گپ و گ. و. ⚽️
زنــدگــے مـــال مـــاست🌼🍃 خــوب و بــد بــودن آن عملے از من و ماست ،پسبیا تا بفشانیم همه بذر خوبے و صفا و بگوییم به دوست معنے عشق و حقیقت چه نکوست...🌸🍃
نمایش بیشتر271
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-37 روز
-1530 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
این دو متن کوتاه
ارزش صد بار خوندن داره!
۱- از دیگران شکایت نمیکنم
بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحت تر از
فرش کردن دنیاست.
۲- مبارزه انسان را داغ میکند
و تجربه انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد می شود
ولی هیچ پخته اى ديگر خام نميشود
آدمهای بزرگ درد دیگران را دارند
آدمهای متوسط درد خودشان را دارند
آدمهای کوچک بی دردند.
آدمهای بزرگ عظمت دیگران را میبینند
آدمهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدمهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران میبینند.
آدمهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدمهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدمهای کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
آدمهای بزرگ به دنبال طرح پرسشهای بی پاسخ هستند
آدمهای متوسط پرسشهایی را میپرسند که پاسخ دارد
آدمهای کوچک میپندارند پاسخ همه پرسشها را میدانند.
آدمهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدمهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدمهای کوچک مسئله ندارند.
آدمهای بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمیگزینند
آدمهای متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح میدهند،
آدمهای کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود میگیرند.
فقیری به ثروتمندی گفت:
اگر من در خانه ی تو بمیرم،
با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:
تو را کفن میکنم و به گور می سپارم
فقیر گفت:
امروز که هنوز هم زنده ام،
مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم،
بی کفن مرا به خاک بسپار ....!
حکایت بالا حکایت
بسیاری از ماست؛ که تا زنده ایم
قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی
بعد از مردن هم، میخواهیم
برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم..!
پیر شدیم و نفهمیدیم ...
دوست داشتن ...
ارزشش بیشتر از نبخشیدن اشتباهاتی است ...
که مرتکب می شویم...
پیر شدیم ...
ولی هنوز راه درست زندگی کردن را ...
پیدا نکرده ایم ...
مدام از شانس و اقبالمان شاکی می شویم.
جوانی را چه مفت ...
با حرص خودن سر کردیم ...
غافل از گذر ثانیه ها ...
و دقیقه های که برنمی گردن ...
مشغول شمردن بدبیاری هایمان می شویم.
جوانی را در پیری درمی یابیم ...
که دیگر پای راه رفتن ...
طاقت دوری ...
از اتاق تاریک و دنجمان را نداریم ...
بازهم مشغول جوانی از دست رفته می شویم.
پس ما فقط حسرت خوردیم ...
هیچ وقت در لحظه زندگی نکردیم ...
قدیما می گفتن به پای هم پیر شید!
ما حتی به پای هم پیرهم نشدیم...
.
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی
من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود
بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی...
#شهریار
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند برمال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار
رسم دنیا درهمین است پند من بشنفتنی ست
در این دریا ، چه می جویند ماهیهای سرگردان
مرا آزاد میخواهی؟ به تنگ خویش برگردان
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایه عالم همین یک "قلب"را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان...
فاضل نظری
Repost from حسین پناهی و سخنان بزرگان
اگه از ته دلت عاشق شده باشی این موزیکو میفهمیش ❤️
بفرستش واسه اونی که خیلی دوسش داری 😍🫀
2.52 KB
دانلود کامل این موزیک 🔥
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی
گره از کار فروبستهی ما بگشایی
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
من به جان آمدم اینک تو چرا مینایی
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی از لب بدهم کام عراقی روزی
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
#فخر_الدین_عراقی
من شراب تلخ ميخواهم جهنم پيشكش
راز خلقت را بگو حوّا و آدم پيشكش
كينه ى قابيل كشته حضرت هابيل را
اينكه حوّا ميكند ماتم دمادم پيشكش
طعنه مردم به مريم، خجلت مريم ز جمع
راز خلق حضرت عيساى مريم پيشكش
ذبح ابراهيم هم خود داستانى ديگر است
نقشه ى ابليس و ابراهيم حاتم پيشكش
قصه ى تورات و تحريف كتابش يك كنار
ميكند موسى عصايش اژدها دم پيشكش
راز يوسف را به چاه انداختن شد قصه اى
بوى پيراهن كند يعقوب، مرهم پيشكش
دردهاى لاعلاج حضرت يعقوب چيست؟
در مقامِ صبر شد او صدر اعظم پيشكش
من شراب تلخ ميخواهم جهنم پيشكش
گر شود بهرم جهنم هم فراهم پيشكش