cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مرثیه

❁﷽❁ از عناوین جهان "مرثیه خوان" ما را بس... کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است ♦️ کانال متن روضه باز 👇 @rozeh_1 🔹 ارتباط شاعران با ما 👇 @heydari_am_man 🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات 👇 @navay_roze

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
18 802
مشترکین
+1424 ساعت
+357 روز
+2030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
بزرگترین ڪانال خریدوفروش باندومیکروفون وسیستم هیاتی نوودست دوم⭕️ دایناکوردـ اکوچنگ و.. باندEVـ FBT ـ یخچالی و... انواع میکروفون نوودست دوم ✔️اجاره انواع باند، میکروفون ووسایل هیات بامناسبترین قیمت♦️ 🔺تنهاکانال دیوارهیات کشور👇 https://t.me/joinchat/S-cuPTRNlEefALqH https://t.me/joinchat/S-cuPTRNlEefALqH
نمایش همه...
👍 1
اجاره، وخریدوفروش انواع میکروفون، باند. یخچالی، ev, دایناکوردو... پرچم، کتیبه و... نوودست دوم 👇👇 https://t.me/joinchat/S-cuPTRNlEefALqH https://t.me/joinchat/S-cuPTRNlEefALqH
نمایش همه...
👍 1
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید کیست این ماه که حیدر به نظر می آید اینچنین که سوی میدان خطر می آید.. پدر ازرق شامیست که در می آید! از جلال و جبروتش همه میترسیدند بعد ده سال همه روی حسن را دیدند این‌ عمامه که به سر بسته برای حسن است تنکرونی است شعارش  زرهش پیرهن است ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد گاه گاهی ز جلو گه ز عقب‌ میجنگد یک‌تنه با همه یلهای عرب میجنگد همه گفتند که این‌ تشنه عجب‌ میجنگد خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد آیت الکرسی لبهاش ترک‌میخورد و.. سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و.. نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و.. قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و.. نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد بی وضو دست به پیچ و‌خم گیسوش افتاد وسط اینهمه دعوا بدنش بود و‌نبود زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود دست و پا و سر او بند تنش بود و‌نبود با لب پاره مجال سخنش بود و نبود سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید! ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد نجمه برخیز حسین با قد خم می آید شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید.. سید پوریا هاشمی @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند تا شود سینه ی تو پنجره ی فولاد حسین دست و پا می زنی افتاده عمو یاد حسین زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین مجمع کوچه و گودال شده روضه ی تو هم حسن پیش تو جان داده هم افتاده حسین محسن حنیفی @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم دوش در خیمه اش از غصه نجاتم دادند تا فدایش بشوم برگ براتم دادند از عسل حرف زدم شاخه نباتم دادند یاحسن گفتم فورا حسناتم دادند بیخیال همه ام‌ حضرت او را عشق است پدرم یاد به من داده عمو را عشق است قاسمم من که به یلهای عرب هم رده ام با همین سن کمم مرشد این میکده ام با زره کار ندارم به کفن آمده ام من سر ازرق و چندین پسرش را زده ام اشهد ان حسین بن علی ثارالله وقت جنگم همه گفتند که ماشالله ولی الان بدنم بین بیابان مانده به تن من اثر سم ستوران مانده عمو از دیدن من خم شده حیران مانده روی لبهام فقط ذکر حسن جان مانده سنگها بوسه گرفتند همه از رویم پیچ خوردست به یک نیزه ی کوفی مویم لگدی خورده بروی پر افتاده ی من کج شده زیر لگد ها سر افتاده ی من خم شد از چند جهت پیکر افتاده ی من وای بر حال دل مادر افتاده ی من خبرم را ببر ای باد برای زهرا پهلویم درد گرفته است فدای زهرا! ای عمو پر شده در هرگذر اوازه من مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازه ی من کیف کن کیف کن الان ز قد تازه من زره جنگ ابالفضل شد اندازه ی من چه عجب گر سر پاشیده معما بشود خود* عباس‌ بروی سر من جا بشود *کلاه خود سید پوریا هاشمی @marsiyeeh
نمایش همه...
👍 1
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم بالاترین محله ی پرواز جاش بود خورشید از اهالی صبح نگاش بود خال لبش كه ارثیه ی آفتابهاست یك آسمان ستاره ی قطبی فداش بود یك بند بسته، بند دگر را نبسته است این اشتیاق تازه ی نعلین پاش بود كم كم بزرگ می شود و مرد می شود آنقدر سنگ و تیر و بهانه براش بود افتاده بود و دور خودش داد می كشید یك استخوانْ دردِ بدی در صداش بود آن جاده ای كه ما به غبارش نمی رسیم این نوجوان قافله در انتهاش بود علی اکبر لطیفیان @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم می رفت میدان و زره شد شرمگینش آیینه بود و سنگ کینه در کمینش آغوش گرم او ضریح مجتبی بود او را زیارت کرد امام سومینش او با امام خویشتن معراج می رفت می‌خواست روی نیزه باشد هم نشینش مقتل روایت میکند که کشت او را دلواپسی لحظه‌های واپسینش دلواپسی خیمه ها و گوشواره یک دشت گل با داس های لاله چینش بر روی لب آوای "اَحلی مِن عسل" داشت لبیک جاری بود از زخم جبینش "العِزّهُ لله" روی خاک افتاد یعنی شکست انگشتری، نقش نگینش سینه به سینه نقل قول نعل ها بود شرح حدیث سینه و آه حزینش بین غبار نیزه گم شد آستانش می جست او را نوعروس از آستینش * انگار تابوت حسن بر شانه میرفت برگشت سوی خیمه جسم نازنینش * اشاره به نقلی دارد که در آن آمده، نوعروس حضرت قاسم علیه السلام از ایشان پرسید روز قیامت به چه نشانی تو را بیابم. قاسم گوشه ای از آستین خود را پاره نمود و فرمود: به این نشان که در کنار پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌باشم و به این آستین پاره شده. محسن حنیفی @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار وندار توست ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا ماه شب چهاردم بی قرار توست دل بردن از امام وسراپا عسل شدن این کار کار بی هنران نیست،کار توست "لاتجزعی" بخوان و برو تا خود خدا وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکر میکنم که خدا از در بهشت هر چه کلید ساخته در اختیار توست ای جان فدای نغمه ی "ان تنکرونی"ات هر کس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بند باز مانده گره یادگار توست دارد زره به قامت تو گریه میکند حتی کلاه خود تو هم داغ دار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه های تن سند افتخار توست در کربلا ضریح برایت نساختند در سینه های مردم عاشق مزار توست احمد علوی @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم خواستی تا که بگویی به عمویت بابا گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند تیغشان برتو نه بر سینه‌ی پیغمبر خورد دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد در تو دیدم حسنم را که دوباره می‌خواند روضه‌ی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد حسن لطفی @marsiyeeh
نمایش همه...
#حضرت_قاسم #شب_ششم_محرم هرچه این بیت مقفّی به غزل آغشته است سیزده مصرع شیرین به عسل آغشته است   کوفه مشهور به نامردی اهلش شده است بیعت مردم کوفی به مثل آغشته است ظاهراً کوفه مسلمان ولی از شرک پر است خوی این شهر مسلمان به هُبل آغشته است   کربلا لُجّه ی خون است و فرو رفته در آن دستهایی که به میراث جمل آغشته است   تیغ را بغض حسن این همه صیقل داده که به خون جگر قاسم یَل آغشته است بدتر از قوم یهود است مسلمانیشان حرف این مردم بی دین به عمل آغشته است؛   گفته بودند که با اسب بر او می تازند! بی جهت نیست که سُمها به عسل آغشته است محسن ناصحی @marsiyeeh
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.