محمدرضا مقدسی

#نزاکت ممد اووآ http://telegram.me/mohamadrezamoghaddasi45

و پیوسته ؛ درِ خانقاه ، بسته داشتی . چون مسافر به درِ خانقاه رسیدی ، او در پسِِ در آمدی و گفتی : ( مسافری یا مقیم ؟ ) اگر مقیمی ، درآی ، و اگر مسافری ، این خانقاه جای تو نیست ، که روزی چند بِباشی ، و ما با تو خُوی کنیم ، آنگاه بِرَوی وُ ... ما را در فِراقِ تو طاقت نَبُوَد ! #شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری #تذکره_الاولیاء #ذکر_شیخ_ممشاد_دینوری 🌺🌺

کنار ریل های راه آهن تیله بازی می کردیم انقلاب شد وُ ... با خود جنگ را آورد وُ عمرمان را آش و لاش کرد ! تا بجنبیم چهل و چند سال گذشت و پیر شدیم ! و اکنون گوشه ای خزیده میان خواب و خُلیا با دوستان دوران کودکی خاطره بازی می کنیم ! #مجمدرضامقدسی

آخرین دیدار سایه و ارغوان 😪 http://telegram.me/mohamadrezamoghaddasi45

گئدک اوزو کوله‌یه ... http://telegram.me/mohamadrezamoghaddasi45

چون ناشنوایی که استاد لب خوانی است من نیز آوای چشمان تو را می شنوم آیاتی که از نگاهت می بارد برای من ترانه ای است شیرین ! و می دانم ؛ دیدهء آدمی راستگوتر از زبان اوست . چشم ، یگانه عضوی است که حتی پس از مرگ کودک می ماند ! #محمدرضامقدسی

بعد از پنجاه سالگی تقویم های بزرگ مقوایی تنها به دردِ جرز دیوار می خورند ! آن زمان که هر روز برای آدمی جمعه هست روزهای هفته هیچ فرقی با هم ندارند ! تحملِ زخم هایِِ ترکشِ تکرار ... تا رسیدنِ به خط پایان جز عشق ، چه می تواند باشد !؟ #محمدرضامقدسی

بعد از پنجاه سالگی تقویم های بزرگ مقوایی تنها به دردِ جرز دیوارها می خورد ! آن زمان که هر روز برای آدمی جمعه است روزهای هفته هیچ فرقی با هم ندارند ! تحملِ زخم هایِ نیشترِ تکرار ... تا رسیدنِ به خط پایان جز عشق ، چه می تواند باشد !؟ #محمدرضامقدسی

با شیرینی خیالت روزگارم چون مدادهای رنگی رنگین کمانی است ! اگر تو نبودی ؛ زخمِ های نیشتری به نام روز مرگی ها مرا از پا می انداخت ! #محمدرضامقدسی