cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🌷شهید علیرضا بُرِیرے🌷

مدافع حضرٺ زینب خادم‌الشهدا سروان پاســدارشــهیدعلیرضابُرِیرے ولادٺ:۶۶/۱/۳۰ بابلسر شهادٺ:۹۵/۲/۱۷ کربلاے خانطومان تشییع وتدفین:۹۷/۱۰/۱۷ امامزاده ابراهیم بابلسر همسرشهید پیشنهادات: @Ali_boreiri

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
392
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

03:55
Video unavailableShow in Telegram
📹 نماهنگ " یاد آر روزهای خدا را" 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: جریان باطل راهبردش کتمان ایام‌اللّه است، یا کم‌رنگ کردن این‌جور حوادث است. جریان باطل راهبردش این است که نگذارد این‌جور روزها، این‌جور حادثه‌ها زنده بمانند، نورافشانی کنند. از نظر جبهه‌ی باطل این ایّام غالباً کتمان میشوند یا انکار میشوند، حتی به انکار هم میرسد. روز بیست و دوی بهمن کتمان میشود، روز سیزده آبان، روز نوزده دی، روز نه دی، روز بیست و نه بهمن ــ قضیه‌ی تبریز ــ روز تشییع شهید سلیمانی، روز تشییع شهید حججی، اینها همه ایام‌اللّه‌اند؛ اینها را میخواهند کتمان کنند. 🔺 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیانات صبح امروز رهبر انقلاب اسلامی، نماهنگ " یاد آر روزهای خدا را" بازنشر میکند. 🌹اینجامعراج‌شهداست👇 @tafahoseshohada
نمایش همه...
10.94 MB
02:34
Video unavailableShow in Telegram
دختران افغانستانی آهنگ «برای» رو برای دختران ایران بازخوانی کردند. واقعا اثر زیبا و قابل تاملی هست حتما ببینید و نشر بدید . برای دختر همسایه ... عالی درسطح گسترده منتشر کنید‌
نمایش همه...
5.78 MB
Photo unavailableShow in Telegram
📸جوجه تروریستی که پرچم مقدس ایرانو آتیش زده بود دستگیر شد. نصرمن الله و فتح قریب❤️✌️
نمایش همه...
04:21
Video unavailableShow in Telegram
🎥 کی گفته که عشق فقط برا آدم بزرگاست 🔹نماهنگ «نمره عالی» با صدای هلالی و گروه سرود آوای احسان و میعاد #نماهنگ #امام_حسین #اربعین ⊰᯽⊱≈─⭐️🖤─≈⊰᯽⊱ 🌹 @shahidalirezaboriri
نمایش همه...
9.46 MB
Photo unavailableShow in Telegram
▪️ واکنش یک ایرانی مقیم آلمان به انبار هیزم و زمستان سخت در این کشور 🌹@shahidalirezaboriri
نمایش همه...
01:30
Video unavailableShow in Telegram
صلی الله علیک یااباعبدالله(ع)❤️ 💠 اگه نمیتونی بری کربلا اینو حتما گوش کن. 🎙استاد عالی #سلام_برشهدا🌹 #شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷 @shahidalirezaboriri
نمایش همه...
1.56 MB
1_1659007982.mp311.66 MB
از یکی از تجار ورشکسته نجف نقل میکرد: این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭  زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه. بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود 😭 😭 😭 😭 😭 😭  میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم. گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد. همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم: دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن. رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم: دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟ *آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...* *بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.* *تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...* *اذان مغرب شد...* *وایستادن نماز خوندن...* *عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...* 😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *میگفت:* *شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.* *رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...* *من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...* *میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...* *فقط تو کربلا یه کار دارم!* *زنم گفت: چی کار؟* *گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...* *به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...* 😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *هرچی زنم گفت: بمون نرو...* *منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...* *(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)* *خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.* *تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...* *آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...* *خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو* *آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.* *گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟* *بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!* *اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:* *چی میخوای؟* *گفتم: چیو چی میخوام؟* *گفت:برای روضت چی لازمته؟* *گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و *فلان و فلان میخوام ...* *بهم گفت: بیا بردار برو  گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:* *همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،* *نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...* *گفتم: من پول ندارم آسید حسین* *گفت: کی پول خواست از تو؟* *سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد* *گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟* *اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش* *روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید* *تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...* *تا این موقعم بیدارن شاگرداش...* *خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره* *وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟* 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...*
نمایش همه...
*بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم* *میکرد.گفتم: میرم* *اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.* *رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه* *رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟* *کجا نسیه آوردی؟* *بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست* *شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.* *زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟* *گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.* *زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست که شدی دیونه شدی؟* *گفتم:چرا؟* *گفت:آسیدحسین20ساله مرده* *گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم* *باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟* *رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار* *بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.* *به زنم گفتم تو برو خونه* *خودم اومدم تو حرم حسین چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم* * . . . . .
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🌕 امام سجاد علیه السلام❤️: 🔵 مردمانی که در زمان غیبت مهدی(عج) به سر می برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند از مردمان همه زمان ها برتر هستند. ⚫️ فرا رسیدن سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام بر وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت باد. #شهیدمدافع_حرم_علیرضابریری🇮🇷 @shahidalirezaboriri
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.