cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🧿 بانک موزیک یگانه

#بانک‌موزیک‌شخصی با 59170 ترانه #از_دم‌_گلچین‌شده‌برای‌دوستان‌خودم ══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️══ @bank_music_old

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
755
مشترکین
+424 ساعت
+257 روز
+2430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

مانده،،دختردزفولی تبدیل،ازکاست 🌹🌹👇 تبدیل،غفارخرسند 🟢🌸♥️🌸🍃🎻 #ترانه_های_زیر_خاکی
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
مانده دختردزفولی تبدیل،ازکاست 🟢🌸♥️🌸🍃🎻 #ترانه_های_زیر_خاکی
نمایش همه...
▪️یاری اندر کس نمی‌بینم ▪️سهیل نفیسی زهره، سـازی خوش نمی‌سـازد مگر عودش بســــــوخت؟ کس ندارد ذوقِ مســتی، میگساران را چه شد؟! حافظ! اسرار الهی کس نمی‌داند خموش! از که می‌پرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟ ▪️حافظ
نمایش همه...
04:41
Video unavailableShow in Telegram
#داستان_کوتاه اوایل دهه ۵۰ که بنده تصدی ایستگاه راه آهن پل سفید درسوادکوه مازندران بودم ساعت ۱۴/۱۵ هنگام ورودقطارمسافری تهران به گرگان بود درمحوطه ایستگاه چندراًس اسب دیدم ازماًمورین پرس و جو کردم گفتند جناب حبیب‌الله بدیعی نوازنده ویولون رادیو تلویزیون که اهل روستای ازانده درنزدیکی ایستگاه پل سفید بود ازتهران مهمان دارد و  برای بردن مهمانهاست. قطارمسافری که رسید خانم مرضیه، پرویز یاحقی، بیژن ترقی وخود حبیب الله بدیعی پیاده شدند تا به روستا عزیمت کنند. درست یک هفته بعد خانم مرضیه همراه با ارکستر آماده اجرای ترانه جدیدشان بودند که قبل از شروع ترانه خاطره بوجود آمدن آنرا برای شنوندگان وبینندگان تعریف کردند: وقتی درایستگاه پل سفید ازقطار پیاده شدیم مارا سواراسب کردند تا به روستای ازانده برویم. فصل پائیز بود درمسیرمان شنیدن صدای خش خش برگ درختان جنگلی درزیرپای اسبها همه مارا منقلب کرده بود ومن ازاسب پیاده شدم تا با پای برهنه روی برگهای خزان دیده راه بروم که با احساس بیشتر لذت فراوانی ببرم دراین موقع بیژن ترقی شروع به سرودن تصنیف تازه ای کرد وتا ب روستای ازانده رسیدیم پرویز یاحقی آهنگ آن را ساخت و شد این آهنگ...
نمایش همه...
| 🐳 🐳
نمایش همه...
| 🩵 🩵
نمایش همه...
| 🌾 🌾
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🔥 1