که برای امام سوخت وقتش رسیده است به او اقتدا کنم روح و روان من جگرم را قبول کن لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن سربازهای خواهرت آماده‌اند اخا بنگر چگونه پای تو افتاده‌اند اخا هر چند کوچکند ولی مرد جنگی‌اند هر چند کوچکند علی زاده‌اند اخا در اضطراب رد شدن از جانب تواند از دیشب است که سر سجاده‌اند اخا از من اسیر عشق شدن ارث برده‌اند هستند چون اسیر تو آزاده‌اند اخا وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش این دو برای پیشکشی مانده‌اند اخا دیگر نگو دو خوشه انگور زینبند دیگر رسیده‌اند دگر باده‌اند اخا ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه‌ام وقتی قسم به فاطمه‌ات داده‌اند اخا رحمی نما به سوز دل و گریه‌هایشان دار و ندار من پدری کن برایشان دارند می‌روند تو حسرت نکش فقط جانم فدات بار مصیبت نکش فقط نذر من است پای تو ارباترین شوند از نیزه‌دار و حرمله منت نکش فقط حالا که دین من به تو قدری ادا شده حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط آرام باش بر سر بالینشان حسین تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط من راضی‌ام شاخه گلم را نیاوری با کام تشنه این همه زحمت نکش فقط درخیمه مانده‌ام که نبینی غم مرا آقای خوب من تو خجالت نکش فقط مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست جانم فدات ناله‌ی غربت نکش فقط مویم سفید شد به تماشای عشق تو من مادر شهید شدم پای عشق تو سید پوریا هاشمی
نمایش همه...
2
دو تا نهال دو تا سرو ایستاده شدند دو خوشه‌ی نرسیده دو جام باده شدند مقام زینب کبری ببین که این دو پسر فقط به خاطر مادر امامزاده شدند تمام آبروی باغبان همین دو گلند که در حفاظت از باغ استفاده شدند به دست دایی اگر چه سوار اسب شدند به دست نیزه و شمشیرها پیاده شدند کنار اکبر و قاسم میان دارالحرب دو طفل باعث تکمیل خانواده شدند پیام غربت زینب شدند آن روزی که سربریده نه چون نامه سرگشاده شدند اگر چه سوم شعبان نشد محرم شد به وقتش این دو به ارباب هدیه داده شدند حلال‌زاده به دائیش می رود آخر غریب وار اسیر حرام زاده شدند...
نمایش همه...
2
‏در معرکه از سنگ‌دلان حر بتراشد این خاصیت چشم هنرمند حسین است... [علیه‌السلام]
نمایش همه...
9
01:01
Video unavailableShow in Telegram
▪️اشراف ائمه علیهم السلام بر مجالس عزاداري مرحوم استاد فاطمی نیا (ره): هرکجا یک پرچم سیاه دیدید ، صاحب آن حضرت زهرا (ع) است. صاحب آن امام زمان (ع) است. اما بعضي ها بد می‌کنند، می‌گویند الان فاطمه زهرا (ع) اینجاست! الان امام زمان اینجاست! اینها بی ادبی است ، دکان داری است! ائمه و اهل بیت (علیهم السلام) به مجالس ما اشراف دارند ، نه اینکه اینجا هستند. اگر هم یکی از اهل بیت (ع) در مجلس ما حضور داشته باشند ، در حد و شان ما نیست که آن را دریابیم! مداح عزیز برای گرم کردن مجلس این امور را خراب نکنید. @fateminia
نمایش همه...
37.39 MB
7
تو را در خواب دیدم شانه کردم گیسوانت را نهان از چشم مردم باز بوسیدم دهانت را وداعت با علی اکبر مرا حسرت به دل کرده است بچرخان اندکی گرد لب من هم دهانت را به طعم تلخ سیلی تلخ شد شیرین‌زبانی هم بپرس از من کجا گم کرده‌ای طرز بیانت را چرا ناباورانه از میان تشت می‌گریی مگر تا حال بی معجر ندیدی دخترانت را محمد سهرابی
نمایش همه...
6
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم سری باشد حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون‌رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد سخت است هم شیرین‌زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب‌آوری باشد با آن‌ همه چشم‌انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم‌گشته‌ی بی‌یاوری باشد خواهرتر از او کیست؟ او که هر که آب آورد چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد بابا! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟ قاسم صرافان
نمایش همه...
6👍 1
طورنشین می‌شوم سحر که بیاید جلوه‌ی ربانی پدر که بیاید جار فقط می‌زنم میان خرابه یار سفر کرده از سفر که بیاید صبح خبر می‌دهند رفتن من را از پدر رفته‌ام خبر که بیاید نوبت ناز من است صبر ندارم ناز مرا می‌خرد پدر که بیاید گریه‌ی من مال عمه است، وگرنه زود مرا می‌برند، سر که بیاید حرف کنیزی زدن چه فایده دارد گریه فقط می‌کنم اگر که بیاید طفل، بساطی برای ناز ندارد مقنعه و گوشواره در که بیاید علی اکبر لطیفیان
نمایش همه...
5
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَجِبُ أَنْ يُكْتَبَ هَذَا الْحَدِيثُ بِالذَّهَبِ. امام صادق علیه‌السلام فرمود: نَفَس شخص اندوهگین به خاطر ظلمی که بر ما رفته، به منزله‌ی تسبیح (سبحان اللَّه گفتن) است، اندوه او به خاطر ما عبادت است و پرده‌پوشی اسرار ما جهاد در راه خداست. سپس فرمودند: زیبنده است این حدیث با طلا نوشته شود. أمالی المفید، ص: 338
نمایش همه...
8
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ [علیه‌السلام] وَ عِنْدَهُ فِي اَلْبَيْتِ أُنَاسٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ غَيْرِي فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ لَيَخْمُلَنَّ هَذَا حَتَّى يُقَالَ مَاتَ هَلَكَ فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ اَلسَّفِينَةُ فِي أَمْوَاجِ اَلْبَحْرِ لاَ يَنْجُو إِلاَّ مَنْ أَخَذَ اَللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ اَلْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ َ لَتُرْفَعَنَّ اِثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لاَ يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ فَبَكَيْتُ فَقَالَ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ لاَ أَبْكِي وَ أَنْتَ تَقُولُ اِثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لاَ يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ وَ فِي مَجْلِسِهِ كَوَّةٌ تَدْخُلُ فِيهَا اَلشَّمْسُ فَقَالَ أَ بَيِّنَةٌ هَذِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ اَلشَّمْسِ. مفضل بن عمر گوید: خدمت امام صادق علیه‌السلام بودم، و در اتاق مردم دیگری هم نزدش بودند، که من گمان کردم روی سخنش با دیگری است‌. امام فرمود: همانا بخدا که صاحب‌الامر از میان شما پنهان شود و گمنام گردد، تا آنجا كه گویند، او مرد، هلاک شد، در کدام دره افتاد، و شما مانند کشتی گرفتار امواج دریا، متزلزل و واژگون شوید، و نجات نیابید جز کسی که خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و او را با روحی از جانب خود تقویت نموده، و همانا دوازده پرچم مشتبه بر افراشته گردد که هیچ یک از دیگری شناخته نشود. زراره گوید: من گریه کردم. امام فرمود: چه ترا به گریه آورد، ای اباعبدالله؟ عرض کردم: قربانت چگونه نگریم که شما می‌فرمایید: دوازده پرچم مشتبه است و هیچ یک از دیگری شناخته نشود. زراره گوید: در مجلس آن حضرت سوراخی بود که از آنجا آفتاب می‌تابید. حضرت فرمود: این آفتاب آشکار است؟ گفتم: آری. فرمود: امر ما از این آفتاب روشن‌تر است. الکافی ج1 ص338.
نمایش همه...
14
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.